سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: روز گذشته سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از شهر «پهپادی» این نیرو رونمایی کرد؛ شهری که مدتها پیش نمونههای موشکی آن اعلام شده بود. سردار حاجیزاده وجود شهرهای موشکی را برای نخستینبار در روز ۲۲ مهرماه ۱۳۹۴ برای رسانهها آشکار ساخت.
فرمانده هوافضای سپاه روز گذشته نیز به مناسبت ماه شعبان و در آستانه روز پاسدار دو پایگاه جدید موشکی و پهپادی سپاه را به شکل رسمی افتتاح کرد. بنابر اظهارات این فرمانده ارشد نظامی، پایگاه پهپادی جدید میتواند در هر لحظه 60 فروند پهپاد را به پرواز درآورد. یکی از تصاویر منتشرشده از این پایگاه نشان میدهد پهپادهای انتحاری شاهد-136 در یک محوطه زیرزمینی به شکلی نیمهمتحرک انبار شدهاند. پهپادهای انتحاری کارکرد تقریبا مشابه با موشکهای کروز دارند ولی بهجای موتور توربوجت یا توربوفن از موتورهای ملخی بهره میبرند که باعث کاهش شدید هزینهها میشود، هرچند سرعت هواگرد را نیز بهشدت کاهش میدهد.
سردار حاجیزاده میگوید بهدلیل برد زیاد پرندههای بدون سرنشین، سپاه محدودیت هدف ندارد و میتواند هر هدف متخاصمی را مورد اصابت قرار دهد.
این اظهارات درحالی است که گفته میشود برد پهپادهای شاهد-136 که در تصاویر رونمایی از شهر موشکی سپاه حضور دارند، 2 هزار کیلومتر است. با وجود این، دیگر پهپادهای ایران مانند آرش بنابر اعلام مقامات نظامی درصورت ارتقا قادر به پیمایش مسیری 4 هزار کیلومتری برای رسیدن به هدف هستند.
بااینحال بهرهگیری از موتورهای پیشرفتهتر، با مصرف کم و بدنه سبکتر میتواند برد پهپادهای ایران را بیشتر از فواصل کنونی سازد؛ موضوعی که در سایه رشد بیوقفه فناوری در جهان و ایران چندان دور از ذهن نیست.
این مساله نشان میدهد در هر بردی شلیک انبوه تسلیحات تهاجمی بهسمت اهداف دشمن و نابودی آن بر اثر بارانی از مواد منفجره، یک راهبرد اصلی برای ایران است. برای فهم دلایل اصلی این راهبرد ناگزیر باید ریشههای آن را درک کرد. در همین راستا برجستهتر شدن بحث ساخت سلاحهای هستهای بهدلیل وقوع جنگ در اوکراین، مبدا ورودی مناسب برای بررسی راهبرد بازدارندگی ایران به حساب میآید.
جنگ اوکراین و برجستهتر شدن موضوع «ساخت سلاح هستهای»
با حمله روسیه به اوکراین در بامداد پنجشنبه 24 فوریه (5 اسفند 1400) مساله بازدارندگی هستهای به شکل گستردهای در جهان بار دیگر مطرح شد. بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران اوکراینی با ناامیدی معتقد بودند اگر این کشور 5 هزار سلاح هستهای خود را که از شوروی به ارث برده بود بهطور کامل از دست نمیداد، امروز اینگونه مورد حمله سراسری مسکو قرار نمیگرفت.
این موضوع همانند سراسر جهان در ایران نیز بازتابهایی داشته است، بهگونهای که انتشار سخنان سفیر اوکراین در انگلیس که بهصورت غیرمستقیم از ایران میخواهد سپر هستهای خود را کنار نگذارد، بهطور گستردهای در فضای مجازی منتشر شده است. به موازات این مساله بهویژه میان طبقه متوسط لزوم مسلح شدن به تسلیحات هستهای موردتوجه قرار گرفته، زیرا آنها امروز به چشم میبینند که در اوکراین «امنیت» اهمیتی بیشتر از وضعیت اقتصادی یافته است. با وجود گسترش اعتقاد به اهمیت بالای امنیت اما همچنان به نظر نمیرسد گزینه ساخت و انبار سلاحهای هستهای برای ایران یک راه مناسب باشد. ساخت سلاح هستهای به جز جنبههای بسیار مهم و ارزشمند اخلاقی از دیگر جهات نیز با اما و اگرهایی روبهرو است. بررسی هزینه نگهداری سلاحهای هستهای در اینباره میتواند برای آغاز فرآیند بحث بر سر این تسلیحات راهگشا باشد.
آمریکا با ۷۵۰ میلیارد دلار بودجه دفاعی، بودجهای ۳۵ میلیارد دلاری را صرف نگهداری سلاحهایی میکند که اندکی کمتر از ۵درصد بودجه دفاعی این کشور است. البته باید درنظر داشت تولید، ارتقا و نظارت بر سلاحهای هستهای آمریکا برعهده «اداره ملی امنیت هستهای» است که خود یک سازمان خودمختار در قالب وزارت انرژی این کشور است.
چین نیز حدود ۱۰ میلیارد دلار برای نگهداری سلاحهای هستهای خود هزینه میکند که با توجه به بودجه ۲۷۰ میلیارد دلاری این کشور نزدیک ۴درصد از بودجه دفاعی این کشور است. فرانسه نیز که بودجه دفاعی معادل ۴۹ میلیارد دلار دارد، تقریبا ۴ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار به تسلیحات هستهای خود اختصاص میدهد که معادل ۱۰درصد این بودجه است.
بودجه نظامی روسیه نیز ۶۱ میلیارد دلار است که ۸ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار یا معادل ۱۳درصد بودجه نظامی خود را صرف تسلیحات هستهای میکند.
پاکستان اما از بودجه نظامی ۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلاری خود یک میلیارد دلار را به تسلیحات هستهای اختصاص داده که معادل ۱۸درصد یا یکپنجم بودجه دفاعی است.
این مساله نشان میدهد هرچه یک کشور بودجه نظامی کمتری داشته باشد بهرغم آنکه از یک زرادخانه هستهای کوچک بهره ببرد به نسبت قدرتهای جهانی، باید بخش بیشتری از بودجه دفاعی خود را برای نگهداری تسلیحات هستهای کنار بگذارد. این درحالی است که زرادخانه کشورهای متوسط از بمبهای هستهای تاکتیکی و نه هیدروژنی، بهره میبرند. سلاحهای هستهای هیدروژنی دارای قدرت تخریبی معادل چندصد بمب هستهای تاکتیکی است، ازاینرو کلاهکهای هستهای تاکتیکی بیشتر علیه اهداف منطقهای و نه فرامنطقهای بهکار میرود.
کشورهای کمدرآمد که بهخودیخود و بهطور مطلق، توان نظامی متعارف کمتری نسبت به قدرتهای جهانی دارند، با ایجاد سیستم تسلیحات هستهای از لحاظ نسبی نیز از رقابتها و موازنه در برابر قدرتهای بزرگ جا میمانند، بهگونهای که آمریکا تقریبا ۴درصد از هزینههای دفاعی خود و پاکستان ۱۸درصد آن را صرف تسلیحات هستهای میکنند. در اینجا پاکستان که بهطورکلی تواناییهای نظامی متعارف کمتری نسبت به آمریکا دارد از لحاظ نسبی بیش از ۴برابر آمریکا برای زرادخانه هستهای خود هزینه میکند.
این مساله نشان میدهد ایجاد یک سیستم تسلیحات هستهای برای قدرتهای متوسط، هرچند کوچک باشد، بهدلیل هزینه بالای چنین سیستمی، باعث تشدید عدم توازن در قابلیتهای دفاعی متعارف میان این قدرت متوسط و دیگر کشورها بهویژه ابرقدرتها میشود.
جایگزین سلاح هستهای در سیاست بازدارندگی چیست؟
یک راه مناسب برای قدرتهای منطقهای که دنبال ایجاد توان آتش گسترده در پیرامون خود هستند، سرمایهگذاری روی تسلیحات تهاجمی متعارف مانند موشکهای بالستیک، کروز و همچنین پهپادهای انتحاری برای تولید انبوه آنهاست. تعداد بالای موشکهای بالستیک نقطهزن که دستیابی به فناوری آنها از لحاظ فنی و مالی دشوارتر از تسلیحات هستهای نیست، میتواند قدرت آتشی تقریبا برابر بمبهای هستهای تاکتیکی فراهم آورد. در اینجا میتوان به جای استفاده از یک سلاح هستهای از ۱۰۰ یا ۲۰۰ موشک بالستیک با برد نهایی ۲۰۰۰ کیلومتر بهره گرفت یا حتی موشکهای کروز و پهپادهای انتحاری را با بردی مشابه بهکار گرفت. در فواصل نزدیک نیز میتوان بهدلیل استفاده از موشکهای سادهتر و ارزانتر، مانند موشکهای بالستیک تاکتیکی، تعداد موشکهای پرتابی را افزایش داده و به بالاتر از ۵۰۰ فروند رساند.
این برنامه نظامی بسیار سودمندانهتر از برنامه تسلیحات هستهای است، زیرا سلاحهای هستهای در چهارچوب بازدارندگی قابل انتفاع و نه بهرهبرداری هستند، بهگونهای که اساسا کار به مرحله استفاده از آنها نمیکشد؛ در مقابل اما برنامه موشکی و پهپادی بهدلیل انعطاف بالا به جز ایجاد بازدارندگی از لحاظ راهبردی، بهدلیل قدرت آتش بالا درصورت استفاده انبوه، قابلیت استفاده تاکتیکی بهصورت شلیک کمحجم را نیز دارد.
پاکستان اگر به جای سالانه یک میلیارد دلار هزینه نگهداری از تسلیحات هستهای، به تولید سالانه ۷۰۰ موشک بالستیک یک میلیون دلاری میپرداخت و همزمان با ۳۰۰ میلیون دلار دیگر موشکهای کروز و پهپاد انتحاری تولید میکرد، امروز با هزاران موشک بالستیک، بیش از دهها هزار موشک بالستیک تاکتیکی و دهها هزار پهپاد انتحاری یک قدرت مهیب منطقهای به شمار میرفت که در هر لحظه میتوانست از این تسلیحات بهشدت منعطف، در اندازه لازم علیه هر دشمنی از کشورهای متخاصم تا گروههای تروریستی از آنها استفاده کند.
این مساله به معنای انهدام کلیت برنامه هستهای پاکستان نیست، بلکه این کشور پس از نشان دادن ابعاد برنامه هستهای خود، دشمن خود را به این نتیجه میرساند که دارای چه قابلیتهایی در وقت لازم است؛ گرچه این وقت لازم هیچگاه فرا نمیرسد.
امروز تسلیحات هستهای پاکستان که شمارشان به ۱۱۰ کلاهک میرسد، بلااستفاده ماندهاند و با هزینههای کمرشکن هر سالهشان انبار شدهاند. از سوی دیگر در یک جنگ هستهای امکان انهدام بخشی از سکوهای شلیک و مراکز نگهداری این تسلیحات از طریق حملات هستهای وجود دارد؛ درحالیکه دهها هزار موشک و پهپاد که در سراسر پاکستان پخش شده، به هیچعنوان بهطور موثر نابودشدنی نیستند.
برنامه بازدارندگی ایران بر چه مبناست؟
برنامه دفاعی ایران برای ایجاد بازدارندگی در مقابل دشمن مبتنیبر استفاده انبوه از تسلیحات هجومی ارزانقیمت است. براساس این، تهران دنبال آن است با تولید انبوه تسلیحات تهاجمی متعارف بتواند قدرت آتش خود را در حوزه متعارف و تاکتیکی به اشباع برساند تا این توانایی با ارتقا یافتن به یک قابلیت راهبردی و ایجاد بازدارندگی تبدیل شود.
با توجه به بردهای اعلامشده برای تسلیحات تهاجمی ایران، آنچه تردیدآفرین است، رعایت محدودیت در برد این سلاحها از سوی تهران است. این محدودیتها از دو مورد ناشی میشوند؛ نخست سیاستهای ایران برای حفظ دایره آتش 2 هزار کیلومتری در اطراف ایران و گسترش نیافتن آن و دوم محدودیتهای فناوری و مالی برای افزایش این برد.
بااینحال به نظر میرسد این مرزها بهزودی قابل گذر خواهند بود، زیرا دایره دشمنیها با ایران افزایش یافته و مقامات ارشد نظامی تهران نیز تلویحا از امکان افزایش برد تسلیحات تهاجمی ایران بهویژه موشکهای بالستیک خبر دادهاند.
در حوزه فناوری و مالی نیز باید توجه داشت در سایه رشد سریع علم، تسلیحات متعارف ساختهشده توسط ایران بهسرعت قابلیت افزایش برد را نیز دارند. تا چندین دهه قبل یک وسیله پروازی کوچک با مواد منفجره قادر به رسیدن به بردی معادل ۲ هزار کیلومتر و اصابت دقیق به هدف نبود اما امروزه برای کشوری مانند ایران بهآسانی در دسترس است.
40 سال قبل و در ابتدای دهه 80 برد موشکهای بالستیک متعارف همانند موشک اسکاد که میتوانست توسط قدرتهای متوسط نیز مورد استفاده قرار گیرد، به ۳۰۰ کیلومتر میرسید و بهمرور طی این دهه با افزایش برد به ۷۰۰ و درنهایت ۱۳۰۰ کیلومتر رسید. امروزه اما بهراحتی برد موشکهای بالستیک تاکتیکی ایران به ۱۴۵۰ کیلومتر میرسد. همزمان با موشکهای بالستیک نیز ایران وارد ساخت موشکهای کروز و تسلیحات بهشدت ارزان پهپادهای انتحاری شده است. این تسلیحات باعث شدهاند قابلیت اشباعسازی ایران تا برد ۲۰۰۰ کیلومتری مرزهای ایران برسد اما واقعیت نشان میدهد این قابلیت با اندکی ارتقا قادر به اشباعسازی فواصلی فراتر از این برد نیز خواهد بود.
به اعتراف کنت مککنزی، فرمانده ارتش آمریکا در منطقهای موسوم به «سنتکام» که چند روزی بیشتر به اتمام مسئولیتش باقی نمانده است، ایران میتواند هر هدفی را در منطقه به شکل پرحجم و شدت زیاد مورد حمله قرار دهد. البته باید توجه داشت ترکیب این حمله با تعداد بالای نظامیان اسلحه بهدست ایران که به ۵ میلیون تن میرسند، به معنای دستیابی زمینی به هر نقطهای در منطقه نیز هست.
این مساله نشان میدهد درصورت تسلط بر زمین، تسلیحات ایران که از لحاظ تحرک نیز بهشدت منعطف هستند با انتقال به جبهههای جلوتر، قادر به افزایش برد خود از طریق حرکت کشویی حین جنگ خواهند بود.
از سوی دیگر بخشی از راهبرد امنیتی ایران برای جلوگیری از جنگ، که برخی آن را در بازدارندگی هستهای میجویند، امنسازی پیرامون ایران است. ازاینرو تهران با تقویت نیروهای مردمی در کشورهای مجاور خود و اخراج اشغالگران فرامنطقهای یک نظام امنیتی منطقهای که دارای بههمپیوستگی بوده، ایجاد کرده است.
این گروهها بسیار کمهزینه بوده و از طریق منابع مالی قابل اتکا و داخلیشان به تامین هزینه میپردازند و به جز کارکردهای نظامی، دارای تاثیراتی در دیگر حوزهها ازجمله فرهنگی و اقتصادی نیز هستند.
تکیه بر برنامه بازدارندگی هستهای و دلخوش بودن به آن ضمن از بین بردن مبالغ بسیار زیادی از بودجه کشور، باعث میشد بسیاری از درهای گشودهشده کنونی بسته بماند و حتی سختتر نیز بشود.
برنامه بازدارندگی هستهای بهدلیل آنکه نیازمند ایجاد توازن وحشت است، فضایی دشوار برای محدود ساختن کشور دارای سلاح هستهای در چهارچوب مرزهایش ایجاد میکند، زیرا مسلح بودن به سلاح هستهای دولتها را تشویق میکند برای ایجاد موازنه ترس دست به تهدید کشورهای اطراف بزنند که این مساله خود باعث تخریب شدید روابط منطقهای با دیگر دولت و ملتها میشود.
درنظر بگیرد ایران بهجای پیگیری برنامه موشکی و نفوذ منطقهای خود مبادرت به ساخت 100 سلاح هستهای تاکتیکی میکرد و با این تعداد سلاح همواره تلاش میکرد همسایگانش را تهدید کند، چیزی که هند، پاکستان و حتی رژیمصهیونیستی آن را تا حدی انجام میدهند. در اینصورت بهرغم بهدست آوردن یک جایگاه ظاهری بزرگ برای ایران، یک محیط بسته در اطراف کشور ایجاد میشد که امکان هرگونه نفوذ موثر منطقهای را برای کشور متوسطی مانند ایران با شک و تردید همراه میساخت. در چنین شرایطی دیگر کشورهای منطقه از عربستان و ترکیه گرفته تا امارات و حتی مصر و اردن بهسمت ساخت سلاح هستهای گام برمیداشتند.
ایران بهدنبال مفهومی «مترقی» از بازدارندگی
ایران با استفاده از راهبرد بهکارگیری انبوه تسلیحات تهاجمی متعارف میتواند بازدارندگی راهبردی برای خود ایجاد کند اما این به معنای بیاهمیتی موضوع هستهای برای ایران نیست اما فناوری هستهای برای تهران چیزی فراتر از معنای فروکاستهشده آن است.
هدف ایران از توسعه فناوری هستهای خود چیزی متفاوت از معنای پاکستانی و کرهای آن است؛ بلکه بیشتر با معنای ژاپنی و آلمانی آن مشابهت دارد. بر این مبنا ایران به جای اراده بازدارندگی از سلاح هستهای، از طریق دانش هستهای و دیگر علوم دنبال بازدارندگی ملی میگردد.
«فرهیختگان» پیشتر در گزارشی با عنوان «دست خالی در برابر ایران» که در تاریخ شنبه 27 آذرماه 1400 منتشر شد، تاکید کرد «تهران با تمرکز بر «بازدارندگی علمی-ملی» نقطهای بالاتر از کسب توانایی ساخت سلاح هستهای را دنبال میکند.»
بازدارندگی علمی برخلاف بازدارندگی هستهای کارایی خود را اثبات کرده و مترقیتر از اینگونه بازدارندگیهای مبتنیبر کشتار جمعی به حساب میآید. براساس شواهد تاریخی آلمانها پس از دو شکست در جنگهای جهانی اول و دوم بهدلیل قدرت علمی خود به کشوری دست دوم در جهان تبدیل نشدند. فرانسه با وجود اشغال پاریس در سال 1871 و همچنین 1940 همچنان در میان ابرقدرتها باقی ماند، همانگونه که ژاپن بهعنوان بازنده جنگجهانی دوم این جایگاه را حفظ کرد. روسها نیز پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 با وجود کاهش جالبتوجه قدرتشان به سطح قدرتهای متوسط نزول نکردند.
در تمام مدتی که قدرتهای برجسته علمی جهان شکستهای سنگین و خانمانبراندازی را تجربه کردند حتی برخی کشورهای پیروز در جنگ نیز نتوانستند به جایگاه آنان دست یابند. همچنین باید توجه داشت در هر نوبت قدرت پیروز در هر جنگی نیز احتمالا در حوزه علمی دست بالا را داشته است همانند آمریکا که در دو جنگجهانی موفق شد تواناییهای صنعتی خود را نیز به جنگ بیاورد. بازدارندگی علمی-ملی امروز یک گزینه مهم است که خود این توانایی قدرت ساخت هر سلاح لازمی را به کشور موردنظر میبخشد.