تاریخ : Mon 09 May 2022 - 03:37
کد خبر : 71577
سرویس خبری : نقد روز

سیاست‌های اروپا همواره تابعی از سیاست‌های ایالات‌متحده بوده است

سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» تشریح کرد

سیاست‌های اروپا همواره تابعی از سیاست‌های ایالات‌متحده بوده است

در عرصه‌ سیاست رئالیستی و واقع‌گرایانه آمریکا اراده‌اش را بر سیاست‌های اروپا در حوزه‌های مختلف غالب کرده ‌است، حتی با وجود برخی اختلافات.

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: اروپا اگرچه در تصمیم‌گیری‌های نهایی خود تابع ایالات‌متحده آمریکا است، اما درطول تاریخ سیاسی ایران برخی دولت‌ها مدعی شدند می‌توانستند برای ارتباط با کشورهای اروپایی چهارچوبی مستقل از آمریکا تعریف کنند. برای بررسی این مساله، به‌سراغ یکی از کارشناسان مسائل سیاسی، سعید آجرلو رفتیم. در ابتدا از آجرلو درباره تاریخچه این ادعاها و کنشگری اروپا و ماجراهایی مانند حادثه ترور مینوکوس که در پی آن کنشگری‌ها به وجود آمد، پرسیدیم. سعید آجرلو با شرح استراتژی اتحادیه اروپا معتقد است روابط آمریکا و اروپا از یک الگوی تقریبا ثابت و واحد پیروی می‌کند. او دراین‌باره گفت: «برای تحلیل اینکه آیا می‌شود با اتحادیه اروپا مستقل از ایالات‌متحده آمریکا تعاملات گسترده و بلندمدت داشت، باید رویکرد دولت‌های مختلف در ایران و هم به‌صورت ویژه دولت‌هایی را که در آمریکا سر کار بودند مورد بررسی قرار دهیم. به‌صورت کلی، روابط آمریکا و اروپا حداقل از نظر استراتژی، از یک الگوی تقریبا ثابت و واحد پیروی می‌کند، اما در حوزه‌ تاکتیکی و روشی به‌واسطه دولت‌های مختلف که در آمریکا سر کار بودند، این مساله متفاوت می‌شود. به‌صورت کلی، اروپا از نظر امنیتی، سیاسی و نظامی بدون اراده و خواست آمریکا، تاکنون کمتر کنش سیاسی از خود نشان داده‌ است. حداقل تجربه‌ 40سال اخیر به ما نشان می‌دهد در موضوعات اساسی و مهم در سطح جهان و خاورمیانه، اروپا و آمریکا هم‌نظر بودند و نظر واحدی داشتند، حتی اگر اختلافی هم بین آنها وجود داشته، درنهایت نظر آمریکا بوده که اعمال شده ‌است.
این فرضیه که ما می‌توانیم اروپا را منهای آمریکا در سیاست خارجی‌مان دخیل کنیم، دچار برخی معایب است؛ چراکه تاریخ به ما می‌گوید در سال‌ها و دهه‌های گذشته، اساسا پیوستگی بین اروپا و آمریکا وجود داشته و سیاست‌های اروپا تابعی از سیاست‌های ایالات‌متحده و واشنگتن در موضوعات مختلف بوده ‌است.»

  اروپا اراده‌ای مستقل از آمریکا ندارد
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه به عدم ‌تاثیر اروپا بر سیاست‌های آمریکا اشاره کرد و گفت: «گرچه در دوران بوش پسر یا دوران ترامپ، بین اروپا و آمریکا فاصله ایجاد شد. مثلا در موضوعات جنگ عراق و افغانستان، اروپا با بوش پسر همراهی نکرد و ایالات‌متحده یکجانبه این کار را با برخی از متحدان اروپایی خود ازجمله بریتانیا -که می‌شود به تعبیری گفت هم‌پیمان آمریکا بود- انجام داد. یا مصداق دیگر این مساله، موضوع برجام است. وقتی ترامپ از برجام خارج شد، با اینکه اتحادیه اروپا ظاهرا منتقد این ماجرا بود و توافق هسته‌ای با ایران را دستاورد خود می‌دانست، اما در عمل در ماجرای اینستکس یا کانال مالی‌ای که قرار شد بین ایران و اروپا باز شود، عملا اتفاقی نیفتاد و اروپا نتوانست اراده خودش را جدا از آمریکا اعمال کند. در عرصه‌ سیاست رئالیستی و واقع‌گرایانه آمریکا اراده‌اش را بر سیاست‌های اروپا در حوزه‌های مختلف غالب کرده ‌است، حتی با وجود برخی اختلافات.» او ادامه داد: «در مقطع فعلی هم می‌شود گفت، الان اروپا از لحاظ اقتصادی تا حدودی ضعیف شده، حتی از نظر نظامی هم این ضعف وجود دارد و اینها را بیشتر وابسته به غرب کرده تا اینکه وابسته به آمریکا کند. شما می‌بینید امروز در جنگ اوکراین، موضع بریتانیا و آمریکا با موضع آلمان و فرانسه متفاوت است. یا در موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا این فاصله را بین بریتانیا و دو کشور دیگر عضو تروئیکای اروپایی می‌بینید چون بریتانیا همیشه خواسته خودش را به آمریکا نزدیک کند. پس این همه آن چیزی است در واقعیت صحنه است.»

  استقلال اروپا از آمریکا؛ رویایی غیرواقعی
در ادامه‌ این گفت‌وگو از آجرلو درباره سیاست‌ها و نگاه‌های برخی دولت‌ها در دهه‌های 70 و 90 به استقلال اراده اروپا از آمریکا پرسیدیم. او در پاسخ با تاکید بر اینکه نگاه‌ها در آن دوران به سیاست‌های اروپا خوش‌بینانه بوده اما تاریخ نشان داد که اروپا تحت سیطره آمریکاست، گفت: «از قدرت و هژمونی آمریکا در منطقه کاسته شده و دچار مشکلات زیادی در سیاست داخلی و اقتصاد خود است، همین‌طور اروپا هم به‌نوعی شاید به‌خاطر مسائل اقتصادی، فاصله اینها را از هم کمی بیشتر کند، با توجه به این مسائل آیا این بدین معناست که ما نمی‌توانیم در بلندمدت برنامه‌ریزی کنیم و بیشتر با اتحادیه اروپا مستقل از آمریکا تعامل داشته باشیم؟ اگر نگاه واقع‌بینانه داشته باشیم، در برخی زمینه‌ها و با برخی کشورهای اروپا قابل حصول است گرچه درنهایت آنها تابع آمریکا خواهند بود. به‌نظر من، با توجه به مغایرت‌هایی که به‌واسطه مسائل اقتصادی و تعاملات جهان در قدرت گرفتن چین به وجود می‌آید، ممکن است فاصله‌ای بین آمریکا و اروپا ایجاد شود و ما بتوانیم یک سیاست خارجی مستقلی برای اروپا قائل شویم.»
او به دوران سازندگی نیز اشاره کرد و توضیح داد: «در دوران هاشمی‌رفسنجانی، با سیاست تنش‌زدایی و گفت‌وگوهای انتقادی در دهه70، اساسا با توجه به اهمیت موضوعات حقوق بشری برای اروپا، چون برای آمریکا خیلی مساله حقوق بشر مساله مهمی نیست، فکر می‌کردند اساسا نگاه‌هایی مشترک بین ما و اروپا وجود دارد، مانند تفاوت نگاه اروپا به فلسطین و موضوعات اینچنینی دیگر. فکر می‌کردیم می‌توان اروپایی‌ها را جدا از سیستم حقوق بشری آمریکا دید، اما دیدیم با انتقادهایی که از ما کردند و مواضعی که داشتند جزئی از همان سیستم بودند. بالاخره این گفت‌وگوها در آن دهه به‌نظرم خوب جلو نرفت، چون همچنان اروپا تحت سیطره‌ آمریکا بود و به‌نوعی همان‌طور که عرض کردم یک نوع نگاه خوش‌بینانه وجود داشت که می‌شود اروپا را از آمریکا مستقل درنظر گرفت. اما درنهایت موضوع میکونوس موجب شد روابط ایران و اروپا دچار چالش بسیاری شود.» او ادامه داد: «بالاخره در نگاه به اروپا می‌توان با کشورها به‌صورت مجزا ارتباط داشت و بین کشورهای اروپایی تفاوت قائل شد. در برنامه‌های بلندمدت یا میان‌مدت نباید این را از قلم بیندازیم و نمی‌توان همه‌ کشورهای اروپا را با هم از یک زاویه دید.»

  تروئیکا اروپا را زیر نظر آمریکا رهبری می‌کند
سوال دیگری که از این کارشناس مسائل سیاسی پرسیدیم، ناظر به کلیت اراده اتحادیه اروپا در تصمیم‌گیری‌های خود بود. پرسیدیم که برنامه‌ریزی با کلیت اتحادیه اروپا به‌عنوان یک مسیر راه قابل طی‌شدن هست؟
آجرلو در پاسخ با اشاره به سیطره‌ سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان بر دیگر کشورهای اتحادیه اروپا معتقد بود: «من فکر می‌کنم با توجه به قدرت گرفتن راستگراها در اروپا، مساله مهاجران، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و مشکلات اقتصادی آنها، مساله‌ اروپای واحد یک مساله‌ چالش‌برانگیز و مناقشه‌برانگیزی‌‌ است که می‌شود گفت نمی‌توان نقشی برای کلیه کشورهایی که تحت‌عنوان اتحادیه اروپا هستند درنظر بگیریم. بیشتر آلمان و فرانسه هستند که نقش رهبری را ایفا می‌کنند و در سیاست خارجی و مذاکرات هسته‌ای از خودشان نقش نشان می‌دهند، درواقع ابزار و رویه‌ کشورهای اصلی اتحادیه اروپا هستند و آنها را نمایندگی می‌کنند. من فکر می‌کنم مساله اصلی در اتحادیه اروپا همین چند کشوری که عرض کردم یعنی فرانسه، ایتالیا، آلمان، اسپانیا باشد و درمورد سایر کشورهای اروپایی شاید خیلی تفاهمات سیاسی، امنیتی و نظامی معنایی نداشته باشد.»
او توضیح داد: «من اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، در میان‌مدت و بلندمدت چه با خوانش شما از اروپای واحد، چه با کشورهای اروپایی تک‌به‌تک، شاید اگر از آمریکا فاصله بگیرند، بتوانیم تعریف جدیدی از مناسبات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داشته‌ باشیم. هرچقدر سیطره آمریکا بر اروپا کمتر شود، شاید این راه برای ما بازتر شود، چون ایران با اروپا گفت‌وگو داشته و از مرحله‌ گفت‌وگوی انتقادی هم عبور کردیم. یعنی ما در موضوع هسته‌ای با اینها سر یک میز نشستیم و صحبت کردیم. گرچه سخت است و موانع زیادی دارد ولی شاید به همان شرطی که بالا هم عرض کردم، یعنی اگر اروپا از آمریکا فاصله بگیرد، بشود با آنها برنامه بلندمدت ریخت.»

  خود اروپا مانع گسترش روابط با ایران می‌شود
در پایان این گفت‌وگو به موانع سر راه تعامل ایران و اروپا از دیرباز پرداختیم و سوال کردیم موانع بر سر تعامل ایران و اروپا تماما عوامل خارجی بوده یا از داخل نیز تاثیراتی وجود داشته؟
او پاسخ داد: «موانع تعاملات گسترده اروپا و ایران، تماما به اراده خود اروپا برمی‌گردد. من پیش‌تر هم عرض کردم، در موضوع برجام بعد از خروج آمریکا از برجام، اتحادیه اروپا عملا هیچ اقدامی انجام نداد. با اینکه آمریکا تنها یک عضو برجام بود اما اتحادیه اروپا هم به تبع آمریکا، از برجام کناره گرفت و عملا به تعهداتش پایبند نبود. بنابراین موانع همه‌اش از سمت اروپاست. ایران در موضوع توافقات هسته‌ای حسن‌نیت خودش را کاملا نشان داد حتی قبل‌تر هم، اما اروپا اراده‌ای برای رابطه با ایران نداشت، بیشتر به‌خاطر روابطش با ایالات‌متحده. تجربه تاریخی از دهه‌های 70 و 90 این مواردی که خدمت‌تان گفتم را به وضوح نشان می‌دهد.»
این کارشناس مسائل سیاسی به نقش کنونی اتحادیه اروپا در مذاکرات احیای برجام و نحوه تعاملش با ایران نیز پرداخت و گفت: «الان هم اتحادیه اروپا در مذاکرات هسته‌ای، نقش واسطه را دارد یعنی سفرهایی که انریکه مورا، هماهنگ‌کننده اروپایی مذاکرات یا جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا انجام می‌دهند برای واسطه‌گری است نه اینکه از خودشان اراده مستقلی از آمریکا داشته‌ باشند.»