تاریخ : Thu 23 Jun 2022 - 04:20
کد خبر : 72527
سرویس خبری : نقد روز

سیاست خاورمیانه‌ای بایدن و ترامپ؛ دو روی یک سکه

میراحمدرضا مشرف

سیاست خاورمیانه‌ای بایدن و ترامپ؛ دو روی یک سکه

به‌رغم انکارهای بایدن، بسیاری در واشنگتن موضوع نفت را مهم‌ترین محور سفر وی ارزیابی می‌کنند. بااین‌حال سعودی‌ها تمایلی به شکستن توافق موسوم به اوپک‌پلاس با روسیه و به تبع آن، تولید بیشتر ندارند.

میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر بین‌الملل: هرچه به زمان سفر بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به عربستان نزدیک‌تر می‌شویم، موضع‌گیری‌ها و انتقادات نسبت به این سفر و همچنین اهداف و دستاوردهای احتمالی آن شدت می‌گیرد. دلیل این‌همه توجه هم کاملا روشن است؛ بایدن هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا روی رابطه بسیار نزدیک ترامپ با عربستان و شخص بن‌سلمان مانور وسیعی داده و آن را به‌شدت به چالش کشیده بود. با این‌همه اکنون این سفر در زمانی انجام می‌گیرد که تغییر و تحول خاصی در عربستان رخ نداده است، جنگ خونین یمن و نقض حقوق‌بشر همچنان تداوم دارد، پرونده جمال خاشقچی بدون سرانجامی روشن بایکوت شده و بن‌سلمان به‌عنوان پایه‌گذار تمامی این فجایع همچنان در مصدر کار قرار داشته و شخص اول تصمیم‌گیری عربستان محسوب می‌شود. بنابراین با توجه به چنین پیشینه‌ای، حساسیت‌ها به سفر بایدن نه‌تنها کاملا قابل‌توجیه به نظر می‌رسد، بلکه این سوال را نیز به وجود می‌آورد که چه عوامل و زمینه‌هایی در تصمیم بایدن برای انجام این سفر دشوار و جنجالی تاثیرگذار بوده‌اند. این همان موضوعی بوده که موردتوجه تحلیلگر نشریه اکونومیست نیز قرار گرفته و وی را بر آن داشته تا به انگیزه‌ها و اهداف بایدن برای انجام این سفر توجه خاص نشان دهد.

  رویکردهای متفاوت و خروجی‌های مشترک
تحلیلگر نشریه اکونومیست تحلیل خود از سفر بایدن به عربستان را با یادآوری این نکته شروع می‌کند که بایدن اصرار دارد شما بدانید سفر او درباره نفت نیست بلکه این سفر به مسائل بسیار بزرگ‌تری ارتباط پیدا می‌کند؛ اما کیست که نداند سفر به عربستان و در تعبیر تحلیلگر اکونومیست یورش او به‌سوی دومین تولیدکننده بزرگ نفت جهان، در زمانی انجام می‌گیرد که قیمت‌های جهانی نفت سر به آسمان گذاشته است. بنابراین می‌توان نظری خلاف گفته‌های بایدن داشت و نفت و مسائل مرتبط با آن را مهم‌ترین محور سفر بایدن تلقی کرد. اما مشکل اصلی از جای دیگری سرمنشأ می‌گیرد؛ بایدن پیش از این یک‌بار سوگند خورده بود که عربستان سعودی را به یک کشور مطرود در دنیا تبدیل خواهد کرد. علاوه‌بر این، وی در ابتدای روی کار آمدنش وعده داد در حوزه خاورمیانه یک خط‌مشی متفاوت از رئیس‌جمهور سابق را درپیش خواهد گرفت. در این راستا وی علاوه‌بر رویکرد دوری از آل‌سعود، وعده داد که توافق هسته‌ای که در سال 2015 با ایران به امضا رسید و در سال 2018 توسط ترامپ ملغی شد، دوباره احیا خواهد کرد. همچنین وی از قرار گرفتن موضوع حقوق بشر در مرکز توجه سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه خبر داد. اما اکنون هیچ‌کدام از این تحولات رخ نداده؛ چراکه بایدن بیش از حد وعده داده و کمتر عمل کرده است. درواقع صرفا این لحن اوست که با ترامپ تفاوت دارد. البته ممکن است برخی خط‌مشی‌های متفاوت وجود داشته باشد، چنان‌که شاهد تلاش او برای احیای گفت‌وگوها با ایران یا اشتیاقش برای برقراری آتش‌بس دائمی در یمن هستیم؛ اما ذات و جوهره این خط‌مشی خاورمیانه‌ای به شکل فزاینده‌ای مشابه با دوران ترامپ بوده و بسیاری از خروجی‌های سیاستگذاری بایدن همان خروجی‌های دوران ترامپ است. این ادعا شواهد روشنی هم دارد که سرنوشت توافق هسته‌ای با ایران می‌تواند نخستین مورد آن تلقی شود.

  برجام و فرصت‌سوزی‌های بایدن
توافق هسته‌ای با ایران یا همان «برجام» نخستین موردی است که تحلیلگر نشریه اکونومیست آن را شاهدی بر ادعای خود درمورد «خروجی مشترک سیاستگذاری خاورمیانه‌ای دولت‌های بایدن و ترامپ» قرار می‌دهد. در این راستا توافقی با عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) به امضا رسید که برمبنای آن پذیرفته شد در ازای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران، تحریم‌های این کشور کاهش پیدا کند. ترامپ امیدوار بود که درخواست‌ها و التماس‌های وی از ایران برای توقف کامل و همه‌جانبه برنامه هسته‌ای و در کنار آن تغییر رویکردهای سیاست خارجی‌اش نتیجه‌بخش باشد. اما درنهایت کمپین موسوم به «فشار حداکثری» وی شکست خورد و ایران نه‌تنها کمر خم نکرد، بلکه فعالیت هسته‌ای ممنوعه خود را از سر گرفت و به متحدان آمریکا در منطقه حمله کرد. اما بایدن بیش از آنکه به‌دنبال احیای همان توافق قدیمی باشد، به‌دنبال چیزی بود که آنتونی بلینکن، وزیرخارجه دولتش آن را توافقی «بلندمدت‌تر و مستحکم‌تر» می‌خواند. به نظر نویسنده اکونومیست هدر دادن زمان برای شروع مذاکرات باعث شد با توجه به تحولات انتخاباتی در ایران، مذاکرات دشوارتر از قبل دنبال شود؛ اما مواضع ایران و آمریکا در بهار امسال تا حدی به یکدیگر نزدیک بوده‌اند. در این میان برچسب‌زنی آمریکا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تروریستی خواندن این سازمان، یکی از آخرین نقطه‌های اصطکاک بین دوطرف محسوب می‌شد. مذاکره‌کنندگان آمریکایی سال گذشته پیشنهاد لغو آن را مطرح کردند، البته در شرایطی بحث‌برانگیز و درعین‌حال بی‌معنا؛ چراکه سپاه پاسداران همچنان زیر انبوهی دیگر از تحریم‌ها باقی می‌ماند. اما بایدن قبل از اینکه تصمیم خود را برای عدم موافقت با لغو تحریم‌های سپاه اعلام کند، ماه‌ها در این مورد تردید داشت و من و من می‌کرد.
درنهایت درحالی‌که گفت‌وگوها در شرایط سکون قرار گرفته‌اند، ماه گذشته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داد که ایران از 43 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده با خلوص 60درصد برخوردار است. این میزان خلوص اگر به بیش از 90درصد برسد برای ساخت یک بمب اتمی کفایت می‌کند. بدین‌ترتیب و با توجه به شرایط موجود، حتی اشخاصی که در واشنگتن نسبت به احیای توافق خوشبین بودند، اکنون توافق را مرده تصور می‌کنند. آنها نسبت به باور این واقعیت توسط تیم بایدن تردید دارند؛ درعین‌حال برخی سیاستمداران آمریکایی از بایدن شاکی هستند که تمام سرمایه سیاسی خود را در جریان یک سال مذاکره با ایران سوزاند تا درنهایت مجبور به یک تصمیم‌گیری سخت شود.

  بایدن وعربستان؛ تغییر مسیر در بدترین شکل و زمان ممکن
در شرایطی که رویکرد بایدن در قبال برجام و ایران در قالب فرصت‌سوزی و با نگاهی منفی توام بوده است؛ رویکرد وی در برابر عربستان در جهتی کاملا معکوس دنبال می‌شود. تحلیلگر اکونومیست با یادآوری این موضوع تاکید می‌کند که با توجه به روابط شاهزاده بن‌سلمان با ترامپ، جنگ وی در یمن و نقش او در قتل جمال خاشقچی، تحریم و منزوی ساختن این شاهزاده سعودی در میان دموکرات‌ها امری محبوب تلقی می‌شد. اما این موضوع هرگز جنبه پایداری به خود نگرفت. عربستان سعودی از سال 1945 و زمانی که فرانکلین روزولت و ملک عبدالله روی عرشه یک کشتی جنگی آمریکایی با هم ملاقات کردند، اتحاد نزدیکی با آمریکا برقرار کرده است. شاهزاده محمد بن‌سلمان احتمالا به‌زودی تاج‌‌وتخت را در اختیار گرفته و برای سالیان متمادی آن را حفظ خواهد کرد. بنابراین عدم گفت‌وگو با وی نمی‌تواند گزینه درستی باشد.
اما به نظر می‌رسد بایدن به بدترین شکل ممکن تغییر عقیده داده است. به‌رغم انکارهای بایدن، بسیاری در واشنگتن موضوع نفت را مهم‌ترین محور سفر وی ارزیابی می‌کنند. بااین‌حال سعودی‌ها تمایلی به شکستن توافق موسوم به اوپک‌پلاس با روسیه و به تبع آن، تولید بیشتر ندارند. درواقع سعودی‌ها اصرار دارند حتی اگر شیرهای نفت را باز کنند، تنگناها در پالایشگاه‌ها همچنان قیمت بنزین را بالا نگه می‌دارد. در اینجا منافع شاهزاده سعودی واضح است. او از به زانو درآوردن یک رئیس‌جمهور ایالات متحده لذت خواهد برد.
اما علاوه‌بر نفت موضوعات دیگری هم برای مذاکره وجود دارد. «برت مک‌گرک»، مشاور ارشد بایدن در امور خاورمیانه درحال مذاکره بر سر توافقی در رابطه با «تیران» و «صنافیر» است؛ جزایری در دریای سرخ که مصر در سال 2017 با واگذاری آنها به عربستان سعودی موافقت کرد، اما نگرانی‌های امنیتی رژیم‌صهیونیستی روند انتقال این جزایر را فعلا متوقف کرده است. در کنار این مساله صحبت‌هایی در رابطه با مذاکره آمریکا برای بستن پیمان‌های جدید دفاعی با دیگر کشورهای خلیج‌فارس مطرح است.
بحث روابط رژیم‌صهیونیستی و عربستان سعودی نیز از دیگر گزینه‌های مطرح است. دولت ایالات متحده امیدوار است که عربستان سعودی گام‌هایی را برای عادی‌سازی روابط با تل‌آویو بردارد. برخی مقامات آمریکایی مقید هستند که پیوندهای نزدیک‌تر عربی-رژیم‌صهیونیستی به آنها این اجازه را خواهد داد تا حضور عموسام را در منطقه کاهش دهند؛ اگر این کشورها قادر به محافظت از یکدیگر باشند نیاز کمتری به امنیت آمریکایی خواهد بود. بدون درنظر گرفتن احتمال وقوع یک تغییر شدید در هریک از این کشورها (عربستان و رژیم‌صهیونیستی)، بیش و پیش از آنکه ماهیت این شناسایی مورد سوال باشد، زمان‌بندی این شناسایی محل پرسش است. در این زمینه بعید است که سعودی‌ها بر سر زمان‌بندی با بایدن به توافق برسند. درعوض آنها احتمالا روند این شناسایی را به درازا خواهند کشاند، بدین امید که قبل از شناسایی، بیشترین سود ممکن را به جیب بزنند.

  حقوق‌بشر؛ گزینه‌ای برای روی میز
وضعیت حقوق‌بشر و صحت‌سنجی ادعاهای بایدن درمورد محوریت این موضوع در سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا، آخرین موضوعی است که تحلیلگر نشریه اکونومیست آن را دلیل اثبات ادعای خود درمورد عدم تفاوت بنیادین در سیاست‌های بایدن با ترامپ قرار می‌دهد. در این میان، بسیار جالب است که نویسنده اکونومیست در موردی نادر، رژیم‌صهیونیستی را مصداق عینی نقض حقوق‌بشر درنظر می‌گیرد. وی بحث خود را با این نکته شروع می‌کند که بایدن قبل از پرواز به عربستان سعودی، توقفی در تل‌آویو خواهد داشت؛ آن هم درحالی‌که به‌دلیل فروپاشی ائتلاف مشارکت‌کننده در دولت رژیم‌صهیونیستی، مطمئن نیست چه کسی به استقبالش خواهد شتافت. آمریکا در ماه‌های اخیر برخورد ملایمی با نفتالی بنت، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی درپیش گرفته و البته یک دلیل آن هم شاید این باشد که آمریکا می‌ترسد انتقاد از بنت به بازگشت نتانیاهو کمک کند. در نتیجه چنین رویکردی است که مردم ایالات متحده در رابطه با گسترش شهرک‌های یهودی در کرانه باختری و قساوت‌های روزانه اشغالگری، صحبت‌ها و گوشه‌وکنایه‌هایی داشته‌اند. در همین راستا آنها جسته‌وگریخته درمورد شیرین ابوعاقله، روزنامه‌نگار فلسطینی آمریکایی که ماه گذشته در کرانه باختری به ضرب گلوله شهید شد، با یکدیگر حرف می‌زنند (شاهدان و شواهد پزشکی قانونی نشان می‌دهد که او توسط یک سرباز رژیم‌صهیونیستی هدف گلوله قرار گرفته است). در هرصورت یک نکته روشن است؛ حقوق‌بشر هیچ‌گاه محور سیاست خارجی بایدن در خاورمیانه نبوده و صرفا گزینه‌ای روی میز باقی مانده است. دیپلمات‌ها تصمیم ماه ژانویه واشنگتن مبنی‌بر کاهش 130 میلیون دلاری کمک نظامی به مصر (10درصد از کل بسته کمکی) را در بوق و کرنا می‌کنند؛ چراکه درظاهر مصر از برداشتن چند قدم ساده برای بهبود سابقه وحشتناک حقوق‌بشری‌اش خودداری می‌کند. اما مقامات در قاهره قضیه را کاملا برعکس می‌بینند؛ آنها می‌توانند آمریکا را تحقیر کنند و همچنان بیش از یک میلیارد دلار را به خانه ببرند.

  تلاش‌های ناکام برای کاهش نقش آمریکا در خاورمیانه
درنهایت مقاله‌نویس اکونومیست از ابعاد یک ناکامی بزرگ برای آمریکا سخن می‌گوید. براساس نظر وی مسائلی مانند شکست در مذاکرات با ایران درواقع به یک شکست بزرگ‌تر ایالات متحده اشاره دارد؛ شکست در بازنگری نقش آمریکا در منطقه. در این راستا سه رئیس‌جمهور متوالی آمریکا مشتاق کاهش نقش ایالات متحده در خاورمیانه بوده‌اند. اما درحالی‌که خاورمیانه در یک دهه گذشته به شکل دراماتیکی تغییر کرده است، سیاست آمریکا هنوز نتوانسته همراه و هماهنگ با آن تغییر کند.