سعید تاجمحمدی، معلم: برای من که از ابتدای سال منتظر دیدار شاعران با رهبر انقلاب بودم و آن دیدار برگزار نشده بود، چیزی مثل تحقق یک آرزوی محال بود دعوتشدن به دیدار معلمان با رهبری؛ آنهم در شرایطی که 23 روز از مدیرشدنم در آموزشوپرورش کاشمر میگذشت و روزهای بسیار شلوغی را پشتسر میگذاشتم.
چه چیزی بهتر از این دیدار میتوانست خستگی عجیب این یک ماه را از تنم بیرون کند؟
وقتی کارت ورود را گرفتم و وارد سالن حسینیه امامخمینی(ره) شدم، خاطرات پنج سال پیش برایم زنده شد که در همین سالن افطار را میهمان سفره رهبری بودیم، درکنار خودشان. امروز دیدار معلمان است.
جمعیتی حدود 200 نفر از معلمان با مسئولان دعوت شدهاند. از خراسان رضوی دو، سه نفر بیشتر دعوت نیستیم.
ساعت 9 وارد سالن که شدم بیشتر حاضران همکاران میانسال بودند اما هرچه میگذشت تعداد جوانها بیشتر شدند و من خوشحال شدم از دیدن همکاران جوان بیشتر در این دیدار. بین خانمها نیروهای جوان بیشتر دیده میشد.
همه ماسک زدهاند و چشم دوختهاند به ساعت سفید بزرگی که از سقف حسینیه آویزان است تا شاید دقایق زودتر بگذرند و دیدار زودتر حاصل شود.
بعد از دوسال تعطیلی دیدارها دل خیلیها برای این لحظات شورانگیز تنگ شده است.
پیرمرد موسپیدی در ردیفهای وسط سالن چندینبار صلوات ختم میکند و از رخوت این لحظات انتظار کم میکند. خبرنگار صداوسیما از روی چهره سوژههایش را انتخاب میکند تا گزارشش را کامل کند.
با صلوات چند نفری در ورودی سالن، متوجه ورود وزیر آموزشوپرورش شدم. چند همکار ما با لباس محلی سیستان حاضر بودند که رنگ جذابتری به جمعیت میدادند.
ساعت حدود دهونیم است.
90 دقیقه نشستن روی صندلی و چشمدوختن بر جایگاهی که منتظری زودتر عزیزی را در آن ببینی کار سختی است.
چند دقیقه به 11 مانده است که رفتار دوربین صداوسیما و خبرنگارش رنگوبوی ورود رهبری را القا میکند و سرها حالا کشیدهتر شده و متمرکز بر پرده جایگاه که هرلحظه شاید کنار برود.
دقیق راس ساعت 11 پرده کنار میرود و همه خستگی و انتظار و اضطرابها به شوق و لذت بدل میشود.
رهبر انقلاب با همان هیبت دوستداشتنی همیشگی وارد میشوند.
پیرمرد موسفید چند شعار بلند میدهد و رهبری اشاره میکند که بفرمایید بنشینید.
لقد منالله علیالمومنین...
قرآن زیبایی میخواند قاری مجلس و به سوره علق ختمش میکند.
وزیر آموزشوپرورش اذن میگیرد و میرود به سخنرانی و ارائه گزارش.از سند تحول میگوید و نیاز به مردمیشدن تعلیم و تربیت و برنامههای وزارت در حوزه عدالت و قرارگاههای مختلف و برنامه درسی و فضای مجازی و نیاز به حلقههای میانی مردمی در رشد نظام آموزشی... .
از معیشت معلمان میگوید که نیاز به توجه جدی دارد و از رسانهها میخواهد از معلمانی که با عشق به تحول و اصلاح نظام آموزشی مشغول کارند بیشتر بگویند تا از معلمان کمانگیزه.
از شهدایی همچون شهید مطهری و کاظمیآشتیانی و تهرانیمقدم و همت میگوید که معلم بودند و از سختیهای معلمان در کرونا یاد میکند.
در پایان سلام ریاستجمهوری را میرساند و یادداشت کوتاهی از سیدابراهیم رئیسی را برای جمع میخواند که از اهتمام به معیشت و تاکید بر سند تحول و آموزش حضوری میگوید.
رهبر انقلاب ماسک را برمیدارند...
دلم برای دیدن این چهره زیبای دوستداشتنی بسیار تنگ شده بود.خدا را شکر میکنم و مطمئنم حرفهای خیلی مهمی قرار است امروز بشنوم.
رهبر انقلاب معلمان را مفتخرین به مقام هدایتگری مینامند و ارج مینهند. بعد بلافاصله به حرفهای وزیر اشاره میکنند و نهیبی راهبردی میزنند که قرارگاه و برنامه و سند زیاد داریم؛ و میخواهند که جدی و مجاهدانه عمل شود به همانها.
با خودم میگویم همین یک جمله برای سالها کار و برنامهریزی عملیاتی کافی بود از این دیدار. در چند محور حرفهای مهم و راهبردی زده میشود از طرف رهبر حکیمی که همیشه بیشترین دغدغه را در حوزه تربیت و فرهنگ به جامعه تزریق کرده است.
از نیازهای آموزشوپرورش و نیاز به متون درسی کاربردی و کمبود معلم و لزوم کیفیتبخشی میگویند. از مساله مهمی بهنام هویتبخشی بارها و بارها در این دیدار سخن به میان میآید. از معلمان میگویند و لزوم تکریم و توجه به ایشان و اهمیت جایگاه معلمان که باید در جامعه تثبیت شود. از دانشگاه فرهنگیان و اهمیتش و لزوم حمایت همهجانبهاش و کیفیتبخشی به این دانشگاه سخن گفته شد و اینکه باید بهترین رتبههای کنکور به این دانشگاه بیایند.
از لزوم توجه به افتخارات و ارزشها و آرمانها گفتند و اینکه فرزندان ما هنوز کاظمیآشتیانی را با آن همه افتخار نشناختند اما حتی فرزندان خانه رهبری نام رونالدو و امثالهم را بلدند. نام رونالدو که میآید جمعیت میخندد و حالوهوای خوبی بر جلسه حاکم میشود.
رهبر انقلاب در باب معیشت معلمان مثل همیشه به دولت تاکیدات لازم را یادآور میشوند و در پایان از معلمان بهخاطر زحماتشان در دوران کرونا تشکر میکنند و خطاب ویژهای به معلمان میکنند: «منتظر برنامههای ابلاغی نمانید و خودتان وارد میدان خلاقیت و تحول شوید و کار را جلو ببرید.»
از همه حرفها یادداشت برداشتهام. حالا خودم خطاب خیلی از این حرفها هستم.
حالوهوای دیدار رهبر انقلاب همیشه انرژی چند سال کار را تامین میکند اما اینبار احساس بار سنگینی را هم به دوشم اضافه کرد.
دیدار ساعت دوازدهوربع تمام میشود اما تازه راه جدیدی آغاز شده است.
معلمان در بیرون حسینیه تا ساعتها با مدیرکلها و وزیر و معاونانش مشغول صحبت و پیگیری امور هستند.
به کاشمر برمیگردم، اما شاید روزها طول بکشد تا آنچه یادداشت کردهام را تبدیل به برنامه و گفتمان کنم.
به کمک همه آنهایی که میتوانند کمک کنند... .
دلم خیلی زود برای دیدار این سید رعنا تنگ میشود. از همین الان که هنوز چند روز هم نگذشته...