تاریخ : Thu 16 Jun 2022 - 05:37
کد خبر : 72361
سرویس خبری : نقد روز

درس ۲۵ خرداد: سیاست‌ورزی خیابانی آغاز سقوط

معین رضیئی

درس ۲۵ خرداد: سیاست‌ورزی خیابانی آغاز سقوط

25 خرداد 13 سال قبل درست سه‌روز بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، تهران شاهد راهپیمایی چندصدهزار نفری حامیان میرحسین موسوی بود.

معین رضیئی، خبرنگار گروه سیاست: 25 خرداد 13 سال قبل درست سه‌روز بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، تهران شاهد راهپیمایی چندصدهزار نفری حامیان میرحسین موسوی بود. این راهپیمایی با حضور اصلاح‌طلبان شاخص و در اعتراض به نتیجه انتخابات برگزار شد و بعدها در ادبیات سیاسی کشور ما مشهور شد به «راهپیمایی سکوت».
برگزاری راهپیمایی ازسوی اصلاح‌طلبان حتی اگرهم مجوز نداشته باشد شاید در نگاه برخی یک کنشگری مدنی در اعتراض به نتیجه انتخابات به‌نظر بیاید، اما اکنون که 13سال از این واقعه گذشته است و بسیاری از حقایق در رابطه با انتخابات88 مشخص شده، می‌توان گفت برگزاری این راهپیمایی ازسوی اصلاح‌طلبان بیش از آنکه یک حرکت مدنی برای بیان اعتراض باشد، یک حرکت سیاسی بود. در اثبات این گزاره به دو دلیل می‌توان اشاره کرد.
نخست اینکه هنوز بعد از گذشت 13سال از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم هیچ اصلاح‌طلبی نتوانسته است ادعای تقلب در انتخابات را اثبات کند و حتی بالعکس در این سال‌ها اصلاح‌طلبان از سیدمحمد خاتمی تا سعید حجاریان بارها اعتراف به عدم تقلب آرا در انتخابات کرده‌اند، بنابراین اصل مبنای اعتراض اصلاح‌طلبان زیرسوال است.
دوم اینکه حتی اگر فرض کنیم در سال88 تقلب یا تخلفی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری شکل گرفته بود، می‌شد قبل از آنکه لشکرکشی خیابانی کرد از طریق نهادهای رسمی و قانونی پیگیر اعتراضات شد، اما اصلاح‌طلبان ترجیح دادند همزمان با طرح شکایت نزد رهبری و شورای نگهبان بدنه اجتماعی خود را به خیابان‌ها بکشانند تا از این طریق حاکمیت را برای پذیرش مطالبات خود تحت‌فشار قرار دهند. اصلاح‌طلبان با این کار گذشته ایدئولوژیک خود را نیز زیرسوال بردند، زیرا آنها برای نخستین‌بار به‌جای بیان اعتراض خود از طریق ساختارهای قانونی و پیگیری آن به شیوه مدنی که پیش از این در دولت خاتمی شعار آن را می‌دادند، ترجیح دادند امر سیاست‌ورزی را به کف خیابان‌ها بکشانند.

 انفعال دربرابر ساختارشکنان
سال88 اصلاح‌طلبان تصور می‌کردند تا زمانی که حاکمیت حاضر نشود به آنها امتیاز دهد، می‌توانند به‌اندازه 25خرداد بدنه اجتماعی خود را به کف خیابان‌ها بکشانند اما برخلاف این تصور جمعیت حاضر در راهپیمایی‌های اعتراضی در عرض 6ماه از چندصدهزار نفر 25خرداد به چندصد نفر روز عاشورا تقلیل پیدا کرد. یک دلیل این کاهش جمعیت مشخص‌شدن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات برای بخشی از مردم که به اصلاح‌طلبان اعتماد داشتند بود، از طرفی وقتی خیابان عرصه سیاست‌ورزی می‌شود از جایی به‌بعد کنترل فضا حتی برای کسانی که مردم را تشویق به حضور در تظاهرات می‌کردند نیز سخت می‌شود، بر همین مبنا در سال88 هم اصلاح‌طلبان شروع‌کننده راهپیمایی‌های خیابانی بودند اما از جایی به‌بعد با رادیکال‌تر شدن فضا، جهت شعارها در تجمعاتی که به دعوت آنها شکل می‌گرفت از اعتراض به تقلب در انتخابات به‌سمت نفی جمهوری اسلامی ایران و آرمان‌هایش پیش رفت. در چنین شرایطی سکوت عافیت‌طلبانه رهبران جنبش سبز در برابر شعارهای براندازانه باعث شد بخش مهمی از بدنه اجتماعی حامی آنها که اصلاحات را در چهارچوب جمهوری اسلامی ایران قابل تعریف می‌دانستند دست از حمایت خود از اصلاح‌طلبان بردارند.

 تجربه شکست ایده خروج از حاکمیت در انتخابات مجلس نهم
وقایع پس از انتخابات88 و پافشاری حاکمیت به صیانت از رای مردم به‌عنوان مصداق حق‌الناس به برخی اصلاح‌طلبان ثابت کرد، حاکمیت در جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه تحت فشار سیاسیون حاضر به عقب‌نشینی از مواضع اصولی خود نیست.
با وجود این، برخی اصلاح‌طلبان گمان می‌کردند در اولین انتخابات پس از سال88 یعنی انتخابات مجلس نهم مردم با عدم حضور خود در پای صندوق‌های رای به‌نوعی ادعای وقوع تقلب در سال88 را تایید می‌کنند، به همین جهت به‌لحاظ تشکیلاتی جبهه اصلاحات وارد انتخابات نشد و حتی وقتی سیدمحمد خاتمی بدون حمایت از فردی خاص در دماوند رای خود را به صندوق انداخت برخی اصلاح‌طلبان دست به انتقادهای گسترده از رای‌دادن وی زدند.
در انتخابات مجلس برخلاف تصور اصلاح‌طلبان 64درصد واجدان شرایط پای صندوق‌های رای آمدند که این میزان مشارکت حتی 8درصد از دوره قبلی انتخابات مجلس بیشتر بود. مشارکت 64درصدی مردم در انتخابات مجلس به اصلاح‌طلبان میانه‌رو ثابت کرد راهبرد خروج از حاکمیت و تحریم انتخابات ازسوی یک جریان خاص نه‌تنها ازسوی مردم پذیرفته نمی‌شود، بلکه امکان حضور در نهادهای انتخابی را از آنها سلب می‌کند.

 تناقض اصلاح‌طلبان در مواجهه با صندوق رای
اصلاح‌طلبان اگر در ادعای خود مبنی‌بر وقوع تقلب در انتخابات88 به‌وسیله حاکمیت صادق بودند، باید در هیچ‌کدام از انتخابات‌های پس از سال88 شرکت نمی‌کردند، ولی برخلاف تصور، آنها خیلی زود به‌پای صندوق‌های رای بازگشتند، آن‌هم در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری پس از سال88. حضور مجدد اصلاح‌طلبان پای صندوق‌های رای به‌خاطر تغییر شیوه برگزاری انتخابات یا مجریان آن نبود، زیرا انتخابات92 نیز مانند انتخابات سال88 به‌وسیله دولت احمدی‌نژاد و تحت‌نظر نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزار می‌شد، اما در این چهارسال تنها چیزی که تفاوت کرده بود بالا رفتن شانس پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات نسبت به دور قبل بود. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان با مهیا دیدن شرایط برای بازگشت به قدرت هم خودشان با حمایت از حسن روحانی به‌صورت فعال و تشکیلاتی وارد عرصه انتخابات شدند و هم با تمام ظرفیتی که داشتند از مردم برای حضور در انتخابات دعوت کردند، انتخاباتی که تا چندی‌قبل اصل صحت آن را زیر سوال برده بودند. اصلاح‌طلبان در دو انتخابات بعدی (انتخابات مجلس دهم و ریاست‌جمهوری دوازدهم) نیز چون شانس پیروزی داشتند با تمام ظرفیت‌شان در انتخابات شرکت کردند اما با افول سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات در سال‌های پایانی دهه90 بار دیگر آنها به‌سمت تحریم خاموش انتخابات و نادیده گرفتن صندوق رای رفتند. در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم در سال‌های 98 و 1400 اصلاح‌طلبان رادیکال که از قبل می‌دانستند در رقابت بازنده‌اند با بهانه نداشتن نامزد تاییدصلاحیت‌شده و در اعتراض به نظارت استصوابی شورای نگهبان دست به تحریم خاموش انتخابات زدند، این تحریم توسط بدنه رادیکال جریان اصلاحات درحالی صورت می‌گرفت که در هر دو انتخابات جریان اصلاحات دارای نامزد انتخاباتی شاخص بود و حتی برخی احزاب اصلاح‌طلب نیز مانند کارگزاران سازندگی، ندا، اعتماد ملی، مردم‌سالاری و... از این نامزدها حمایت کرده بودند اما با وجود این، اصلاح‌طلبان رادیکال ترجیح دادند بار دیگر انتخابات را تحریم خاموش کنند. این تحریم بار دیگر ثابت کرد انتخابات نزد برخی اصلاح‌طلبان زمانی مشروع است که باعث پیروزی آنها شود، وگرنه انتخابات به‌خودی‌خود از ارزش برای اصلاح‌طلبان رادیکال برخوردار نیست.