سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: یازدهم ماه جاری نشست خبری کنسرت نمایش «سیصد» با حضور تعدادی از دستاندرکاران این پروژه مانند جواد عزتی و رضا بهرام و سهراب پورناظری در فضای باز مجموعه فرهنگی تاریخی «سعدآباد» تهران برگزار شد. ظاهرا داستان این نمایش درباره حمله مغول به ایران است و درواقع واکنشی است به فیلم ضدایرانی «300» که سالها پیش ساخته شد. پیش از این و در سال 96 هم نمایش «سی» در همین مکان و با حضور همایون شجریان و سهراب پورناظری روی صحنه رفت. اگر به سایت فروش بلیت کنسرتها مراجعه کنید متوجه خواهید شد که قرار است کنسرت «سیصد» از 26 تا 28 خردادماه اجرا شود و همانجا قیمت بلیتها را هم میتوانید ببینید. ازسرگیری برگزاری کنسرتها اتفاق خجستهای است که پیش از این و در همینجا به اثرات مثبت روحی و اجتماعی و اقتصادی آن اشاره کردیم. ایجاد فضای پرنشاط و امیدبخش و ترسیم در جریان بودن زندگی در این شرایط هم یکی از کارکردهای هنر است و موسیقی در این حوزه جلوتر از بقیه هنرها میتواند نقشش را بازی کند. وقتی پدیدهای مانند کرونا در همه جامعه خودش را نشان میدهد پس برای دوران پساکرونا هم باید فکر همه جامعه بود. اجراهای متعدد نمایش و کنسرت و اکران فیلمهای سینمایی حتما واقعه مبارکی است اما باید بررسی شود که این اتفاقات مثبت، همه مردم آسیبدیده از شرایط منفی قبلی را دربرمیگیرد یا خیر.
طبق آنچه که در سایتهای بلیت فروشی دیده میشود اگر همه بلیتهای این سه شب اجرای «سیصد» به فروش برسد و کسی هم نخواهد آن را دو شب پیاپی تماشا کند در حدود 12هزار نفر از این کنسرت نمایش بازدید خواهند کرد. اجازه بدهید این تعداد فرضی را بگذاریم کنار صحبتهای سهراب پورناظری در این نشست که گفت: «مدت زیادی است تمام فعالیتهای خود را معطوف به کشور ایران کردهام که بخواهم در این عصر مغشوش اطلاعات، یادآوری کنیم به مجموعههای مختلف که زبان فارسی، ایران و فرهنگ ایرانی را جدیتر بگیرند.» این هدف گفته شده حتما باارزش و قابل تقدیر است اما خروجی این نمایش نهایتا برای همین تعدادی است که چند خط بالاتر گفتیم. در سالهای اخیر تعدادی از هنرمندان از اجرای رایگان برای مردم گفتهاند و اینکه در کنار آنها هستند و شرایط بد اقتصادیشان را درک میکنند. فارغ از اینکه چه تعداد اجرای رایگان کنسرت یا تئاتر در دو سال اخیر داشتهایم اما نکته مهم اینجاست که مردم باید در عمل بدانند و ببینند که چه کسانی واقعا کنارشان هستند و چه کسانی از آنها و شرایطشان سوءاستفاده میکنند. شاید باتوجه به تورم یکی دو ماه اخیر، عدهای باشند که بگویند بلیت 695 هزار تومانی(همان 700 هزار تومانی که به خاطر بار روانی، 5 هزارتومان از آن کم شده) رقم معقول و منصفانهای باشد اما اگر یک خانواده 4 نفری بخواهند با مثلا متوسط قیمت بلیت 500 هزار تومانی به این کنسرت بروند فقط مبلغ دو میلیون تومان برای هزینه بلیت میپردازند. طبیعتا هزینههای دیگری هم در این رفت و آمد به کنسرت وجود دارد و این جدا از هزینههای خوراکی و شام احتمالی است. گفتیم که احتمالا 12هزار نفر در این سه شب به این کنسرت خواهند رفت. بدیهی است که دستکم 10 برابر این تعداد دلشان میخواهد که این نمایش یا کنسرت یا نمایش و کنسرتهای دیگر را تماشا کنند. هرچند در نشست خبری این نمایش هم باز پای ورزشگاه آزادی وسط آمد و همان تعارف معمول که دلمان میخواهد در این استادیوم اجرای رایگان داشته باشیم اما سوال مهمتر این است که اعضای این گروه به خاطر مردم میتوانند از مبلغ دستمزدشان کم کنند یا تعداد اجراهای بیشتری در مکانها و شهرهای مختلف داشته باشند؟ دولت و مشخصا وزارت فرهنگ و ارشاد برای همهگیر شدن این نمایشها و کنسرتها صرفا قرار است نقش نظارتی و مجوزی داشته باشد یا از نظر مالی و سختافزاری هم به مردم و البته هنرمندان کمک میکند؟ حد حمایت از بخش خصوصی کجاست و چقدر برای مانور این بخش اجازه و فضا وجود دارد؟
بلیت 70هزارتومانی؟ شوخی میکنی...
«هماکنون ارزانترین بلیت کنسرتها از ۲۰۰ هزار تومان شروع میشود و به بالاتر میرود. اما ما به تصمیم جمع، بنا را بر این گذاشتیم که قیمت بلیتها از ۷۰ هزار تومان آغاز میشود تا اقشار مختلف مردم بتوانند از برنامه ما استفاده کنند.» این جملات متعلق به محمدحسین توتونچیان، تهیهکننده این کنسرت نمایش در همان نشست خبری است. جملهای که بسیار زیبا، امیدبخش و همراه با مردم به نظر میرسد اما وقتی وارد سایت بلیت فروشی میشویم متوجه نکات دیگری خواهیم شد. فارغ از اینکه چند درصد مردم(نه اطرافیان و آشنایان برگزارکنندگان) توانستند و میتوانند بلیت 70 و 100 هزار تومانی را خریداری کنند سهم این بلیت از مجموع تعداد بلیتهای یک شب اجرای این نمایش است. یک بررسی ساده نشان میدهد که سهم بلیتهای 70 و 100 هزار تومانی بین 5 تا 10 درصد از مجموع 4 هزار بلیت برای فروش درنظر گرفته شده است. باتوجه به اینکه عدد دقیقی در اختیار رسانهها قرار داده نشده حتی ممکن است از این رقم هم کمتر باشد. نکته مهمتر این است که بین 70 تا 80 درصد بلیتها به میانگین بالاتر از 300 هزار تومان اختصاص دارد. با این نکاتی که گفته شد معلوم میشود این ژست «استفاده اقشار مختلف مردم» صرفا کاربرد رسانهای داشته و البته که سابقه این تهیهکننده، موید همین نکته است. ای کاش کف بلیتها همان 200 هزار تومان بود اما رفتار صادقانه و محترمانهای با افکار عمومی و مردم انجام میشد. مساله دیگر جایگاهی است که برای این بلیتهای 70 هزار تومانی درنظر گرفتهاند. بالاخره این «اقشار مختلف مردم» میخواهند این نمایش کنسرت را در یک شرایط نرمال و مطلوب تماشا کنند و قرار نیست کسی که مبلغ کمتری پرداخت میکند زجر بیشتری را برای دیدن این اثر هنری متحمل شود. کف بلیتهای 70 هزار تومانی صرفا یک شوخی با مخاطب است اگر آن را توهین درنظر نگیریم.
فاصله دوبرابری «سیصد» با «سی»؟
نمایش «سی» با حضور همایون شجریان، سحر دولتشاهی و سهراب پورناظری در سال 96 در کاخ سعدآباد اجرا شد. آن زمان کف قیمت بلیت 25هزار تومان و سقفش 195هزار تومان بود؛ رقم سقفی که نشان میدهد سیاست حاکم بر این نمایش، کنترل نگاه و جو روانی روی قیمتها بوده و هست. با توجه به اخبار و اطلاعات موجود، در همان سال، متوسط هزینه یک خانوار شهری در ماه، مبلغ دومیلیون و 750هزار تومان بوده است و با توجه به اینکه سهم تفریحات، سرگرمی و خدمات فرهنگی در آن سال حدود چهار درصد از کل این هزینهها بود، پس میتوان محاسبه کرد که حدودا 112هزار تومان هزینه ماهانه اختصاصیافته امورفرهنگی در سال 96 بوده است. با فرض بالاترین قیمت بلیت کنسرت، مشخص میشود که با این سهم مصرف فرهنگی یک خانوار شهری، در سال 96، یک خانواده نمیتوانسته حتی یک بلیت 195هزار تومانی برای خودش یا یکی از اعضای خانوادهاش بخرد. بهعبارتی میتوان گفت که در سال 96، قیمت بلیت کنسرت «سی» 74 درصد بالاتر از سهم مصرف فرهنگی یک خانواده شهری بوده است.
حالا بیایید این رقم را براساس درآمد امروز یک خانواده ایرانی بررسی کنیم. البته هنوز از میزان هزینه متوسط ماهانه یک خانوار شهری اطلاعاتی در سال جدید منتشر نشده است اما طبق اطلاعات سال گذشته تنها سه درصد از هزینههای یک خانواده چهارنفری شهری به تفریحات، سرگرمیها و خدمات فرهنگی اختصاص مییافت. این عدد با فرض هزینه 10میلیون تومان یک خانواده چهارنفره در ماه در نظر گرفته شده و تا رقم حدودی 300 هزارتومان محاسبه میشود. با توجه به قیاسی که در سال 96 شد این رقم را با بالاترین رقم بلیت کنسرت «سیصد» در نظر میگیریم. باز هم بیش از یک نفر از اعضای یک خانواده نمیتواند به این کنسرت برود اما فاصله 300هزار تومانی سهم یک خانواده تا 695 هزار تومان رقم بلیت، بیش از دوبرابر شده است. بهعبارتی میتوان گفت که قیمت بلیت کنسرت «سی صد» 132 درصد بالاتر از سهم مصرف فرهنگی یک خانواده شهری است.
مثل سال 96 هنوز فاصله وجود دارد اما اینبار میزانش دوبرابر شده و شوخی بلیتهای 70هزار تومانی هم برای اقناع افکار عمومی کفاف نمیدهد. فاصله ندیدن و تماشا نکردن خانوادهها بیشتر شده و اینجاست که باید دولت و هنرمندان حساس شوند و ورود کنند و نسبت به فضای ایجادشده احساس خطر کنند. این فاصله حتما دوسال دیگر بیشتر میشود و کمکم سهم فرهنگ و سرگرمی از سبد هزینهای خانوادهها حذف میشود؛ سهمی که همین الان هم کم و گاهی خندهآور است. بهعبارت دیگر، هزینههای دیگر اجازه نمیدهند سهمی به تفریح و سرگرمی اختصاص یابد و این اتفاق چرخه بین تولیدکننده فرهنگی و مصرفکننده را دچار آسیبهای جدی کرده و خواهد کرد.
همراهی با مردم؛ شعار جذابِ تخیلی سلبر یتیها؟
ابتدای ورود کرونا بود که جواد عزتی در گفتوگو با فریدون جیرانی پیشنهاد داد بهمنظور همراهی با مردم و کاهش هزینهها و افزایش تولیدات بیشتر، بازیگران از میزان دستمزدهای خودشان کم کنند. این پیشنهاد تقریبا همان چیزی بود که در بسیاری از کشورهای صاحب سینما در عمل اتفاق افتاد. مشکلات مالی در ایام کرونا باعث شد تهیهکنندگان نتوانند تولیدات جذاب و قابلقبولی داشته باشند و در یک هماهنگی قابلستایش، بازیگران و برخی عوامل پذیرفتند که از دستمزدهای خودشان کم کنند تا سینما به حیاتش و مخاطبان به تفریحاتشان ادامه بدهند. شعار حمایت از مردم و همراهی با آنها در چند سال اخیر از طرف سلبریتیها و چهرههای مشهور بیشتر شده و به مدد فضای مجازی، این ژست مردمیبودن هم حول این شخصیتها شکل گرفته است. برخی از آنها ادعا کردند میتوانند یا میخواهند بهطور رایگان برای مردم کار کنند که نمونههای کمی از این رفتارها را در عمل دیدیم.
با توجه به گزارشهای قبلی در «فرهیختگان» معلوم شد بخش عمدهای از هزینههای یک پروژه سینمایی یا نمایشی به دستمزد بازیگرانش تعلق دارد و با این پیشفرض، منطقی است که بازیگران عزیز و دلسوز مردم، بهخاطر همراهی با مردمی که در صحبتهایشان از آنها دم میزنند دستمزدهای خود را کم کنند تا هزینه بلیت برای مخاطبانشان کم شود و به اندازه خودشان باری از روی دوششان برداشته شود. بدیهی است حرف زدن در مصاحبهها و فضای مجازی، هزینهای ندارد و البته که او را محبوب هم میکند اما بهتر است که مردم بدانند چه کسانی واقعا درکنار آنها هستند و چه کسانی صرفا شعار میدهند.
نقد ما صرفا متوجه نمایش کنسرت «سیصد» و هنرمندانش نیست. مثلا اگر تعداد اجراهای این نمایش بیشتر و قیمت بلیتها کمتر میشد تهیهکننده محترم که نگران اقشار مختلف مردم هستند، متضرر میشدند؟ آیا مجموعه کاخ سعدآباد نمیتوانست به کمک وزارت ارشاد مبلغ کمتری برای اجاره از این نمایش بگیرد تا قیمت بلیتها کمتر شود؟ آیا وزارت فرهنگ و ارشاد و دفتر موسیقی نمیتوانستند بهجز وظیفه نظارتی، به وظایف دیگر خودشان نسبت به هنر ورود کنند و حساس شوند؟ گفته میشود یک سازه چهارهزار نفری در کاخ سعدآباد تعبیه شده، اگر تعداد اجراهای این نمایش مثلا به 10 یا 20 میرسید حداقل نزدیک به 40 هزار نفر میتوانستند این نمایش را تماشا کنند و این تعداد اضافهتر میتوانست توجیه مناسبی برای کاهش منطقی قیمت بلیتها ایجاد کند.
این نقد در تئاترها و کنسرتها واردتر است. بازیگران و خوانندگانی که مدعی هستند برای مردم بازی میکنند و میخوانند تا کجا و چقدر میتوانند از حق خودشان کم کنند؟ اصلا آیا مسئولان و مدیران فرهنگی کشور، علاقهای به همهگیر شدن نمایش و هنر بین عموم مردم دارند؟ القای این حس که هنر نمایش و موسیقی برای یک قشر مرفه است و یک تفریح لاکچری محسوب میشود چه سودی برای جامعه هنری و مردم دارد؟ کسی مخالف اجرای نمایش «سیصد» نیست اما تعداد این نمایشها با قیمتهای منطقیتر باید در سرتاسر ایران و تهران بیشتر شوند. محصور کردن این نمایشها به طبقه مرفه و مناطق خاص شهر و ادعای مردمی بودن آنها در تناقض کامل است. این مسیری که در سالهای اخیر و با عنوان تئاترهای لاکچری ریلگذاری شده، حتما در بلندمدت به هنر و تماشاگران لطمه میزند و آن را محدود به یک طبقه و گروه خاص میکند؛ گروهی که حتی ممکن است گاهی صرفا برای پرکردن اوقات فراغت و بدتر از آن چشم و همچشمی به این نمایشها بروند و مانند بعضی فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر میشود در میانه این نمایشها خوابشان هم ببرد. هنر باید برای همه مردمی باشد که به آن علاقه دارند. طبیعتا آن طبقه مرفه هم در همین «همه مردم» قرار میگیرند و آنها هم حق دارند که از آن استفاده کنند.