تاریخ : Wed 11 May 2022 - 03:28
کد خبر : 71608
سرویس خبری : ایده حکمرانی

قوانین ما مانع از ادغام اجتماعی افغانستانی‌ها در ایران است

آرش نصراصفهانی

قوانین ما مانع از ادغام اجتماعی افغانستانی‌ها در ایران است

اساس سیاست مهاجرتی ما در قبال پناهندگان افغانستانی از همان سال‌های نخست این بوده که آنها میهمانانی موقت در ایران هستند که از سر اضطرار وارد ایران شده‌اند و باید روزی به کشورشان بازگردند.

آرش نصراصفهانی، دانش‌آموخته‌ جامعه‌شناسی:  1. اساس سیاست مهاجرتی ما در قبال پناهندگان افغانستانی از همان سال‌های نخست این بوده که آنها میهمانانی موقت در ایران هستند که از سر اضطرار وارد ایران شده‌اند و باید روزی به کشورشان بازگردند. از سوی دیگر شرایط اقتصادی و امنیتی افغانستان هیچ‌گاه به صورتی نبوده که پناهندگان به کشورشان بازگردند یا جریان مهاجرت به سمت ایران متوقف شود. این واقعیت سبب نشده که ایران سیاست خود را تغییر دهد و هنوز همه افغانستانی‌ها حتی آنهایی که 40 سال است در ایران زندگی می‌کنند، در ایران به دنیا آمده‌اند و فرزندان‌شان در ایران به دنیا آمده‌اند اتباع بیگانه محسوب می‌شوند که موقتا ساکن ایران هستند. درواقع ایران از یک سمت تلاش می‌کند جمعیت افغانستانی ساکن ایران از حداقلی از خدمات برخورد باشد و در این راه از کمک‌های بین‌المللی بهره می‌گیرد اما از سوی دیگر ارائه خدمات را به نحوی انجام می‌دهد که مشوق ماندگار شدن افغانستانی‌ها در ایران نباشد. امکان دریافت پناهندگی هم دیگر وجود ندارد و همه سیاست‌ها در جهت کاهش تعداد پناهندگان فعلی است. همین سیاست سبب شده افغانستانی‌ها صرف‌نظر از سابقه سکونت و پیوند با جامعه ایرانی همواره از حقوق کامل شهروندی محروم باشد و مجموعه‌ای از تبعیض‌های قانونی را تجربه کند.

2. هویت‌یابی یک فرآیند است که براساس موقعیت فرد و باتوجه به منابع مختلف شکل می‌گیرد و تغییر می‌کند. درمورد افغانستانی‌های ساکن ایران، بیش از هر گروه باید به آن دسته از مهاجرانی توجه کرد که اصطلاحا نسل دوم و سوم مهاجران در ایرانند. کسانی که در ایران به دنیا آمده‌اند و بزرگ شده‌اند و تمام مراحل جامعه‌پذیری را در جامعه ایران طی کرده‌اند. بسیاری از آنها هیچ تجربه مستقیمی از افغانستان ندارند و بیش از آنکه تحت‌تاثیر موطن پدری خود باشند به جامعه محلی و ایران متعلقند. اما این افراد با آنکه خواهان به رسمیت شناخته شدن توسط جامعه ایرانی به‌عنوان عضوی از جامعه هستند همواره طرد شده و بیگانه خوانده می‌شوند. مهم‌ترین مساله هویتی پناهندگان اینجاست؛ یعنی جایی که ارتباط با جامعه پیشین دیگر وجود ندارد اما جامعه جدید هم آنها را نمی‌پذیرد. این حس تعلیق و بی‌جا بودن وضعیت روانی آزاردهنده‌ای برای بسیاری از این پناهندگان نسل دوم و سوم است. در نتیجه این جامعه ایران است که نمی‌خواهد هویت ایرانی در پناهندگان شکل بگیرد وگرنه بخش زیادی از پناهندگان همه آنچه برای ادغام در این جامعه لازم است را انجام داده‌اند.

3 ایران تمام درها را به روی شهروند ایرانی شدن مهاجران افغانستانی بسته است. جز در موارد استثنایی مانند ازدواج با مرد ایرانی که به‌ندرت هم اتفاق می‌افتد. افغانستانی‌ها امکانی برای دریافت تابعیت یا حتی اقامت بلندمدت در ایران ندارند. در این شرایط مهاجرت به اروپا تنها راهی است که یک فرد افغانستانی را می‌تواند امیدوار به رسیدن به یک زندگی عادی و بهره‌مندی از حقوق شهروندی نگه دارد. درواقع سیاست‌های ایران به نحوی تنظیم شده که افغانستانی‌ها به ایران تعلق پیدا نکنند و تشویق به خروج از ایران شوند. آنهایی هم که سال‌هاست در ایرانند بلاتکلیف و معلقند.

4 بخشی از نگرش منفی ایرانیان به اتباع افغانستانی خصوصا در میان طبقات فرودست به سبب احساس رقابت اقتصادی است. درواقع برخی از کارگران ایرانی به غلط تصور می‌کنند کارگر افغانستانی عامل بیکاری یا شرایط بد اقتصادی آنهاست و درنتیجه افغانستانی‌ها را رقیب خود می‌دانند. این رقابت بر سر منابع محدود سبب شکل‌گیری نگرش منفی است که می‌تواند حتی در قالب خشونت خود را نشان دهد. برخی مسئولان دولتی و رسانه‌ها نیز با دامن زدن به این موضوع آن را در میان توده‌های فقیر تقویت می‌کنند. برخی تصورات غالبا منفی درمورد افغانستانی‌ها هم مدام در رسانه‌ها نشر داده می‌شود که آنها را افرادی خشن و عامل جرم و جنایت معرفی می‌کنند. این بازنمایی منفی طی این سال‌ها بر بخشی از افکار عمومی اثر داشته است. گرچه در واقعیت از لحاظ آمار واقعی جرم و جنایت، وضعیت افغانستانی‌ها در ایران بهتر از ایرانیان است. درنهایت افغانستانی‌ها صرف‌نظر از قومیت و مذهب‌شان یک تهدید امنیتی به حساب می‌آیند و برخی نگران ارتباط آنها با گروه‌های تروریستی‌اند. هر زمان در ایران تعداد پناهندگان بالا می‌رود این تصور ایجاد می‌شود که تعداد پناهندگان افزایش یافته و همه این اشکال مختلف نگرش منفی هم در افکار عمومی اوج می‌گیرد و برخی رسانه‌ها نیز بر آتش آن می‌دمند.

5 جامعه ایران همواره افغانستان و افغانستانی را دیگر فرومرتبه خود تصور می‌کند و این در نحوه تعامل ما با پناهندگان نیز خود را نشان می‌دهد. نه‌تنها قوانین ما به نحوی تنظیم شده که مانع از ادغام اجتماعی افغانستانی‌ها در ایران شود بلکه رفتار بخشی از مردم در کوچه و خیابان نیز مبتنی‌بر همین نگاه بالا به پایین جامعه ایرانی به افغانستان و افغانستانی است. نتیجه این شرایط شکل‌گیری احساس منفی در مهاجران ساکن ایران و همین‌طور رشد ایران‌هراسی در افکار عمومی افغانستان است. توجه کنیم که ما در قلب یک کارگر جوان پشتون که با خشونت پلیس ایران از کشور اخراج می‌شود بذر کینه می‌کاریم. تبعیض و خشونت علیه یک جوان هزاره متولد شده در ایران صرفا به سبب سیمای ظاهری متمایز نتیجه‌ای جز دلسردی و خشم این جوان نسبت به جامعه میزبان ندارد. صدها سخنرانی درباره برادری و دوستی دو ملت کافی نیست وقتی سیاست‌های ما در عمل خلاف آن را نشان می‌دهد و مبتنی‌بر شکاف دو ملت است.  

6 جامعه پناهندگان افغانستانی در ایران یک گروه متنوع است که هر یک نیازهای مختلفی دارد. در وهله اول باید فرآیند قانونی درخواست پناهندگی به صورت فردی وجود داشته باشد تا کسی که خطری او را تهدید می‌کند بتواند از پرونده خود دفاع کند و از حقوق پناهندگی طبق کنوانسیون برخوردار شود. هرشکل از اخراج پناهندگان باید براساس یک رویه قانونی مشخص و به رسمیت شناختن حق افراد برای فرجام‌خواهی مبتنی باشد و کرامت انسانی افراد در این فرآیند به‌طور کامل رعایت شود. رفتار ماموران دولتی و انتظامی با مهاجران و پناهندگان باید براساس اصول حرفه‌ای و احترام به حقوق انسانی باشد. اخراج کودکان مهاجر به هر شکل باید متوقف شود. رسانه‌های پیشرو باید به جای دامن زدن به کلیشه‌های غلط واقعیت‌های حضور پناهندگان افغانستانی را در ایران بازتاب دهند و خدمات مهاجران به جامعه ایران توضیح داده شود. تجدیدنظر در قوانین اعطای تابعیت و باز شدن مسیر اعطای شهروندی به افراد بر حسب سابقه سکونت و محل تولد می‌تواند بسیاری از پناهندگان را از بن‌بست کنونی خارج کند.