عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: «ناشران کمکآموزشی یا همان کمکدرسیها باید برای خودشان یک نمایشگاه جداگانه داشته باشند، کسی در نمایشگاه کتاب بهدنبالشان نیست.» زمانی که نمایشگاه کتاب برگزار میشود از این حرفها زیاد شنیده میشود؛ که ناشران کمکدرسی یا ناشران دانشگاهی نباید به نمایشگاه بیایند و برای خودشان باید یک نمایشگاه جداگانه داشته باشند. در صفحه امروز سراغ ناشران کمکآموزشی در نمایشگاه کتاب رفتیم و علاوهبر گزارش میدانی به این موضوع پرداختیم که حضور این ناشران در نمایشگاه کتاب، کمکی به حوزه نشر نخواهد کرد و همچنین در کنار این موضوع، آمار و ارقام چاپ و قیمت این مدل کتابها را هم از سال 1398 تا 1400 بررسی کردیم.
حرفهای درگوشی مشاوران ناشر معروف کتابهای کنکور
سالن ناشران آموزشی در نمایشگاه کتاب، یکی از سالنهای شلوغی است که خیلی وقتها آمار مراجعهکنندههایش از سالنهای دیگر نمایشگاه بیشتر است. به همین بهانه چند سطری از وصف این سالن پرمخاطب نوشتهایم که در ادامه میخوانید.
سراغ سالن ناشران آموزشی را که بگیرید طبقه بالای مصلی را نشان میدهند، دستکم 60-50 پله را باید طی کنید تا برسید به آنجا، اصلا غرفه ناشران آموزشی را گذاشتهاند آن بالا بالاها که همین اول بسمالله گربه را دم حجله تیغ بکشند و شیرفهمتان کنند که نابرده رنج، گنج میسر نمیشود! یعنی همینقدر جزءبهجزء کارهای نمایشگاه حساب و کتاب دارد و فکر بکر پشتش بوده است و الکی نیست. بله، اینجوریهاست. قبول ندارید؟ از همان خانم جوانی بپرسید که وقتی سراغ فلان ناشر را از من گرفت و فهمید باید اینهمه پلهنوردی کند تا به دیدار ناشر کذا نائل شود، نگاه سرد و وارفتهای روانه پلههای عریض و طویل کرد و راهش را کج کرد بهسمت دیگری که به هرجا ختم میشد الا ناشران آموزشی.
خلاصه اینکه اگر شما عزم و اراده پولادین داشتید و رنج پلهنوردی را با صحت و سلامت کامل پشتسر گذاشتید و جان و رمقی برایتان باقی مانده بود، بعد از آن است که میتوانید بروید به جستوجوی گنج. همانقدر که یک سمت سالن، غرفهدارها بیکار نشستهاند و مشغول مگسپرانیاند؛ همانقدر در بخش مقابل آن، غرفهها عجیب شلوغ است و این خود میتواند یک نشانه باشد که باید دنبال گنج در همان قسمت شلوغ بگردید. میپرسم و میگویند بخش خلوت سالن مربوط به کتابهای کمکآموزشی دوره دبستان و دبیرستان است و قسمت شلوغ سالن هم آدرس نقشه گنج کنکور را میفروشند.
سالن کذا بیشتر از آنکه شبیه نمایشگاه کتاب باشد، شبیه باشگاه رقابتی در بازاریابی است. هر غرفه را که نگاه میکنی چند نفر متصدی پاسخگوییاند که دور هرکدامشان را پنج-6 نفر گرفتهاند و هرکدام برای اینکه زودتر جوابشان را بگیرند، بیشتر صدایشان را بلند میکنند و طبیعی است که در چنین شرایطی بیشتر صدا به صدا نمیرسد. تصویر بدون صدایشان را هم ببینی، از هیجان و حرکات و زبان بدنشان پیداست که درتلاشند هرچه تا امروز از فوتوفن بازاریابی، فروش، مذاکره و قواعد متقاعدسازی در تجارت یاد گرفتهاند، همه را یکجا پیاده کنند تا بلکه طرف را مجاب کنند که الا و لابد برای شکست دادن غول کنکور باید این کتاب را بخرند و لاغیر. بالاخره هرچه باشد، نمایشگاه بعد از دو سال وقفه دوباره برقرار شده و برنده، ناشری است که در این فرصت 10روزه، آدرس نقشه گنج بیشتری بفروشد. پس تقلای غرفهدارها برای جلبنظر خانواده دانشآموزان عجیب نیست وقتی پای فروش بالا و سود و ثروت بیشتر در میان است.
گفتم ثروت و یاد موضوع کلیشه علم بهتر است یا ثروت افتادم. در این باشگاه رقابتی دو گروه با دو هدف متفاوت با یکدیگر درحال رقابتند. دانشآموزان با هدف شکستن شاخ غول کنکور و علماندوزی با هم رقابت میکنند و ناشران برای فروش هرچه بیشتر کتابها و کسب سود بیشتر. حالا واقعا گنج کدام است؟ علم یا ثروت؟ میروم سراغ یکی از همین ناشرانی که ید طولایی در فروش آدرس نقشه گنج کنکور دارند. هرچه باشد اینها کولهبار تجربهاند و بهتر میتوانند سوالم را جواب دهند.
سراغ مشاوران دکتری و ارشد را از مدیر غرفه میگیرم و دو جوان 24-23 ساله به من معرفی میکند. وقتی سوالم را میپرسم، با تردید به هم نگاه میکنند. بهشان قول میدهم که بدون ذکر خود و غرفه آنها از صحبتهایشان استفاده کنم. برای همین است که از اینجای ماجرا، جوانی که دانشجوی سال پنجم پزشکی بود، آقای «الف» خطاب میکنم و دیگری را که دانشجوی ارشد روانشناسی بود، آقای «ب».
هر دو چنددقیقه برایم صحبت کردند و از تجربههایشان از این مسیر گفتند اما خلاصه کلام آقای «ب»، این بود که اگر پول نداشته باشی علماندوزی هم نمیتوانی داشته باشی، چون بههرحال درس خواندن هم هزینههای خاص خود را دارد و خلاصه کلام آقای «الف» این بود که چون ثروت مساله مهمی است، پس اگر قرار است دنبال علم باشیم، باید علمی باشد که ثروتساز باشد و بعد هم گفت این علم لزوما از مسیر آکادمیک به دست نمیآید و مهارت و تجربه هم میتواند نوعی از علم باشد که به ثروت ختم شود. نکته جالب ماجرا این بود که وقتی صحبتهایمان تمام شد هر دو خندیدند و گفتند از آنجا که به کارمان نیاز داریم و نمیخواهیم از دستش بدهیم، اسم خودمان و انتشارات محفوظ بماند.
و اما شما خواننده محترم! شما از این شانس برخوردار بودید که حرفهای درگوشی این دو مشاور انتشاراتی معروف را بخوانید. پس شما از همه آن آدمهایی که توی آن سالن شلوغ دنبال آدرس نقشه گنج میگردند، یک پله که نه؛ چندین پله به گنج نزدیکترید.
فروختن کتاب مهم است نه نمایشگاه
مهدی نصیرزاده مدیرعامل شرکت تعاونی اتحادیه ناشران خراسانرضوی است و کتاب دانشگاهی و کمکدرسی هم منتشر میکند. سال گذشته درمورد کتابهای کمکدرسی با او گفتوگویی داشتیم و از کم شدن تیراژ این کتابها گفت و توضیح داد: «کتابهای کنکور و کمکدرسی معمولا پرتیراژترین کتابها هستند، اما در شرایطی که مدرسه تعطیل است و کلاسهای آموزشی بهصورت مجازی برگزار میشود، نمیتوان کتابها را مانند گذشته بههمان تعداد چاپ کرد، زیرا اصلا خریداری ندارد. دانشآموزان و دانشجویان وقتی به این کتابها نیاز دارند که سر کلاس درس حاضر میشوند و درکنار تدریس معلم از کتابهای کمکدرسی نیز کمک میگیرند.» به گفته او، شرایط کنونی برای ناشران بهویژه ناشران کتابهای درسی و دانشگاهی بسیار سخت است و بسیاری از آنها تا حدود ۵۰درصد تیراژ کتابها را پایین آوردهاند.
«م. الف» میگوید اسمم را نگویید، چون برایم بد میشود. سالهاست که درحال کمک به یکی از ناشران کمکآموزشی است و در این حوزه فعالیت میکند. وقتی از او درمورد حضور این ناشران در نمایشگاه کتاب میپرسم، میگوید: «من با وجود اینکه سالهاست در این حوزه فعالیت میکنم، معتقدم جای این ناشران در نمایشگاه کتاب نیست. مثلا در شبستان که ناشران عمومی هستند چقدر تکاپو برای مخاطب وجود دارد، نویسندگان میآیند و با مخاطبانشان دیدار میکنند، اما در بخش ناشران آموزشی این تکاپو وجود ندارد و بیشتر بهدنبال این هستند که کتابها فروخته شود.»
او درمورد شرایط فعلی این کتابها در بازار نشر گفت: «ما هم مثل ناشران دیگر اوضاع خوبی نداریم و تعداد انتشار کتابهایمان در این مدت بسیار کم شده است، چون خریدی وجود ندارد. وقتی خرید نیست کتابها کمتر چاپ میشوند. تیراژ کتابهای کمکدرسی همیشه بالاست، این را به نسبت کتابهای دیگر میگویم. ما برای هر کتابمان تقریبا بهطور متوسط تیراژ 1700 را درنظر میگیریم. اگر یک کتاب پرمخاطب باشد، این تیراژ به 2000 یا 2500 هم میرسد، اما در شرایط فعلی چون فروشی وجود ندارد، سعی کردیم این تیراژ را به کمتر از هزار برسانیم که برای ناشران کمکدرسی این اتفاق خیلی سخت است. این مساله درست است که خیلی از ناشران کمکدرسی با مدارس ارتباط دارند، اما تعطیلیها این ارتباط را کمرنگ کرده و باعث شده دیگر نتوانند کتابها را به مدارس بفروشند. البته برخی مدارس سعی کردند کتابها را خریداری کنند و برای دانشآموزانشان بفرستند، اما به نسبت سال 98 تعداد چاپ این کتابها کاهش پیدا کرده است. این مساله برای ما شرایط سختی را پدید آورده، یکسری کتابها را در سال 98 چاپ کردیم و بعد در سال 99 این شرایط کرونایی همهچیز را تغییر داد و دیگر کمتر این کتابها فروش رفت. البته تا خرداد سال گذشته کتابهای کمکدرسی همان روند قبل را برای انتشار پیگیری کردند، اما وقتی شرایط ادامه پیدا کرد، چاپ کتابها با آن تعداد اصلا درست نبود و باید متوقف میشد وگرنه همه کتابها در انبار ناشران میماند. ما در انتشاراتمان خیلی از کتابها را تا ماهها در انبار نگه داشتیم تا بالاخره فروش رفت، برای همین درمورد تیراژ کتابها تجدیدنظر کردیم.»
چرا ناشران کمکدرسی باید از نمایشگاه کتاب جدا شوند؟
زمانی وقتی وارد نمایشگاه کتاب میشدید، هم تبلیغ صوتی و هم بنرهای تبلیغی فقط و فقط برای ناشران کمکدرسی بود. پول که فراوان داشتند و همین باعث میشد برای خودشان مدام در نمایشگاه تبلیغ کنند و همهجوره خود را فرمانروای نمایشگاه کتاب بدانند، درست است که الان دوران فرمانرواییشان گذشته است و دیگر نه رادیویی در اختیار دارند و نه بنر تبلیغاتی، اما باز هم حضورشان در نمایشگاه کتاب مانند یک لکه ناجور است.
اکثر موافق این اتفاق هستند که باید این کار صورت بگیرد. اسحاق الیاسی بهعنوان کسی که سالها در حوزه نشر فعالیت کرده است درمورد این موضوع با پیشنهاد جدا کردن ناشران کمکآموزشی از نمایشگاه کتاب، میگوید: «کسانی که بهدنبال خرید این کتابها به نمایشگاه میآیند، معمولا کاری به غرفههای عمومی ندارند. حضور این ناشران در نمایشگاه فضای فرهنگی را به فضای تجاری و غیرحرفهای تبدیل میکند.»
او در ادامه به برگزاری نمایشگاه در دورههای مختلف اشاره کرده و میگوید: «برگزاری نمایشگاه کتاب بزرگترین رویداد فرهنگی ایران است که ممکن است در برخی سالها خوب باشد یا ممکن است خوب نباشد. بهطورکلی رویداد خوبی است و باید از آن حمایت شود. اگر نقدی هم به آن داریم باید در گفتوگو با رسانهها مطرح کنیم. خیلیها دوست ندارند این نمایشگاه برگزار شود، اما این رویداد فرصتی است که در آن به کتاب پرداخته و مسائل مربوط به آن گفته میشود و بدهوبستانهایی بین ناشران و وزارت ارشاد صورت میگیرد. اما درمورد ناشران کمکآموزشی حرف و سخن زیاد است، اما حضورشان هیچ کمکی به عرصه نشر نمیکند. این ناشران فضای نمایشگاه را تبدیل به یک فضای غیرفرهنگی میکنند. اکثر ناشران برای حضور در نمایشگاه کتاب برنامهریزی میکنند اما فقط این ناشران هستند که بدون برنامهریزی و با کتابهایی مشخص و فقط برای خرج کردن پول مردم آن هم برای کنکور وارد نمایشگاه میشوند.»
الیاسی شیوه برگزاری حالحاضر نمایشگاه را نسبت به چند سال قبل بهتر میداند و میگوید: «الان به نسبت سالهای گذشته وضع بهتری حاکم است و این ناشران در یک فضای دورتری به نسبت ناشران دیگر قرار دارند، پس مطمئنا حذف شدنشان از نمایشگاه آنچنان ضربهای به فضای نمایشگاه کتاب نمیزند و آنها میتوانند با برگزار کردن نمایشگاه بهصورت جداگانه مخاطبان خاص خود را داشته باشند. البته این را هم باید بگویم که وجود نمایشگاه برای این ناشران خیلی موضوعیت ندارد، اینها فروش خودشان را دارند و حتی اگر نمایشگاه هم نداشته باشند با توجه به اینکه مدارس برای داشتن این کتابها الزام دارند و کنکور هم همیشه وجود دارد، پس برای اینکه کتابهایشان را عرضه کنند، احتیاجی به برگزاری نمایشگاه ندارند.»