تاریخ : Thu 28 Apr 2022 - 05:25
کد خبر : 71449
سرویس خبری : نقد روز

«وحشت» پایتخت صهیونیست‌ها شد

علی عبدی در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان» از موثر بودن راهبرد تازه مقاومت در سرزمین‌های اشغالی می‌گوید

«وحشت» پایتخت صهیونیست‌ها شد

تحولات اخیر فلسطین حدودا از پنجم و ششم فروردین آغاز شده و به مدت دوهفته نیز ادامه پیدا کرد. در این مدت شاهد چهار عملیات موفق و تعدادی عملیات ناموفق در سرزمین‌های اشغالی بودیم که این عملیات‌ها فصل جدیدی را در تحولات فلسطین رقم زده است.

معین رضیئی، خبرنگار گروه سیاست: همزمان با فرارسیدن آخرین جمعه ماه رمضان، روز جهانی قدس، به‌منظور بررسی تحولات رخ داده در کرانه باختری و سرزمین‌های اشغالی فلسطین طی یک سال گذشته و باهدف واکاوی عمده‌ترین دلایل آن، با علی عبدی، کارشناس و تحلیلگر مسائل رژیم‌صهیونیستی گفت‌وگو کرده‌ایم.
در ادامه، متن این گفت‌وگو را می‌خوانید.

تحولات یک‌ماه گذشته فلسطین را چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا آن را در تداوم تحولات یک‌سال گذشته می‌دانید؟
تحولات اخیر فلسطین حدودا از پنجم و ششم فروردین آغاز شده و به مدت دوهفته نیز ادامه پیدا کرد. در این مدت شاهد چهار عملیات موفق و تعدادی عملیات ناموفق در سرزمین‌های اشغالی بودیم که این عملیات‌ها فصل جدیدی را در تحولات فلسطین رقم زده است. مانند عملیات دزنگوف که در قلب منطقه تجاری و سیاحتی تل‌آویو رخ داده است که به‌نوعی امن‌ترین منطقه نیز هست، درواقع اگر تل‌آویو را امن‌ترین شهر رژیم‌صهیونیستی بدانیم، دزنگوف امن‌ترین نقطه تل‌آویو است. بررسی اقدام صورت‌گرفته نشان می‌دهد نیروهای عمل‌کننده در عملیات‌های اخیر در رژیم‌صهیونیستی نیروهای حرفه‌ای و نخبه‌ای بوده‌اند که توانسته‌اند به‌لحاظ امنیتی این رژیم را به‌چالش بکشند و تا این نقطه عمل کنند و موفق هم باشند. نکته حائز اهمیت سلسله‌عملیات آغازشده این است که مقاومت فلسطین راهبرد بنت باعنوان «مرگ از راه هزار جراحت» را معکوس کرده و آن را تبدیل به راهبرد «مرگ با هزار گلوله» برای رژیم‌صهیونیستی کرده است. این اتفاقات را باید در راستای تحولات حدودا یک‌ساله اخیر فلسطین در نظر گرفت، یعنی تقریبا از سال گذشته همین ایام شاهد تغییراتی در سرزمین‌های اشغالی و منطقه و محیط بین‌الملل بودیم که پیامد و تداوم آن این اتفاقاتی شده که در یک‌ماه اخیر در فلسطین می‌بینید. به‌طور مشخص اولین رویدادی که رقم خورد تغییر دولت در ایالات متحده آمریکا در زمستان سال 99 بود. پایان دوران ترامپ و روی کار آمدن بایدن روی اتفاقات فلسطین کاملا موثر بود.

به چه دلیل می‌گویید تغییر دولت در آمریکا روی تحولات یک‌سال گذشته فلسطین موثر بوده است؟
ترامپ عملا خود را تبدیل به نماینده نتانیاهو در کاخ سفید کرده بود. او از طریق جرد کوشنر، داماد خود رابطه بسیار نزدیک با نتانیاهو داشت و این رابطه ویژه و شخصی شده بود. کوشنر از یک خانواده یهودی حسیدی در آمریکاست و در میان حسیدیان نیز وی پیرو و عضو فقره‌ای به نام خابات هست. خاباتی‌ها اعتقادهای سفت و سختی دارند و به همین دلیل نیز یهودیان به‌ویژه حسیدی‌ها از پیروان این فرقه می‌ترسند. ترامپ چند کار بسیار بزرگ برای اسرائیل به‌خصوص دولت نتانیاهو انجام داد که اینها خیلی مهم است. شاید بی‌اغراق بتوان گفت درطول تاریخ روابط آمریکا و رژیم‌صهیونیستی هیچ‌دولتی مثل دولت ترامپ خود را در اختیار این رژیم‌ قرار نداده بود. کارهایی که در عرض چهارسال ترامپ برای رژیم‌صهیونیستی کرد خیلی از رئیس‌جمهورهایی آمریکا در هشت‌سال نکردند.

به‌طور دقیق‌تر می‌توانید مصادیقی از اقدامات بی‌سابقه دولت ترامپ در راستای تامین منافع رژیم‌صهیونیستی نام ببرید؟
بله، یکی از این مصادیق مربوط می‌شود به بحث انتقال پایتخت رژیم‌صهیونیستی از تل‌آویو به بیت‌المقدس در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ، بعد از جابه‌جایی پایتخت در رژیم‌صهیونیستی، در مراسم پرسروصدایی که در آن کوشنر و دختر ترامپ ایوانکا نیز حضور داشتند، آمریکا نیز سفارت خود را به بیت‌المقدس منتقل کرد.
 به‌جز انتقال سفارتخانه، آمریکا اعلام کرد کرانه باختری و قدس شرقی جزء خاک اسرائیل است. در صورتی که هیچ‌یک از اسناد بین‌الملل این موضوع را به‌رسمیت نمی‌شناسد و این دو ناحیه را منطقه‌ای فلسطینی می‌داند که اشغال شده است. الحاق بلندی‌های جولان به اسرائیل نیز یکی از این موارد مناقشه‌بر‌انگیز است، زیرا از نظر حقوق بین‌الملل بلندی‌ها جولان نیز اشغال شده است.
طرح معامله قرن یکی از بحث‌های مهم دیگر در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ بود. در معامله قرن حل مساله فلسطین به این نحو دیده شده بود که در نتیجه آن کلا چیزی به نام فلسطین در دنیا وجود نداشته باشد و نباشد، رسما هم بیان شد همه زیر پرچم اسرائیل باشند و این به‌معنای صلح است. از دل مساله معامله قرن بحث پیمان آبراهام درآمد. مساله اصلی پیمان آبراهام عادی‌سازی روابط کشورهای عربی خلیج‌فارس با اسرائیل بود که با امارات شروع شد.

حمایت حداکثری ترامپ از رژیم‌صهیونیستی تاثیراتی بر دشمنی‌های این رژیم با ایران و محور مقاومت نیز داشت؟
بله، کاملا موثر بود. ترامپ به‌طور صددرصدی دست نتانیاهو و رژیم‌صهیونیستی را در هر گونه اقدام علیه جمهوری اسلامی در محور مقاومت باز گذاشت. اوج این داستان سرقت اسناد اتمی ایران در سال 2017 است و هرچه جلوتر آمدیم این اقدامات تشدیدتر نیز شد. در نتیجه این اقدامات تشدیدشده در تابستان سال 99 شاهد تنش‌های متعددی میان ایران و اسرائیل بودیم، مانند انواع خرابکاری‌ها و تک‌سوزی‌ها، ترور محمد مصری در تهران، آتش‌سوزی در پالایشگاه‌ها، کارخانه‌های برق و جنگل‌های زاگرس و... . درنهایت پاییز همان سال ترور شهید فخری‌زاده تنش‌ها را به بالاترین حد خود رساند. در تنش‌های سال 99 بحث این بود، چون ترامپ احتمال داشت ریاست‌جمهوری‌اش تکرار نشود وی دست رژیم‌صهیونیستی را باز گذاشته بود تا هر کاری می‌خواهد علیه ایران بکند و این فرصت از دست نرود.

در بخشی از سخنان خود اشاره‌ای به پیمان آبراهام نیز داشتید، این پیمان بیش از هر چیزی بر ساخت منطقه‌ای خاورمیانه می‌تواند تاثیرگذار باشد، نظر شما در این رابطه چیست؟
آمریکا مدتی است که تمرکز خود را بر شرق دور با هدف مهار چین گذاشته است و به همین دلیل حضور خود در خاورمیانه را می‌خواهد کم کند. قبل از این اقدام آمریکایی‌ها به‌دنبال این هستند که ساختار منطقه‌ای مطمئن برای خود ایجاد کنند. به همین جهت معامله قرن و پیمان آبراهام در کانتکس طرح‌ریزی شده است که ساخت منطقه‌ای ایجاد شود، ما به این ساخت منطقه‌ای محور عبری-عربی می‌گوییم. این مثلث طلایی هم اسرائیل- امارات و سعودی است. با رهبری نتانیاهو، بن‌سلمان و بن‌زائد. در پشت ماجرا پمپاژکننده و شارژکننده اصلی ترامپ و دولت او بود. همان‌طور که گفتیم این محور اوج فشار را بر ایران در سال 2020 وارد کرد که در این بازه زمانی شاهد اقدامات تروریستی در ایران، شهادت حاج قاسم و حملات بی‌سابقه به پایگاه‌های حشد در عراق بوده‌ایم که بعضا مطرح شد از پایگاه‌های پهپادی اسرائیل در آذربایجان انجام شده است و همچنین حملاتی که در سوریه بود. ترامپ از ریاست‌جمهوری آمریکا کنار رفت و بایدن پیروز انتخابات شد.

با روی کار آمدن بایدن در آمریکا شرایط منطقه و محور عبری- عربی دارای چه تغییراتی می‌شود؟
دولت بایدن رویکرد ترامپ در مواجهه با رژیم‌صهیونیستی را کنار می‌گذارد و عملا محور این مثلث متزلزل می‌شود، چون به فاصله چندماه بعد از روی کار آمدن بایدن در آمریکا نتانیاهو در اسرائیل نیز به‌عنوان اصلی‌ترین ضلع این مثلث کنار می‌رود. دولت بایدن سیاست خود را به‌جای فشار حداکثری روی ایران و استفاده از قوه قاهره و بحث رویکرد سخت به‌سمت رویکرد هوشمندانه می‌برد و براساس رئالیسم تدافعی رویکرد خود را درقبال منطقه طراحی می‌کند.
 ساخت منطقه‌ای در دوران ترامپ دچار تحول می‌شود و بر این اساس شاهد ایجاد فشار از سوی مثلث بن‌سلمان، بن‌زائد و نتانیاهو بر قطر و ترکیه هستیم.
 درکنار محور عبری-عربی محور اخوانی هم داشتیم، این محور را کشور مصر در زمان ریاست‌جمهوری محمد مرسی، ترکیه و قطر شکل می‌داد. بعد از کودتای مصر، ترکیه و قطر در محور اخوانی باقی ماندند که قطر نیز مورد محاصره سازمان همکاری خلیج‌فارس قرار می‌گیرد. اکنون با تغییر رویکردی که بایدن داده است قطر دوباره اولویت پیدا می‌کند و کشورهای عرب همچون سعودی و بقیه کشورها مثل امارات مجبور می‌شوند به‌سمت قطر رویکرد سازنده‌تری بگیرند.
 همچنین ترک‌ها نیز به‌سمت گسترش روابط با اعضای محور عبری-عربی دارند، پیش می‌روند که در نتیجه آن اخیرا شاهد ارجاع پرونده قتل خاشقچی به سعودی و همین‌طور بازسازی رابطه ترکیه با اسرائیل بودیم.
 در زمان نتانیاهو روابط ترکیه و اسرائیل خیلی تحت‌الشعاع قرار گرفت، ریشه اصلی این مساله نیز به ویژگی‌های اردوغان و نتانیاهو به‌عنوان رهبران دو کشور باز می‌گشت. هر دو نفر دارای شخصیت متکبری هستند و نمی‌توانند با هم کنار بیایند. به همین دلیل تنش‌ها میان ترکیه و اسرائیل در زمان نتانیاهو بسیار زیاد شد اما بعد از رفتن نتانیاهو این تنش‌ها کم شده است و شما شاهدید که اردوغان از رئیس‌جمهور رژیم‌صهیونیستی - در سفری که داشت- استقبال کرد. مساله بعدی این است که در سرزمین‌های اشغالی به‌تبع فروپاشی دولت ترامپ که یکی از حامیان اصلی نتانیاهو بود، جایگاه نتانیاهو نیز ضربه دید.

جنگ 12 روزه سال گذشته میان فلسطین و رژیم‌صهیونیستی که با حوادث مربوط به محله شیخ جراح شروع شد، آغاز فرآیند سقوط دولت نتانیاهو و شروع فصل جدیدی در عرصه تحولات مقاومت فلسطینیان بود، کمی در این رابطه و اتفاقات نبرد سیف‌القدس توضیح می‌دهید؟
 سال گذشته در ماه مبارک رمضان اتفاقاتی در سرزمین‌های اشغالی به‌وقوع پیوست که مهم‌ترین آن مربوط می‌شود به حوادث محله شیخ جراح.
بیت‌المقدس به دو ناحیه شرقی و غربی تقسیم شده؛ بخش غربی صهیونیست‌نشین است و صهیونیست‌ها این سیاست را در سر دارند که قسمت‌های شرقی را نیز یهودی کنند و این سیاست را آرام‌آرام باحمایت غربی‌ها به‌ویژه آمریکا به پیش می‌برند. در این میان سازمان ملل اقدامات غیرقانونی صهیونیست‌ها را نادیده می‌گیرد و در رابطه با اشغالگری آنها صرفا به یک‌سری حرف‌ها و نظرات کلی بسنده می‌کند. اینها برای محله شیخ جراح دندان تیز کرده‌اند که قدس شرقی است. در این محله یهودی‌ها و 27 خانواده مسلمان هم بودند. می‌خواستند این 27 خانواده را بلند کنند و جای آنها یهودی‌ها را بیاورند، چون قبل از آن در همان اطراف دست به اشغال خانه‌های فلسطینیان زده بودند، به‌عنوان مثال فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که خانه خانم فلسطینی را شخصی یهودی اشغال کرده بود. در این فیلم زن فلسطینی خطاب به فرد یهودی می‌گوید این دزدی است، یهودی نیز در پاسخ می‌گوید اگر من این کار را نکنم، دیگری دست به اشغال خانه‌ات می‌زند.
نطفه اعتراضات از اینجا شروع شد. با شیخ جراح شروع شد و مردم مقاومت کردند و این امر گسترش یافت. در اعتراض به ماجرای شیخ جراح فلسطینی‌ها در صحن مسجد‌الاقصی تجمع کردند. از آن سمت هم جریان‌های صهیونیستی به‌خصوص جریان خاخام کلیک که یک خاخام صهیونیستی افراطی است و عموم تجمعات صهیونیست‌ها در مسجد‌الاقصی را وی با حمایت دولت اسرائیل سازماندهی و هدایت می‌کند نیز فراخوان تجمع در مسجدالاقصی را داد. این فراخوان منجر به ایجاد تنش در مسجدالاقصی شد که در جریان آن طی یک شب نزدیک 200 نفر در این درگیری‌ها مجروح شدند.
صهیونیست‌ها فراخوان دادند و پشت دیوار براق جمع شدند و در آن سمت هم صحن مسجدالاقصی فلسطینی‌ها بودند. از آن سو صهیونیست‌ها اجازه نمی‌دادند فلسطینی‌ها بیایند و بعد از آن نیز صهیونیست‌ها با حمایت پلیس اسرائیل درگیر با فلسطینی‌ها می‌شوند. درگیری‌ها بیت‌المقدس را کانون اصلی تنش‌ها کرد.
 صهیونیست‌ها نیز برای اینکه تنش بیشتر نشود محله شیخ جراح را مسدود کردند و گفتند فعلا این پرونده را می‌بندیم. کار به جایی رسید که فلسطینیان متحصن در مسجدالاقصی در اعتراضات خود اسم محمد ضیف فرمانده نظامی حماس، گردان عزالدین قسام را صدا کردند و از وی خواستند به کمک‌شان بیاید. این اتفاق بی‌سابقه بود، یعنی هیچ‌گاه این‌طور نبود که مردم کرانه باختری از مردم نوار غزه درخواست کمک کنند. این اتفاق جدیدی بود. وقتی این درخواست شد محمد ضیف به نمایندگی از حماس در 23 اردیبهشت سال گذشته بیانیه‌ای صادر کرد و به صهیونیست‌ها اولتیماتوم داد که اگر تا ساعت 6 امروز مسجدالاقصی تخلیه نشود و محله شیخ جراح خالی نشود، تبعات بعدی با دولت اسرائیل است. صهیونیست‌ها از آنجا که بسیار متکبرند و کیش شخصیت دارند، اولتیماتوم محمد ضیف را جدی نگرفتند، زیرا از نظر آنها ضیف کاری نمی‌توانست بکند و اولتیماتومش صرفا یک تهدید توخالی بود.
اما برخلاف تصور صهیونیست‌ها ضیف در همان شب حدود هزار موشک به‌سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرد و از اینجا ماجرای جنگ 12 روزه به‌نام نبرد سیف‌القدس رقم خورد. این نبرد معادلات را به‌هم ریخت و فضای فلسطین را متحول کرد که متاسفانه در ایران به آن پرداخته نشد و بحثی صورت نگرفت.
 چند اتفاق در نبرد سیف‌القدس افتاد؛ نخست سیف‌القدس با اولتیماتوم حماس برای اولین‌بار در تاریخ منازع فلسطینی‌ها با اسرائیلی‌ها شروع شد و عملا درنهایت با اولتیماتوم حماس تمام شد، یعنی در پایان نبرد حماس اولتیماتوم داد و رژیم‌صهیونیستی قبول کرد و جنگ آتش‌بس شد.
 مساله دوم این بود که در جریان این نبرد شاهد همگرایی عجیبی میان فلسطینی‌ها بودیم که در انتفاضه اول و دوم الاقصی نیز این همگرایی صورت نگرفت، یعنی در نبرد سیف‌القدس فلسطینی‌های غزه، فلسطینی‌های کرانه باختری، فلسطینی‌های خارج از مرزها، فلسطینی‌های بیت‌المقدس و فلسطینی‌های 1948 که به آنها اعراب اسرائیلی می‌گویند و تبعه اسرائیل محسوب می‌شوند، مانند فلسطین‌‌هایی که در حیفا و یافا و جاهای مختلف زندگی می‌کنند، به این ماجرا پیوستند. به‌نحوی که یک شهرک صهیونیستی که ساکنان آن اعراب بودند توسط فلسطینی‌ها برای دو روز از دسترس خارج شد و ارتش مجبور شد وارد شود که شورش را خاموش کند. اینها در تاریخ جنگ‌های فلسطینی‌ها بی‌سابقه بود و اسرائیلی‌ها به‌شدت احساس ترس می‌کردند. یکی از دلایلی که صهیونیست‌ها مجبور شدند خاتمه جنگ را بپذیرند، این بود که هرقدر این جنگ به‌درازا کشیده می‌شد تحریک فلسطینی‌های ساکن در رژیم‌صهیونیستی نیز بیشتر می‌شد.
اگر صهیونیست‌ها زمانی که با فلسطینی‌ها در کرانه باختری غزه درگیر بودند، در حیفا و بیت‌المقدس شرقی نیز با فلسطینی‌ها درگیر می‌شدند و اتفاقی می‌افتاد در واکنش کاری از دست‌شان برنمی‌آمد.

نسبت جمعیت فلسطینی‌ها در این شهرک‌ها چقدر است؟
حدود 2 میلیون نفر شهروند رژیم‌صهیونیستی غیر یهودی هستند یعنی عرب هستند که از این میان بخش عمده‌ای نزدیک به 80 تا 70 درصد جمعیت و بلکه هم بیشتر مسلمان هستند و باقی نیز پیرو مذهب دروزی‌ها که شاخه‌ای از اسماعیلیه است، و چرکس‌ها می‌باشند. در میان اعراب اسرائیل تعدادی نیز مسیحی هستند.

در نبرد سیف‌القدس قدرت نظامی حماس معادلات قبلی رژیم‌صهیونیستی را برهم زد. به‌عنوان مثال در این نبرد شاهد استفاده از موشک‌هایی با طول برد بیش از 200 کیلومتر توسط حماس بودیم، نظر شما در این رابطه چیست؟
نبرد سیف‌القدس موازنه نظامی را به‌هم ریخت چون حماس در این نبرد دست به رونمایی از بخشی از قدرت خود زد. در سیف‌القدس صهیونیست‌ها فکر نمی‌کردند حماس به این قدرت رسیده باشد.
 در این نبرد حماس نشان داد تمام خاک فلسطین در تیررس موشک‌هایش است، حماس حیفا و تل‌آویو را می‌زد به جز این دو شهر با موشک فرودگاه نزدیک بندر عیلات در جنوبی‌ترین نقطه سرزمین‌های اشغالی یعنی فرودگاه رامون را نیز مورد هدف قرار داد.
این مساله اتفاق بسیار مهمی بود، زیرا به دلیل شرایط جنگی پروازها از فرودگاه بن‌گورین متوقف شده بود و به جبران آن صهیونیست‌ها پروازهای خود را به فرودگاه رامون در جنوب سرزمین‌های اشغالی منتقل کرده بودند زیرا در تصورشان این بود که برد موشک‌های حماس به قدری نیست که فرودگاه رامون مورد هدف قرار گیرد، اما در جریان نبرد سیف ‌القدس حماس از یک موشکی به نام عیاش رونمایی کرد که دارای برد 250 کیلومتری بود و به وسیله آن فرودگاه رامون را مورد هدف قرار داد. حماس با این اقدام می‌خواست به رژیم‌صهیونیستی نشان دهد امروز تمام سرزمین‌های اشغالی زیر دید ماست و هر جا را اراده کنیم می‌زنیم. رژیم‌صهیونیستی فکر نمی‌کرد حماس به این قدرت رسیده باشد که تمام خاکش را بزند.
 موضوع بعدی در نبرد سیف‌القدس حساب بیش از اندازه رژیم‌صهیونیستی روی گنبد آهنین بود. گنبد آهنین دو مساله دارد. اولی بازمی‌گردد به توانایی این گنبد در مهار راکت‌ها و موشک‌های غزه و دومی نیز مربوط می‌شود به هزینه‌های سنگین آن.
 فرض کنید حماس راکتی با 200 دلار درست می‌کند و در نقطه مقابل نیز رژیم‌صهیونیستی باید این راکت را با یک تیر موشک گنبد آهنین به قیمت10 هزار دلار بزند که این موازنه نیست.
 در روزهای آخر نبرد سیف ‌القدس نیز ذخایر موشکی گنبد آهنین روبه اتمام بود و خود این مساله داشت تبدیل به تهدیدی علیه رژیم‌صهیونیستی می‌شد. به همین جهت وزیر جنگ این رژیم بعد از اتمام جنگ سفری به آمریکا داشت که یکی از دلایل سفر پرکردن ذخایر موشکی گنبد آهنین بود. اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد و به روزهای پانزدهم و شانزدهم می‌رسید صهیونیست‌ها دچار مشکل جدی می‌شدند و نمی‌توانستند جواب دهند. خود سامانه گنبد آهنین نیز در این نبرد دارای ضعف‌های جدی بود.
من محاسبه‌ کردم از حدود 4 هزار موشک و راکتی که حماس در طی 12 روز شلیک کرد حدود دو هزار مورد آن به هدف اصابت کرد. گنبد آهنین این سیستم را دارد که وقتی موشکی شلیک می‌کند اگر آن موشک نتواند به راکت برخورد کند و نتواند هدف‌گیری کند به‌صورت خودکار منفجر می‌شود و موشک اصطلاحا خودکشی می‌کند. در برخی از فیلم‌هایی که از گنبد آهنین منتشر می‌شد برخی از رسانه‌ها با رویکردی جانبدارانه خیلی از این خودکشی‌ها را به حساب برخورد با راکت‌های فلسطینی می‌گذاشتند و می‌گفتند صددرصد زد چون اینها بالا می‌رفتند و آنکه می‌خورد هیچ، اما آنکه به هدف نمی‌خورد و خودکشی می‌کرد نیز به درستی معلوم نمی‌شد و این رسانه‌ها نیز با سوءاستفاده از این موضوع ضعف‌های گنبد آهنین را می‌پوشاندند.
حماس موازنه جدیدی توانست با رژیم‌صهیونیستی حاکم کند که من اسم آن را موازنه وحشت می‌گذارم. تا الان یکی از دلایلی که رژیم‌صهیونیستی نمی‌خواهد جنگ راه بیندازد این است که تجربه جنگ 12 روزه را دارد و می‌ترسد در آینده نیز جنگ تبعات سنگینی برای این رژیم داشته باشد. یکی از این تبعات سنگین می‌تواند سقوط دولت نفتالی بنت باشد. همان‌طور که دولت نتانیاهو نیز بعد از جنگ سیف‌القدس سقوط کرد. اگر جنگ 12 روزه نبود شاید دولت نتانیاهو به این راحتی سقوط نمی‌کرد.  

در تحولات یک‌سال اخیر حماس و مقاومت فلسطینی قدرت اطلاعاتی خود را به رخ صهیونیست‌ها کشیده‌اند و رژیم‌صهیونیستی را با چالش‌های متعددی در این زمینه روبه‌رو کردند. نظر شما در این رابطه چیست و چه مصادیقی از ضعف‌های رژیم‌صهیونیستی در این مدت به‌ویژه در  نبرد سیف‌القدس برجسته‌تر از سایر موارد بود؟
همه می‌دانند رژیم‌صهیونیستی یکی از قوی‌ترین سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی را در منطقه دارد و این سیستم یکی از هوشمندترین سامانه‌های اطلاعاتی و شناسایی و امنیتی را در اختیار دارد. قطعا در منطقه غرب آسیا هیچ دولتی به اندازه این رژیم به لحاظ فناوری اطلاعاتی پیشرفته نیست. غزه یک منطقه بسیار کوچک است با وسعت 360 کیلومتر مربع، به اندازه یکی از محلات تهران است. این منطقه در دید پهبادها، هواپیماها و ماهواره‌های جاسوسی رژیم‌صهیونیستی است. کاملا شنود می‌شود یعنی تمام خطوط تلفن همراه آن شنود می‌شود، تمام خطوط اینترنت زیرکنترل صهیونیست‌هاست ولی علی‌رغم همه اشرافی که اسرائیلی‌ها به غزه به دلیل برخورداری از قدرت اطلاعاتی بالایی که دارند، حماس نیز در مدیریت جنگ هیچ تزلزلی به خود راه نداد. ساختمان‌های حماس را در نبرد می‌زدند اما سیستم کنترل اطلاعاتی حماس همچنان کار خود را می‌کرد.
 براساس گزارش‌های رژیم‌صهیونیستی زیر غزه پر از تونل بود که خیلی از این خانه‌ها را به‌هم مرتبط می‌کرد و مقرهای فرماندهی و هدایت جنگ و تجمع نیروهای حماس بود.
خیلی از اینها شناسایی نشد. بزرگ‌ترین موفقیتی که نشان داده شد جلسه‌ای بود که فرماندهان ارشد حماس در آن شرکت داشتند، چند فرمانده موشکی و پهبادی و... بودند، آن جلسه را صهیونیست‌ها با موشک زدند و 6-5 فرمانده شهید شدند آنها فکر می‌کردند محمد ضیف آنجاست اما در آن جلسه نبود.
 علی‌رغم شهادت 6-5 فرمانده ارشد در فرماندهی جنگ هیچ خللی ایجاد نشد. قبل از جنگ سال گذشته صهیونیست‌ها چند چهره کلیدی و موشکی و پهبادی حماس را ترور کردند. مثلا مغز متفکر پهپادی حماس و بنیانگذار سیستم پهپادی حماس شهید محمد زواوی را در سال 2016 در تونس شهید کردند یا شهید فادی البط از مهندسان خوش‌فکر حماس در 2018 را در مالزی ترور کردند.
بعد از ترورها رژیم‌صهیونیستی فکر می‌کرد حماس چهره شاخص ندارد و کاری از پیش نمی‌برد ولی جنگ 2021 نشان داد این‌طور نیست. جنگ سیف القدس نشان داد علی‌رغم ضربه‌هایی که حماس خورده است بازهم یگان پهبادی و موشکی‌اش کار می‌کند.
در عرصه اطلاعاتی نیز نیروهای حماس موفق عمل کردند و صهیونیست‌ها علی‌رغم فرماندهانی که شهید کردند بازهم نمی‌دانستند در نبرد تا چه میزان پیشرفت کرده‌اند، در رابطه با مسائل اطلاعاتی از همه چیز مهم‌تر عملیات فریبی بود که نیروهای حماس آن را خنثی کردند. در جریان نبرد یک شب عملیات اعلام شد قرار است رژیم‌صهیونیستی زمینی وارد غزه ‌شود. این موضوع طرح فریبی از سوی این رژیم بود تا با اعلام آن نیروهای حماس وارد تونل‌ها شوند و رژیم‌صهیونیستی نیز آن تونل‌ها را بمباران کند و نیروها در آن تونل‌ها دفن شوند. آن شب که صهیونیست‌ها در عملیات فریب اعلام ورود به غزه کردند حماس از جای خود تکان نخورد و نیروهای رزمنده حماس وارد تونل‌ها نشدند و اینها بخشی از تونل‌ها را زدند و هیچ تلفاتی ندادند و این هم یکی از شکست‌های اطلاعاتی رژیم‌صهیونیستی بود.
بعد از جنگ، صهیونیست‌ها گفته بودند نیروهای حماس 500 کیلومتر تونل زیر غزه زدند و یحیی سنوار، رئیس جنبش حماس در نوار غزه گفت 5 هزار کیلومتر تونل زدیم و شما فقط توانستید 500 کیلومتر را شناسایی کنید.
 اسرائیل  درحالی متحمل شکست شد که  در نبرد سیف‌القدس، از دو پدیده نظامی خود برای نخستین‌بار رونمایی کرد.
آن دو پدیده چه بود؟
یکی از این پدیده‌ها سیستم جدید هدایت و کنترل جنگ اسرائیل به نام قلعه صهیون  بود و دیگری نیز مربوط می‌شد به  بزرگ‌ترین مجتمع اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل به نام ارگ داود.
قلعه صهیون مقری زیر  منطقه کریا در تل‌آویو است و ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت جنگ رژیم‌صهیونیستی نیز  آنجاست. زیرزمین این منطقه یک مقری است که آنجا اتاق جنگ گفته می‌شود و مرکز هدایت جنگ و فرماندهی جنگ رژیم‌صهیونیستی است. برای این مرکز میلیارد ها دلار خرج شده است و در این جنگ از آن رونمایی شد. اسم آن قلعه‌سنگ است و نزدیک به هزار نفر اعم از افسر ارشد و نیروی‌های درجه‌دار جزء در آن کار می‌کنند.
دیگری ارگ داود است که بزرگ‌ترین مجتمع اطلاعاتی صهیونیست‌هاست. اینها در صحرای نقب چیزی
به راه انداختند که به آن ارگ داود گفته می‌شود که تمام سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم‌صهیونیستی به این وصل است و تمام بانک اطلاعاتی آنها آنجا مستقر است. ارگ داود براساس هوش مصنوعی داده‌پردازی می‌کند و از آن استنتاجات دقیقی می‌گیرد و این استنتاجات را در اختیار سیستم قرار می‌دهد، مثلا مجموعه عکس‌هایی را که از محمد ضیف است، جمع می‌کند و به هوش مصنوعی می‌دهد و این سیستم براساس تصاویری که وجود دارد تمام محیط‌ها و مکان‌هایی را که محمد ضیف در آن بوده، درمی‌آورد و GPS آن را می‌زند و حتی اگر تعداد عکس بیشتر باشد، می‌تواند به‌لحاظ تری‌دی آن مقر و خانه را بازسازی کند و حتی نشان دهد محمد ضیف کجاست. تصور کنید رژیم‌صهیونیستی با این دو وارد جنگ 12روزه شد و باز نتوانست حماس را شکست دهد. این حرف بزرگی است. ما نتوانستیم اینها را به مردم منتقل کنیم. اینجا آن قدرت پوشالی رژیم‌صهیونیستی مشخص می‌شود.

 حماس در نبرد سیف القدس هم یک جنگ روانی با رژیم‌صهیونیستی راه انداخت که در جنگ‌های قبلی نبود. به‌عنوان مثال محمد ضیف بیانیه می‌داد و می‌گفت مردم تلاویو ساعت 9 شب تلاویو موشک‌باران خواهد شد اگر می‌خواهید برای نجات خود به پناهگاه بروید.
 مردم تلآویو تا ساعت 9 شب استرس داشتند که الان می‌زند و یکباره 9 شب محمد ضیف می‌گفت به شما آوانس دادم و سه ساعت دیگر می‌زنم و ساعت 12 موشک می‌زنیم. تا 9 شب به صهیونیست‌ها استرس می‌داد و تا 12 دوباره 3 ساعت استرس شدید وارد می‌کرد و 12 شب هم واقعا به قول خود عمل می‌کرد و تل‌آویو را با موشک می‌زد.
خب در چنین وضعی چند روز مردم می‌توانند فشار‌های روانی جنگ را تحمل کنند؟ مطبوعات صهیونیستی اعلام کردند مراجعه به مراکز و کلینیک‌های روان درمانی و روانپزشکی در این مدت10 برابر افزایش یافته است. فشار روانی یک بعد ماجرا بود. نبرد با حماس برای رژیم‌صهیونیستی با فشار اقتصادی نیز همراه بود. صنعت گردشگری و توریسم و صنعت هواپیمایی در این رژیم مختل شد چون پروازها به دلیل شرایط جنگی یا کنسل می‌شد یا به تاخیر می‌افتاد. رژیم‌صهیونیستی این جنگ را باخت و خودش هم می‌داند. همان‌طور که به شکست خود در جنگ 33 روزه اذعان نکردند اینجا هم اذعان نکردند ولی وقتی دولت نتانیاهو به زیر کشیده شد معلوم شد برنده جنگ کیست. مضاف بر اینکه رژیم‌صهیونیستی یک نقطه‌ضعف بزرگ در این جنگ داشت که خیلی مشهود بود، آن هم اینکه زمانی وارد جنگ شد که نه استراتژی سیاسی و نه استراتژی نظامی داشت. یعنی تا روز آخر جنگ کسی نفهمید استراتژی نظامی صهیونیست‌ها برای این جنگ چیست. برخلاف جنگ 33 روزه که صهیونیست‌ها اعلام کردند استراتژی آنها نابودی حزب‌الله است. چون به این نرسیدند و حزب‌الله قوی‌تر شد این شکست برای آنها بود و آن را اعلام نکردند.
در نبرد سیف‌القدس تا روز آخر صهیونیست‌ها نمی‌دانستند مسئولان می‌خواهند چه کنند. نداشتن استراتژی مشخص یکی از آن ضربات سنگینی بود که آنها خوردند و باعث شد مردم اسرائیل عینا بی‌کفایتی مسئولان رژیم صهیونیستی را به چشم خود ببینند. فشار روانی که روی شهرک‌نشینان غزه وارد شد این بود که حماس فقط اینها را می‌زند.

مهم‌ترین پیامد نبرد سیف القدس سقوط دولت نتانیاهو در رژیم‌صهیونیستی بود، شکست رژیم‌صهیونیستی در نبرد سال گذشته پیامدهای دیگری نیز داشت، به‌ویژه در نسبت ائتلاف‌های منطقه‌ای. تحلیل شما در این رابطه چیست؟
پرونده جنگ سیف‌القدس بسته شد و دولت نتانیاهو سقوط کرد و الان یک دولت ائتلافی آمده که ترکیبی از جناح چپ، جناح میانه و جناح دست راست رژیم‌صهیونیستی است چون راس جناح راست حزب لیکود به رهبری نتانیاهو بود که قدرت را از دست داد. دولت ترامپ می‌رود و دولت بایدن می‌آید، دولت نتانیاهو می‌رود و دولت بنت می‌آید و موازنه منطقه‌ای به هم می‌ریزد و مثلث طلایی، قدرت سابق را ندارد و شما شاهد هستید بعد از آن سعودی‌ها مجبور به چرخش‌هایی در منطقه می‌شوند و اماراتی‌ها نیز همین‌طور. بعد اینکه محور مقاومت از موضع انفعال به موضع فعال درمی‌آید، ایران خیلی پررنگ‌تر در منطقه شروع به فعالیت می‌کند و یمن خیلی فعال علیه سعودی‌ها می‌شود و شما دیدید که در چند عملیاتی که اخیرا انجام دادند، سعودی‌ها را وادار کردند تا آتش‌بس را بپذیرند. به جز تحولات جنگ یمن در این مدت مساله گسترش حملات به آمریکایی‌ها در عراق و فرار آنها از افغانستان نیز رخ داد، بعد از این اتفاقات آمریکایی‌ها سعی کردند رویکرد نرم را جایگزین رویکرد سخت بکنند و الان محور عبری-عربی فضا را به‌سمت ایجاد ائتلاف‌ها و پیمان‌های منطقه‌ای نه فقط سیاسی و امنیتی و نظامی می‌برد و سعی دارد روی محورهای دیگر چون انرژی، اقتصاد و مسائل مالی، فناوری و... تمرکز کند. برای نمونه یک پیمانی در چهارچوب توافق آبراهام بین اردن و رژیم‌صهیونیستی بسته شد تا اردن از طریق نیروگاه‌های خورشیدی به این  رژیم‌ برق بفروشد و رژیم‌صهیونیستی نیز از طریق نهر اردن آب به اردن بدهد چون اردن با بحران آب مواجه است. در این پیمان پول آب را امارات می‌دهد.
یا پروژه‌ای دیگر که در منطقه انجام می‌دهند و اسم آن را شام جدید گذاشته‌اند. در این پروژه قرار است عراق، اردن، سوریه تا مصر یک بلوک اقتصادی شوند و با هم همکاری کنند و در پس‌پرده نیز صهیونیست‌ها منتفع شوند. مسائل پیوندهای منطقه‌ای را فقط نظامی نبینیم. پایه خیلی از این ائتلاف‌ها فناوری و اقتصاد است. باید به اینها توجه شود. الان می‌بینید در اجلاس بندر عقبه‌ الکاظمی کنار مقامات اردن و مصر و اماراتی می‌آید و فقط صهیونیست‌ها نیستند، به‌خاطر همین پروژه است که پیوند شام جدید با این محور قرار است صورت بگیرد و الکاظمی نیز برای پیوستن به آن چراغ‌سبز نشان داد که این موضوع می‌تواند خطرناک باشد، زیرا در بخشی از این پروژه نیز شاهد اجرایی شدن خط ترانزیتی میان حیفا و خلیج‌فارس نیز خواهیم بود. این خط‌‌آهن از حیفا آغاز می‌شود و از آنجا به بیسان در سرزمین‌های اشغالی می‌رود. از بیسان به پل شیخ‌حسین و گذرگاه زمینی میان اردن و سرزمین‌های اشغالی می‌رسد پس از آن خط در اردن ادامه پیدا کرده تا به مرزهای عربستان برسد. با اتصال این خط به عربستان کشورهای دیگر مانند امارات و بحرین نیز به این محور وصل خواهند شد تا درنهایت خط به خلیج‌فارس منتهی شود. خط ترانزیتی حیفا به خلیج‌فارس راه را برای انتقال کالا از اروپا به خاورمیانه باز می‌کند و اگر این اتفاق بیفتد، آورده اقتصادی برای رژیم‌صهیونیستی 40 میلیارد دلار در سال است. یکی از موانع اصلی در اجرایی شدن این طرح بحث رقبای منطقه‌ای است. بندر حیفا رقیبی به نام بندر بیروت داشت که برای حذف آن ماجرای انفجار را راه انداختند. هیچ‌کس ماجرای بندر بیروت را در این قالب ندید. حملات سایبری که به بندر رجایی می‌شد نیز از این امر نشأت می‌گرفت. تمام سعی این است که بندر حیفا تبدیل به هاب منطقه‌ای شود. اصطلاحا در بحث‌های ژئوپلیتیک به اتفاقی که دارد به وقوع می‌پیوندد «جنگ بندرها» می‌گوییم الان رژیم‌صهیونیستی محور جنگ بندرها در منطقه است. از آن نباید غفلت کرد، لذا ما باید توسعه بنادر را در دستورکار داشته باشیم. توسعه بندر مکرون و چابهار را در دستورکار قرار دهیم.
اتفاقا دیگر نشست بندر عقبه بود، در نشست شرم‌الشیخ در مصر محمد بن زائد و نفتالی بنت حضور داشتند و دستورکار آن تاسیس ناتوی عربی بود. بنت و بن زائد همچنین توسعه سیستم‌های دفاع هوایی رژیم‌صهیونیستی را به کل منطقه پیگیری می‌کنند و قرار است اسرائیلی‌ها استقرار سیستم‌های گنبد آهنین و آرو را در خلیج‌فارس مستقر کنند. اتفاق دیگر سفر وزیر جنگ رژیم‌صهیونیستی به بحرین و بازدید از مقر ناوگان پنجم آمریکا در بحرین بود. در این سفر مطابق قراردادی که با بحرین بسته شد قرار شد یک افسر ارشد نیروی دریایی این رژیم در بحرین در ناوگان پنجم مستقر شود. پیش از این نیز بحث جنگ دریاها را داشتیم و کشتی‌های اسرائیلی مورد هدف قرار می‌گرفت. وال‌استریت ژورنال خبری منتشر کرده بود که اسرائیلی‌ها بیش از 12 کشتی ایرانی را در دولت روحانی زده بودند و دولت روحانی صدای آن را درنیاورده بود. بعدا متوجه شدیم که درمقابل حداقل 5 کشتی اسرائیلی در خلیج‌فارس و دریای عمان و اقیانوس هند مورد آسیب جدی قرار گرفته بود که بیشتر برای میلیاردرها و تجار رژیم‌صهیونیستی بود. افرادی که یا رفیق صمیمی نتانیاهو بودند یا رفیق رئیس موساد. 3-2 روز پیش معلوم شد یگانی در رژیم‌صهیونیستی وجود دارد که 8 هزار و 200 خوانده شده و مسئول جاسوسی سایبری این رژیم است که وظیفه شنودها و جاسوسی‌های کامپیوتری را انجام می‌دهند. رژیم‌صهیونیستی همچنین واحدی تحت عنوان 663 دارد که مسئول جاسوسی دریایی است و اخیرا یکی از روزنامه‌های اسرائیل گزارشی منتشر کرد که معلوم کرد این یگان در این کشتی‌هایی که ایران زده بود مستقر بود و این کشتی‌ها در حین تردد در خلیج‌فارس و دریای عمان از سواحل ما جاسوسی می‌کردند. نشست‌هایی برگزار شده است که نشست نقب از همه مهم‌تر است. در این نشست وزرای خارجه امارات، بحرین، مصر، مراکش و رژیم‌صهیونیستی و همچنین آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا نیز در این جلسه حضور داشتند و به محل دفن موسس اسرائیل رفتند و دولت‌های عربی به این خفت تن دادند که اطاعت فرمان کنند و بحث توسعه آبراهام و بحث ناتوی عربی که یک اتحاد نظامی علیه ایران است را پیگیری کنند. فردای آن نشست اولین عملیات را انجام دادند.