میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: فیلمی از سعید روستایی قرار است در جشنواره کن هفتادوپنجم به نمایش دربیاید؛ در بخش رقابتی آن؛ و نه حتی یک جمله خلاصه داستان از آن به هیچ زبانی منتشر شده نه یک کلمه لااقل عنوان کردهاند که موضوعش چیست. حتی مسئولان سازمان سینمایی وزارت ارشاد هم یک فریم از آن را ندیدهاند. سرمایهگذار فیلم هم مشخص نیست. فقط عنوان شده که شرکت وایلد بانچ Wild Bunch AG پخشکننده این فیلم است. شرکتی که از سال ۱۹۷۹ میلادی تاسیس شد و علاوهبر فروش بینالمللی، توزیعکننده مستقیم فیلم در ایتالیا، اتریش، آلمان و اسپانیا هم هست. این شرکت اتفاقا موفقترین حضور جشنوارهای خودش را تا به حال در فستیوال کن تجربه کرده و شروع این حضور موفقیتآمیز با «تخته سیاه» اثر سمیرا مخملباف در سال ۲۰۰۰ بود. در ادامه فیلمهای متعددی از این کمپانی در کن موفقیتهایی کسب کردند؛ ازجمله
«پیر پسر» اثر پارک چان ووک کرهای که در ۲۰۰۴ جایزه ویژه هیاتداوران را برنده شد یا «آبی گرمترین رنگ است»؛ فیلمی درباره همجنسگرایان که در ۲۰۱۳ نخل طلا گرفت یا «دزدان فروشگاه» فیلم تلخ ژاپنی در ۲۰۱۸ برنده نخل طلا شد. سعید روستایی فیلم اولش را با سرمایهگذاری محمد امامی ساخت و فیلم دوم را با سرمایه محمدصادق رنجکشان. درباره سرمایهگذار فیلم سوخ او اما هیچکس چیزی نمیداند. نه خلاصهای از داستان، نه اطلاعاتی درباره اینکه کدام فرد یا کدام کمپانی روی این اثر سرمایهگذاری کرده و نه حتی اطلاعی جزئی از اینکه فیلم روستایی طبق چه سازوکاری به فستیوال کن معرفی شده، وجود ندارد. آیا «برادران لیلا» نماینده رسمی ایران در کن هفتادوپنجم است؟ آیا اساسا سرمایهگذار آن ایرانی است یا فقط عوامل فیلم ایرانی هستند و خود آن، مثل بعضی از آثار اصغر فرهادی، مثلا «فروشنده» که بهعنوان نماینده اول فرانسه در جشنواره هابیت هندوستان حضور یافت، فیلمی خارجی است؟ طبیعتا این فیلم از وزارت ارشاد ایران پروانه ساخت گرفته است اما آیا پروانه نمایش هم دارد؟ رسانههای فرانسوی نوشتند که این فیلم بدون ثانیهای سانسور در کن حاضر شده اما سوال اینجاست که آیا اساسا روی آن نظارت و ممیزی خاصی هم صورتگرفته که از فیلتر رد شده باشد یا نه؟ این فیلم پس از کن میتواند همینطور بدون ثانیهای سانسور در ایران نمایش داده شود یا مخاطبان خارجی مجاز به تماشای چیزهایی بودهاند که مخاطبان داخلی نیستند؟ شاید خیلیها این سکوت محض خبری را تلاش سعید روستایی برای فرار از حاشیهها بدانند اما فیلمی که با انتشار خلاصه داستانش و تعیین شدن اینکه چه کسی روی آن سرمایهگذاری کرده، دچار حاشیه شود، این گمانه را تقویت میکند که بیشتر از معیارهای زیباییشناختی، روی چیزهای دیگری برای دیده شدن حساب باز کرده است. مقصدی که فیلم روستایی به سمت آن روانه شده هم محل بحثهای فراوانی خصوصا در سالهای اخیر بوده است. فستیوال کن در سالهای اخیر موضعگیریهای ایدئولوژیک خودش را چنان عیان کرده که دست مدافعانش را لااقل از این جهت برای هر توجیهی میبندد. حمایت از همجنسبازان و تخصیص یک بخش جدا برای اعطای جایزه به فیلمهای دگرباش جنسی که در قالب حمایت از رادیکالترین تزهای فردگرایانه میگنجند یا بخش نوعی نگاه که عمدتا مخصوص کشورهای اصطلاحا جهانسومی است و جوایزش همیشه به فیلمهایی اعطا شده که مشکل کشورهای جنوب جهانی را جانیفتادن فرهنگ مدرن غربی در آن ممالک میدانند یا حضور فیلمهای مستعمراتی فرانسه که بحث آن بهطور جداگانه مورد اشاره قرار خواهد گرفت، از مواردی هستند که حتی اگر کسی از آنها دفاع کند، نمیتواند این را زیر سوال ببرد که مورد مناقشه هستند و بهطور کلیتر، غیرایدئولوژیک بودن کن و استواری محض معیارهای هنری در انتخاب یا تشویق آثار را هم بهطور مطلق نفی میکنند. همین امسال فیلمی در فهرست رقابتی کن هست که عنوان آن روسی است اما کارگردان کار کیست؟ کسی که از روسیه به اوکراین آمده، اوکراینی شده و حالا بهعنوان پناهجوی جنگی در برلین ساکن است. با کسی که سیاسی بودن و ایدئولوژیک بودن این انتخاب را هم نفی میکند نمیتوان وارد دیالوگی شد اما بههرحال تردیدی نیست که کن بهعنوان فستیوالی که هزینههایش از مالیاتدهندگان فرانسوی تامین میشود، این حق را برای خودش قائل است که مطابق ایدئولوژیهای کلی و استراتژیهای منطبق با منافع ملی فرانسه رفتار کند. همانطور که فجر ایدئولوژیک است و این را اعلام میکند، کن و ونیز و برلیناله و باقی فستیوالها هم هستند و این را اعلام میکنند؛ با این تفاوت که در ایران عدهای نمیخواهند مورد دوم را باور کنند یا لااقل به آن معترف باشند. وقتی مقصد فیلم سوم سعید روستایی، فیلمی که حتی نیمخط از شناسنامهاش را کسی نخوانده و نمیداند کجایی است، چنین جشنوارهای باشد، کنجکاویها همه منطقی است. فقط نام بازیگران فیلم را میدانیم که ترانه علیدوستی، لیدر جریان اعتراض به تعرضات جنسی نسبت به زنان در سینمای ایران و فرهاد اصلانی، اولین و اصلترین متهم موج اخیر اعتراضها در این خصوص، همزمان در فهرست آن هستند. حالا به چند نکته میتوان اشاره کرد. اول اینکه قانون سابق در مورد شرط ارسال فیلمهای ایرانی به فستیوالهای خارجی چرا باید ملغی یا فراموش میشد؟ تا مدتها چنین شرطی وجود داشت که هر فیلم برای اینکه بتواند در فستیوالهای خارجی حضور پیدا کند، ابتدا باید در فستیوال داخلی فجر به نمایش دربیاید. نکته دیگری که پرداختن به آن اهمیت دارد، سازوکار و ساختار جشنواره کن است. البته بخشی از آن که خصوصا در میان علاقهمندان ایرانی سینما، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نگاهی هم میتوان داشت به ترکیب کن هفتادوپنجم و جایگاه فیلم سعید روستایی در میان سایر آثار. آثاری که در میانشان فیلمهای فارسیزبان دیگری هم هست.
اول ایرانیها ببینند یا خارجیها؟
در دوره پررونق افتخارات جشنوارهای سینمای ایران که حواشی کمتری هم وجود داشت، این قاعده اجرا میشد که فیلمها قبل از نمایش در بخش داخلی فجر، در فستیوالی خارجی نمایش داده نمیشدند. فیلمها در آن دوره از طرف دولت ایران و وزارت ارشاد آن به جشنوارههای خارجی میرفتند و چنین نبود که کارگردان و تهیهکنندهای خودش رأسا برای حضور در این رویدادها اقدام کند. فیلم سعید روستایی هنوز پروانه نمایش داخلی نگرفته و اصولا هیچ کسی از مسئولان وزارت ارشاد هم آن را ندیده است. اگر این فیلم در کن نمایش داده شد و بعد به نظر رسید که مناسب نمایش در ایران نیست یا بخشهایی از آن باید اصلاح شود، این اتفاق چه تبعاتی در فضای رسانهای ایران خواهد داشت؟ فیلم را خارجیها کامل دیدهاند و فقط ایرانیها هستند که باید نسخههای سانسورشدهاش را ببینند. این قضیه در ضمن باعث میشود که مرجعیت خبری و تحلیلی از اصحاب رسانه ایران گرفته شود و به غربیها سپرده شود. در گذشته فیلم را ابتدا سینمایینویسان ایران میدیدند و تحلیل میکردند و وقتی در فهرست هر فستیوالی قرار میگرفت، خارجیها قبل از تماشایش برای اینکه بدانند با چه چیزی طرف هستند، ناچار بودند ترجمه متنهای ایرانی را بخوانند؛ اما حالا قضیه کاملا برعکس شده است. در ضمن، به این شکل، معیار ارزشگذاری هنری هم از دست فستیوالهای خارجی بیرون میآمد. بارها شده که فیلمی ضعیف از سینمای ایران در فستیوالی خارجی، به دلایلی سیاسی جایزه گرفته است و پس از آن دیگر نمیشد با هیچ منطقی به خیلیها ثابت کرد که این فیلم ضعیف است. چنین فرمول سادهای برای کسب شهرت و اعتبار، از آن پس روی افراد دیگر هم تاثیر میگذاشت و لشکری از جایزهبگیران که در کار هنری بیاستعداد و در اجرای فرمولهای غیرهنری برای جایزه گرفتن بیپروا بودند را به جان سینمای ایران میانداخت. اگر هر فیلمی اول در فجر دیده میشد و تحلیلها و امتیازهایش را دریافت میکرد، پس از آن، حضور جشنوارهایاش نمیتوانست اینقدر تعیینکننده همه چیز باشد. پس از سال ۱۳۸۸ که چند فیلمساز ایرانی آثارشان را بهطور قاچاق به فستیوالهای اروپایی فرستادند، این قاعده شکست و دولت قبل هم با چشمپوشی بر این قاعده، به شکلی نرم و نامحسوس، کاری کرد که همه آن را فراموش کنند. همین قاعده ساده که جز برای حاشیهسازان بیاستعداد، برای دیگران چیز دستوپاگیری ندارد، باطلالسحر خیلی از سوءاستفادهها و حرکات غیرهنری بود که برای دیدهشدن مورد استفاده قرار میگرفتند. این البته مستلزم ایجاد یک سعهصدر و سازوکار باز و همدلانه و روادارانه در فستیوال داخلی فجر هم هست. بدسلیقگی و قلدری در نپذیرفتن بعضی فیلمها ممکن است بعدها دوباره خیلیها را به این نتیجه برساند که مستقیما مسیر فستیوالهای خارجی را بپیمایند و این چرخه مجددا تکرار میشود. ابتدا عدهای قانون را دور میزنند و فیلمشان را از مجاری غیررسمی به خارج میفرستند، سپس کمکم این قاعده هم فراموش میشود؛ چون همانطور که نمیتوان در ابتدای یک کوچه بنبست، تابلوی ورود ممنوع نصب کرد و مطمئنا این قانون شکسته خواهد شد، درمورد موقعیتی که هم قانون الزام به نمایش داخلی فیلمها در فجر قبل از ارسال به فستیوالهای خارجی وجود داشته باشد و هم فیلمها را با بهانهجویی به فجر راه ندهند هم منجر به شکستن قواعد خواهد شد.
سازوکار کن
هر جشنوارهای سیاستی دارد و با هدفی بهخصوص برگزار میشود اما اگر در آن سال بهخصوص که دوره برگزاری جشنواره است، فیلمی مطابق با آن موازین تولید نشده بود یا حجم تولیدات بسیار پایین بودند، جشنواره را چطور باید برگزار کرد؟ فرض کنید در فجر سال بعد شعار اصلی «امید» است اما اگر فیلم امیدوارانهای ساخته نشد، آنگاه آن دوره را چطور باید برگزار کرد؟ راهحل سادهاش که در جشنوارههای خارجی خصوصا فستیوالهای بزرگی مثل کن خیلی دقیقتر از ایران اجرا میشود این است که برگزارکنندگان جشنواره در طول سال یا حتی از دو، سه سال قبل، اقدام به تولید آثاری همخوان با سیاستهایشان کنند. اگر در جزئیات مشخصاتی که مربوط به فیلمهای شرکتکننده در هر دوره از رویداد کن هستند دقت کنیم، خواهیم دید با اینکه در ظاهر، تولیدات کشورهای مختلف بودهاند، درواقع اکثرشان با سرمایهگذاری دولت فرانسه ساخته شدهاند؛ همانطور که خود کن هم با بودجه دولت فرانسه برگزار میشود. سناریوی تمام این فیلمها را چند شورای کارشناسی در فرانسه خواندهاند و طبق آییننامههای محتوایی، مطابق با ایدههای اروپامحور فرانسه تشخیص داده و سپس بودجه را اختصاص دادهاند. بخش قابلتوجهی از این فیلمها را میتوان سینمای مستعمراتی فرانسه نامید. یعنی کشورهایی که سابقا مستعمره فرانسه بودند، سهم بیشتری در دریافت این بودجهها دارند. کشوری که ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و از جزایر تحت تسلط فرانسه بوده و تابهحال حتی یک فریم در آن فیلم ضبط نشده است، ناگهان در کن نماینده دارد. واقعیت این است که کارگردان فیلم هم بزرگشده فرانسه است و فقط اصالتی دورادور از آن جزیره دارد. البته آثاری از کشورهای توسعهیافته هم توسط این موسسه حمایت میشوند. این فیلم را خود فرانسویها ساختهاند و بهعنوان نماینده آن کشور در کن شرکت دادهاند. سازوکار قضیه به این شکل است که در کشور فرانسه نهادی وجود دارد با عنوان مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه Centre national du cinéma et de l’image animée که با نام اختصاری (CNC) شناخته میشود. کارگردانان کشورهای گوناگون هر ساله میتوانند پروژههای خود را بههمراه سناریوی فیلمهایشان با نسخهای به زبانهای فرانسه یا انگلیسی، به بخش «کمک به سینماهای جهان» ارائه کنند تا درصورت پذیرفته شدن، از کمک مالی این مرکز بهرهمند شوند. از زمان ایجاد این کمیته در سال 2012 تا به حال بیش از 400 فیلم از 100 ملیت مختلف توسط آن حمایت شدهاند و تقریبا اکثرشان در کن یا جشن فرانسوی سزار شرکت داشتهاند. این پروژههای سینمایی حتما باید از طریق یک کمپانی فرانسوی به مرکز ملی سینما ارائه شوند تا بودجه این مرکز، بهعنوان ضامن اجرایی تولید فیلم، در اختیار آن کمپانی قرار بگیرد. مثلا «قهرمان» پروژه اخیر اصغر فرهادی از طرف کمپانی ممنتو، به مرکز ملی سینمای فرانسه معرفی شد که این اتفاق درمورد سه فیلم قبلی او هم افتاده بود و با طی شدن همین روند، بودجه ساخت را از وزارت فرهنگ فرانسه دریافت کرد.
خودمان فیلم میسازیم و خودمان با آن فستیوال برگزار میکنیم
بودجه بالاتر(CNC) تنها در اختیار فیلمسازان کشورهایی که از جانب فرانسه بهعنوان «کمتر توسعهیافته» شناخته میشوند، قرار میگیرد و اکثرشان جزء مستعمرات فرانسه بودهاند. آثار کشورهای جهان سوم از کمکهای مالی بالاتری برخوردار میشوند که شامل 80 درصد بودجه پروژه است. به عبارت ساده، این پروژهها باید توسط یک تهیهکننده فرانسوی که دارای پروانه رسمی تهیهکنندگی است و همیار آن تهیهکننده که متعلق به کشور اصطلاحا جهانسومی است، ارائه شوند. کمیسیونی که تخصیصدهنده این بودجه است، هر سال دو یا سه بار تشکیل جلسه میدهد تا سناریوهای رسیده را مطالعه و درنهایت، 10 تا 15 پروژه سینمایی حائز شرایط دریافت کمک مالی این مرکز را معرفی کند. پیش از این، غیر از اصغر فرهادی، بعضی دیگر از کارگردانان سینمای ایران ازجمله محسن مخملباف، عباس کیارستمی و رفیع پیتز از کمکهای مالی مرکز ملی سینمای فرانسه استفاده کرده بودند. کمیته بررسی پروژههای سینمایی مرکز ملی سینما شامل دو بخش است که یک بخش مربوط به فیلمهای اول و دوم و دیگری مربوط به پروژه کارگردانانی است که حرفهایتر هستند. در اعلامیههای مربوط به مرکز ملی فیلم فرانسه اشاره شده که مطالعه این فیلمنامهها در مسیر اعطای بودجه به آنها، جنبه محتوایی هم دارد. این خصوصا درمورد فیلمسازان شناختهشدهتر واضح به نظر میرسد چون مطالعه فیلمنامههای آنها چندان نمیتواند جنبه کیفی داشته باشد. در کمیسیون اول هفت کارشناس پروژههای رسیده را مورد مطالعه قرار میدهند و در کمیسیون دوم، 6 کارشناس مسئولیت بررسی فیلمنامهها را برعهده دارند. این مرکز فیلمهایی را تولید میکند که آثار شرکتکننده در بخشهای مختلف رقابتی کن را تشکیل دادهاند و همین فیلمها در رقابت خارجی اسکار هم شرکت میکنند. در همین مراسم اسکار که چند روز پیش برگزار شد و به خاطر سیلی ویل اسمیت به مجری آن، ایرانیهای زیادی از برگزاریاش باخبر شدند، فیلمهای زیادی از کن در بخش رقابتی و بهخصوص بینالمللی حضور داشتند که همه تولید مرکز بودهاند. ازجمله این آثار میتوان به فیلم ژاپنی «ماشین من را بران» اشاره کرد که در اسکار جایزه بهترین اثر بینالمللی را گرفت و البته از آنجا که کشور تولیدکنندهاش اصطلاحا جهانسومی نبود، تنها از کمک توزیع انتخابی بهره برد. این فیلم، پیش از ارسال به اسکار، در کن به نمایش درآمده بود. اساسا دور قبلی جشنواره کن با فیلم آنت به کارگردانی لئوس کاراکس و با بازی آدام درایور و ماریون کوتیار افتتاح شد و همین فیلم توانست جایزه بهترین کارگردانی را بگیرد. این فیلم هم تولید(CNC) بود. فیلم بندتا از پل ورهوفن، فیلمساز شهیر هلندی هم که در کن هفتادوچهارم حضور داشت، توسط همین مرکز تولید شد. غیر از اینها «جزیره برگمن» به کارگردانی میا هانسن-لووه که آن هم در اسکار حضور داشت، از دیگر فیلمهایی است که مرکز (CNC) خودش تولید کرد و در کن شرکت داده بود. به این فهرست میتوان فیلم قهرمان، اثر اصغر فرهادی را هم اضافه کرد و با یک بررسی ساده مشخص میشود تقریبا تمام فیلمهای حاضر در کن، جزء تولیدات خود دولت فرانسه بودهاند.
کدام فیلمهای کن برای ایرانیها کنجکاویبرانگیز است؟
«عنکبوت مقدس» به کارگردانی علی عباسی
علی عباسی، کارگردانی ایرانی-سوئدی با فیلم فارسیزبان «عنکبوت مقدس» بهعنوان محصول مشترک فرانسه، آلمان، سوئد و دانمارک در بخش مسابقه اصلی این جشنواره حضور دارد. این فیلم درباره «سعید حنایی» قاتل زنجیرهای معروف شهر مشهد است و زهرا امیرابراهیمی و مهدی بجستانی در این فیلم بهعنوان بازیگر حضور دارند و ندیم کارسن فیلمبردار «مرز» و «شلی» دو فیلم قبلی علی عباسی، این فیلم را هم فیلمبرداری کرده است. گفته میشود که این فیلم قرار بوده در ایران ساخته شود اما به دلیل عدم دریافت مجوز ساخت، دکورهایی از شهر مشهد در کشور اردن آماده شده و بیشتر صحنههای فیلم در این کشور فیلمبرداری شده است. در سال ۹۸ فیلمی با همین مضمون با عنوان «عنکبوت» به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد تولید شد که در اسفندماه 1400 اکران عمومی شد. ایرجزاد در این اثر سعی داشت با روایتی جنایی، اجتماعی داستان زندگی قاتل زنجیرهای مشهد که معروف به قاتل عنکبوتی بود را به نمایش درآورد. یکی از نکات کنجکاویبرانگیز «عنکبوت مقدس» حضور زهرا امیرابراهیمی در این فیلم است. زهرا امیرابراهیمی در سال ۱۳۸۵ پس از وقوع یک اتفاق هولناک از ایران خارج شد و به نظر میرسید که پای او برای همیشه از سینمای ایران بریده شد. حضور زهرا امیرابراهیمی آن هم در فیلم سینمایی که در بخش رقابتی جشنواره کن حضور دارد، از نگاه رسانههای غربی حاضر در نشست خبری جشنواره دور نخواهد ماند. این فیلم با سرمایهگذاری کمپانیهایی از فرانسه، آلمان، سوئد و دانمارک ساخته شده است.
«برادر و خواهر» به کارگردانی آرنو دپلشن
این فیلم به دلیل حضور گلشیفته فراهانی برای سینمای ایران کنجکاویبرانگیز است. فراهانی در کنار ماریون کوتیار و ملویل پوپو بازیگران فیلم «برادر و خواهر» ارنو دپلشن را تشکیل میدهند. دپلشن فیلمساز مولف فرانسویِ محبوب جشنواره «کن» است و تا به حال ۱۱ تا از ۱۲ فیلمش را در جشنواره «کن» به نمایش گذاشته است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «برادر و خواهر» داستان یک خواهر و برادر با بازی کوتیار و پوپو را روایت میکند که پس از دو دهه سکوت بینشان که بعد از مرگ والدینشان رخ داده است، مجبور میشوند دوباره کنار هم بیایند. فراهانی نقش همسر ملویل پوپو را در این فیلم بازی میکند. دپلشن فیلم جدیدش را دنبالهای برای شاهان و ملکه (Kings and Queen) میداند که چند داستان موازی را به هم پیوند میزد. فیلمی که از یکسو، داستان یک شخصیت را در یک ملودرام تعریف میکند و از سوی دیگر در یک کمدی برلکس و اسلپاستیک، مخاطبش را درگیر میکند. این فیلمساز در توصیف بازی بازیگران در فیلم سینمایی «برادر و خواهر» در زمان تدوین فیلم گفته بود: «فیلم از نظر احساسی بسیار سنگین است، چون لحنی که بازیگران ارائه دادند فراتر از تصور و انتظارم بود. هیچ تصور نمیکردم که بتوانند تا این اندازه پیش بروند، و قدرت اجرای آنها برای من باورکردنی نبود. دپلشن یکی از صحنههای فیلم را در کشور سنگال فیلمبرداری کرده است.
سایر آثار بخش رقابتی جشنواره فیلم کن
به غیر از سه فیلم سینمایی «برادران لیلا»، «برادر و خواهر» و «عنکبوت مقدس»، 15 فیلم دیگر در بخش رقابتی فیلم کن حضور دارند
در ادامه خبرهای کوتاهی را که از این فیلمها در رسانهها منتشر شده است، میخوانید
جنایات آینده اثر دیوید کراننبرگ
کارگردان «تصادف» (1996) عادت ندارد به تماشاگرانش رحم کند: در 79سالگی او باید یکبار دیگر با این فیلم علمی-تخیلی درباره ترور انسانیت و برداشتن اعضای بدن افراد، با ویگو مورتنسن، لئا سیدوکس و کریستن استوارت، این بیرحمی و بیپروایی در خشونت لحن را ثابت کند. فیلم کراننبرگ 25می در سینماهای کن نمایش داده میشود.
«مثلث غم» روبن اوستلوند
تندترین کارگردان سوئدی پس از «میدان» (2017) به دنبال نخل طلای دوم است؛ با یک کمدی طنز که در آن مسافران یک کشتی تفریحی لوکس را دنبال میکند. این مسافران در جزیرهای بیابانی سرگردان شدهاند و توسط کاپیتان مارکسیست کشتی رهبری میشود. از روبن اوستلوند، قبلا فیلم فورسماژور نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان گلدنگلوب۲۰۱۵ شده بود. فیلم دیگرش مربع هم به بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم کن۲۰۱۷ راه پیدا کرد و توانست جایزه نخل طلا را برای او به ارمغان بیاورد.
«دلال» اثر هیروکازو کورئیدا
پس از نخل طلای او برای «دزدان فروشگاه» در2018، این کارگردان بزرگ در کشتی کروزت قدمی بهسمت کرهجنوبی برداشت و ستاره «انگل»، سونگکانگ هو را برای یک داستانی جدید خانوادگی بهکار گرفت. کورئیدا از سرشناسترین کارگردانهای حالحاضر سینمای ژاپن است که بیشتر برای فیلمهای درام خانوادگی مانند «هیچکس نمیداند»، «پسر کو ندارد نشان از پدر»، «خواهر کوچک ما»، «همچنان قدمزنان» و «زندگی پس از مرگ» شناخته میشود.
«تصمیم به جدایی» اثر پارک چان ووک
پارک چان ووک کرهای که نامش با سهگانه مشهور انتقام جهانی شد، یکبار دیگر سراغ بازپرسی رفته که با قتل مردی که در کوهها پیدا میشود، طرف است. تصمیم به جدایی فیلمی درمورد کارآگاهی بهنام ههجون (پارک ههایل) است که درحال بررسی یک پرونده قتل در کوهستان، ملاقاتش با سئورائه (تانگوی)، همسر متوفی شروع میشود. او به سئو بهطور همزمان مشکوک و در عین حال علاقهمند میشود.
«نمایش» اثر کلی رایشارت
یک چهره بزرگ در سینمای مستقل، آمریکایی در سینمای مینیمال (اولین گاو) یکی از بازیگران زن مورد علاقه خود، میشل ویلیامز را برای فیلمی درمورد زندگی روزمره یک هنرمند و چگونگی الهامگرفتن او از زندگی او پیدا میکند.
پسری از بهشت اثر طارق صالح
پس از موفقیت فیلم «محرمانه قاهره» در 2017، بازهم یک فیلم هیجانانگیز درمورد فساد از طارق صالح، فیلمساز سوئدی-مصری ساخته شده تا به مصر معاصر سرک بکشد. طارق صالح 50ساله، متولد سوئد، تهیهکننده، انیماتور، ناشر، روزنامهنگار و کارگردان مصریالاصل سوئدی است. در اوایل دهه90 او یکی از برجستهترین هنرمندان گرافیتی در سوئد بود و بهعنوان مجری تلویزیون کار میکرد. از فیلمها یا سریالهای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشته است میتوان به وستورلد و متروپیا اشاره کرد.
«همسر چایکوفسکی» اثر کریل سربرنیکوف
فیلمساز روسی که پس از ترک روسیه در پی تهاجم به اوکراین در برلین ساکن شد، برای سومینبار با فیلمی تاریخی پیرامون چایکوفسکی آهنگساز، در رقابت حضور دارد. او برای اولینبار توانست از پلهها بالا برود و به این رتبه برسد و این جهش را مدیون سیاسیکاریاش بابت جنگ اوکراین است. او پس از جنگ دوم اوستیایجنوبی در سال2008 هم گفته بود آماده است در مسکو با علامت: «من یک گرجی هستم» تظاهرات کند و بالاخره پس از چندسال، ایندست اقدامات او جواب داد.
«درختان بادام» اثر والریا برونی تدسکی
بازیگری که با موفقیت به کارگردانی ادامه داد، یکی از سه زنی است که برای نخل طلا رقابت میکنند. او با فیلمی درباره مدرسه تئاتر آماندیه به کن آمده است. مدرسهای که توسط کارگردان فرانسوی پاتریس شرو، در پسزمینه خشم از بیماری ایدز تاسیس شده است. والریا برونی تدسکی از سال1986 بهعنوان بازیگر و شومن در تلویزیون کارش را شروع کرد و پس از آن در آثار مختلفی بهعنوان هنرپیشه حاضر بود. او اصالتا ایتالیایی است و در فرانسه فعالیت میکند.
«ستارگان در ظهر» اثر کلر دنیس
ستارگان در ظهر یک فیلم هیجانانگیز عاشقانه به کارگردانی کلر دنیس است که براساس رمانی به همین نام نوشته دنیس جانسون ساخته شده است. آنچه از خلاصه داستان این فیلم در رسانهها منتشر شده عبارت است از: یک تاجر مرموز انگلیسی و یک روزنامهنگار آمریکایی که رابطه عاشقانهای با هم داشتند، اکنون باید برای فرار از نیکاراگوئه در جریان انقلاب نیکاراگوئه متحد شوند. کلر دنیس یکدهه قبل که رمان جانسون را خوانده بود، درمورد داستان عاشقانهاش گفته بود: «این رمان درباره ترس و وحشت عشق، ترس از شکست است.»
«نزدیک» اثر لوکاس دونت
اولین فیلم لوکاس دونت، «دختر» نام دارد و برای او در سال2018 دوربین طلایی را به ارمغان آورد. دونت کارگردان بلژیکی فیلم «نزدیک» حالا در دومین اثر سینمایی خود به داستان زندگی دو نوجوان میپردازد که بهدنبال یک واقعه تراژیک از هم جدا میشوند. احتمالا کارگردان این فیلم مانند اثر قبلیاش به مساله جنسیت بپردازد. دونت در فیلم «دختر» بهسراغ داستان یک دختر 15ساله رفته بود که جسمی پسرانه با روحیهای دخترانه داشت.
«NMR»، توسط کریستین مونگیو
کریستین مونگیو فیلمساز رومانیایی است که در سال2017 برنده نخل طلا برای فیلم سینمایی «4ماه، 3هفته، 2روز» شده است. او اینبار با فیلمی به جشنواره کن آمده که بیشتر صحنههای آن در دهکدهای در ترانسیلوانیا فیلمبرداری شده است. این فیلم تاثیر سیاستهای اروپا را بر کشورهای دیگر تداعی میکند. «4ماه، 3هفته، 2روز» هم درامی درباره موضوع سقطجنین و فساد در کشور رومانی بود.
«توری و لوکیتا» اثر برادران داردن
ژان پیر و لوک داردن، زوج فیلمساز بلژیکی اینبار دوستی دو نوجوان را روایت میکنند که در شرایط زندگی نامطمئن، از آفریقا به بلژیک تبعید شدهاند. داردنها ساختن فیلمهای داستانی و مستندشان را از اواخر دهه۷۰ آغاز کردند، اما برای نخستینبار در میانه دهه90 با فیلم «قول» در عرصه جهانی مطرح شدند. آنها پس از فیلم رزتا که در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۹ برنده نخل طلا شد، تمام آثارشان در بخش رقابتی به نمایش درآمده و در هر دوره برنده یکی از جوایز اصلی شدهاند.
زمان آرماگدون اثر جیمز گری
کارگردان یهودی و اوکراینی ساکن آمریکا که فیلمی درباره پدر ترامپ ساخته است. پس از بهسوی ستارهها در 2019 «Ad Astra» که در فضای بسته فضایی با بازی برد پیت روایت میشد، کارگردان آن فیلم با وقایع دوران نوجوانیاش که توسط آن هاتاوی و آنتونی هاپکینز در قلب نیویورک بازی میشود، برگشته است. در دهه80 در کوئینز نیویورک، یک نوجوان به مدرسه کیوفارست میرود. این تاسیسات تاحدی توسط فرد ترامپ -پدر رئیسجمهور آینده ایالات متحده دونالد ترامپ- مانند بخش خوبی از کوئینز اداره میشود.
نوستالژی اثر ماریو مارتونه
ماریو مارتونه، فیلمساز ناپلی برای اولین قدمهایش در رقابت، با اقتباسی دراماتیک از رمان «نوستالژی» نوشته ارماننو رئا، نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی، به شهرش ادای احترام میکند. او متولد 1959 در ناپل (ایتالیا) است و اولین فیلمش را در 1992 کار کرد. پیرفرانچسکو فاوینو و فرانچسکو دی لوا از بازیگران این فیلم هستند. پس از 40 سال دوری، فلیس (پیرفرانچسکو فاوینو) به محل تولدش، منطقه سانیتا، در قلب ناپل باز میگردد. او مکانها، رمزهای محله و گذشتهای که توسط زمان در حال بلعیده شدن است را دوباره کشف میکند.
نمایش دادن اثر کلی ریچارد
این فیلم را یک زن کارگردانی کرده است و جالب اینکه کارگردان آمریکایی دیگری به نام ریچارد کلی در همان آمریکا کار میکند. قبل از افتتاح یک نمایشگاه هنری، لیزی که هنرمند است، زندگی روزمره و رابطهاش با دیگران و همچنین زندگی آشفتهاش را منبع الهام خود میبیند. با اینکه فیلم آمریکایی است، بازیگران چندان مشهوری در آن بازی نمیکنند. نقش لیزی را میشل ویلیامز بازی میکند که پیش از این هم در چند فیلم جشنوارهای بازی کرده بود و در فستیوالهای اروپایی مثل برلیناله حضور داشت.