طاهره راهی، خبرنگار: عنوان کتاب برایم یادآور خاطره روزهای آخر سال1397 بود. سیلی که در مسیر شمال گرفتارش شدیم، در شب 27اسفند سال97. حالا که فکرش را میکنم به این نتیجه میرسم خدا خیلی ما را دوست داشت که ماشینهایمان زیر گلولای شستهشده از کوه نماند و درخت و سنگ روی ماشینمان پرت نشد. چیزی که آن شبِ پر از ترس و دلهره و در مسیر فیروزکوه بهسمت بابل چندمرتبه دیدیم.
با دیدن آن درختِ از ریشه درآمده و سنگهای به پایین پرتابشده، فکرم بهسمت مردمِ روستایی پر کشید که همان اطراف روزگار میگذراندند. در استانهای شمالی که با یک بارش تندِ باران، تپه و دشت شسته میشود و خیلی آسانتر از آنچه فکرش را میکنیم، سیلاب راه میافتد که افتاد. سیلی که نهتنها در یک استان که در چند استان و در عید نوروز رخ داد. تعطیلاتی که قاعدتا مردم به گشتوگذار و مسافرت مشغول میشوند، اما در این میان عدهای بودند که با وقوع حادثه سیل، مسافرت را رها کرده و برای کمک به استانهای زلزلهزده رفتند.
سیل یکی از بحرانهایی است که مردم سراسر کشور را به تکاپو میاندازد، سیل آن سال نیز اینگونه بود. از پزشک و معلم تا کارگر و راننده کامیون و طلبه، هر شخصی میتوانست میرفت تا دستی بگیرد و کمکی کند. اما روایتکردن بحرانها و چگونگی برخورد مردم و مسئولان با آنها، مسالهای است که باید مکتوب شود تا آیندگان با آن آشنا شده و درصورت لزوم، از آن استفاده کنند و اینبار به پیشنهاد پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی مکتوبی مستند توسط مهدی کردفیروزجایی نوشته شده است. کتابی با عنوان «سیاحت سیل» که روایتهای گوناگونی از استانهای درگیر سیلاب را از زبان طلاب جهادی روایت میکند.
کتاب که در 21قسمت نوشته شده، در 10بخش آن به خاطرات طلاب جهادی در سیل استانهای مختلف میپردازد و 11بخش دیگر با خیال نویسنده و برگرفته از مستندات واقعی نوشته شده است، سبکی که به «رمان-مستند» مشهور است و روایتهای مستند را در سیری رمانتیک و با استفاده از قصهای همراه، پیشروی مخاطب قرار میدهد؛ روایتهایی که از سیل سیستانوبلوچستان شروع میشود و با سیل گلستان پایان میپذیرد.
فیروزجایی در بخش رمان کتاب، داستان را با یاشار شروع میکند، پسری که عاشق است، اما میانه راه عاشقی بازمیماند: «روزهای نزدیک به سربازیام، من و شهلا دستدردست هم قدمزنان در شهر میگشتیم. ناگهان شیخ را دیدیم. سد راهمان شد تا به خیال خودش نهی از منکرمان کند. آن روز را برایمان تلخ کرد؛ خیلی تلخ. پدر شهلا حساس بود. اگر میفهمید کار شهلا زار بود. بعد از آن شهلا را ندیدم. حتی جواب زنگها و پیامهایم را نمیداد.» یاشار اما با یک اتفاق ساده، یک نافرمانی در سربازی پایش به سیل و روستاهای سیلزده میرسد.
نویسنده همراه با قصه یاشار، خاطرات طلاب جهادی را در برخورد با سیل و خانهها و روستاهای سیلزده بیان میکند. نهتنها طلبههای جهادی، کتاب خاطرات افراد دیگری ازجمله پزشکی را نیز روایت میکند که برای دیدن و ثبت وقایع به شهرهای سیلزده رفته و توانسته مستندی شفاهی برای مردم نشان دهد و در این کتاب، بخشی از دیدههایش را ثبت کرده است: «خلاصه با گشتی که زدم دیدم در همه بخشها نیروی انسانی پابهکار بهاندازه کافی هست. در بعضی بخشها نیروی مازاد بر نیاز هم بود. بنابراین، تصمیم گرفتم همچنان به روایت وضعیت بپردازم؛ هم از نیازهایی که وجود داشت هم از کارهایی که جهادیها انجام میدادند.»
کتاب «سیاحت سیل» همانگونه که از عنوانش مشخص است، میان استانهای سیلزده میچرخد و شرایط هر استان و آبهای جاریشده در آنها را رو میکند و چگونگی برخورد مردم و مسئولان و طلاب را با این حادثه برایمان به تصویر میکشد. نویسنده روایتهایی از زبان طلاب، چگونگی اعزام و کارهای انجامشده توسط آنها را برای مخاطب بازگو میکند و با قصه یاشار، ما را با شرایط و اوضاع مردم سیلزده روبهرو میکند. «دو مینیبوس جدید از راه رسیدند. یکی از آنها پر از روحانی و دیگری پر از دانشجوهای بسیجی بود. شهر پر شده بود از امدادیها و طلبههای جهادی و بسیجیها. بیش از اندازه بودند. مسئولان سازماندهی تصمیم گرفتند نیروهای بیشتری به روستاهای اطراف بفرستند و طبیعتا همراهی و راهنمایی آنها با سپاه شهر بود. از شانس من، قرار شد من با یک گروه 10نفره از طلبهها همراه شوم.»
روایتها اما تنها به موضوعات کمکرسانی نپرداخته است، مخاطب لابهلای روایتها سیلی را میبیند که تنها خانه و کاشانه و وسایل زندگی را نمیبرد، حادثهای پیشروی خواننده رخ داده که خاطرات تلنبارشده زندگیها را هم با خود برده و چیزی برای صاحبش باقی نگذاشته است: «سیل بخشی از هویت مردم را با خود میبرد و کمتر کسی متوجه این موضوع میشود. مثلا مردی سالها با همسرش زیر یک سقف زندگی کرده است. آن دو با خانه و وسایل آن خاطرهها دارند. ممکن است مرد همسرش را به سفر بفرستد و در غیاب او نصف وسایل خانه را بفروشد و به جایش وسایل نو بخرد تا همسرش را غافلگیر و ذوقزده کند. اما همسرش ذوقزده نمیشود. چون آنچه مرد فروخته صرفا وسیله نبوده؛ بخشی از خاطرات و هویت و دلبستگیهای همسرش بوده است.»
فیروزجایی در کتاب «سیاحت سیل» با زبانی روان، وقایعی را پیش چشمانمان به تصویر میکشد که برای آینده و بحرانهایی از این دست، میتواند گنجینه مهمی از تجربیات گروههای مردمی باشد. کتابی مستند از واقعیتها که حالاحالاها میتوان از آن بهره برد.