مریم طیبی نظری- فاطمه طاریبخش، گروه دانشگاه: وابستگی مالی دانشگاهها به بودجههای دولتی، چالشهای منابع مالی و نحوه اداره درآمدها در کنار بودجههای این مراکز چندسالی است که به یکی از معضلات روسای دانشگاهها و فعالان نظام آموزش عالی تبدیل شده است. در این میان بسیج دانشگاه تهران 10 اسفندماه سومین نشست خود با عنوان «تحول در دانشگاه» را به موضوع اقتصاد آموزش عالی اختصاص داد. در این نشست یعقوب انتظاری عضو هیاتعلمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم و عضو کمیته برنامهریزی برنامه پنجم توسعه آموزش، کاظم فتحتبار پژوهشگر معاون طرح و برنامه دانشگاه تهران و سیدعلی متولی عضو شورای علمی موسسه علم و سیاست اشراق حضور داشته و هرکدام دیدگاه خود را درخصوص چگونگی رفع مشکل بودجه دانشگاهها، افزایش قدرت این مراکز در تامین منابع مالی و... مطرح کردند. در ادامه متن کامل این نشست آورده شده است.
امروز دانشگاههای دولتی با چالش جدی تأمین مالی مواجه شدهاند و این مهم را نهتنها در پرداخت حقوق، بلکه در نیمهکاره رها کردن پروژههای عمرانی، بهروز نبودن آزمایشگاهها و... میبینیم و با توجه به حضوری شدن دانشگاهها این مشکل چندبرابر میشود، نظر شما درباره معضل امروز دانشگاهها چیست؟
انتظاری: مشکل مالی دانشگاهها درحالحاضر از مشکل عمومی اقتصادی کشور ناشی میشود، یعنی مشکلاتی که ما درحالحاضر در رابطه با دانشگاهها داریم و سال گذشته نیز وجود داشت، عمدتا ناشی از مشکل اقتصادی ما و کسری بودجه دولت و تورم فزایندهای بوده که درحالحاضر در کشور ما حاکم است. البته در این موضوع اینطور نیست که دانشگاهها مجبور به تحمل وضعیت باشند و در اصل دانشگاهها نیز در به وجود آمدن این وضعیت سهیم هستند. درواقع دانشگاهها بهصورت درونی و بیرونی دچار فشار هستند و با مشکلات اقتصادی مواجهند.
دانشگاهها نه میتوانند مشکل خود را حل کنند و نه مشکلات زیستبومشان
بهطورکلی تحلیل کوتاهمدت و تحلیل بلندمدت داریم. در تحلیل کوتاهمدت به این موضوع اشاره میشود که اگر وضعیت دولت خوب شود و بودجه دولت بهبود پیدا کند، وضعیت اقتصادی کشور بهبود پیدا کند، وضعیت دانشگاهها نیز به آرامی بهبود پیدا میکند. اما چه تضمینی وجود دارد که دوباره درصورتیکه سیکلهای اقتصادی شروع شد و دچار رکود شدیم دانشگاه دچار معضل نشود. این درحالی است که از دانشگاه انتظار میرود نهتنها بتواند مشکلات خود را حل کند بلکه مشکلات جامعه را نیز حل کند. اما متاسفانه درحالحاضر دانشگاهها نهتنها نمیتوانند مشکل خود را حل کنند بلکه تأثیر جالبتوجهی بر زیستبوم خود- توسعه اقتصادی و اجتماعی- در جغرافیایی که هستند، ندارند. این مساله حاد و پیچیده است و بهدلیل مشکلات اقتصادی بهراحتی نمیتوان برای دانشگاهها نسخهای پیچید و گفت که اگر این کار را انجام دهند، مساله حل میشود. اقتصاد ما با توجه به اینکه یک اقتصاد نفتی و تکمحصولی است، اقتصادی غیرآزاد و غیررقابتی نیز هست و دائم دچار مشکل میشود. ممکن است در مدت کوتاهی صادرات نفت ما بهبود پیدا کند و ما با جهان در صلح زندگی کنیم، اما درواقع وضعیت اقتصادی ما بهصورت ظاهری و صوری بهبود پیدا میکند. درست در زمانی که بخواهیم تغییرات سیاستی دهیم و عرضاندامی در جهان داشته باشیم، دوباره وضعیت ما بد خواهد شد. به این دلیل که اقتصاد ما، اقتصاد پویا، رقابتی و آزاد نیست. اگر بخواهم شفافتر بگویم، دانشگاه بهعنوان یک سازمان، بسیار تحتتأثیر زیستبوم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خودش است. اگر این موارد در زیستبوم دچار مشکل شود، بالطبع دانشگاه نیز دچار مشکل خواهد شد. اما دانشگاه سرچشمه دانایی است و باید بتواند مشکلات خود و جامعه را حل کند. از دانشگاه انتظار میرود بهگونهای در جامعه و اقتصاد تغییرات ایجاد کند که اقتصاد ما بهسمت اقتصاد پویا و رقابتی حرکت کند. برای مثال دانشگاه تهران اگر بخواهد تبدیل به یک اقتصاد پویا شود و خود اقتصاد پویایی داشته باشد، چه کاری میتواند انجام دهد؟
استقلال آموزش عالی تنها با استقلال دانشگاهها معنا پیدا میکند
درحالحاضر کاری نمیتواند انجام دهد؛ چراکه استقلال لازم را ندارد. اقتصاد آموزش عالی و اقتصاد پویای دانشگاه زمانی معنی پیدا میکند که دانشگاه مستقل باشد؛ اولین قدم استقلال دانشگاه است. تا زمانی که دانشگاهها استقلال پیدا نکنند، نمیتوانیم انتظار زیادی داشته باشیم. فرض کنیم دولت استقلال لازم را به دانشگاه داد، در اینصورت قطعا تحولات زیادی اتفاق خواهد افتاد. فرض کنیم که دانشگاه مستقل شود، در فضایی که دانشگاه مستقل است و میتواند رئیس و هیاتامنا و دانشجویش را انتخاب کند و هیاتعلمی را جذب کند، نیروی کارش را بهصورت مستقل استخدام کند، آنوقت میتوان به بحث اقتصاد آموزش عالی پرداخت. در اینصورت است که اقتصاد آموزش عالی تعریف میشود.
7 فرآیند تولید ارزش در فضای دانشگاه
درواقع اجتماعی از کنشگران که در تعامل پویا با یکدیگر هستند، با بهرهبرداری از منابع و ایجاد فرآیندهای تولید، توزیع، ترویج و تبدیل و با استفاده از دانش، ارزش تولید میکنند. دانشگاه یک کنشگر کانونی در اقتصاد آموزش عالی است. طبق این تعریف پس هدف دانشگاه تولید ارزش است. ارزش بر دو نوع است: اول ارزش عمومی و دوم، ارزش خصوصی. ارزش خصوصی همان ارزشی است که برای افراد مطلوبیت حال و آینده را ایجاد میکند. ارزش عمومی نیز ارزشی است که در زمان حال و آینده برای جامعه مطلوبیت ایجاد میکند. دانشگاه از طریق فرآیندهایی این ارزشها را تولید میکند. اولین و شاید مهمترین مکانیسم، تولید سرمایه انسانی است. دومین مکانیسم تولید سرمایه دانش است. سوم، تولید سرمایه فرهنگی، چهارم، تولید سرمایه اجتماعی و پنجم، تولید فناوری است. ششمین مکانیسم، نوآوری و هفتمین و آخرین مکانیسم کارآوری دانشبنیان است. اگر دانشگاه مستقل و آگاه بتواند چنین فرآیندهایی را در وجود خود شکل دهد و از طریق آنها ارزشهای عمومی و خصوصی تولید کند، درنهایت میتوان گفت که دانشگاه هم میتواند مشکلات خود را برطرف کند و مشکلات زیستبوم خود را نیز برطرف میکند. طبق نظریه اقتصاد آموزش عالی، دانشگاه باید بیشترین ارزش را با کمترین منابع تولید کند و در اینجا بحث کارایی و بهرهوری لحاظ میشود یعنی یک دانشگاه مستقل که مدیریت حرفهای_و نه مدیریت سیاسی- دارد، منابع را بهگونهای تخصیص میدهد که کارایی اقتصادی و کارایی فنی بهصورت اثربخش در آن لحاظ شود.
برای اینکه دانشگاه بتواند چنین فرآیندهایی را درون خود شکل دهد و با کمترین منابع تولید کند، باید روشها و رویکردهای مدیریتی مبتنیبر فرمهای سیاسی را کنار بگذارد و روشهای مدیریت نوین را که شباهت زیادی به مدیریت بخش خصوصی دارد، استفاده کند. برای اینکه دانشگاهها بتوانند فرآیندهایی را که به آنها اشاره شد، شکل دهند و به نحو مطلوبی در وجود خود مدیریت کنند، باید اقدام به ساختن اکوسیستمهای کارآفرینی و نوآوری کنند. اگر دانشگاه نتواند این اکوسیستمها را بسازد در تولید ارزش با مشکل مواجه خواهد شد.
وضعیت موجود کشور نتیجه بیمسئولیتی نهاد علم در ایران است
متولی: سوالی که باید مطرح شود این است که مسئول وضع فعلی کشور چه کسی است؟ مسئولیت مستقیم وضع موجود اقتصاد و سیاست با نهاد علم است، هم حوزههای علمیه و هم دانشگاه باید در مقام پاسخگویی باشند. مبدأ تئوریپردازیها چه در سطح نظریهپردازی و جهانبینی و چه در سطح تئوریهای اداره جامعه و اقتصادی و سیاسی با نهاد علم است. وضعیت موجود در ایران نتیجه بیمسئولیتی نهاد علم در ایران است. دانشگاه فاقد هیچگونه عنصر لازم برای داشتن شخصیت است. برای به رسمیتشناختن دانشگاه و حوزه علمیه باید از روابط آن پرسید. آیا در درون نهاد علم رابطه نهادی وجود دارد؟ بنده چنین چیزی را نمیبینم. هیچگونه روابط سازمانیافته و مشخصی نه با دولت و نه با دین و نه بازار از سوی نهاد علم وجود ندارد.
دانشگاه یک دانشگاه نفتی است که ارتزاقش از نفت هم یک ارتزاق معنادار نیست. دانشگاهها در ابتدا در یک اتصال معناداری با کلیسا شکل گرفت و رویکرد غالب ابتدا در دانشگاه اینچنین بود که دانشگاه از نهاد دین ارتزاق میکرد، این رابطه یک رابطه معناداری است؛ چراکه این دین است که نقش اصلی را در اداره جامعه برعهده دارد، کلیساست که بر روابط اجتماعی–سیاسی حاکمیت دارد. در این موقعیت دین نقش مؤثر و محوری دارد. نهاد علم با نهاد دین وحدتی دارد و درنهایت جامعه را اداره میکند. در موقعیتی که دانشگاه به دولت متصل میشود، دانشگاه است که در دولت اثرگذار است و ارتزاق آن از دولت معنادار است. حتی در نسل اخیر دانشگاه از بازار ارتزاق میکند، در اینجا هم دانشگاه نقش تعیینکنندهای در بازار دارد.
دانشگاه از صحنه اجتماع دور است
دانشگاه ما چه تاثیری در صنعت ما دارد؟ غیر از این است که دانشگاه صرفا کارشناسانی را پرورش میدهد که بعد از فارغالتحصیلی ارتباط نهادی خود را با دانشگاه از دست میدهند و گویی دانشگاه رسالتش را از دست داده و انگار دیگر رسالتی ندارد، اینجا دانشگاه از صحنه اجتماع دور است، ازاینرو کارشناسان اثرگذاری مناسب را ندارند. استادان که در اتاقهای خود و به دور از واقعیت جامعه تحلیلهای خود را ارائه میدهند، ازاینرو نظراتشان جدی گرفته نمیشود.
نهاد علم در ایران طرحی از علم ندارد
به نظر بنده متهم اصلی نهاد علم است. دانشگاه و حوزه علمیه نمیتوانند با قرار گرفتن در حاشیه سیاستگذاری اقتصادی و سیاسی، راهکار بدهند. با ارائه نسخههایی به دور از واقعیت نباید انتظار برونرفت از این جامعه را داشت. نهاد علم در ایران طرحی از علم ندارد، نمیداند از علم و دانشگاه چه چیز میخواهد. آیا علم اعتقادات است و قرار است روایتی از هستی برای زندگی به ما دهد؟ آیا علم قرار است مسئول اداره امور اجتماعی و سیاسی ما باشد؟ یا مسئولیت علم اداره امور روزمره ما را برعهده دارد؟ معلوم نیست دانشگاه ما دنبال چه طرحی از علم است، سیاستگذاران ما در سطح کلان کشوری هم طرحی برای علم ندارند و همین باعث میشود دانشگاه بدون هویت، فاقد شخصیت و بدون هیچگونه رابطه با اقتصاد باشد.
دانشگاه باید مبدأ تولید ثروت باشد
دانشگاههای آلمانی دانشگاههای دولتیای هستند که بودجه آنها بهواسطه دولت تأمین میشود. اما این دولتی بودن در آلمان معنادار است. آلمان بهواسطه تأثیرپذیری از نظریات هگل طرحی از علم دارد که علم با حاکمیت و دولت نسبت دارد و لذا ارتباط معناداری بین دولت و علم برقرار است. پس در این مرحله میتوان دو نتیجه گرفت. اول اینکه علم خودش مبدأ همهچیز است. مبدأ امور و ثروت است. هرجا ثروتی تولید میشود بهوسیله فنون اهل علم است. باید این روایت غلط که دانشگاه نباید از جایی ارتزاق کند، کنار گذاشته شود بلکه دانشگاه باید خود مبدأ تولید ثروت باشد و برای این طرحهایی موجود است.
دومین مساله این است که آیا دانشگاه باید خصوصیسازی شود؟ خیر. بنده اصلا چنین منظوری ندارم، مساله این است که تلقی جمهوری اسلامی ایران از علم چیست؟ آیا شما دانشگاهیان ایدهای برای هستی دارید؟ براساس اینکه دانشگاه چه چیزی است و چه کاری باید انجام دهد، معلوم میشود که دانشگاه باید خصوصی باشد یا دولتی، این فرض که دانشگاههای خصوصی دانشگاههای بهتری هستند، غلط است. همانطور که دانشگاههای آلمانی از بهترین دانشگاههای جهان است، درحالیکه دولتی است و 93درصد بودجه آن توسط دولت تأمین میشود. از آنجا که گفتمان آمریکایی غلبه کرده است فکر میکنیم که دانشگاههای خصوصی دانشگاههای بهتری هستند.
در جمعبندی صحبتهایم چند نکته را عنوان میکنم. من هم معتقدم دانشگاه باید مستقل باشد. از آنجا که نهاد علم را مبدأ میدانم، چنانکه در طرح علم آمریکایی دانشگاه جیرهخوار بازار است، دانشگاهی که تمام بودجه یک سال آن از قرارداد با یک صنعت خاص تأمین میشود، آیا میتواند مسائل بنیادین را بررسی کند؟ جواب به این سوال منفی است. اگر صنعتی دانشگاه را تأمین مالی کند، دیگر به شما اجازه نمیدهد تحقیقات بنیادین داشته باشید، البته که شرایط دانشگاهها در آمریکا بهتر از ایران است. ما نمیتوانیم درکی که آنها از علم داشتهاند، داشته باشیم. بهدلیل آنکه ما هنوز درک اساسی از علم نداریم. نکته دوم آیا تلقی دانشگاهیان از علم، خصوصیسازی دانشگاههاست؟ آیا دانشگاههای ما این ظرفیت را دارند که در نقش یک بنگاه اقتصادی نقش ایفا کنند؟ اساسا دانشگاهیان ما میتوانند دیدگاه اقتصادی به امور داشته باشند؟ ما باید دانشگاه را بهعنوان نهادی تأثیرگذار و سیاستگذار در جامعه داشته باشیم. باید تعیین موضع دانشگاه وضعیت اقتصاد و سیاست را در جامعه به هم بریزد. وقتی آقای میرزایشیرازی با یک فتوای دینی که همان تحریم تنباکو بود، توانست نهاد بازار و سیاست را زیر و رو کند، این یعنی همان نهاد علم و فرد علمی. آیا دانشگاهیان ما با تعیین موضع میتوانند نهاد بازار و سیاست را متأثر کنند؟ خیر؛ چراکه چنین نگرشی ندارند، دانشگاه ما چیزی نیست جز یک ادارهای که کارمندان علمی دارد و درنهایت یکسری تشریفات علمی را انجام میدهد. ما باید وضع واقعی دانشگاه را مدنظر بگیریم.
چالش اصلی وجود ساختار دوقطبی در تأمین مالی دانشگاههاست
فتح بار: بنده درصدد بررسی چالشهای مالی دانشگاه در سطح خرد و مصداقی هستم. مساله مالی آموزش عالی یکی از عوامل تاثیرگذار در همه فعالیتها و کارکردهای دانشگاه است. در مباحث نظری، مساله مالی شامل سه بخش کلی تأمین، تخصیص و نحوه کارکرد منابع مالی است. با توجه به اینکه موضوع ما درباره تأمین منابع مالی است، تمرکز عرایض بنده بر تأمین منابع مالی دانشگاههاست. کمیابی مسائل مالی یکی از حوزههای آموزش عالی است. چالش اصلی در این مساله وجود ساختار دوقطبی در تأمین مالی دانشگاههاست. تأمین بودجه یا دولتی است یا براساس شهریه دانشجوها صورت میگیرد و به جز معدود دانشگاههای بزرگ به سایر منابع ممکن، توجهی نمیشود. منابعی نظیر وقف، کمکهای مردمی، تجاریسازی منابع علمی و دستاوردهای آموزشی و پژوهشی، همچنین توانمندیهایی که توسط دانشگاه و دانشجویان وجود دارد، همگی از مواردی است که میتواند به محدودیت منابع مالی کمک کند. آنچه در عمل در تأمین مالی دانشگاهها محقق میشود، استفاده از منابع محدود و ساختارهای دوگانه است. شرایط موجود در جامعه باعث شده دانشگاهها از این مکانیزمها و ساختارهای محدود استفاده کنند.
تحریم و کرونا، منابع دانشگاهها را تحتتاثیر قرار داد
در سالهای اخیر به علت تحریم و شرایط کرونایی، منابع دانشگاهها بهشدت تحتتاثیر قرار گرفته است. تاثیرگذاری ویروس کرونا بر دانشگاهها از دو جنبه قابل احصاست: محدود شدن منابع کلان کشوری که بهدلیل تاثیرات ویروس کرونا بر شرایط اقتصادی به وجود آمده و درنتیجه تأثیر آن بر بودجه دانشگاهها خود را نشان میدهد و از طرف دیگر شرایط کرونایی و تعطیلی دانشگاهها، درآمدهای اختصاصی را مانند اجاره دادن خوابگاهها، باشگاهها و... کاهش داده است. در گذشته کسری بودجه دانشگاه به کمک درآمد اختصاصی دانشگاهها مدیریت میشد اما با وجود شرایط کرونایی این امکان نیز از دانشگاهها گرفته شد و درنتیجه دانشگاهها بار سنگینی را متحمل شدند. کمیابی منابع یک واقعیت است. و مساله اصلی نحوه برخورد با این چالش است، اینکه چگونه باید با این چالشهای اجتماعی و اقتصادی برخورد شود تا دانشگاهها کمتر تحتتأثیر قرار بگیرند. یکی از راهکارها تنوعسازی و پایدارسازی منابع مالی است. درواقع منابع مالی باید بهگونهای مدیریت شود که از پتانسیلهای موجود در جامعه و دانشگاه استفاده شود و درعینحال پایدار بوده و کمتر تحتتأثیر بحران اجتماعی و اقتصادی قرار بگیرد.
یکی از مسائلی که در این زمینه قابل بحث است، ناکارآمدی تأمین منابع مالی درحالحاضر است که استادان مصادیق را مطرح کردهاند. از نظر بنده مهمترین ناکارآمدی در این زمینه، وابستگی دوقطبی است؛ یعنی دانشگاهها یا به نفت وابستهاند یا به شهریه دانشجویان. درحالحاضر تعداد دانشجویان شهریهپرداز نیز کاهش پیدا کرده است که قطعا در تأمین مالی دانشگاهها تاثیرگذار بوده و کیفیت دانشگاهها را متأثر خواهد کرد، این خود مسائل جدیدی را به وجود خواهد آورد، ازاینرو استفاده از منابع جدید مانند خیریهها و تجاریسازی پروژههای آموزشی و پژوهشی میتواند چالش را برای دانشگاهها کم کند.
عدالت آموزشی یعنی کمک مالی دولت براساس وضعیت اجتماعی و اقتصادی استانها باشد
درحال حاضر عمدهترین راه برای تامین مالی اختصاصی دانشگاهها اجارهدادن امکانات رفاهی است و سهم اندکی به توانایی دانشگاهیان مربوط است. اگر بتوانیم بار تامین مالی را بیشتر روی توانایی دانشگاهیان و تجاریسازی پروژههای آموزشی و پژوهشی بیندازیم، میتوانیم به پایداری نسبی در این زمینه رسیده و کمتر تحتتاثیر بحرانها قرار بگیریم. یکیدیگر از چالشها در این زمینه تخصیص نامتوازن بودجه و کمکهای مالی به دانشگاههاست. عدالت آموزشی ایجاب میکند کمکهای مالی دولت به دانشگاههای دولتی براساس وضعیت اجتماعی و اقتصادی استانها دنبال شود. اصلاح نحوه این تخصیصها باید براساس مبانی علمی و تخصصی باشد. چالش بعدی در تامین مالی دانشگاهها عدمدخالت استانداریها در این مساله است. در عمل دانشگاهها از این قابلیت استفاده نمیکنند. قانونی در بودجه سال 99 وجود دارد به نام قانون بودجه متوازن که درواقع دانشگاههای استانی میتوانستند از منابع مالی استانی استفاده کنند که متاسفانه در بودجه سال 1401 این قانون از لایحه بودجه حذف شده است. درنهایت اگر بتوانیم استانداریها و شهرداریها را در تامین بودجه دانشگاهها شریک کنیم، توانستهایم مقداری از مسیر را هموارتر کنیم. مساله بعدی کاهش خرید منابع دولتی است. افزایش بودجه دانشگاهها در هر سال متناسب با تورم و بحرانهای اقتصادی در جامعه نیست و این امر باعث کاهش قدرت خرید دانشگاهها شده است. این مساله باعث شده اولویت در مصرف بودجه به تامین حقوق پرسنل ختم شود و در زمینههای دیگر بودجه کمتری اختصاص پیدا کند، درنتیجه کیفیت آموزشی و پژوهشی دانشگاهها را هم متاثر میکند.
بودجه دولتی دانشگاهها بد نیست مهم عدموابستگی به آن است
مساله بعدی الگوی نامناسب کسبوکار در دانشگاههاست، نگاه اقتصادی به دانشگاهها بسیار ضعیف است. سیاستگذاران باید نگاه خود را تغییر دهند. نگاه اقتصادی به دانشگاهها لزوما بهمعنای آن نیست که دانشگاهها صرفا اقتصادی در نظر گرفته شوند بلکه آنها ماموریتهای دیگری نیز دارند. اما در این میان باید از الگوهای تجاریسازی پروژههای پژوهشی و آموزشی منابعی را برای تامین مالی دانشگاه در راستای ارتقای تعالی آن و دستیابی به اهداف آن استفاده کرد. بنده با کاهش بودجه دولتی دانشگاهها موافق نیستم. نفت یک نعمت است چرا نباید از آن برای دانشگاه استفاده کرد؟ آنچه مهم است عدمایجاد وابستگی به آن است و استفاده دانشگاهها از منابع دیگر درکنار این منبع است. با توجه به توانایی دانشگاهها در رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه، استفاده از این منابع منطقی است و سهم دانشگاههاست. بخشی از ناکارآمدی استفاده از منابع مالی به دلیل استفاده از بودجه دولتی است. مساله بعدی عدماستقلال مالی دانشگاه است که باعث عدماستقلال در تصمیمگیری دانشگاه میشود. وقتی دانشگاهها منابع مالی خود را از دولت تامین میکنند مسلما باید جوابگوی نیازهای دولت باشند.
باتوجه به نکات و تحلیلهایی که هرکدام از میهمانان بیان کردند، پیشنهاد شما برای رفع این مشکل و بهبود اوضاع اقتصاد آموزش عالی بهخصوص دانشگاهها چیست؟
انتظاری: به دو نوع ارزش عمومی و خصوصی که دانشگاه تولید میکند، اشاره کردیم. اگر بخواهند تولید ارزش عمومی را تامین مالی کنند درواقع باید عموم جامعه آن را تامین کنند. در نتیجه ارزش عمومی را جامعه تامین مالی میکند. در اینجا جامعه را به دو قسمت تقسیم میکنیم؛ کسی که نماینده جامعه یا همان دولت است، بهعنوان نماینده جامعه باید آموزش عالی و دانشگاهها را تامین مالی کند. سمت دیگر جامعه سازمانهای مردمنهاد و خیرین هستند. ما از هر دو سمت تامین مالی ارزش عمومی با مشکل مواجه هستیم. یعنی کمکهای دولت به دانشگاهها خیلی پایینتر از ارزش عمومی است که دانشگاهها برای جامعه تولید میکنند. از سمت دیگر نیز دانشگاه نمیتواند منابع در دست سازمانها و خیرین را جمع کند.
بودجه سرانه دانشجویان ایرانی یکسوم دانشگاههای کشورهای پیشرفته است
یکی از فعالیتهای مهمی که دانشگاهها باید درون خود انجام دهند ایجاد اکوسیستم و برنامهریزی برای جذب منابع مالی عمومی است. پس راهحل این است که دانشگاهها باید برای جذب منابع عمومی یک اکوسیستم ایجاد کنند و دولت نیز موظف است تامین مالی دانشگاهها را در ابعاد مختلف (آموزش، پژوهش، خدمات اجتماعی و...) افزایش دهد، حتی شاید دو یا سه برابر کند. درحال حاضر بودجه سرانه دانشجویان در کشور ما یعنی بودجه منابع دولتی برای هر دانشجو شاید یکسوم بودجه دانشگاههای کشورهای پیشرفته و کشورهای درحال توسعه مثل مالزی و ترکیه است.
دانشگاهها برای تامین مالی نیازمند ایجاد اکوسیستم فناوری و کارآفرینی هستند
دولت درحال حاضر نهتنها به اندازه مناسب تامین مالی نمیکند بلکه بهنفع مطلوب و عادلانه نیز تامین مالی نمیکند. نکته دیگری که وجود دارد در رابطه با تامین مالی پژوهش است. متاسفانه دولت در این زمینه در برخورد با دانشگاهها کملطفی میکند. طبق قانون بودجه و قوانین پنج ساله توسعه، باید سهم بودجه تحقیقات را از سهم تولید ناخالص داخلی و کل کشور به سه درصد برسانیم، درحالیکه درحال حاضر 7/0 درصد است. بنابراین دولت نهتنها تامین مالی نمیکند بلکه سهم کمی را برای این تامین مالی در نظر گرفته است. در بخش خصوصی گفتیم که دانشگاه ارزش خصوصی تولید میکند و باید افراد و سازمانهای خصوصی این ارزش خصوصی را تامین مالی کنند. دانشجوها یکی از گروههایی هستند که از منافع خصوصی یا ارزش خصوصی استفاده میکنند. خیلی از افرادی که در دانشگاهها حضور دارند و تحصیل میکنند، ممکن است بخش کمی از این ارزش را پرداخت کنند و بخشی را باید دولت تامین مالی کند و بخش دیگر را خود دانشجویان تامین مالی کنند. دولت برای اینکه کارایی و عدالت بین دانشجویان برقرار شود؛ باید به جای اینکه بودجه دانشجوها را به دانشگاه پرداخت کند به خود دانشجویان پرداخت کند و بعد دانشجویان آن را به دانشگاه دهند. در رابطه با بحث سیاسی شهریه مباحث زیادی مطرح میشود که نمیخواهم به آن اشاره کنم. بحثهای دیگری که در رابطه با تامین خصوصی وجود دارد، به نوآوری خدمات عمومی، خدمات اجتماعی و کارآفرینی مربوط است که ظرفیت بالایی برای تامین مالی از طریق نوآوری و کارآفرینی وجود دارد. برای اینکه دانشگاهها بتوانند از این امکانات استفاده کنند نیاز به تحقیقات پایهای دارند که از طریق این تحقیقات اختراعاتی را توسعه دهند. تکنولوژی تولید کنند و این تکنولوژی برای دانشگاهها ارزش و تامین مالی تولید کند. دانشگاهها برای اینکه بتوانند چنین فعالیتهایی را انجام دهند؛ نیاز به ایجاد اکوسیستم فناوری و کارآفرینی دارند. تاکید من بیشتر برای دانشگاهها حرکت بهسوی ساخت اکوسیستمها برمبنای تجاریسازی و کارآفرینی و نوآوری است. دولت در این راستا باید به دانشگاهها کمک کند و کمکی که میتوان کرد نیز عمدتا از طریق حمایتهای زیرساختی و منابع مالی است.
دیدگاه ما به اقتصاد دانشگاه باید ناشی از یک نگرش بنیادین فلسفی باشد
متولی: مشکلی که وجود دارد این است که ما از دریچه معادلات اقتصادی به اقتصاد آموزش عالی نگاه میکنیم و همین مهم مانع میشود از اینکه نگاه کلان به نقش اساسی و اقتصادی تولید ثروت توسط دانشگاهها داشته باشیم. هرگاه به تامین منابع مالی آموزش عالی توجه میکنیم، عموما خیریهها و دانشجوها مطرح میشوند، البته اینها پیشنهادهایی هستند که میتوانند در یک نظم اقتصادی معنا پیدا کنند اما تا آن نظم اقتصادی بیان نشود، این اتفاقات معنایی نخواهد داشت.
دیدگاه ما به اقتصاد دانشگاه باید ناشی از یک نگرش بنیادین فلسفی باشد. کسانی که درباره دانشگاه صحبت کرده، قلم زده و متن مکتوب دارند، همگی فیلسوفان غربی هستند؛ کانت، دریدا، هایدگر، همبلز و... وقتی فیلسوفان بزرگی مثل این افراد درباره دانشگاه صحبت میکنند، یعنی این مهم معنا دارد. دانشگاه بهعنوان یک نهاد علمی و بنیادین نباید مشغول کارهای بخشی و جزئی شود. در دانشگاه نباید نگاه جزئی و بخشی وجود داشته باشد. به تعبیر یکی از بزرگان تمام قوانین برای اینکه یک دانشگاه خصوصی داشته باشیم، فراهم است؛ یعنی هر آنچه لازم است که دانشگاه بهعنوان یک نهاد خصوصی عمل کند، فراهم است؛ اما وقتی چنین اتفاقی نمیافتد باید علت را بررسی کرد. از نظر بنده دانشگاه نباید کاملا خصوصی و نباید کاملا دولتی باشد. اما چرا همین اتفاق هم نمیافتد؟ قطعا وقتی قوانین مهیاست، تا زمانیکه خود اساتید و سیاستگذاران چنین نگرشی نداشته باشند، این اتفاق نمیافتد. برای مثال یکی از روسای دانشگاهها در مواجهه با معضل اقتصادی، پیشنهاد بنده را برای رفع آن رد کرد؛ چون اصلا نمیتوانست آن را تصور کند. او درجواب به من گفت مگر دانشگاه بنگاه اقتصادی است؟ نمیشود مسئولیت هیچچیز را برعهده نگرفت اما همزمان معترض و شاکی هم بود.
راهحل تحریم دانشگاه است
نگرش به دانشگاه و نهاد علم باید عوض شود وگرنه با قانونگذاری و سیاستگذاری نمیتوان کاری از پیش برد. وضعیت کشور ما در شرایط بسیار بحرانی است و در لبه پرتگاه قرار دارد. در این میان راهحل تحریم دانشگاه است. در دانشگاه با فشار اقتصادی و همزمان با یکسری اصلاحات و تدابیر در فرم اداره آن و مناسبات قانونی و حقوقی میتوان اتفاقاتی را رقم زد.
اساتید باید بتوانند با تولید کار بودجه موردنیاز دانشگاه را تامین کنند
از نظر بنده با اینکه مخالف خصوصیسازی دانشگاهها هستم، همین بودجهای که به دانشگاهها داده میشود، هم زیاد است؛ چراکه دانشگاه درحال حاضر آنقدر ارزش و قدرت ندارد. باید یکسوم بودجهای را که به دانشگاهها داده میشود، دولت بپردازد. بهعبارتی یکسوم حقوق اساتید را دولت بپردازد و مابقی به دانشگاه واگذار شود تا با تاسیس بنگاه اقتصادی بتواند مابقی بودجه را تامین کند. اساتید باید بتوانند با تولید کار بودجه موردنیاز را تامین کنند. در کشوری مثل کانادا اساتید عضو هیاتعلمی تنها مجازند حقوق هیاتعلمی را دریافت کنند اما در ایران اعضای هیاتعلمی جدا از حقوقی که از دانشگاه میگیرند از طریق بنگاه اقتصادی که در خارج از دانشگاه تاسیس کردهاند، تامین مالی میشوند. چرا باید افراد با استفاده از بستر تحصیل رایگان درس بخوانند، عضو هیاتعلمی شوند و حقوق دولتی دریافت کنند و باز به آنها اجازه داده شود در خارج از دانشگاه به تامین مالی خود بپردازند؟
نمیشود استاد و دانشگاه مسئولیتی نپذیرند اما حقوق بالایی دریافت کنند
دانشگاه شبیه سائلی است که برای تامین بودجه خود نیازمند نهادهای مختلفی است، این درصورتی است که اساتید دانشگاه هستند که درحال تولید ثروت پول هستند. درحالیکه اساتید باید به دانشگاه خدمت کنند. استاد دانشگاه کارمند دانشگاه است و باید در خدمت تامین مالی دانشگاه باشد. طبق این رویکرد هر استاد باید یک برنامه تامین مالی داشته باشد و قسمتی از حقوق استاد باید طبق این برنامه پژوهشی تامین شود. استقلال برنامه پژوهشی باید به رسمیت شناخته و در نیمهدوم باید برنامه عملی برای دانشگاه داشته باشد و در سایر درآمدزاییها که میتواند محدودیتی نداشته باشد، شرکت کنند. بهعنوان مثال استادی که میتواند درآمدزایی بیشتری داشته باشد یا فرصت اقتصادی بیشتری را برای دانشگاه فراهم کند، حقوق بالاتری را هم دریافت کند. در یک کلام باید به اندازهای که مسئولیت به عهده گرفته میشود حقوق هم دریافت شود. امکانپذیر نیست اساتید و دانشگاه مسئولیتی نپذیرند و پاسخگو نباشند اما درمقابل حقوق بالایی دریافت کنند. درنهایت راهکار موثر تحتفشار قرارگرفتن اقتصادی دانشگاه و درعین حال تقویت آن به این معنا که بتواند در صنعت و حوزههای مختلف تاثیرگذار باشد، خواهد بود. دانشگاه باید مدعی سیاست، صنعت و اقتصاد باشد. مشکلی که وجود دارد، اینکه نهتنها اساتید گلخانهای کار میکنند بلکه دانشجویان نیز گلخانهای پرورش مییابند و تا وارد بازار کار نشوند، با واقعیت روبهرو نمیشوند.
دانشگاه با پیگیری جنبش دانشجویی میتواند از بیهویتی خارج شود
دانشگاه باید بنگاههای اقتصادی خود را داشته باشد و به دانشجویان حقوق کار بدهد و از دانشجویان نیز شهریه دریافت کند. یعنی هم باید جنبههای پژوهشی بنیادین را در دانشگاه در نظر گرفت و هم جنبههای عملیاتی و میدانی را. تشکلهای دانشجویی نیز باید پاسخگو باشند. ما در برههای از تاریخ جنبشهای دانشجویی داشتیم که در شرایط اجتماعی و اقتصادی موثر بودند. درحال حاضر ما اثری از این جنبشها در فضای اقتصادی و سیاسی جامعه نداریم. اگر دانشجویان مطالبه دارند باید مطالبهگر بوده و دانشگاه را تحتفشار بگذارند و دانشگاه هم باید پاسخگو باشد. با پیگیری این جنبشها دانشگاه از حالت بیهویتی خارج میشود و دارای شخصیت میشود. آیا دانشگاههای ما نمیتوانند دارای شخصیت خاص خود باشند و صنعتی را تاسیس کنند؟ جنبشها میتوانند چنین مطالباتی را انجام بدهند.
تنوع منابع، تقویت ارتباط با صنعت و اصلاح الگوی کسبوکار؛ 3 راهحل بهبود اقتصاد دانشگاه
فتحبار: همانطور که بیان شد مساله اصلی در تامین مالی دانشگاهها عدمتنوع در منابع است. یکی از راهکارها همین ایجاد تنوع و پایدارسازی منابع است. یکی از راهکارها افزایش سهم مابقی منابع در کنار کمکهای دولتی و شهریه در تامین مالی است. سعی ما باید این باشد با ارائه فعالیتهای نوآورانه و فناورانه کسب درآمد کنیم؛ چراکه درآمد کسبشده از این طریق دارای پایداری بیشتری است. راهکار بعدی تقویت ارتباط دانشگاه با صنعت است. ارتباط موجود بسیار ناکارآمد و ضعیف است و این مشکل دوطرفه است، درحال حاضر نه دانشگاهها و نه صنعت تمایل به همکاری با یکدیگر ندارند. این مساله دلایل متفاوتی دارد ازجمله بستر ضعیف اجتماعی و اقتصادی در جامعه است. جامعه ضعیف نیازی به استفاده از دستاوردهای علمی دانشمندان ندارد. گاهی نوآورانههای مطرحشده و موجود در دانشگاهها استفاده نمیشود و آنها بلااستفاده میمانند.
قطعا با طراحی سازکارهایی درصد بیشتری از تامین مالی دانشگاهها از طریق ارتباط صنعت با دانشگاهها به دست میآید. راهکار بعدی اصلاح الگوی کسبوکار در دانشگاههاست. باید دیدگاه مشتریمداری به سازمانها و حتی دانشگاهها داشته باشیم. ایجاد شعب بینالمللی دانشگاهها، تشویق خیرین و مردم نیز راهحلهایی هستند که میتوانند در زمینه تامین مالی دانشگاهها موثر باشند. حمایت هدفمند از بازار خصوصی، توجه به منابع استانی و شهرداریها نیز موثر است. با اصلاح و ایجاد قوانین میتوان دست استانداریها و شهرداریها را برای کمک به دانشگاهها باز کرد و هم دانشگاهها میتوانند از این ظرفیتها استفاده کنند. مساله بعدی، استفاده دانشگاهها از فارغالتحصیلان و بازنشستگان خود است. دانشگاهها باید با ایجاد قوانین و سازوکار مدون بستری را ایجاد کنند که اگر افراد تمایل دارند در این زمینه به دانشگاهها کمک کنند، دانشگاهها بتوانند در راستای تقویت منابع مالی، خود از آنها استفاده کنند. یکی از راهکارهای دیگر که در شرکتهای دانشبنیان متداول است، استفاده از تامین مالی جمعی است. با توجه به اینکه این راهکار مختص شرکتهای دانشبنیان است اما میتوان با توجه به مطالعات انجامشده و رعایت ملاحظاتی امکان استفاده از این شیوه را هم در تامین مالی دانشگاهها متصور شد. البته قطعا نمیتوان گفت راهکار صددرصدی است بلکه میتوان به این روش نیز فکر کرد.
همه مشکلات در تامین نیست؛ در تخصیص هم مشکل داریم
کمیابی در تامین مالی دانشگاهها یک واقعیت است اما آنچه مهم است برخورد هدفمند و صحیح با این مساله است. دانشگاهها باید ضمن استفاده صحیح از منابع موجود بهدنبال ایجاد تنوع در تامین منابع خود از ناحیه ارائه فعالیتهای نوآورانه و فناورانه باشند. تامین مالی باید از دل دانشگاه و تواناییهای موجود در آن باشد و این باعث ایجاد پایداری منابع خواهد شد. یکی از مشکلات اساسی در تامین مالی آموزش عالی این است که تمام مشکلات در تامین مالی نیست، بعضا در بعضی موارد منابع تامین مشکلی ندارد بلکه تخصیص منابع و سازوکار مطلوب برای استفاده از آن چالش اصلی است. نکته مهمتر شیوه مصرف بودجه توسط دانشگاههاست که گاهی نامطلوب است. بهعبارت دیگر وقتی دانشگاهی با چالش تامین مالی مواجه است باید در شیوه مصرف بودجه خود صرفهجویی کرده و با تعریف اولویتها شرایط را مدیریت کند. شاید در برخی موارد منابع مالی موجود موارد غیرضروری مصرف شده و این باعث میشود حوزههای مهم و اولویتدار برای تامین مالی خود با مشکل مواجه شوند. با صرفهجویی میتوان با همین منابع مالی محدود نیز بسیاری از مشکلات را مدیریت کرد. همچنین استفاده از سازوکارهای عملکردمحور نیز میتواند بسیار در این زمینه کمککننده باشد. البته بررسی این دومورد هم از لحاظ روانشناسی و روششناسی مهم است.
یکی از مشکلات عدم اجراییشدن راهکارهای پژوهشی و علمی مطرحشده در مجامع علمی است. در این مجامع سیاستها و راهبردهای بسیار خوبی مطرح شده اما متاسفانه این راهبردها و راهکارها اجرایی نمیشود. باید با ایجاد سیاستهای مناسب و پژوهشها قابلیتهای اجرای آن را درکشور بررسی و درصورت تطبیق، آن را به مرحله اجرا رساند. موضوع بعدی اجرای آزمایشی راهکارها در دانشگاهها و میزان سنجش کارایی و تاثیرگذاری راهکارهایی است که توسط دانشمندان و نظریهپردازان مطرح میشود. درصورت موفقیت آن میتوان راهکار را به مابقی دانشگاهها تسری داد. راهکار آخر هم ایجاد دفتر اقتصاد دانشگاهها و استفاده از نظرات نخبگان است. ایجاد یک اداره کل پژوهش که بتواند ارتباط مناسبی با جامعه برقرار کند، میتواند به دانشگاهها در زمینه تامین مالی کمک ویژهای داشته باشد.
عنوان شد که دانشگاهها توسط خیرین اداره شود، درحالیکه نمونه آن را در دانشگاه تهران داریم و فردی تنها بهواسطه کمکهای مالیاش به دانشگاه در هیاتامنا حضور دارد و از طرف دیگر میبینیم دانشکده الهیات، سالن آمفیتئاتر را در اختیار دانشجویان نمیگذارد اما آن را به موسسات بانکی اجاره میدهد. در چنین شرایطی چطور امکان دارد از رشتههای علوم انسانی برای دانشگاهها درآمدزایی کرد و به خیرین اجازه فعالیت در این مراکز را داد؟
انتظاری: منظور ما از دانشگاه هیاتامنایی این است که ذینفعان متنوع در آن حضور داشته باشند. بهعقیده بنده دانشگاه یک اکوسیستم است و ذینفعان متنوعی دارد. دانشجو بهعنوان مشتری یکی از ذینفعان است. عضو هیاتعلمی هم ذینفع بهحساب میآید، از طرفی شهرداری، شورایشهر و حتی دولت ذینفعان دانشگاه تهران هستند و بهنوعی دانشگاه را تامین مالی میکنند؛ از این رو معتقدم هیات امنای دانشگاه باید از طریق این ذینفعان انتخاب شود. اکنون در کشور ما این سازوکار نیست، درحالیکه باید از این نظام استفاده شود تا با مشارکت ذینفعان هیاتامنا انتخاب شود و پس از آن باید هیاتامنا دیگر اعضای دانشگاه را انتخاب کند.
اگر یک ذینفع اجتماعی در هیاتامنا باشد، الزامی برای حضور او در هیاتعلمی نیست. درمجموع در اینجا حاضر نشدهایم که دیگران را قضاوت کنیم. قطعا زمانی که ما یک دانشگاه را تصور میکنیم، یک اکوسیستم را با ذینفعان متفاوت درنظر میگیریم که خود منشأ اکوسیستمهای دیگری مانند حیطههای اجرایی، حکمرانی، کارآفرینی و حتی کسبوکار است. اثرگذاری در هیچکدام از این اکوسیستمها بهمعنای این نیست که دانشگاه درحال بنگاهداری است. دانشگاه یک نهاد مستقل درکنار دولت و بنگاه اقتصادی است، از آنها کمک میگیرد و به آنها کمک میکند و همه آنان با یکدیگر، یک اکوسیستم بزرگتری به نام شهر و اکوسیستم ملی را شکل و توسعه میدهند، بنابراین با نگاه جزئی به دانشگاه نمیتوان یک دانشگاه موثر داشته باشیم.
متولی: اساسا روابط و منافع تعیینکننده است، تصور نکنید که اگر دانشگاهی دولتی بود ذینفعان دولتی در دانشگاه مداخله نکنند. به تعبیر مارکس «بگو از کجا نان میخوری تا بگویم چطور فکر میکنی» این یک اصل اساسی است. قطعا وقتی پول دانشگاه را دولت بپردازد، دولت در دانشگاه نقش دارد، اگر بازار بپردازد بازار نقش خواهد داشت، پولش را دین بدهد، دین در آن نقش خواهد داشت. نمیشود در اینجا خیلی ایدهآلیست بود.
انتظاری: بهنظر بنده شما خیلی پارادوکسیکال فکر میکنید شما فکت از مارکس میآورید اما نگاهتان نولیبرال است. ابتدا شما باید تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید، نولیبرال هستید؟ مارکسیست هستید یا لیبرال؟
متولی: فکت آوردن از یک متفکر لزوما بهمعنای آن نیست که ذهن تماما تحتتاثیر نظام فکری سیاسی آن فرد قرار دارد، همچنین بنده قائل به نگاه نولیبرالیستی هم نیستم، همانطور که توضیح دادم، عرض بنده تصور شدن راهی میانه است.
انتظاری: نمیشود خودتان ادعایی را مطرح و بعد آن را رد کنید. چه کسی، چه سیاستگذاری و چه تحلیلگری در کشور ادعا کرده دانشگاه بنگاه اقتصادی است؟
متولی: چنین ادعایی در کشور وجود دارد، نهادهای سیاستگذار و هم برخی متفکران مخصوصا اقتصادخواندهها در این زمینه مداخله دارند. اتفاقا بدنه کارشناسی مجلس، وزارت علوم و دیگر نهادهای سیاستگذاری هم بهدست همین جریان فکری است.
انتظاری: بنده یکی از کارشناسان قدیمی وزارت علوم هستم، اقتصاد توسعه و آموزشعالی هم خواندهام، چنین ادعایی در وزارت علوم وجود ندارد. شاید فرد گمنامی چنین حرفی را زده باشد اما بهمعنای جریان جاری در این زمینه نیست. بنده برادرانه میگویم نظرات پارادوکسیکال در تفکرات شما وجود دارد. با مطالعه سعی کنید سیستم فکریتان را گسترش دهید.
متولی: بله، ممنونم از توصیهتان، بالاخره ما دانشجو هستیم و باید تا آخر عمر هم چنین کاری را انجام دهیم. در همین مرکز پژوهشهای مجلس تعاملی با دوستان داشتم و سر همین مسائل با چالشهای اساسی برخورد کردیم. جملهای را به بنده گفتند که میشود حتی خدا را هم محاسبه کرد، شما باید نگاه کاملا اقتصادی به دانشگاه داشته باشید و هزینهها باید محاسبه شود. متفکرانی که چنین نظراتی را مطرح نمیکنند ملاحظه برخی مسائل را میکنند. ایران، کشوری مانند آمریکا نیست که ظرفیت چنین تفکراتی را داشته باشند، اگر فرصت پیش بیاید اینها علم را هم میفروشند. من در کتاب شما خواندم که سالنهای دانشگاه را اجاره دهیم، برای مثال سالن ابنخلدون دانشگاه تهران که همواره محل تفکرات علمی بوده، درحالحاضر محلی است برای اجاره دادن به شرکتهای آرایشی و بهداشتی که محصولات آرایشی خود را عرضه میکنند. آیا این فروش دانشگاه نیست؟
انتظاری: این مساله اشتباه و این سیاست اشتباه دانشگاه است.
متولی: این سیاستهای اشتباه از دل تئوریها بیرون میآید.
انتظاری: من هیچگاه چنین تئوریهایی را مطرح نکردم. شما نظریه خود را شفاف مطرح کنید و بعد براساس آن بحث کنید.
با همهگیری کرونا و مجازی شدن آموزش بهنظر میرسد دانشگاهها با کاهش هزینهها حداقل در زمینه خدمات رفاهی روبهرو شدهاند، درحالیکه بودجه آنها در این بازه دوبرابر شده است. از این رو مشکل تامین مالی در ناکارآمدی است و معطوف کردن این مهم تنها به ارتباط با منابع مالی، باعث به حاشیه رفتن مساله ناکارآمدی میشود.
فتحبار: افزایش دوبرابری بودجه دانشگاه باید در تناسب با تورم دیده شود. تورم باعث کاهش قدرت خرید دانشگاه شده است. اگر دانشگاه با مبلغ مشخصی در گذشته میتوانست خدمات آموزشی انجام دهد، درحالحاضر باید سهبرابر آن مبلغ را برای این مهم هزینه کند و قضاوت درباره افزایش بودجه باید در تناسب با درصد تورم بررسی شود. مساله دیگر کاهش ارائه خدمات ما به بیرون از دانشگاه است که درآمدی را عاید دانشگاه میکرد و این حوزه نیز تامین مالی را متاثر کرده است.
بنده موافقم که برخی موارد مشکل در عدم استفاده مناسب از منابع مالی است. اگر طبق اولویتها منابع مالی هزینه شود چالشهای کمتری را تجربه خواهیم کرد. نکتهای را درباره موضوع قبلی مطرح کنم که ایجاد تنوع در منابع مالی بهمعنای خصوصیسازی دانشگاهها نیست، بلکه باید بهعنوان منابع مکمل درکنار منابع دولتی و شهریهها استفاده کرد.
متولی: بنده معتقدم در ایران طرحی برای علم نداریم، اینکه بنده نظریاتم را ذیل مبانی نولیبرالها یا چپها تحلیل کنم بهمعنای داشتن طرحی برای علم است؟ این چنین نیست. بنده سالهاست که بهصورت فلسفی به این موضوع اندیشیدهام، این مسیر میانهای که بیان میکنم شاید بهظاهر دارای گزارههای پارادوکسیکال باشد، برخی از آنها مربوط به تامین بودجه دولتی و برخی مربوط به دیدگاه چپ هستند و دلیلش هم وجود یک مبنای فلسفی است. هدفم یک مولفه است و آن اینکه دانشگاه باید مسئولیت خود را بپذیرد. رشتههایی که علوم بنیادین هستند باید ضریب بالای حمایت دولت را داشته باشد اما با همان ایدهای که بنده دادم نیز رشتههایی بنیادین میتوانند درآمدزایی داشته باشند. قطعا با این مساله که دانشگاه بهسمت تولید درآمدهای مبتذل برود مخالف هستم اما درباره اینکه دانشگاه باید قدرت و موضع مستحکمی درباره اقتصاد داشته باشد، میتوان طرحهایی را ارائه داد.
فتحبار: باید در اینجا بگویم که تعداد وقفهای دانشگاه تهران بالاست. با توجه به برخی قوانین، درآمدی از این وقفها برای دانشگاه تهران محقق نمیشود، برای مثال وقتی زمینی برای خوابگاه وقف شود ولی امکان این کاربری وجود نداشته باشد، اساسا نفعی برای دانشگاه ندارد. وقف درکنار مابقی منابع اختصاصی دانشگاه است و درآمدهای محققشده مجموعا از تمامی منابع طبق دستورالعمل بودجه هزینه میشود، البته قطعا باید شفافسازی دربار مقدار درآمد منابع و محل مصرفی آنها در دانشگاه وجود داشته باشد.