تاریخ : Sun 29 May 2022 - 05:50
کد خبر : 71982
سرویس خبری : نقد روز

غیرمنتظره‌های‌آقای استراتژیست

به بهانه مواضع اخیر هنری کیسینجر درباره جنگ اوکراین بخوانید

غیرمنتظره‌های‌آقای استراتژیست

بعضی شخصیت‌ها در طول تاریخ بیش از آنکه به سوابق، مدارج علمی و افتخارات‌شان شناخته شوند به سخنانی که گفته‌اند، مشهورند؛ هنری کیسینجر نیز یکی از همان آدم‌هاست.

معین رضیئی، خبرنگار گروه سیاست: بعضی شخصیت‌ها در طول تاریخ بیش از آنکه به سوابق، مدارج علمی و افتخارات‌شان شناخته شوند به سخنانی که گفته‌اند، مشهورند؛ هنری کیسینجر نیز یکی از همان آدم‌هاست. کیسینجر در دولت‌های نیکسون و جرالد فورد وزیرخارجه آمریکا و مشاور امنیت ملی بوده است، اما با وجود این، جهانیان به‌خصوص ما ایرانی‌ها وی را به سخنان بحث‌برانگیزش درمورد رژیم‌صهیونیستی، امپراتوری ایران و... می‌شناسیم، سخنانی که در اکثر موارد باعث عصبانیت غربی‌ها شده است؛ زیرا صحبت‌های وی درمورد تحولات دنیا با آن چیزی که رسانه‌های غربی در این رابطه نشان می‌دهند، از زمین تا آسمان متفاوت است. اخیرا نیز کیسینجر در حاشیه نشست مجمع جهانی اقتصاد در اظهاراتی بحث‌برانگیز درخصوص جنگ روسیه با اوکراین گفته است برای پایان درگیری‌ها اوکراین باید بخش‌هایی از خاک خود را به روسیه واگذار کند. کیسینجر همچنین در این نشست توصیه‌ای برای مقامات غربی نیز داشت و از آنها خواست فکر شکست روسیه در اوکراین را از سرشان بیرون کنند، زیرا این شکست می‌تواند موجب وخیم‌تر شدن ثبات بلندمدت در اروپا شود. اظهارات کیسینجر درمورد اوکراین نیز مانند گفته‌های قبلی وی با واکنش‌های متفاوتی از سوی مقامات و چهره‌های سیاسی در دنیا روبه‌رو شده است. در مهم‌ترین این واکنش‌ها زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین با کنایه گفته است: «کیسینجر از گذشته دور برخاسته و می‌گوید که بخشی از اوکراین را باید به روسیه داد. به نظر می‌رسد تقویم کیسینجر مربوط به سال ۲۰۲۲ نیست بلکه مربوط به سال ۱۹۳۰ است.»
در اینجا سوالی که پیش می‌آید این است که سال 1930 مگر چه اتفاقی افتاده که رئیس‌جمهور اوکراین این‌گونه با کنایه کیسینجر را حواله به آن دوران می‌دهد؟ برای پیدا کردن پاسخ با یک سرچ ساده در گوگل فهمیدیم توافقنامه مونیخ نیز در این سال منعقد شده است و احتمالا اشاره زلنسکی به سال 1930 نیز مربوط به این توافقنامه باشد. مطابق توافق مونیخ حدود 9 سال قبل از اینکه ماشین جنگی هیتلر اروپا را به آتش بکشد، سران کشورهای اروپایی با الحاق بخشی از خاک چکسلواکی به آلمان نازی موافقت کرده بودند تا شاید با این کار از وقوع یک جنگ قریب‌الوقوع و جهانگیر جلوگیری کنند، ولی حمله ناگهانی سپتامبر 1939 آلمان به لهستان و آغاز جنگ‌جهانی دوم لااقل برای سران کشورهای اروپایی ثابت کرد امتیاز دادن به دیکتاتورها نه‌تنها باعث عقب‌نشینی‌شان نمی‌شود بلکه دیکتاتورها را در پیشبرد اهداف مخرب‌شان مصمم‌تر نیز می‌کند.
کیسینجر با سخنانش درمورد اوکراین برای نخستین‌بار نیست که مقامات کشورهای غربی را عصبانی کرده است، همان‌طور که اشاره کردیم وی پیش از این نیز اظهارات بحث‌برانگیز زیادی درمورد تحولات دنیا داشته است. قصد داریم در صفحه حافظه امروز «فرهیختگان» بخشی از این اظهارنظرهای تاریخی کسینجر در چند سال اخیر را بازخوانی کنیم.

جنگ تمدنی میان ایران و آمریکا

انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 که منجر به شکست هژمونی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی در منطقه خاورمیانه شد، از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم میلادی است. درمورد انقلاب اسلامی و رهبر آن امام‌خمینی(ره) تاکنون بسیاری از نظریه‌پردازان و تحلیلگران غربی مطلب نوشته‌اند. یکی از این تحلیلگران نیز هنری کیسینجر است. کیسینجر سال‌ها قبل بعد از پیروزی انقلاب، شخصیت امام خمینی(ره) و چالشی که وی با انقلاب اسلامی برای غرب ایجاد کرده بود را این‌گونه توصیف می‌کند: «آیت‌الله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌ریزی را از سیاستمداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ‌کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته‌شده در دنیا، سخن می‌گفت و عمل می‌کرد. گویی از جایی دیگر الهام می‌گرفت، دشمنی آیت‌الله خمینی(ره) با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص‌نیت داشت.»
این توصیف موشکافانه تنها اظهارنظر کیسینجر درمورد انقلاب اسلامی ایران نیست. وی کامل‌تر از این اظهارات بالا در کتاب «نظم جهانی» خود به مسائل مرتبط با انقلاب اسلامی ایران و تقابل جمهوری اسلامی و ایالات‌متحده می‌پردازد. او به‌عنوان کسی که هم در عرصه سیاست عملی در جایگاه وزیرخارجه آمریکا بوده و هم به‌عنوان یک استراتژیست و چهره نظری در عرصه سیاست شناخته می‌شود، ماهیت چالش ایران و آمریکا را فراتر از اختلافات سیاسی می‌داند و معتقد است این اختلاف ریشه در نگاه متفاوت طرفین در نظم جهانی و تمدن‌سازی دارد. از نظر کیسینجر آمریکا به‌عنوان نماینده تمدن غرب درصدد حفظ نظم فعلی است و جمهوری اسلامی ایران در پی ایجاد تمدنی جدید با محوریت اسلام است که از بنیان در تعارض با نظم فعلی جهان و رهبری آمریکاست. کیسینجر در رابطه با این تقابل می‌نویسد: «آمریکا کماکان مدعی اهمیت ارزش‌های خود در برقراری نظم جهانی مبتنی بر صلح است و حق حمایت جهانی از آنها را محفوظ می‌داند.»
کیسینجر در کتاب «نظم جهانی» خود معتقد است که جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت اسلامی‌اش به‌دنبال تغییر نظم کنونی جامعه جهانی است، زیرا هدف نهایی اسلام در بر‌گیری تمام جهان است. در همین رابطه وی سخنان امام‌خمینی(ره) نیز پیرامون بیداری اسلامی و به بن‌بست رسیدن کمونیسم و لیبرالیسم را پروژه‌ای جایگزین در تقابل با نظم جامعه جهانی می‌داند.
این تقابل جهانی میان ایران و آمریکا آنقدر جدی است که از نظر کیسینجر حتی اگر روزی جمهوری اسلامی ایران نیز بخواهد از طریق مذاکره و توافق با غرب برای حل برخی اختلافات اقدام کند، آمریکا چنین نگاهی ندارد و تصور آمریکایی‌ها این است که آنچه از سوی سران جمهوری اسلامی مدنظر است، نزاع با غرب برای شکل دادن و رهبری نظم جهانی است. در همین رابطه کیسینجر در صفحه 179 کتاب نظم جهانی می‌نویسد: «با توجه به تعریف مفهوم سیاست برای آیت‌الله‌ها، نزاع با غرب بر سر اعطای امتیازات خاص یا مذاکره درخصوص شیوه‌ها و شرایط نیست بلکه رقابتی بر سر ماهیت نظم جهانی است.»

امپراتوری ایران در خاورمیانه

شهریور 96 سردار سلیمانی در مراسم اربعین یکی از شهدای مدافع حرم وعده نابودی داعش تا دوماه دیگر را داد. وعده صادق سردار سلیمانی درست در زمان خودش به‌وقوع پیوست و دوماه بعد در عملیات آزادسازی بوکمال، آخرین شهری که در تصرف داعش بود نیز آزاد شد و دولت اسلامی عراق و شام برای همیشه به تاریخ پیوست.
پس از پایان سلطه داعش بر عراق و شام، هنری کیسینجر در مقاله‌ای با عنوان «نظم و بی‌نظمی در جهان درحال تغییر» در سایت «کپ‌اکس» به تحلیل وضعیت خاورمیانه پرداخت و مدعی شد از بین رفتن داعش می‌تواند فرصت را برای ظهور امپراتوری ایران به وجود آورد. کیسینجر در این مقاله با اشاره به ریشه‌های فکری داعش این گروه تروریستی تندرو را دشمن تمدن مدرن معرفی کرد و نوشته بود داعش به‌دنبال جایگزین کردن خون‌بار نظام بین‌الملل چندکشوری با یک امپراتوری واحد است که براساس قانون شریعت اداره خواهد شد.
کیسینجر در این مقاله معتقد بود در خاورمیانه دیگر ضرب‌المثل قدیمی «دشمن دشمن تو، دوست توست» صدق نمی‌کند و در این منطقه دشمن دشمن تو احتمالا دشمن تو هم هست، زیرا خاورمیانه از طریق ایدئولوژی‌ها و کنش‌های مشخص خود، جهان را تحت‌تاثیر قرار داده است.
با این پیش‌زمینه، کیسینجر به‌سراغ نقش ائتلاف‌های مختلف در مبارزه با داعش می‌رود و می‌نویسد: «اکثر قدرت‌های غیرداعش، شامل ایران شیعه و دولت‌های سنی پیشرو بر نابودی داعش به توافق و اجماع رسیده‌اند. اما کدام دسته این منطقه را به میراث خواهد برد؟ ائتلاف سنی‌ها؟ یا حوزه تحت نفوذ ایران؟»
به اعتقاد کیسینجر، پاسخ به این سوال پیچیده است؛ چراکه ناتو و روسیه هرکدام یک سر این جدال را حمایت می‌کنند. اگر منطقه تحت هدایت سپاه پاسداران و نیروهای شیعه وابسته به آن قرار گیرد نتیجه، دستیابی به یک کمربند منطقه‌ای (شیعه) از تهران تا بیروت خواهد بود که درنهایت منجر به ظهور امپراتوری ایرانی خواهد شد. برای اینکه پیش‌بینی کیسینجر را به‌درستی تحلیل کنیم نیاز است ابتدا به بررسی شرایط کنونی خاورمیانه و نقش ایران در تحولات آن بپردازیم، در ابتدای دهه90 شمسی آمریکا با راه‌اندازی گروه‌های تروریستی مختلف در کشورهای عراق و سوریه در تلاش بود علاوه‌بر تضعیف محور مقاومت، ایران را نیز به‌لحاظ مسائل نظامی و امنیتی تحت فشار قرار دهد، اما ماحصل سرمایه‌گذاری آمریکا روی گروه‌های تروریستی نه‌تنها باعث تضعیف محور مقاومت و ناامنی ایران نشد، بلکه رابطه ایران با کشورهای این محور مانند سوریه و لبنان را نیز تحکیم بخشید. امروز در سایه پیروزی‌های جبهه مقاومت با راهبری ایران بر گروه‌های تروریستی، گستره نفوذ نظامی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی از مرزهای ایران عبور کرده و به چندمتری سرزمین‌های اشغالی در سوریه و لبنان رسیده است. این اتفاق دقیقا همان چیزی است که کیسینجر پنج‌سال قبل بخشی از آن را پیش‌بینی کرده بود.

خروج از افغانستان متحدان آمریکا را ناامید کرد

سال گذشته با تسلط طالبان بر افغانستان نیروهای آمریکایی نیز بعد از دو دهه اشغالگری از این کشور خارج شدند. خروج آمریکا از افغانستان یکی از آن وقایع مهمی بود که تحلیلگران بسیاری درمورد آن نظر داده‌ و این واقعه را تحلیل کرده‌اند. در همین رابطه نیز نشریه اکونومیست با طراحی فراخوانی از اندیشمندان می‌خواهد تا نظرات خود را در رابطه با «آینده قدرت آمریکا و بررسی نیروهای شکل‌دهنده جایگاه جهانی آتی این دولت از ظهور چین تا خروج از افغانستان» برای این نشریه ارسال کنند. هنری کیسینجر یکی از اندیشمندانی است که در پاسخ به فراخوان اکونومیست نظرات خود را برای این نشریه ارسال کرده است. کیسینجر در پاسخی که به نشریه سوال نشریه اکونومیست داده، معتقد است خروج آمریکا از افغانستان اقدامی شتاب‌زده بوده است. وی می‌گوید آمریکا به‌دلیل ظرفیت‌ها و ارزش‌های تاریخی خود نمی‌تواند از نقش کلیدی خود در نظم بین‌الملل بگریزد و با عقب‌نشینی از آن اجتناب کند. از نظر کیسینجر هیچ حرکت استراتژیک چشمگیری در آینده نزدیک برای جبران این عقب‌نشینی، در دسترس آمریکا نیست و بی‌تدبیری آمریکایی‌ها در این رابطه باعث ناامیدی بین متحدان، تشویق دشمنان و ایجاد سردرگمی بین ناظران بین‌الملل شده است. در تحلیل چرایی شکست حضور نظامی آمریکا در افغانستان نیز کیسینجر معتقد است در چند دهه گذشته حضور نظامی آمریکا در کشورهای دیگر از جنگ ویتنام تا جنگ عراق براساس ترکیبی از اهداف استراتژیک و سیاسی صورت پذیرفته ‌است؛ که این اهداف استراتژیک درجهت روشن‌کردن شرایطی است که آمریکا برای آن مبارزه می‌کند. کیسینجر در همین رابطه معتقد است ایالات‌متحده به‌دلیل ناتوانی در تعریف اهداف قابل دستیابی و پیوند دادن آنها به روندهای سیاسی پایدار آمریکا، تلاش‌های نظامی‌اش در خارج از مرزهای خود را بی‌ثمر کرده است. مطابق نظر کیسینجر اهداف نظامی تعریف‌شده برای آمریکا بیش‌ازحد مطلق و غیرقابل دستیابی بوده و از سوی دیگر اهداف سیاسی نیز بیش‌ازحد انتزاعی و دست‌نیافتنی است. بر همین مبنا کیسینجر جمع‌بندی می‌کند عدم پیوند میان این دو هدف آمریکا را درگیر جنگ‌های بی‌پایان کرده و باعث شده در داخل ایالات‌متحده، هدف واحد در باتلاقی از اختلافات داخلی مضمحل شود.
کیسینجر همچنین در ادامه پاسخ خود به سوال نشریه اکونومیست می‌گوید آمریکا ابتدا با هدف مبارزه با تروریسم القاعده وارد خاک افغانستان شد اما بعد از فرار تروریست‌های طالبان از افغانستان آمریکا نیز تمرکز استراتژیک خود را در این کشور از دست داد، زیرا سیاستمداران آمریکایی گمان می‌کردند
با تبدیل افغانستان به یک دولت مدرن با نهادهای دموکراتیک، می‌توان از ایجاد مجدد پایگاه‌های تروریستی جلوگیری کرد. کیسینجر معتقد است ایده آمریکایی در این رابطه ایده درستی نبوده، زیرا افغانستان هرگز یک دولت مدرن نبوده است و اساسا دولت مدرن در تضاد با سرشت جغرافیایی و قومی-مذهبی این کشور است. زیرا در افغانستان با چندپارگی قومی، سیاسی و مذهبی روبه‌رو هستیم که خود این چندپارگی اعمال اقتدار دولت مرکزی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و از شکل‌گیری دولت مدرن جلوگیری می‌کند، کیسینجر همچنین معتقد است چندپارگی، دسترس‌ناپذیری و عدم‌وجود مرجعیت مرکزی در افغانستان، این کشور را به پایگاه جذابی برای شبکه‌های تروریستی تبدیل کرده است که درنتیجه آن هیچ‌گاه تروریسم در این کشور از بین نرفت. او در آسیب‌شناسی حضور آمریکا در افغانستان معتقد است به جز ایده تشکیل دولت مدرن آمریکایی‌ها در این سال‌ها ایده جایگزینی برای مدیریت افغانستان نداشتند، درحالی‌که می‌شد به جای این کار با اتخاذ رویکردی سیاسی _ دیپلماتیک و با در نظر گرفتن واقعیت‌های افغانستان استراتژی نابودی طالبان را به استراتژی مهار طالبان تغییر داد.

آمریکا نیاز به همزیستی با چین دارد

هنری کیسینجر 50 سال قبل در دهه 70 میلادی زمانی که سمت وزارت خارجه آمریکا برعهده داشت، یکی از طراحان و مجریان اصلی طرح عادی‌سازی روابط میان آمریکا و چین بود، بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم بخش مهمی از نوشته‌ها و اظهارات کیسینجر مربوط به جایگاه چین در دنیا و تحولات آن می‌شود. چین و تحولاتش آنقدر برای کیسینجر مهم است که وی سال 2011 میلادی نیز کتابی با عنوان «On China» در رابطه با این کشور می‌نویسد. این کتاب اثری تاریخی و تحلیلی در رابطه با چین است که کیسینجر در نگارش آن از تجارب شخصی خود در ارتباط با رهبران چین طی دهه‌های گذشته بهره برده است. کیسینجر در کتاب «On China» در قدم نخست به روایت و تحلیل تاریخ چین می‌پردازد تا با استفاده از این تحلیل ریشه‌های امروزی استراتژی چین در زمینه سیاست خارجه بهتر قابل فهم و درک برای کنشگران باشند. علاوه‌بر موارد ذکر شده با توجه به سوابق کیسینجر وی در بخش‌هایی از کتاب«On China» خود نیز به رابطه میان ایالات متحده آمریکا با چین می‌پردازد. کیسینجر در این رابطه معتقد است، مناسبات میان چین و ایالات متحده در دهه‌های آتی، بیشتر نوعی هم‌تکاملی است تا مشارکت و همکاری. به عبارت دیگر مقصود کیسینجر از رابطه هم‌تکاملی این است که دو کشور در ابتدا به سراغ پیگیری و به سرانجام رساندن اولویت‌ها و ضرورت‌های داخلی خود خواهند رفت در مسیر پیگیری این اولویت‌ها هر جا که نیاز باشد چین و آمریکا با یکدیگر همکاری خواهند کرد و حتی هرجایی که ضرورت باشد دو طرف حاضرند برای نیل به اهداف خود دست به کاهش مناقشات و تعدیل اختلافات نیز بزنند.
با توجه به مطالبی که از کتاب «On China» کیسینجر نقل قول کردیم درمی‌یابیم این سیاستمدار کهنه‌کار معتقد به همزیستی آمریکا با چین در سال‌های پیش رو است. برمبنای همین اعتقاد نیز در سال‌های گذشته کیسینجر در مواردی به نقد سیاست‌های آمریکا در رابطه با چین پرداخته است. به‌عنوان مثال سال گذشته قبل از اینکه بحران اوکراین با نقش‌آفرینی منفی آمریکا و ناتو آغاز شود وی در وبیناری با حضور جرمی هانت، وزیر خارجه اسبق انگلیس به سران کاخ سفید در مورد افزایش تنش‌ها میان آمریکا با چین و روسیه هشدار داده بود که یا دولتمردان آمریکایی سیستم بین‌المللی جدید را بپذیرند یا به دامن زدن به تنش‌ها ادامه دهند و تبعات آن را پذیرا شوند؛ چراکه این کار به ایجاد وضعیتی مشابه با شرایط پیش از جنگ جهانی اول منجر خواهد شد. کیسینجر در ادامه سخنان خود دولت بایدن را دعوت به توازن با قدرت‌های جهانی می‌کند و خطاب به دولتمردان آمریکایی می‌گوید: «اگر تصور می‌کنید که جهان براساس اینکه در این لحظه چه کسی قدرت غالب را دارد خود را متعهد به رقابتی بی‌پایان می‌کند، در این صورت بروز یک فروپاشی در نظم اجتناب‌ناپذیر است و پیامدهای این فروپاشی می‌تواند فاجعه‌بار باشد.»
کیسینجر در ادامه سخنان خود در این وبینار پیرامون ارتباط آمریکا با قدرت‌های جهانی ازجمله چین می‌افزاید: «اگر در این مقطع با چین به تفاهم نرسید، در این صورت در وضعیتی مشابه پیش از جنگ جهانی اول قرار خواهیم گرفت که در آن کشمکش‌های همیشگی وجود خواهد داشت که خیلی زود حل می‌شود، اما یکی از این کشمکش‌ها در نقطه‌ای از کنترل خارج خواهد شد... .»