تاریخ : Tue 12 Apr 2022 - 04:10
کد خبر : 71051
سرویس خبری : ایده حکمرانی

خوانش تمدنی از قرآن به یکباره اتفاق نمی‌افتد

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حبیب‌الله بابایی درباره پروژه قرآن و تمدن(بخش دوم)

خوانش تمدنی از قرآن به یکباره اتفاق نمی‌افتد

دفتر تبلیغات اسلامی چند روز پیش از برگزاری آخرین جلسه مباحثاتی «خوانش تمدنی از قرآن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خبر داد که به این ترتیب سیر «ترتیبی ـ تمدنی» کل قرآن به‌مثابه اولین فاز از پروژه «فهم تمدنی قرآن» پس از پنج‌سال گفت‌وگو (بیش از 120 جلسه) به پایان رسید.

عباس بنشاسته، خبرنگار گروه اندیشه: دفتر تبلیغات اسلامی چند روز پیش از برگزاری آخرین جلسه مباحثاتی «خوانش تمدنی از قرآن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خبر داد که به این ترتیب سیر «ترتیبی ـ تمدنی» کل قرآن به‌مثابه اولین فاز از پروژه «فهم تمدنی قرآن» پس از پنج‌سال گفت‌وگو (بیش از 120 جلسه) به پایان رسید.
این کارگروه که متشکل از استادان قرآنی با رویکرد تمدنی نظیر سعید بهمنی، احمد آکوچکیان، امیرمنصور برقعی و استادان تمدنی با رویکرد قرآنی مانند محمدعلی میرزایی، محسن الویری، محمدرضا بهمنی و حبیب‌الله بابایی بود از سال 1396 گونه‌های مختلفی همچون آیه‌محوری، مفهوم‌محوری در رکوعات و سیاقات قرآنی، موضوع‌محوری و سوره‌محوری را در «فهم تمدن در قرآن» و «فهم تمدنی از قرآن» به بحث و گفت‌وگو گذاشت و در این فرآیند «موضوعات و پرسش‌های نوی تمدنی»، «ایده‌ها و گمانه‌های اجتماعی و تمدنی در قرآن» و «روش‌شناسی فهم تمدنی از قرآن» شناسایی و تحلیل شده است. حاصل این گفت‌وگوها در قالب چهارجلد درحال تدوین و آماده‌سازی است.
به‌طور همزمان هریک از استادان حاضر در این کارگروه به تالیف یک مقاله در یکی از موضوعات اجتماعی و تمدنی در قرآن پرداخته‌اند که برخی از آنها در مجلات علمی ـ پژوهشی منتشر شده‌اند. مجموعه این مقالات هم در اولین فرصت به‌صورت یک کتاب مستقل (جلد پنجم) منتشر خواهد شد. علاوه‌بر این در این پنج‌سال، در ماه‌های مبارک رمضان نیز نشست‌ها و هم‌اندیشی‌هایی در باب «روش‌شناسی فهم تمدنی قرآن» با حضور محمدعلی مهدوی‌راد، محمدتقی سبحانی، احمد مبلغی، عبدالکریم بهجت‌پور، احمد پاکتچی و علیرضا قائمی‌نیا برگزار شده که حاصل آن تدوین شده و به‌زودی به‌عنوان اولین دفتر در فهم تمدنی قرآن (که جلد ششم این مجموعه خواهد بود)، در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر خواهد شد.
بخش اول گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حبیب‌الله بابایی درباره پروژه قرآن و تمدن، روز گذشته منتشر شد و امروز بخش دوم این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید. بابایی در بخش قبلی فهم تمدنی از قرآن را فهمی در سطح کلان، فهمی سیستمیک و نظام‌مند و فهمی معطوف به تغییر و تحول در جامعه انسانی امروز نامید و تاکید داشت فهم تمدنی از قرآن فهمی است که متعهد به حل مسائل اجتماعی و مشکلات انسان مسلمان امروز و انسان معاصر است. در این مجال بخش دوم این گفت‌وگو را می‌خوانید.

نگاه فهم تمدنی قرآن نسبت به پیچیدگی‌های زندگی مدرن امروز و علم مدرن چیست؟ برخی از آقایان اشکال می‌کنند و عقیده دارند نمی‌توان از قرآن نظامی را استنباط کرد که به این پیچیدگی‌ها و شرایط حاکم بر زندگی مدرن پاسخ دهد و برای فهم این شرایط باید از علم مدرن استفاده کنیم.
کسی که از قرآن تمدنی حرف می‌زند آیا به دنبال این است که قرآن را جایگزین علم کند؟ یا اینکه به دنبال آن است که قرآن را دست‌کم در خطوط اصلی و آنجایی که می‌تواند عقل انسان مسلمان را فعال کند برای اصولی کلان و کلی به کار بگیرد تا بتواند مثلا در حوزه علوم انسانی الگوهای وحیانی را در حوزه فرهنگ و جامعه و دیگر حوزه‌ها، براساس همان عقل شکل‌گرفته در بستر فرهنگ اسلامی و دینی و توحیدی، مطرح کند و به علم تبدیل کند. بحثی قدیمی وجود دارد و آن اینکه آیا قرآن به ما نظام می‌دهد یا علم هم می‌دهد؟ بسیاری تاکید می‌کنند که قرآن به ما نظام می‌دهد ولی علم را باید انسان مسلمان خود به دست بیاورد. مگر ما در قدیم علم نجوم داشتیم؟ مگر علم حیوان‌شناسی داشتیم؟ اما گاهی یک آیه در قرآن راه را به شما نشان داده و نسلی از مسلمانان به سمت نجوم یا علوم مختلف رفتند. لذا نکته من این است که همان‌طور که کتاب‌های فلسفی مختلف و کتب مختلف را روی میز مطالعه خود داریم، نیاز داریم که مدام و مکرر به قرآن مراجعه کنیم. به‌عنوان مثال مساله نظم یکی از مسائل جاری ماست. لذا وقتی مساله نظم را مطرح می‌کنیم، آیا جا ندارد که یک دور قرآن را ببینیم و بدانیم که قرآن نظم اجتماعی را از چه نقطه‌ای آغاز و آن را با چه مکانیسمی توصیه می‌کند؟ البته ما جامعه‌شناسی نظم داریم و بحث‌هایی در مورد صلح و جنگ و... مطرح شده است ولی برای مطرح کردن نظریه‌ای اسلامی، باید کل آن نظریه را از کجا استخراج کنید؟! این مساله را می‌توان در موضوعات متعدد دیگر در قرآن یافت و به علم تبدیل کرد یا با اقتضائات زمینی و زمانی به بسته دانشی تبدیل کرد.
نکته دومی که ذیل این مطلب مایل به یادآوری آن هستم این است که بدانیم خوانش تمدنی از قرآن به یک‌باره اتفاق نمی‌افتد. اولا خوانش تمدنی از قرآن فرآیندی است و من مدام باید رفت‌و‌برگشت به قرآن را به‌صورت سریع و آسان و پیوسته داشته باشم تا متناسب با پرسش‌های مختلف، فرضیه‌های بدیل را در جهت حل مسائل مختلف پیدا کنیم. لذا رفت و برگشتی اتفاق می‌افتد و ما باید این رفت و برگشت را جدی بگیریم. نکته دیگر اینکه باید قرآن را در مقیاس امت بخوانیم. یعنی امکان ندارد چند نفر بنشینند و قرآن را تمدنی بخوانند و بعد از فهم تمدنی خود اطمینان حاصل کنند که این فهم تمدنی می‌تواند مبنای نظم اجتماعی ما و مبنای جامعه امروزی ما باشد. قرآن باید در مقیاس امت و توسط امت به رسمیت شناخته شود و مدام خوانده شود و این تراکم و انباشتگی خوانش‌های متعدد قرآن، ما را به‌سمت توده‌های بزرگی از معانی سوق می‌دهد. به‌عنوان مثال اگر دپارتمان‌های مختلف علوم انسانی و غیر از علوم انسانی، یک دور قرآن را مباحثه‌ای مروری کنند، احیانا می‌بینند که چه نکته‌هایی در پازل معرفتی آنها، سوال جدیدی ایجاد می‌کند و مفهوم جدیدی را پیشنهاد می‌دهد یا راهکار جدیدی را پیش پا می‌گذارد. اگر بتوانیم ظرفیت نخبگانی خود را برای خواندن معرفتی و تمدنی قرآن فعال کنیم، میلیون‌ها میلیون معرفت، فرضیه، ایده و پرسش در جهان اسلام ایجاد می‌شود و توده‌های معرفتی توده‌های اصلاح اجتماعی را رقم می‌زند. مثلا در آیه‌ای که تاکید می‌کند بدی را با خوبی دفع کن، اگر مدارس و معلمان ما این آیه را در حد یک کارگاه تربیتی کوتاه به کودکان یاد بدهند تا وقتی دوستی و کسی به شما بدی کرد آن را با بدی جبران نکنید و جلوی بدی با خوبی جواب بدهید تا موج بدی‌ها را به موج خوبی‌ها تبدیل کنید، در این صورت امواجی از اصلاحات در جامعه اسلامی ایجاد می‌شود. ما از این قبیل اصول و قواعد فراوان داریم ولی به این دلیل که مدرنیته حجابی برایمان ایجاد کرده است، وضعیت ما به این صورت است. لذا نباید علم مدرن و معرفت مدرن حجابی بر خودشناسی ایجاد کند. متاسفانه در جوامع شرقی و اسلامی اساسا نوعی شرق‌شناسی و مدرنیته‌شناسی، برایمان حجابی از خود ایجاد کرده و ما را از خودمان فرسنگ‌ها دور کرده است و ازجمله آثار آن مهجوریت و دوری از قرآن است که در بین ما مسلمانان ایجاد شده است.

بحث فهم تمدنی قرآن چه تفاوتی با بینش‌ها و تئوری‌های مسلمانان سده اخیر دارد؟ بعضا این اشکال وارد می‌شود که تلاش‌هایی که در این حوزه صورت‌گرفته برمبنای همین تئوری‌هاست چه تفاوت‌هایی بین آن تلاش‌ها و کارهای انجام شده قائل هستند؟
اولا مگر ادبیات روشنفکری ما در جامعه ایرانی کم متاثر از فضای روشنفکری در جهان عرب بوده است؟ جهان عرب به معنای هر جایی که متفکران عرب آنجا حضور داشتند. فضای روشنفکری ما کمابیش با اندیشه‌های حامد ابوزید پیوند داشته و متاثر بوده است یا از دیگرانی که آثار آنها به زبان فارسی ترجمه شده، بسیار موثر بوده‌اند. به نظر من جریان روشنفکری ما این هوشمندی را داشته که فحوای روشنفکری و نظریات روشنفکرانه خود را نه‌تنها از دنیای غرب بلکه گاهی از دنیای اسلام نیز بتواند یارگیری‌های لازم را داشته باشد و بتواند از اندیشه‌های جهان عرب نیز در راستای عرفی شدن جامعه بهره ببرد. اما درواقع نسل انقلابی ما در جمهوری اسلامی کمتر توانسته است در راستای برداشت و فهم اسلام انقلابی و اسلام تمدنی از متفکران جهان اسلام به صورت عام و متفکران جهان عرب به صورت خاص استفاده‌های لازم را بکند. مسلما در جاهایی متفکران لبنان، مصر، عراق، تونس، مراکش، الجزایر و... فراوان بحث‌های فاخری دارند که می‌تواند در راستای تعمیق مبانی معرفتی ما در جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی باشد. هیچ ایرادی ندارد اگر به آنها مراجعه کنید و از آنها استفاده کنید. برخی از شخصیت‌های جهان اسلام با ما همفکر هستند، اما ما کمتر آنها را خوانده و شنیده‌ایم. کسی در ایران شخصیتی مثل منا ابوالفضل، متفکر مصری را نمی‌شناسد. نقطه عزیمت او قرآن است و فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی را از نقطه عزیمت‌های قرآنی آغاز می‌کند. او تحصیلکرده آمریکاست و وقتی به مصر برمی‌گردد در دانشگاه قاهره و در دپارتمان علوم سیاسی به دانشجویان این رشته می‌گوید آنچه من در غرب خوانده‌ام به درد شما نمی‌خورد و من مساله‌های شما و آنچه را که شما به آن نیاز دارید را نخوانده‌ام! او برمی‌گردد و کتاب الامه القدس را می‌نویسد که کاملا براساس مفهوم قرآنی تلاش می‌کند الگوی متفاوتی را فراهم و ایجاد کند. این به معنای تقلید ما از متفکران مصری نیست. پروژه‌ای که من پیشنهاد دادم در راستای تکمیل پروژه‌های فکری جهان عرب و مصر نبود. در پروژه‌ای که ما دنبال کردیم عده‌ای اهل فضل نشسته‌اند و تنها خود قرآن را مطالعه کرده‌اند تا بفهمند چه مفاهیم پایه تمدنی را می‌شود از قرآن استخراج کرد؟ به نظر من این موارد فراوان هستند. پروژه بزرگی تحت‌عنوان نظریات تمدن اسلامی در جهان اسلام داریم. نظریات متعددی در ترکیه داریم که پژوهشگران در ایران اسامی آن را نشنیده‌اند. ما در جهان عرب تمدن پژوهانی داریم که حتی تمدن‌پژوهان ما در ایران نام آنها را نمی‌دانند. این قصه در شبه قاره و در شرق آسیا نیز وجود دارد. خواندن و نقد این آثار مسلما راه را برای ما کوتاه‌تر می‌کند تا بنیاد معرفتی خود را سامان بدهیم.
اخیرا یکی از شخصیت‌های جهان عرب را وارد حلقه قرآن و تمدن خود کردیم و یک جلسه میهمان ما بود، پیش از آن نیز یکی از اساتید که جهان عرب را می‌شناسد این جمله را گفت که اساسا برای چنین حلقه قرآنی و تمدنی، نظیر و مشابهی در جهان اسلام نداریم. این نشان می‌داد که ما فراتر از بحث ایده‌ها و نظریات رفته‌ایم. ما با تجربه‌ای مواجه هستیم، امروز در جهان عرب می‌توان نشست و نظریه‌پردازی کرد و قرار نیست نظریه شما نسبت به ایده قرآنی که ارائه می‌دهید پاسخگو باشد چون سیاست و حکومت را به دست دیگری داده‌اید. اما در جمهوری اسلامی به دلیل تجربه‌ای که با وجود تمام چالش‌ها و مشکلات در حوزه حکومت، حرکت‌های بین‌المللی، جریان مقاومت و... داریم، نمی‌توانیم در حوزه علمیه نسخه قرآنی تمدنی ارائه کنیم و بعد نسبت به تبعات آن پاسخگو نباشیم. به نظر من این مرحله نقطه عزیمت مهمی خواهد بود که نه‌تنها اندیشمندان جهان عرب بلکه اندیشمندان شبه‌قاره و آسیا و... را از ما متفاوت می‌کند و ما ناگزیریم تا رفتاری متفاوت و رفت و برگشتی بین حوزه وحی و جهان امروز داشته باشیم.

آیا می‌توانیم از فهم تمدنی قرآن نظام اندیشه جامعه‌شناختی انتظار داشته باشیم؟ یا اینکه صرفا می‌خواهیم یک‌سری اصول را از فهم تمدنی قرآن استخراج کنیم؟
می‌توان یک نظام اندیشه‌ای استخراج کرد ولی نه نظام اندیشه‌ای که کلیشه شود. نظام اندیشه‌ای که با سرعت تحولات زمانه و سرعت تغییر در افکار زمانه پیش برود. این نظام اندیشه باید فرآیندی باشد. فرآیندی بودنش یعنی این نظام اندیشه‌ای امری رشدیابنده و امری مکانی و زمانی و امری تکاملی و امری درحال شدن است. لذا وقتی قرآن می‌گوید: «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقرآن» هر مقدار که می‌توانید قرآن بخوانید یا در بحثی که در مورد قاریان قرآن گفته می‌شود که در قیامت می‌گویند بخوان و بالا برو «فإذا کان یوم القیامة قیل لقارئ القرآن اقرأ و ارقأ فکلّما قرأ آیة یرقى درجة»، به نظر من این «اقرأ و ارقأ» مربوط به همین دنیا نیز هست به این معنا که وقتی می‌خواهید 1.نظام اندیشه‌ای را خلق کنید، 2. نظام اندیشه‌ای را خرق و نقد بکنید و 3. نظام اندیشه‌ای را پیاده کنید، ناگزیر هستید که مدام و روزانه اتاق فکر قرآنی کار کند و هر روز بخواند و هر روز ایده بدهد و هر روز نکته بدهد تا تکامل در آن نظام معرفتی و نظام حرکتی شما اتفاق بیفتد. ما به‌تدریج می‌توانیم به نظام‌واره‌ای دست پیدا کنیم ولی این نظام‌واره باید مدام ادامه و استمرار پیدا کند تا به الگوهای کلان خود نزدیک‌تر شود.