سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: پس از پخش سریال «زمین گرم»، اولین تجربه کارگردانی سعید نعمتالله، که با استقبال معمولی مخاطبان مواجه شد، بسیاری از منتقدان و اهالی رسانه معتقد بودند نعمتالله بهتر است همان فیلمنامهنویسی را ادامه دهد. سال گذشته خبر ساخت سریال دوم نعمتالله با عنوان «حکم رشد» منتشر شد؛ سریالی با فیلمنامه خودش که قرار بود با تهیهکنندگی مهدی فرجی ساخته شود. شهریور همان سال گذشته بود که نعمتالله بهدلیل آن چیزی که خودش دخالت نامیده بود و با انتشار این متن از ساخت حکم رشد، انصراف داد: «بهخاطر دخالتهای مهدی آذرپندار، مدیر فیلم و سریال شبکه سه در اموری که ایشان صلاحیتشان را نداشتند، زیربار حرف زور نرفت و زد به چاک. حالا نمیدانم چه بلایی قرار است سر این فیلمنامه بیاید و چه کسی قرار است بیاید این کار را بسازد. البته هستند همکاران ما که بهخاطر پول و موقعیت، بدو بدو میآیند و با چاکرم و مخلصم گفتن، امور ملوکانه آقایان را برعهده میگیرند و چایی هم جلویشان میگذارند.» حالا که 13 قسمت از این سریال پخش شده، آذرپندار دیگر در شبکه سه نیست و نعمتالله مشغول آمادهسازی «پدر گواردیولا» برای شبکه نمایش خانگی است. کارگردانی حکم رشد را «حسن لفافیان» برعهده گرفت که سال گذشته سریال «کلبهای در مه» را برای شبکه سه ساخته بود و جالب اینکه آنجا هم بعد از انصراف مرجان اشرفیزاده از کارگردانی، جانشینش شده بود. حکم رشد ایده بدی ندارد و داستان سرهنگی به نام «ذبیح پاشا» است که میخواهد ریاست کلانتری منطقهای را بپذیرد که «غلام»، برادر شیریاش، که منفی و ضدقهرمان است، در آنجا زندگی میکند. خانوادهاش اما مخالف این انتصاب هستند و معتقدند که این اتفاق باعث روبهرو شدن این دو برادر میشود.
جهان و فضای حاکم بر حکم رشد همانی است که پیش از این در نوشتههای نعمتالله وجود داشت، هرچند اینجا فاصلهگرفتن از اتفاقات و روابط روز و کهنه شدن این جهان در نگاه نسلهای امروزی دیده میشود. معمولا مخاطبان نوشتههای نعمتالله به دو گروه تقسیم شدهاند؛ یا کاملا طرفدار او هستند یا کاملا مخالف. حد وسط ندارد. دیالوگهای خاصش و حضور حداقل دو خانواده پرجمعیت و محور قرار گرفتن خانوادهای که اتفاقا مشکلات زیادی هم دارند از ویژگیهای آثار مکتوب نعمتالله است که روی آنتن تلویزیون دیدهایم و علاقهمندانش همینها را دوست دارند و منتقدانش همین ویژگیها را دوست ندارند. حالا و در همین حکم رشد چنین فضایی را میبینیم و باز هم دیالوگهایی را میشنویم که بیشتر و پیشتر در آثار کیمیایی شنیده بودیم و مبتنیبر وزن و قافیههای یکسان در پایان جملات است. حکم رشد اما مشکلات زیادی دارد؛ از فاصله فکری و ذهنی کارگردان با فضای حاکم بر فیلمنامه و ذهن فیلمنامهنویس تا مشخص نبودن تکلیف سازندگان برای انتخاب یک اثر پلیسی یا ملودرام خانوادگی. با توجه به کیفیت پایین سری دوم «نجلا»، حکم رشد این فرصت را داشت که از آن خلأ استفاده کند و خود را بهعنوان یک اثر پرطرفدار و جذاب مطرح کند. اتفاقی که هنوز نیفتاده و باید منتظر ماند و در ادامه دید که قرار است چه تغییراتی در شخصیتها، روابط بینشان و همچنین روند داستان ببینیم.
رهاشده بین وظیفه و عاطفه
«فیلیپ مارلو» در آثار چندلر نماد درگیری یک مامور بین وظیفه و احساس است. اینجا هم سرهنگ ذبیح در چنین موقعیتی قرار دارد. موقعیتی که شاید در نگاه اول، ما را یاد فیلمهای هندی بیندازد اما با توجه به محوربودن خانواده از درگیریهای فردی و شخصی فراتر میرود و این آرامش خانواده است که مورد خطر و تهدید قرار میگیرد. درگیری اصلی ذبیح با یک منطقه جدید و خلافکارانش نیست، این منطقه خانواده است که زمین بازی اوست و این همان ویژگی خاصی است که حکم رشد را کمی قابلتحمل میکند. خانوادهای به اندازه یک شهر و شاید پرمشکلتر از آن، محدوده قلمرو ذبیح است. این چالش میتوانست به بهترین شکل روایت و با انتخاب مناسب بازیگران، به یکی از جذابیتهای اصلی حکم رشد تبدیل شود، اما در عمل این اتفاق نیفتاده است. یکی از بخشهایی که حکم رشد از آن ضربه خورده، انتخاب بازیگرانش است. این موقعیت ذبیح پاشا و درگیریاش بین عاطفه و وظیفه، با وجود تلاشهایی که کرده، اما در بازی مجتبی فلاحی دیده نمیشود. به جز بازی متوسط او، حتی این تعلیق هم در سریال دیده نمیشود و بیشتر بهسمت توصیه و اشک و زاری است تا یک درگیری جدی بین دو مفهوم. بیش از تعلیق بین این دو حس که در آثار دیگر پلیسی هم دیدهایم، رهاشدگی و شلختگی دیده میشود. تماشاگر در اکثر دقایق سریال تعلقخاطری به ذبیح پاشا ندارد و حتی گاهی دلش برای غلام و هاشم میسوزد. کاراکتر ذبیح نتوانسته یک پلیس ایرانی را به تصویر بکشد که البته این مشکل اکثر سریالهای پلیسی داخلی است. حتی خاص بودن اسم این پلیس هم نتوانسته کمکی به متفاوت شدن او بکند.
پلیسی خوبه، اما نه اینجوری
سریالهای پلیسی و معمایی متعددی در یکی دو دهه اخیر ساخته شده که تعداد کمی از آنها در ذهن مخاطب مانده است. از «سرنخ» پوراحمد گرفته تا کارآگاه علوی «هدایت» و شهاب حسینی در «پلیس جوان». بیش از 20 اثر پلیسی در دو دهه اخیر ساخته شده که ممکن است در ذهن مخاطب مانده باشد اما اگر مرورشان کنیم، پلیس محبوب و ماندگاری در اکثر آنها به یاد نمیآوریم. سریال پلیسی یکی از ژانرهای محبوب در ایران و همهجای جهان است اما متاسفانه در سالهای اخیر، تبدیل به یک امر تکلیفی شده است. یا سریال را میدهند به یک کارگردان جوان و با هزینههای پایین میسازندش یا اگر یک کارگردان معروف را هم میآورند آنقدر محدودش میکنند که نتواند اثر قابلقبول و ماندگاری از خود به جا بگذارد. درست است که میگویند پلیسی ساختن در ایران، کار سختی است اما در همین سینما و تلویزیون آثار خوبی را دیدهایم. سریالهای پلیسی بهدلیل وجود معما و همچنین چالشهای بین نیروهای خیر و شر یا قهرمان و ضدقهرمان، همیشه جذابیت داشته و دارد اما از همین جذابیت نتوانستهایم که استفاده صحیح کنیم. گاهی آنقدر آدمهای شر را ضعیف جلوه دادیم و پلیسها دستنیافتنی بودند که سریال را ناخواسته بهسمت طنز بردند و گاهی هم پلیسهایی را دیدیم که بیشتر درگیر مسائل زندگی شخصی هستند و در بهترین حالت تکیهکلامهایی دارند که کمی متفاوتتر نشان داده شوند.
یکی دیگر از دلایلی که در سالهای اخیر شاهد تولیدات قوی در ژانر پلیسی نبودیم، نبودن تخصصگرایی در این زمینه است. یعنی کارگردانی که درام میساخته یا طنز، تصمیم میگیرد به دلایل دلی یا مالی برود سراغ ساخت سریال پلیسی و حتی دیده شده که اصلا دغدغه چنین موضوعی را هم نداشته است. نگاهی به آثار تولیدشده نشان میدهد کارگردانهایی که دو سه کار پلیسی داشتهاند، مجموعههای قابلقبولتری ساختهاند تا آنها که از گرد راه رسیدهاند یا آنهایی که حوزهشان ژانر دیگری بوده است. انتخاب لفافیان با هر دلیلی که بوده اما نمیتواند مانع از ذهنیت مخاطب «کلبهای در مه» نسبت به او شود.
حکم رشد پلیسی یا خانوادگی؟
اگر جزء کسانی هستید که کنجکاوید بدانید اصلا معنی «حکم رشد» چیست بدانید که طبق قانون، کسانی که به سن رشد نرسیده باشند برای تصرف در امور مالی و غیرمالی خود نیاز به اجازه سرپرست یا ولی یا قیم خود دارند. عنوان رشد دو مفهوم جداگانهای را برای افراد مدنظر دارد. رشد جسمی به معنی رسیدن به سن بلوغ و رشد عقلی به معنی به پایان رساندن سن کودکی و رسیدن به سن قانونی است. اشخاص برای تصرف در امور مالی خود نیاز به دریافت گواهی و حکم رشد دارند مثلا شخصی که محجور خوانده شده مثل افراد صغیر و غیررشید و مجنون و سرپرست یا قیم او اموال وی را مدیریت میکنند برای خارج شدن از محجوریت باید درخواست گواهی رشد دهد. فارغ از این اصطلاح که به کلیت داستان هم مرتبط است، سوال اصلی این است که اساسا حکم رشد را باید در ژانر فیلمهای پلیسی قرار داد یا ملودرامهای خانوادگی؟ در این 13 قسمت نشانی از تعقیب و گریز و شلیک و خون به شکل رایجش در فیلمهای پلیسی نبودیم. همینطور که بالاتر گفته شد ذبیح پاشا بیش از اینکه پلیس باشد یک پسر خوب و یک مرد با استانداردهای اخلاقی مناسب در کانون خانواده است. شاید همین را یک ویژگی متفاوت برای این سریال و پلیسش بدانند اما در حسی که به مخاطب منتقل میشود چنین چیزی وجود ندارد. اینکه سریالهای پلیسی در بستر عاشقانه یا روابط و چالشهای درون خانواده روایت شوند، امر جذابی است اما گیرافتادن بین ژانر ملودرام و پلیسی، آفتی است که ما در سریالهای ساخته شده در دهه اخیر شاهدش بودیم. این سریالها زور کافی برای به تصویرکشیدن یک پلیس دلچسب و قابل درک و پروندههای جذاب را به تنهایی ندارند و کمتر پلیسی دیدیم که بیشتر روی تواناییهایش تمرکز کرده باشد. پیوند ژانر پلیسی و ملودرام برای جذب مخاطبان تلویزیون است و این فرمول بهطور کلی امتحانش را پس داده است. حکم رشد سرگردان بین این دو ژانر است. هرچند فیلمنامه تغییر کرده و عنوان «فیلمنامهنویسان نهایی» در تیتراژ ابتدایی به جز طعنه به نعمتالله، نشان از تغییراتی میدهد که در متن فیلمنامه رخ داده و طبیعتا تا وقتی متن اصلی را نخواندهایم نمیتوانیم تفاوتها را متوجه شویم اما وجود دو فیلمنامهنویس نهایی، یعنی حتما چیزهایی تغییر کرده است. فارغ از این تغییرات، مشکل اصلی حکم رشد، بلاتکلیفیاش بین اشک و تعقیب و گریز است. هم میخواهد هیجان سریالهای پلیسی را داشته باشد و هم میخواهد بینندگان سنتی سریالهای خانوادگی را حفظ کند و مشکل دقیقا همینجاست.
ترکیب کلیشهای بازیگران
حضور ثریا قاسمی در نقش توران، مهلقا باقری با کاراکتر محبوبه، پیام احمدینیا در قامت غلام، شهین تسلیمی به نقش عالیه، علیرضا مهران و شخصیت نوید و همچنین حمید ابراهیمی در نقش افشین کافر نشان از یک احتیاط حساب شده و البته کلیشهای از طرف کارگردان دارد. این بازیگران بارها در چنین نقشهایی بازی کردهاند و عکسهایشان به تنهایی نشان نمیدهد که در سریال حکم رشد بازی کردهاند یا در یک سریال قبلی. اگر آن جسارتی(اگر از روی اجبار نبوده باشد) که در انتخاب بازیگر نقش اصلی توسط سازندگان دیده شد در انتخاب بازیگران نقشهای دیگر هم دیده میشد و سراغ کلیشههای جواب داده نمیرفتند احتمالا با ترکیب جذابتر، هماهنگتر و دوستداشتنیتری مواجه بودیم. در انتخاب این ترکیب، احتمالا بیشتر روی سابقه ذهنی مخاطبان و همچنین سرعت اتمام تصویربرداری تاکید شده و زمان کافی برای دستوپنجه نرم کردن بازیگر دیگر با نقش غیرکلیشهای نبوده است. بازیگران در حکم رشد، بیشتر گوینده دیالوگها هستند تا صاحبان آنها. آنها به واسطه همان آشنایی ذهنی که با چنین نقشهایی داشتند شاید نیازی ندیدند که تلاش بیشتری کنند و روی همان چهارچوب تجربهشده در کارهای قبلیشان جلو رفتند؛ آدمهای منفی که پیش از این بارها در سریالها و فیلمهای سینمایی آنها را دیدهایم. مادران و زنان تنهایی که غصه میخورند و به تنهایی میخواهند مشکلات خود را حل کنند و نگاه درستی به برخی از آنها وجود ندارد. همان تصویری که در فیلمنامههای قبلی نعمتالله هم وجود داشت و بدون توجه به نسلها و سن و سال اینجا هم تکرار شده است. همه آدمهای حکم رشد یک شکل صحبت میکنند و این هم همان ویژگی است که گفتیم مختص نوشته سعید نعمتالله است که همچنان در این سریال دیده میشود.
حکم رشد اگر قربانی اختلافات مدیریتی و کارگردانی نمیشد میتوانست تبدیل به یک سریال دیدنی و پرمخاطب شود و احتمالا باید به دنبال ساختن سری دومش هم میبودند.