اسماء اسدیپور، کارشناسارشد فلسفه تعلیموتربیت: وقتی حضرت موسی(ع) به میعادگاه خود با خدا رفت و 10روز هم بر این قرار اضافه شد، سامری به قوم بنیاسرائیل گفت موسی رفته تا برای ما راهکارهای رسیدن به سرزمین موعود را بیاورد، اما معلوم نیست کی برگردد و مشخص نیست راهکاری بیاورد که به درد دنیایمان بخورد. بیایید تا من به شما بگویم که چطور میتوانیم خیلی نقدتر و سریعتر، رفاه قابلقبولی را همینجا ایجاد کنیم. اقوامی آنطرفتر از ما هستند که زندگیشان زرقوبرقی دارد. ما میتوانیم با استفاده از نسخههای آنها، به همان حد از آسایش و راحتی برسیم. دلیلی ندارد در بیابان منتظر موسی بمانیم که معلوم نیست کی برمیگردد.
و همین شد شروع پشتکردن قوم بنیاسرائیل به موسی بعد از آن همه معجزات خیرهکننده.
سامری مرض بینیازی به نسخه توحیدی را در جامعه سرایت داد. مرض بینیازی یکی از شایعترین امراض در جامعه ما نیز هست. افراد زیادی بیان میکنند که با وجود نسخههای غربی برای ساخت جامعه و اقتصاد، نیازی به نسخههایی که از درون تفکر توحیدی جوشیده باشد، نداریم. ما هم بدون نیاز به اینکه بخواهیم بدانیم اساسا امتدادی برآمده از مبانی برای معضلات اقتصادی کشور وجود دارد یا نه، دنبال نسخهپیچیهای تفکرات غربی راه میافتیم.
در مقدمه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی از انواعی از امراض نام برده میشود که وجود این مرضها در نخبگان جامعه مانع از این است که تفکر ناب توحیدی پا به عرصه اجتماع بگذارد و در راهگشایی برای معضلات جامعه و روشنگری مسیر موحدانه نقش ایفا کند. یکی از این مرضهای نخبگان جوامع، مرض بینیازی از دستورالعملهای الهی و بومی است. بهصرف اینکه از تمدنی دیگر هرچند معارض، نسخهای تجویز شود، بدون اینکه بدانیم آیا همان نسخه کاربردی خودشان است یا نسخه تجویزی برای رقیب تمدنیشان، آن را در جامعه خود بهکار ببندیم و حتی چشم روی تجربههای پیشین همین نسخه ببندیم و بارها تکرارش کنیم و دائما گمان کنیم ما بلد نبودهایم این نسخه شفابخش را خوب و کامل اجرا کنیم وگرنه روی مبارک این نسخه که کمترین گردی از اشکال و تردید نمینشیند.
بهنظر میرسد فراتر از سخن از مزایا و معایب طرحهای اقتصادی باید به این سوال بیندیشیم که این طرح تجویز کدام مبانی اقتصادی است. مبانی توحیدی یا غیرتوحیدی؟ از تمدن پر از تبعیض و بیعدالتی غرب آمده یا از دل اندیشه استقلالطلبانه و عدالتگستر توحیدی؟ قبل از هرچیز باید ببینیم تصمیمگیران اقتصادی مثل سامری مردم را به بهشتی کاذب با نسخههای نئولیبرال وعده میدهند یا دلبریده از نسخههای ناکارآمد و مفتضح غربی هستند؟ سیاستمداران ما در شناخت نسخههای نئولیبرال اقتصادی چقدر تبحر دارند؟ چون ممکن است در کلام مرگ بر لیبرالیسم هم بگویند اما در عمل بهدلیل نشناختن نسخهها، اقداماتشان فرقی با لیبرالترین سیاستمداران نداشته باشد. مشهور است که معاویه دستور داده بود در آموزشهای دینی به مردم حرفی از بیدینی گفته نشود. شناخت مردم از دین و عدم شناخت از بیدینی بیشتر از اینکه هدایتکننده مردم به دین باشد، باعث کشیده شدن مردم به بیدینی شد. وقتی مرزهای دینداری و بیدینی را نمیشناسند کمکم به آن طرف مرز میغلتند و متوجه این غلتیدن نیستند.
دشمنشناسی که یکی از وجوه مهم تفکر امام راحل است، امروز در عرصه اقتصاد باید در شناخت تفکر نئولیبرال و تجویزهایش و نتایج این تجویزها در گذشته همین کشور و سایر کشورها، خودش را نشان دهد. ما باید بدانیم دشمن در اقتصاد چه میگوید که دقیق بتوانیم با او مرزبندی داشته باشیم.
در میانه جنگ اقتصادی، نخبگانی که سواد اقتصادی خود را ارتقا ندهند، قدرت تشخیص خود را از دست میدهند و نخواهند توانست هدایتگر جامعه باشند، بلکه به احتمال زیاد جادهصافکن همان تجویزهای پرطمطراق دشمن باشند. بیایید از همین امروز از معتمدان اقتصادی خود بپرسیم چند کتاب در زمینه مسائل کلان اقتصاد سیاسی به ما معرفی کنند تا در زمینه اقتصاد عوام باقی نمانیم.