تاریخ : Sun 15 May 2022 - 06:25
کد خبر : 71714
سرویس خبری : نقد روز

روحانی باید خاطراتش از ماجرای مک‌فارلین را شفاف و جامع توضیح دهد

بررسی ابهامات تاریخی ماجرای مک‌فارلین در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ انقلاب:

روحانی باید خاطراتش از ماجرای مک‌فارلین را شفاف و جامع توضیح دهد

ماجرای مک‌فارلین یکی از پرونده‌هایی است که مخاطب را در مواجهه اولیه با ابهامات و تناقضاتی در سیاست خارجه ایران مواجه می‌کند.

ماجرای مک‌فارلین یکی از پرونده‌هایی است که مخاطب را در مواجهه اولیه با ابهامات و تناقضاتی در سیاست خارجه ایران مواجه می‌کند. رفع این ابهامات نیاز به پرداخت تاریخی و شنیدن روایات چهره‌هایی سیاسی موثر در این ماجرا دارد. یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در پرونده مک‌فارلین حسن روحانی است که طرف مذاکره با مقامات آمریکایی بوده است. در گفت‌وگویی که با محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ انقلاب داشته‌ایم ابعاد مختلف پرونده مک‌فارلین مورد‌پردازش قرار گرفته است. رحمانی معتقد است: «روحانی هیچ‌وقت خاطراتش از این ماجرا را شفاف توضیح نداده ‌است و امیدوارم برای کمک به تاریخ، او نیز خاطراتش را به‌صورت کامل و جامع در این حوزه مطرح کند که قطعا یک سند تاریخی محسوب می‌شود.» مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

آیا هدف اصلی دولت ریگان از فرستادن مک‌فارلین و مذاکره با ایران صرفا آزاد کردن گروگان‌های آمریکایی بوده یا اینکه دولت وقت آمریکا هدف دیگری را دنبال می‌کرده است؟
دولت ریگان یک دولت جمهوری‌خواه محسوب می‌شود. با وجود اینکه جمهوری‌خواهان همواره شعارهای رادیکالی در سیاست ‌خارجی به‌ویژه علیه ایران داشته‌اند اما در عمل علاقه بیشتری برای حل مسائل نسبت به دموکرات‌ها از خود نشان داده‌اند. ریگان نیز از این نظر مستثنی نبوده و راهبردی را دنبال می‌کرده است که مسائلش با ایران را حداقل در کوتاه‌مدت حل کند. یکی از این مسائل نیز بحث گروگان‌های آمریکایی در لبنان بود که یک آغازی برای تحقق این هدف محسوب می‌شد. اما نمی‌شود همه اهداف دولت آمریکا را در این ماجرا خلاصه کرد.
دو نکته وجود که باید در تحلیل این ماجرا مدنظر قرار بگیرد. یکی مساله جنگ است.
برخلاف تبلیغاتی که انجام می‌شود آمریکایی‌ها به دنبال پیروزی یک طرفه در جنگ بین ایران و عراق نبودند. آنها همواره به دنبال ایجاد یک توازن بودند تا بتوانند دو کشور قدرت منطقه را به سمت ضعیف شدن ببرند. هر زمانی که یک طرف قدرت بیشتری پیدا می‌کرد آمریکایی‌ها نیز قدرت خود در مهار طرف دیگر را خودآگاه تضعیف می‌کردند تا سلاح و اطلاعات به دست قدرت تضعیف شده برسد و جنگ در حالتی برابر و فرسایشی ادامه پیدا کند.  به‌هرحال در ماجرای مک‌فارلین سلاح‌هایی به ایران رسید و ایران نیز با بهره بردن از این سلاح‌ها توانست دست برتر را در برخی از عملیات‌های نظامی آن مقطع داشته باشد.
نکته دوم این است که این امر منافاتی با تایید توانمندی رزمنده‌های ایرانی ندارد اما درحال حاضر ما داریم از نگاه آمریکایی‌ها مساله را تحلیل می‌کنیم.
نکته سوم این است که آمریکایی‌ها به دنبال این بودند که بتوانند به افرادی که نگاه لیبرال‌تری دارند نزدیک شوند و آنها را تقویت کنند. در گزارش‌هایی که بعد از افشای ماجرا منتشر شده این موضوع به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته است.

نقش منتظری و مهدی هاشمی در افشای ماجرای مک‌فارلین چیست؟
اینکه مهدی هاشمی چگونه از طریق منتظری از ماجرا اطلاع پیدا کرده و معترض می‌شود به مسائل داخلی ایران بازمی‌گردد. منتظری که خود را از جایگاه قدرت کنار گذاشته‌شده می‌دید با اعتراض رادیکال به این ماجرا سعی در واکنش نشان دادن داشت تا بتواند بازی سیاسی رقبای خود که به جناح راست متمایل بودند را دچار تغییر کند.
این یک قمار سنگین برای منتظری و هاشمی بود؛ چراکه اینها دست روی یک مساله مرتبط با امنیت ملی گذاشتند و افشای این ماجرا نیز واکنش شدید امام را در پی داشت؛ چراکه افشای این ماجرا یک گاف بزرگ برای ایران محسوب می‌شد، بنابراین به‌شدت با این مساله برخورد کردند.
این برخورد نیز صرفا به افشا‌کنندگان محدود نمی‌شد، بلکه زمانی که 8 نماینده مجلس وزیر خارجه وقت را که از قضیه اطلاعی نداشت مورد سوال قرار دادند، امام با یک برخورد محکمی سعی کردند مساله را تحت کنترل خود دربیاورند و اجازه ندهند این ماجرا تبدیل به بحثی شود که وحدت ملی را به خطر بیندازد.
در شرایطی که کشور نیز درحال جنگ بود این امر مساله مهمی بود؛ چراکه ضعف نیروهای داخلی و اختلاف بین آنها می‌توانست به‌عنوان یک سم مهلک عمل کند.
همه اینها را باید در کنارهم دید. اگر امروز بخواهیم با نگاهی تک‌بعدی واکنش امام را مورد کنکاش قرار دهیم شاید واکنش امام را یک اقدام محدود‌کننده در قبال مجلس تصور کنیم، اما اگر آن شرایط جنگی و خاص را نیز مدنظر قرار دهیم متوجه می‌شویم که چاره دیگری برای پشت‌سر گذاشتن شرایط بحرانی آن موقع وجود نداشته است.
انتشار خبری مبنی‌بر اینکه ایران درحال مذاکره با آمریکاست و پای رژیم‌صهیونیستی نیز در میان است، در بحبوحه جنگ و در وضعیتی که خیلی از رزمنده‌ها گرایش ضدآمریکایی داشتند می‌توانست روحیه رزمندگان ایرانی را تضعیف کرده و یک فاجعه را رقم بزند.

یکی از مواردی که مطرح می‌شود این است که افشای ماجرای مک‌فارلین چهره سیاسی ریگان را تضعیف کرد. دلیل این امر چیست؟
نکته این است که در آن مقطع شورشیانی در قسمت‌های مختلف دنیا بودند که آمریکا بنا داشت آنها را مورد حمایت قرار دهد و از خود نیز رد پایی برجای نگذارد.
از سوی دیگر احزاب آمریکایی نیز با یکدیگر رقابت جدی‌ای داشته و سعی در پیدا کردن دستاویزی برای مورد خدشه دادن چهره رقبای سیاسی خود دارند.
در ماجرای مک‌فارلین دولت ریگان بنا نداشت تا پول سلاح‌هایی که از جانب ایران خریداری می‌شد را به خزانه‌داری آمریکا انتقال دهد، بلکه قرار بود عواید حاصل از این معاملات غیررسمی و غیرعلنی را بدون اطلاع پارلمان به شورشیان کنترا در نیکاراگوئه بدهد. به همین جهت افشای سفر مک‌فارلین به ایران را ضربه جدی به حیثیت سیاسی ریگان زد و کنگره که بخش زیادی از کرسی‌های آن در دست دموکرات‌ها قرار داشت از این فرصت برای تحت فشار قرار دادن ریگان بهره برد.
این مساله در ایران بحران سیاسی بیشتری داشت؛ چراکه مذاکره با آمریکا در ایران یک مساله حیثیتی بود اما برای طرف آمریکایی چنین قبحی وجود نداشت. این امر چون یک مساله ایدئولوژیک در ایران بود باعث شد ماجرای مک‌فارلین به یک نقطه‌عطف در تاریخ سیاست خارجی ایران تبدیل شود.
بعدها کتاب‌های مفصلی در این رابطه نوشته شد. در ایران نیز هاشمی غیر از خاطراتش یک کتاب مستقل را در این رابطه کار کرد و افراد در حوزه‌های مختلف مامور شدند تا این کتاب را در پاسخ به گزارش تاور بنویسند. با وجود چنین کتاب‌هایی اما هنوز هم نقاط ابهام فراوانی در این مساله وجود دارد. به‌طور مثال در مورد مذاکرات محرمانه‌ای که روحانی در آن شرکت داشت مسائل مختلفی مطرح می‌شود که در گزارش آمریکایی‌ها هست اما در گزارش طرف ایرانی هیچ اشاره‌ای به آن نمی‌شود.

اگر ممکن است این مسائل مبهمی که در مورد مذاکرات روحانی به آن اشاره کردید را بیشتر باز کنید؟
چند سال پیش در زمان دولت خاتمی، ظریف با البرادعی یک جلسه‌ای گذاشته بودند که فیلم آن نیز در رسانه‌ها بازتاب زیادی پیدا کرد. ظریف در گفت‌وگو با البرادعی می‌گوید اگر تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع شود، رقبای اصولگرا انتخابات ریاست‌جمهوری را می‌برند و اصلاح‌طلبان قدرت را از دست می‌دهند. شبیه به همین مورد گویا در مذاکرات روحانی با طرف آمریکایی نیز مطرح شده و مساله آینده کشور مورد اشاره قرار گرفته است. روحانی در این مذاکرات به طرف آمریکایی می‌گوید اگر از آنها حمایت کند این امر باعث می‌شود افراد رادیکال و تندرو در ایران قدرت نگیرند. این نکته‌ای است که در گزارش تاور و خاطرات شخصیت‌های آمریکایی مورد اشاره قرار گرفته و در بین مقامات ایرانی ناگفته مانده است. البته درمورد آن بحث شده است اما نگاه مقامات ایرانی درمورد آن خیلی شفاف نیست.
در بین طرف ایرانی همواره مشهور بوده است که فردی به‌عنوان دلال اسلحه پا در میان گذاشته و به ایران آمده است و طرف ایرانی نیز نهایتا برای مذاکره با یک مقام رده‌چندم آمریکایی در عمل انجام‌شده قرار گرفته است. نهایتا نیز حسن روحانی و برخی دیگر از مقامات دیدارهایی با طرف آمریکایی داشتند و بعد هم مقامات آمریکایی ایران را ترک کردند.
ایرانی‌ها همواره این ماجرا را به خرید اسلحه تقلیل داده‌اند اما روایت آمریکایی‌ها مقداری متفاوت است. روحانی هیچ‌وقت خاطراتش از این ماجرا را شفاف توضیح نداده و امیدوارم برای کمک به تاریخ، او نیز خاطراتش را به‌صورت کامل و جامع در این حوزه مطرح کند که قطعا یک سند تاریخی محسوب می‌شود.
هاشمی چون شخصا در این ملاقات‌ها حضور نداشته نهایتا به گزارش‌های روحانی و سایرین استناد کرده‌است. اگرچه برخی نمایندگان مجلس نیز در این مذاکرات حضور داشتند اما پارلمان نیز در جریان مذاکرات نبوده است؛ چراکه این افراد به نمایندگی از مجلس در مذاکرات حاضر نمی‌شدند و درواقع این مذاکرات تصمیمی بین هاشمی، جناحی از نیروهای سپاه و شخصیت‌هایی چون روحانی بوده است.

در کتاب نبرد علیه ایران این‌گونه آمده است که این تسلیحات قبل از ایران به رژیم‌صهیونیستی می‌رفته و قطعات سالم آن با قطعات معیوب جایگزین می‌شده است. این مساله نیز گویا پیش از اینکه تصمیم به گفت‌وگو با آمریکا درایران گرفته شود، واضح بوده است. اگر این مساله قابل تشخیص بود چرا ایران تن به مذاکره داده است؟
آمریکایی‌ها در منطقه انبار‌های تسلیحاتی مختلفی دارند و زمانی که می‌خواهند به یک کشور در خاورمیانه سلاح بفروشند الزاما نباید آن را از آمریکا به این کشورها منتقل کنند. دلیل دیگر ایران برای اقدام به خرید سلاح از طرف آمریکایی این بوده است که سلاح‌های موردنیاز ایران مواردی بوده است که برخی از ادوات اولیه آن مثل لانچر‌های پرتاب موشک در کشور وجود داشته و نیروهای ایرانی نیز برای استفاده از آن آموزش دیده بودند.
یکی از دلایلی که رژیم‌صهیونیستی به‌عنوان مبدا ارسالی انتخاب شده بود این بود که طرف آمریکایی برای حفظ محرمانگی این معامله می‌خواست حساسیت طرف ایرانی را نسبت به عدم درز اطلاعات این مبادله بیشتر کند.
درمورد معیوب بودن سلاح‌ها نیز در خاطرات برخی از ایرانی‌ها اشاراتی شده است. به‌طور مثال بعضی از تجهیزاتی که با زبان عبری روی آن نوشته‌هایی وجود داشت عودت داده شد. اما مساله صرفا سلاح نبود. گویا یکی از مقامات امنیتی رژیم‌صهیونیستی نیز در این ماجرا در تهران حاضر می‌شود و بیشتر حضور این فرد مساله حساسیت‌زا بوده است.
البته تاریخ‌نگاری رسمی ایران پاسخش این است که این افراد با پاسپورت‌های جعلی و نام غیررسمی به ایران وارد شده‌اند. این استدلال می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد تا میزان اطلاع طرف ایرانی از ماجرا مشخص‌تر شود اما نمی‌شود به‌عنوان یک اتهام علیه آقای هاشمی و آقای روحانی آن را مطرح کرد؛ چراکه این افراد خارج از قدرت نبوده‌اند و حساسیت‌های درون ایران را نیز درک می‌کردند و طبعا نیازی نداشتند با اقدامی این چنین به جایگاه سیاسی خود ضربه بزنند. به‌طور مثال هاشمی آن زمان در اوج قدرت به‌عنوان رئیس پارلمان فعالیت می‌کرد و به امام نیز نزدیک بود و منطقا نباید چنین ریسکی را برای حفظ قدرت خودش انجام می‌داد.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

جعبه‌سیاه مک‌فارلین در تهران (لینک)

آمریکایی‌ها به‌دنبال مذاکرات وسیع برای سلطه بر ایران بودند (لینک)