تاریخ : Tue 21 Jun 2022 - 02:45
کد خبر : 72447
سرویس خبری : ایده حکمرانی

فارابی، قزاقستان و ایران تاریخی؛ بزرگ فکر کنید

درباره موضع اخیر رهبر انقلاب

فارابی، قزاقستان و ایران تاریخی؛ بزرگ فکر کنید

آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر با رئیس‌جمهوری قزاقستان به پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی میان ایران و قزاقستان اشاره کردند.

محمدحسین نظری، خبرنگار: آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر با رئیس‌جمهوری قزاقستان به پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی میان ایران و قزاقستان اشاره کردند. ایشان تاکید کردند: «فارابی به‌عنوان یک فیلسوف و دانشمند اسلامی که اصالت قزاقستانی دارد و در ایران هزارسال درباره آثار او تحقیق و مطالعه شده است، می‌تواند مبنای همکاری‌های فرهنگی و تشکیل یک کمیته مشترک علمی میان دو کشور باشد.»
پس از طرح مساله «اصالت قزاقستانی»، برخی تلقی‌های اشتباه درباره این سخن رهبر انقلاب پیدا شد که راقم سطور را بر آن داشت تا نکاتی را در این باره متذکر شود.
روشن است که رهبر انقلاب به ایرانی بودن فارابی واقف است. در یک مورد آیت‌الله ‌خامنه‌ای 24 فروردین 1373 در جمع فرماندهان ارتش تصریح کردند که «بزرگ‌ترین دانشمندان دنیا در رشته‌های مختلف علوم ایرانی بودند و از میان آنها «فارابی»ها، «ابن‌سینا»ها، «فخر رازی»ها، «محمدبن زکریای‌رازی»ها، «خوارزمی»ها و «خیام»ها و «فردوسی»ها و «سعدی»ها برخاستند. اینها گذشته ملت ماست.» در دی ماه همان سال در جمع اساتید و دانشجویان بار دیگر تاکید کردند که «قرون‌ وسطی، به‌ مفهوم‌ دوران‌ سیاهی‌ و تاریکی‌ متعلق‌ به‌ اروپاست‌ و در تاریک‌ترین‌ دوران‌ قرون‌ وسطای‌ اروپا، بزرگ‌ترین‌ دانشمندان‌، نویسندگان‌، شعرا و فیلسوفان‌ جهان‌ در ایران‌ و از میان‌ ملت‌ مسلمان‌ ما، تمدنی‌ بزرگ‌ را به‌ وجود آوردند، که‌ ابوعلی‌ سینا، فارابی‌، بیهقی‌، فردوسی‌، حافظ و خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ در زمره‌ آنها هستند.» بنا بر این بیانات، طرح این موضوع مسبوق به آگاهی کامل بوده و آیت‌الله خامنه‌ای همواره از فارابی به‌عنوان متفکر ایرانی نام برده‌اند.
پس اصالت قزاقستانی فارابی اشاره به کدام واقعیت دارد؟ اهل فن به‌خوبی می‌دانند که ایران فرهنگی و تاریخی غیر از ایران سیاسی است و این دو مفهوم اگرچه مصادیق مشترکی دارند اما نمی‌توان از تفاوت‌های آن چشم پوشید. از این حیث در مواجهه با اصالت و تابعیت متفکران و دانشمندان باید میان ایران تاریخی و سیاسی تفاوت قائل شد. آیت‌الله خامنه‌ای در یک ملاقات سیاسی که در راستای همگرایی دو کشور تدارک شده است، روی یک نقطه مشترک دست می‌گذارد که از قضا می‌تواند پیوند فرهنگی دو کشور را تعمیق کند. بحث از ایران تاریخی و فرهنگی در مقابل رئیس‌جمهور کشوری که تاریخ چندان جدی و طولانی‌ای ندارد، آیا تحقیر تلقی نمی‌شود؟ آیا نمی‌توان در یک ملاقات سیاسی هم به‌طرف مقابل که یک شخصیت سیاسی طراز اول است احترام گذاشت و هم او را به هویت و تاریخ مشترک دو سرزمین توجه داد؟
به نظر اشاره رهبر انقلاب به اصالت قزاقستانی فارابی درواقع یک تذکر هوشمندانه در راستای سیاست نگاه به شرق است. به‌رسمیت شناختن هویت مستقل یک کشور با تذکر به تاریخ و فرهنگ مشترک که از قضا مربوط به دوره شکوفایی تمدنی آن سرزمینی است که پیش‌تر به‌لحاظ سیاسی و جغرافیایی نیز متعلق به ایران بوده، هم به کشور ثالث اعتمادبه‌نفس می‌دهد و هم تشکیل یک تمدن واحد بر مبنای مشترکات تاریخی و فرهنگی را تمهید و تدارک می‌کند. این رویکرد در میان سایر بزرگان و اهل علم نیز سوابقی دارد. چندسال پیش آیت‌الله جوادی‌آملی در آیین رونمایی از کتاب «تحرر الاصول» آخوند خراسانی را افغان خطاب کردند. البته همان وقت نیز جنجالی پیش آمد که چرا ایشان چنین کرد و غائله‌ای درست شد. اما آیا آقای جوادی نمی‌دانستند که مرحوم آخوند ایرانی است؟ ایشان در جای دیگر نیز به این معنا تذکر دادند که «حیف و افغان و افغان و افغان که افغان به این صورت درآمد! این مهد پرورش بزرگان بود. اگر بوعلی است بالاخره از بلخ است، اگر مولوی است بالاخره از بلخ است. و این‌چنین نیست که فقط لعل بدخشان از بدخشان باشد، اگر سیدجمال است از بلخ است، اگر آخوند خراسانی است از هرات است، اینها افغانند.» آقای جوادی حتما به هویت تاریخی ایران واقف است، اما در اینجا از طرح این موضوع منظور دیگری دارند.
از طرفی اینکه فیلسوفان و متفکران اصالتا به کجای جغرافیای جهان تعلق دارند فرع بر کارکرد آنها برای توسعه فکر و فرهنگ است. فارابی فارغ از اینکه اصالتا ایرانی است یا غیرایرانی، در خراسان به دنیا آمده یا در جنوب قزاقستان امروز، فارسی‌زبان بوده یا ترک‌زبان، اندیشمندی است که هویت فرهنگی ایران را قوام بخشیده و تبادل و تعامل فرهنگی را تئوریزه کرده است. از این حیث، موسس فلسفه اسلامی فارغ از ملیت و تابعیتش می‌تواند محور تعامل و تبادل میان‌فرهنگی باشد. داوری‌اردکانی در کتاب «فارابی؛ فیلسوف فرهنگ» آورده است که «فارابی در مقام موسس فلسفه اسلامی به مساله تبادل فرهنگی توجه کرده است که در عصر ما نه‌فقط حل مسائل جهان توسعه‌نیافته، بلکه درک و فهم آینده عالم متجدد و نوع بشر به آن بستگی پیدا کرده است.» از این جهت طرح تشکیل کمیته علمی و فرهنگی با محوریت فارابی بی‌جهت نیست، چه او نظریه‌پرداز در حوزه اندیشه میان‌فرهنگی است و چه کسی بهتر از او می‌تواند به همگرایی کشورهایی که هویت تاریخی و فرهنگی مشترک دارند کمک کند.