تاریخ : Mon 07 Mar 2022 - 02:05
کد خبر : 70391
سرویس خبری : ایده حکمرانی

در دولت متعالیه اصل بر ساخت نهاد‌های قرآن‌محور است

گفت‌وگو با آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای

در دولت متعالیه اصل بر ساخت نهاد‌های قرآن‌محور است

اگر در مفهوم «تعالی»، «پویایی» هم نهفته باشد، «تعالی» یک جامعه یا یک نظام متعالی به‌معنی هدفداری و پویای کمال بودن و به‌تعبیری رایج: «جهادی» بودن آن است، و در وجه دیگر و فرض دیگر (که پویایی در آن نهفته نباشد) کلمه «متعالیه» به‌معنی برتری بر دیگر نظام‌هاست، که حقاً هم دین اسلام و هم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، این برتری را بر نظام‌های استبدادی یا عامی و عرفی و غیرعقلایی معمول در دنیا دارد.

مجتبی جاذبی، پژوهشگر فلسفه: تعبیر مناسب برای نهاد حاکم اسلامی چیست؟

معروف‌ترین تعبیرات رایج همان «مدینه فاضله» مترادف با «جامعه متعالیه» است، ولی چون مقصود از جامعه، یک گروه اجتماعی منسجم و دارای شکلی از اشکال حکومت است، می‌توان به آن «نظام سیاسی اجتماعی متعالیه» و یا باتوجه به مصداق خارجی آن (یعنی اسلام) «حکومت اسلامی» گفت.

وصف «متعالیه» چه معنایی دارد؟

اگر در مفهوم «تعالی»، «پویایی» هم نهفته باشد، «تعالی» یک جامعه یا یک نظام متعالی به‌معنی هدفداری و پویای کمال بودن و به‌تعبیری رایج: «جهادی» بودن آن است، و در وجه دیگر و فرض دیگر (که پویایی در آن نهفته نباشد) کلمه «متعالیه» به‌معنی برتری بر دیگر نظام‌هاست، که حقاً هم دین اسلام و هم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، این برتری را بر نظام‌های استبدادی یا عامی و عرفی و غیرعقلایی معمول در دنیا دارد. باید توجه داشت که هرجا پویایی و حرکت کمالی وجود داشته باشد، موضوع وجودشناختی و اونتولوژیک است.

دولت متعالیه در چه ساحاتی از دولت مدرن متمایز می‌شود؟

دولت متعالیه، که مترادف با دولت و حکومت الهی است، ازلحاظ مبنا و منبع با حکومت‌های عادی مردم متفاوت است. دولت و حکومت مدرن (یا امروزی) در بهترین صورت، از تفکر و تجربه ناقص بشر سرچشمه می‌گیرد و از این‌رو گاهی و یا در بیشتر مواقع از خط مصلحت واقعی جامعه دور می‌شود و به‌تعبیری دیگر، از حق و واقعیات عینی دور شده و به بطلان و دوری از حق و حقیقت نزدیک می‌شود و از این‌رو است که آن جامعه دچار شّر و زیان و مشکلات شایع امروزی جهان شده و آسیب‌ها و گره‌های آن زیاد می‌شود.

اما حکومتی که از وحی و اراده الهی سرچشمه گرفته باشد و از اراده و امر آفریدگار جهان پیروی کند، طبعا با واقعیات و حقایق و رموز پنهان طبیعت هماهنگ است، قهراً برابر مصلحت و «خیر کثیر» عمل می‌کند و تا از خط طبیعت و نوامیس آشکار و پنهان آن منحرف نشود، منطبق با خیر محض و مصلحت مطلق و سلامت خواهد بود و این تمایز حکومت الهی و اسلامی (واقعی) از حکومت‌های اختراع بشری است.  اهداف حکومت غیرمتعالیه مادی، کوتاه‌مدت و سراب‌گونه است و با هر تجربه جدید سیاستش عوض می‌شود. حکومت متعالیه براساس مبادی هستی‌شناختی و انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی درست بنا شده، ولی حکومت غیرمتعالیه، غیرمنطبق با مبادی هستی‌شناختی و بیگانه از اسرار و رموز و اهداف آفرینش انسان (فردی/ اجتماعی) است و شأن واقعی انسان در آن دیده نمی‌شود. امتیاز دولت متعالیه از دولت متدانیه را از این تفاوت می‌توان دریافت.

جایگاه انتخاب و انتصاب در سپردن مسئولیت ولایت به کارگزاران دولت متعالیه و رقابت در دول متدانیه چیست؟

اول- جایگاه انتخاب: حکومت بر ملت مسلمان در اصل به رأی و انتخاب خود مردم واگذار شده، ولی مشروط به آنکه حاکمی را انتخاب کنند که دارای فضایل مذکور در منابع قرآنی و حدیث باشد؛ عالم و فقیه و آشنا به مقررات مدنی و جزائی اسلام (فقه جواهری) و مدیر و مدبر باشد و «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»  نباشد، دور از هوای نفس و حکیمی عارف و زاهد و مستقل باشد، همان‌گونه که در منشور حکومتی روز غدیر، پیامبر خدا با معرفی امام علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام، آن‌را به‌صورت الگوی حکومت، به مردم جهان معرفی کرد. نام این مقام و منصب، «ولایت» گذاشته شده است تا رابطه دو سره عقلانی و عاطفی امت و امام نسبت‌به یکدیگر را نشان دهد، که هم مبتنی‌بر محبت است و هم برپایه حکمت. طبعا این انتخاب امام ازطرف مردم مؤمن، در هر دو طرف ایجاد مسئولیت می‌کند. دوم- جایگاه انتصاب: یکی از حقوق امام و رهبری حق انتصاب افراد شایسته به سمت‌های اداری یا قضایی یا دفاعی و مانند آن است، مثل وزارت و مدیریت. نصب هریک از مسئولان و مدیران، درواقع به‌معنی تفویض بخشی از ولایت به آنهاست و باید کارگزاران هم به‌طور نسبی دارای فضیلت‌های مقرر برای رهبر باشند و حکم «ید واحده» با رهبر را داشته باشند. البته این انتصاب در برخی سمت‌ها مانند ریاست‌جمهوری مسبوق به انتخاب مردم است، همان‌طور که در قانون اساسی آمده و مقام رهبری باید انتخاب مردم را تنفیذ کند، که به‌معنی انتصاب است.

فضایل اخلاقی کارگزاران دولت متعالیه و رابطه آن با فضایل سیاسی (عدالت و...) چگونه است؟

چون مقامات منصوب ملت و رهبری شاخه و فرعی از ولایت الهی و شرعی است، لازم است نوع عقیده و رفتار منصوبان هم با رهبر و ولی مسلمین سنخیت داشته باشد و می‌دانیم که عمل بیرونی و خارجی اشخاص، تراوش اعتقاد و اندیشه درونی آنهاست؛ «و از کوزه همان برون تراود که در اوست»، بنابراین مأمور دولت و ملت هم باید فضایل اخلاقی به‌قدر متعارف داشته باشد و به عدالت و مساوات بنی‌آدم، که در اصل متن اعتقادات اصولی و اسلامی آمده، متعهد شود.  تفکیک فضایل اخلاقی از سیاسی کمی دشوار است و لزومی ندارد، چون هر دو در باطن و در منش انسان جای دارند و منشأ انگیزش‌ها و حرکات و کنش‌های او هستند. التزام به اخلاق و اصول دیگر انسانی مانند عدالت، درواقع همان تعبد به نوامیس طبیعت و فطرت و تسلیم آن بودن (اسلام) است، که گاهی در عرصه اجتماع (و به‌اصطلاح سیاست) ظاهر می‌شود و گاه در خانواده و تهذیب و تربیت نفسی افراد خود را نشان می‌دهد.

خانواده چه نقشی در اتصاف نفوس کارگزاران دولت متعالیه به فضایل اخلاقی دارد؟

در حکمت نظری و در فلسفه، خانواده (یا تدبیر منزل) را واسطه و رابط بین تربیت فردی و تهذیب نفس افراد برای ورود به عرصه اجتماع در سیاست قرار داده‌اند، یعنی خانواده درواقع کارگاهی است برای پرورش «انسان سیاسی و اجتماعی» و افرادی که بتوانند با شرکت در تقسیم کار اجتماعی، به‌قدر توان خود به کار و خدمت به جامعه بپردازند. مربیان این کارگاه باید یک زوج مرد و زن (همسران) تربیت‌شده باشند و آیین زندگی برابر مصالح و منافع واقعی و پرهیز از مخاطرات انحراف از قوانین الهی و آفرینش را بشناسند و سازمان و تشکیلاتی کوچک ولی بسیار مهم به‌نام خانواده را بنا کنند. بنابراین، این خانواده است که خادمان و کارگزاران دارای فضایل اخلاقی و عقلانیت و شعور سیاسی را تأمین و تربیت می‌کند. بدین سبب است که دشمنان ما نیز به‌رغم غفلت و اهمال مسئولان، بیشترین و اصلی‌ترین حملات و هجمات خود را روی خانواده (به‌خصوص زنان) و مدارس کودکان و نوجوانان قرار داده‌اند.

در فرآیند دولت‌سازی متعالیه آیا اصل بر تأسیس ساختارها است یا آنکه می‌توان از تجربه دول متدانیه استفاده کرد؟

البته در دولت متعالیه و حکومت اسلامی، اصل بر تأسیس و بنیاد نهادن بر ساختارهایی است که براساس قرآن و پسند و رضای الهی بنا شده باشد تا بتواند به اهداف و کمالات مقصوده برسد، ولی به‌حکم تصریح آیه مبارکه: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»  این دولت و نظام مکلف است هر اقدام و عمل خیر و صلاح و عقلانی را که تجربه بشری به آن رسیده، اخذ کند. میزان و موارد جواز اخذ این امور، چه در سیاست و اداره کشور و چه در امور اقتصادی و اجتماعی، همان عقلایی و منطقی بودن و مطابقت داشتن با مصلحت عموم مردم و کشور و آیین الهی است و مسلما اخذ عادات و سنن جاهلی یا فاسد و برخلاف اهداف آفرینش و رضای الهی صحیح نیست و پرهیز از آن واجب است.

چگونه می‌توان ساختارهای دولت متعالیه را برابر غایات متعالیه قرار داد؟

همان‌طور که پیش از این هم گفتیم، قواعد مدنی و اخلاقی و سیاسی و اداری و اجتماعی دین اسلام برگرفته از قوانین طبیعت و آفرینش الهی و سنن اوست که به ‌مصلحت انسان و برابر با اهداف استکمالی و تعالی نیز هست و تخلف و پشت کردن به آن، سبب ازدست دادن مصالح واقعی انسان و دور ماندن از سعادت دنیا و آخرت می‌شود. قرآن نسخه‌ای است برگرفته از لوح محفوظ و کتاب آفرینش که زندگی بر معیار ملاکات واقعی و واقعیات حیات بشری را آموزش می‌دهد و خطا ندارد و تماما خیر و منشأ سعادت است.

کتاب‌نامه
قرآن کریم، ترجمه آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی