سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: روز گذشته برخی رسانهها از حضور فیلم سینمایی «مارمولک» در فهرست پخش تلویزیون برای نوروز خبر دادند. اهمیت این خبر بهدلیل فاصله 20ساله از زمان اکران و البته موضوع قابل بحث و حساس آن است. سال 80 بود که مارمولک ساخته شد و با وجود پخش در جشنواره فیلم فجر با تاخیری چندماهه روی پردههای سینما رفت و با استقبال فوقالعادهای هم مواجه شد. بااینحال فیلم نتوانست دوره اکران خود را پشتسر بگذارد و تنشهایی فراتر از متن فیلم جلوی اکران گسترده فیلم را گرفت. انتشار و پخش نسخههای باکیفیت این فیلم در شبکههای خارجی و کنار خیابان باعث شد که عموم مردم آن را نگاه کنند و سوالشان این بود که چطور به این فیلم اجازه ساخت دادند؟ همان زمان از طرف سیاسیون و برخی روحانیون نیز واکنشهای تندی علیه این فیلم منتشر شد. واکنشهایی که بخش اعظمشان اعتقاد داشتند اساسا اسم فیلم یک توهین آشکار است. منوچهر محمدی که تهیهکننده این فیلم بود، میخواست نام فیلمش را تغییر دهد اما مسئولان آن زمان وزارت ارشاد اجازه چنین کاری را به صاحب فیلم ندادند. جالب اینکه کمال تبریزی چندسال پس از آن تصمیم و در گفتوگویی با یکی از نشریات سینمایی گفت شاید دلیل اصلی بسیاری از آن سوءتفاهمها صرفا نام فیلم بود. حالا و پس از اینهمه سال و دیده شدن گسترده، اظهارنظر رهبر انقلاب در واکنش به اعتراضات به این فیلم مبنیبر اینکه «به جای اینکه اعتراض کنید، استقبال کنید و تشکر کنید از اینکه نشان دادید آدمهایی به ناحق لباس ما را (روحانیت) بر تن میکنند.» به نظر میرسد همه آن سوءتفاهمات و تندرویهای آدمهایی که سالها بعد اتفاقا علم آزادی را هم به دوش کشیدند، رفع شده و حالا همان سرنوشت «آدمبرفی» داود میرباقری در انتظار مارمولک است. سال گذشته بود که آدمبرفی پس از 26 سال از تلویزیون پخش شد و آنهایی که این فیلم را در سینما دیده بودند و از حاشیههایش هم خبر داشتند، لبخندی میزدند از گذر ایام و تغییرات آدمها و شرایط. این تغییرات البته نشاندهنده پویایی جریان فرهنگی هر ساختاری است اما مساله مهم در این بین، عبرتگرفتن از اشتباهات و خطاهای مبتنیبر سلیقههای فردی است. خطاهایی که گاه جبرانناپذیر میشود.
از پخش و توزیع فیلمهایی مانند مارمولک در تلویزیون به دلایل مختلف باید بهطور یقین و محکم استقبال و حمایت کرد. یکی از دلایل این حمایت، خالی بودن سبد فیلمهای ایرانی جذاب برای مخاطب تلویزیون است. مخاطبی که تشنه فیلمهای خوب ایرانی است اما کانالها و پلتفرمهای انبوه داخلی و خارجی با فیلمهای خارجی متعددشان او را احاطه کردهاند. در چنین فضایی اکران فیلمهای ایرانی همانند آنچه برای «تکتیرانداز»، «یدو» و «خروج» در یکی دو سال اخیر رخ داد، میتواند یک گام بلند برای حفظ و ارتقای جایگاه فیلمهای ایرانی باشد.
دلیل دوم را باید در حذف و اضافه فیلمها و کاهش کمیت آنها دانست. جایی که یک فیلم سینمایی باکیفیت، بهواسطه مهاجرت یا یک حرکت ناپسند بازیگرش به بایگانی سپرده میشود و دست مدیران تلویزیون برای پرکردن کنداکتورشان خالی میشود و آنوقت متهم میشوند به تکرار چندباره «لورل و هاردی» و «چارلی چاپلین».
دلیل سوم که در بالا به آن اشاره شد، نشان دادن جریان پویای فرهنگی است. انقلاب خود را در دل خود اصلاح میکند و خطاهای بخشهای کوچک و بزرگ خود را کمتر و کمتر میکند. این نگاه در همه طبقات فرهنگی و اجتماعی میتواند مانع از بروز یک جریان بسته و متکلموحده باشد. فرهنگ امری در جریان و پویاست. انسانها در این جریان تغییر میکنند و موضوعات نیز به دلایل مختلف، حساسیت خود را از دست میدهند یا کم میکنند. آیا امکان داشت در دهه 60 فیلمی شبیه «اخراجیها» تولید و پخش شود؟ طبیعتا گذشت زمان و تغییر شرایط، فضا را برای ساخت چنین فیلمی مهیا کرد. شاید باورتان نشود اما احمد جنتی یکی از معدود افراد حاکمیتی بود که طرفدار فیلم مارمولک بهحساب میآمد و در جایی گفته بود: «به نظر من در این فیلم هیچ نکته منفیای وجود ندارد؛ که نکته مثبت هم دارد.»
حالا و با اشاره به این دلایل، پخش مارمولک و حتی تکرار آن در شبکههای مختلف با رعایت حد فاصل زمانی میتواند یک گام روبهجلو و حاوی پیامی برای اهالی فرهنگ و هنر در داخل و خارج از ایران باشد. تجربه نمایش آدمبرفی و اکران فیلمهای تازه از دل جشنواره درآمده، نشان داد که تلویزیون اگر اراده داشته باشد، میتواند یک بسته جذاب را برای مخاطبان علاقهمند به فیلمهای ایرانی آماده کند و فضا آنقدرها هم که میگویند به نفع فیلمهای خارجی نیست.
رفتن سراغ گنجه فیلمهای توقیفی و بیرون کشیدن و زدودن گردوغبار از روی آنهایی که قابلیت پخش از تلویزیون را دارند، میتواند یکی از ماموریتهای تیم تازه و مستقر در سازمان صداوسیما باشد. بدیهی است که تصمیماتی اینچنین میتواند هنوز هم مخالفانی داشته باشد اما صحیح بودن مسیر و نمایش خروجی مناسب، میتواند تعداد اندک مخالفان را هم تبدیل به موافق یا دستکم خنثی کند. بسیاری از فیلمها بدون دلیل خاص یا بهخاطر یک سکانس یا حضور یک بازیگر دیده نمیشوند و کمی تعامل و آسانگیری میتواند فضا را برای نمایش آنها هم آماده کند.
نکته دیگر اینکه مارمولک یکی از بهترین آثار کمال تبریزی و پرویز پرستویی است. کارگردان و بازیگری که هرچه جلوتر آمدند، کمتر توانستند موفقیتهای قبلیشان را تکرار کنند و اتفاقا این فیلم یکی از نقاطقوت کارنامه هر دوی آنهاست. فیلمنامه جذاب و دقیق با وجود اینکه کپی شده یا اقتباس از نمونههای مشهور خارجی است هم یکی دیگر از عوامل موفقیت و دیدهشدن این فیلم است. فیلمی که اتفاقا کهنه هم نشده و هنوز هم حرفهایی برای گفتن دارد. مساله این فیلم انسان و رابطهاش با خداست و طبیعتا این موضوع نه تاریخ انقضا دارد و نه تعلق به مکانی خاص. نکته مهم دیگر اینکه نمایش فیلم در تلویزیون میتواند برای نسل جدید و ارتباط با دین و معنویت هم موثر باشد. احتمالا این نسل، بخشهای پرطرفدار و جذاب این فیلم را در فضای مجازی دیدهاند اما تماشای نسخه کامل و باکیفیت آن از شبکههای تلویزیونی یک پیام دیگر دارد.
رفتارهای اینچنینی، شبیه آنچه همین اواخر در ماجرای داریوش مهرجویی و «لامینورش» به وجود آمد میتواند آنهایی که بیدلیل غر میزنند و دنبال بهانه هستند، خلع سلاح کند و امکان امتیازگیری بهواسطه مظلومنمایی را از آنها سلب کند و واقعیت را چنانکه هست، نشان دهد. توقیف و ممنوعیت، اساسا سازندگانش را در مقام مظلوم و مطالبهگر قرار میدهد و حذف چنین فضایی در بلندمدت و کوتاهمدت به نفع فرهنگ و هنر کشورمان است. باید در قفسهها را باز کرد و هرچه از ایندست مارمولکها وجود دارد، توزیع و پخش کرد.