مریم رحمانی: «جیران» نام تازهترین اثر حسن فتحی در مقام کارگردان است؛ سریالی که از اواخر بهمنماه سالجاری و در شبکه خانگی به نمایش درآمد و داستان عاشقانهای از زندگی ناصرالدینشاه را با زنی به نام جیران روایت میکند. فتحی که پیش از این در سریال شهرزاد به موفقیت چشمگیری رسیده بود، اینبار نیز در همان فرم به روایت یک داستان عاشقانه تاریخی میپردازد. گویی تجربه خلق چندین اثر در این زمینه و بهرهمندی از اقبال مخاطب، فتحی را برای تولید دوباره یک اثر در این زمینه وسوسه میکند، اما اینکه در معرفی ژانر سریال، آن را یک عاشقانه تاریخی مینامند حساسیت مخاطب را برای دیدن یک سریال تاریخی بالا میبرد؛ به این معنی که به بیننده علاوهبر ظاهر، بناها، لباسها و همسانسازی آن با تاریخ انتظار دارد در گفتوگوهای بین شخصیتها و نوع ادبیات جاری درطول سریال هم این تفاوت اثر با یک سریال امروزی را مشاهده کند و کارگردان نباید به بهانه جذب مخاطب یا روان بودن کار از عنصر پایبندی اثر به واقعیت کوتاه بیاید.
فتحی تجربه ساخت سریالهای تاریخی مثل «شب دهم»، «مدار صفردرجه» و «شهرزاد» را در کارنامه خود دارد و در کارهایی مثل شب دهم که به روایت یک داستان عاشقانه تاریخی در دوره زمانی اواخر حکومت رضاخان پرداخته و همچنین سریال شهرزاد که در بستر زمانی کودتای 28 مرداد اتفاق میافتد، نشان داده که میتواند دیالوگها را یکپارچه و منطبق با زمانی که سریال در آن اتفاق افتاده است، روایت کند. همین امر هم باعث درخشش او در این ژانر شد، اما این یکپارچگی دیالوگها و ادبیات در جیران بهدرستی رعایت نشده و این دقیقا همان چیزی است که در سریال کمتر موردتوجه واقع شده است. جیران روایتکننده یک داستان در زمان قاجار است، اما در بعضی صحنهها مثل دیدار خدیجه تجریشی (جیران) با شاه که خود را شکارچیباشی شاه معرفی میکند، دیالوگهایی که بین آنها ردوبدل میشود دچار دوگانگی است و گاهی در دیالوگهای شاه، زبان نزدیک به ادبیات زمان قاجار میشود و در دیالوگهای مقابل چیزی شبیه زبان محاوره امروزی. به این ترتیب اینطور بهنظر میآید که گویی تلاشی برای انطباق زبان اثر با زمانی که سریال در آن روایت شده، نشده است و درواقع میتوان گفت اضافه شدن اصطلاحات امروزی کیفیت فیلمنامه را کاهش داده و بعضی جملهها گویی در دهان بازیگران نمیچرخد. سوالی که در این بخش میتوان مطرح کرد این است که آیا لزوما یک سریال تاریخی باید مستند باشد یا میتوان بنا به سلیقه صاحب اثر در آن دخل و تصرف هم کرد؟ پاسخ به این سوال کمی دشوار است، اما طبیعتا ادبیات ابتداییترین اصلی است که مخاطب در مواجهه با یک سریال با سروشکل تاریخی انتظار دارد درست کار شده باشد. بهعنوان نمونه در سریال مختار، وقتی نسبتبه دیالوگ «باغت آباد انگوری» اعتراض شد، میرباقری از انعطافپذیری و بهروز شدن زبان گفت که البته موافقان و مخالفانی هم داشت، اما هنوز یک معیار ثابت و حکم کلی برای میزانسنجی این کم و زیادکردنها دیده نمیشود.
«تصدق وجود مبارکت شوم، از احوالات کمینه بخواهید، بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان دربردم. قبله عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم درباره بنده حرف کم و زیادی بزنند و باعث تلف آبروی من بشود. ترک اقدسیه را کردم و گرما خوردم...»؛ این یک نمونه از نامههای همسران ناصرالدینشاه است به او. میدانیم که قرار نیست عینا همان ادبیات و زبان در سریالهای امروزی استفاده شود، اما شاید مقایسه این سبک گفتار آنهم در سطح زنان شاه با گفتار شاه با رعیتش در سریال بتواند تفاوت نقش و فرم زبان در جیران را نشان دهد. تبدیل زبان تاریخی یک مقطع تاریخی به زبان مقصد که همان روزگار ماست البته میتواند در جذب مخاطب و ارتباطگیری بهتر با او موثر باشد، اما باید دید محدوده و امکان این دخل و تصرف چقدر است. جیران در این حوزه هم دچار ضعفهایی است که شاید زبانشناسان متخصص بتوانند بهتر دربارهاش صحبت کنند.
البته برای اعلام عدم رضایت از مجموعهای که تنها پنج قسمت از آن منتشر شده، زود است، اما در راستای یکپارچگی کیفیت یک اثر اگر این نقطهضعف درطول سریال رفع بشود هم باز ضربهای به اثر است. اینکه مخاطب در لابهلای سریال دنبال تاریخ باشد محقق نمیشود، برخلاف صحنههای رنگی و زیبا و عاشقانههای بسیار.