رضا درستکار ، منتقد: یکی از مهمترین دلایلی که آثار کیارستمی هم در آنسوی مرزها با اقبال مواجه شود و هم سینماگران و دولتمردان در داخل کشور با آن همراهی داشته باشند، این بود که کیارستمی یک هنرمند سیاسی به مفهوم روتین نبود. ضمن اینکه به درک عمیقی از جهانی که در آن زندگی میکرد، رسیده بود.
یکی از شاخصههای مهم آثار کیارستمی آن بود که همهچیز را تا میتوانست ساده میکرد و این سادهکردن موضوعات به مفاهیم سیاسی آسیبهای بسیار جدی وارد میآورد. در نتیجه این فعلیت بود که کیارستمی بهعنوان یک هنرمند سیاسی یا کسی که سیاهنمایی یا غرولندهای سیاسی را به کارش وارد میکند، شناخته نشد.
بنابراین نمیتوانستند یقهاش را بگیرند و او را به این موارد متهم کنند، چون هیچ انگارهای از سیاست یا سیاسیکاری در شخصیت و کارهایش دیده نشد. به همین دلیل، آنها که با او مخالف بودند، به فیلمهایش حمله میکردند و اجازه نمیدادند این آثار با وسعت خرج، دایره گستردهتری از مخاطب را به خود ببیند. درحالیکه نمیدانستند آن مقدرات حوزه فرهنگ و هنر، بسیار متفاوتتر از آن فضای سیاسی است که با بگیروببند قابل حذف باشد.
از دیگر سو در آثار کیارستمی میشد هسته اصلی تفکر و فرهنگ ناب ایرانی را بهوضوح احساس کرد. ضمن اینکه حس صلحطلبی، نوعدوستی، فرهنگ ساده و بیغلوغش ایرانی در تمامی فیلمهای کیارستمی بهراحتی قابل مشاهده و درک است. عنصری که متاسفانه در آثار دیگر کارگردانان، بسیار کمتر دیده میشود و به جای آن تا جا دارد خشونتهای کلامی و رفتاری در آثار سینمایی امروز ایران به چشم میخورد.
مجموعه تمامی این عوامل سبب شد کیارستمی نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان، مشتاقان بسیاری پیدا کند و جشنوارههای مختلف نیز با افتخار پذیرای آثار این کارگردان باشند و این همان فهم مشترک و زبان مشترکی است که کیارستمی در عرصه سینما به آن دست یافته بود و همه مشتاقان سینما نیز او را با این مولفههای ناب میشناختند.