سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین صبح روز گذشته با انتشار یک ویدئو از متحدان اوکراین بهدلیل رها کردن این کشور در میدان جنگی بزرگ با روسیه بهشدت انتقاد کرد. وی در این فیلم اعلام کرد: «امروز صبح، ما بهتنهایی از کشور خود دفاع میکنیم. درست مثل دیروز، قدرتمندترین کشور جهان از دور به آن نگاه میکرد.»
این اظهارات جالبتوجه درحالی از سوی زلنسکی بیان میشود که طی ماههای گذشته کشورهای غربی پیامهای دلگرمکنندهای به وی درباره حمایت از اوکراین داده بودند؛ پیامهایی که باعث شدند کییف با اعتماد به آنها جرات بیشتری یابد و دست به انجام حملاتی علیه مواضع نیروهای روستبار در شرق اوکراین و مناطق مسکونی این منطقه بزند.
حالا اما زلنسکی در سخنانش که چندان نمایشی بهنظر نمیرسند، گفته است احتمال دارد این آخرین لحظات زندگی او باشد؛ گرچه در همین حال نیز منابعی مدعی شده بودند او از کشورش گریخته است.
رئیسجمهور اوکراین پنجشنبهشب و در نخستین روز تهاجم روسیه به کشورش در جریان یک ویدئوکنفرانس با سران کشورهای اروپایی گفته بود این شاید آخرین باری است که او را زنده میبینند. وزارت امور خارجه اوکراین روز گذشته درخواستی عاجزانه و از روی انفعال از اروپا داشت که در آن آمده است: «عدم واکنش قدرتمند به روسیه، باعث افزایش تهدیدها در اروپا میشود.»
کمکاری شدید غرب در حمایت از اوکراین که برخلاف گفتههای قبلی این سازمان درحال انجام است بهجز مقامات اوکراینی اعتراض دیگران را نیز برانگیخته است. رجبطیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه که خود پیش از این طعم نقض عهد ناتو را در قضایای درگیری با روسیه در سال 2015 چشیده بود، روز جمعه از عملکرد این سازمان در قبال اوکراین انتقاد کرد. وی که پس از نمازجمعه استانبول با رسانهها گفتوگو میکرد در این باره گفت: «هیچ موضع قاطعی در قبال اوکراین از سوی اتحادیه اروپا و غرب ظاهر نشده است.» رئیسجمهور ترکیه همچنین تاکید کرد: «پاسخ ناتو به حمله روسیه باید قاطعتر باشد و محکوم کردن بهتنهایی کافی نیست.»
در جهان تعداد کشورهایی که امنیت خود را به کشوری خارجی گره زدهاند، کم نیستند و به ترکیه و اوکراین محدود نمیشوند. تنها تفاوت دوره کنونی این است که اوکراین جدیدترین نمونه از کشورهایی است که بهدلیل اتکا به خارج برای حفظ امنیت خود در مخمصهای عجیب گرفتار شده است.
غربگرایان در این کشور در سال 2014 با اردوکشی خیابانی و کودتا دولت قانونی این کشور را ساقط کردند و خود بهشکل غیرقانونی دولت اقلیت تشکیل دادند و به سرکوب مقامات برجسته دولتی به اتهام روسگرایی پرداختند. این اتهام علیه مقامات دولت قانونی اوکراین درحالی بود که آنها با روسیه موافقتی نداشتند، بلکه بهدنبال تقویت قدرت داخلی کشورشان بودند، بدون آنکه اوکراین را در اختیار غرب یا روسیه قرار دهند. در این دوره بود که میزان صادرات تسلیحات اوکراین رکورد زد و این کشور در بین بزرگترین صادرکنندگان سلاح جای گرفت؛ موضوعی که گامی بزرگ در راستای تقویت امنیت اوکراین از طریق ظرفیتهای داخلی بود.
کودتای غربگرایان در سال 2014 اما مسیر را تغییر داده و با ضربهای بزرگ به اوکراین که خود تولیدکننده تسلیحات مدرن در عرصه جهان ازجمله موشکهای ضدتانک بود، این کشور را به واردکننده سلاحهای سبک مبدل ساخت؛ بهگونهای که اوکراین امروز محتاج دریافت محمولههای کوچک موشکهای ضدتانک است.
پس از سال 2014 میلیاردها دلار سلاح به اوکراین فروخته شد، درحالیکه این کشور بهدلیل تواناییهای صنعتیاش به آنها نیازی نداشت و اساسا اگر غرب با ورود به اوکراین موازنه قوا را برهم نمیزد، تهدیدی از سوی روسیه علیه این کشور شکل نمیگرفت تا نیازی به واردات میلیاردها دلار سلاح باشد.
حالا اما اوکراین از سه جهت شمال، جنوب و شرق تحتفشار نظامی روسیه و متحدانش قرار دارد و حتی اخبار از جاگیری این نیروها در نزدیکی کییف، پایتخت اوکراین حکایت دارند.
آمریکا که کمتر از یکسال پیش کابل را علیرغم تضمینهای امنیتی به طالبان داد و متحدانش را رها کرد، حالا کییف را دو دستی به روسیه تقدیم کرده است. باید دید آیا واشنگتن چندماه بعد نیز با رقم زدن سومین سقوط برای متحدان خود در جهان، با زدن سومین گل بهخودی «هتریک» میکند یا خیر.
در ادامه به بررسی چند نمونه از دولتهایی پرداختهایم که به دلیل اتکای امنیتی به آمریکا با چالشهای گستردهای مواجه شدهاند.
1 -سقوط ویتنام، کامبوج و لائوس (1975)
ویتنام، کامبوس و لائوس سه کشوری بودند که به مدت چندین دهه مستعمره فرانسه بهشمار میرفتند. این کشورها که بخشی از منطقه موسوم به «هند و چین» را دربر میگرفتند به «هندوچین فرانسه» مشهور بودند.
با استقلال کشورهای منطقه در دهه 1950 و خروج فرانسه از آنها، این کشورها بهدست دولتهایی اداره میشدند که گرچه مستقل شده بودند، اما همچنان به غرب وابستگی داشتند. با اینحال جریانات کمونیستی در این کشورها نیز همانند دیگر مناطق جهان پا گرفته و از قدرت نفوذ گستردهای بهره میبردند. آمریکا بهدلیل اعتقاد وافر بر نظریه «دومینو» بهدنبال آن بود تا با تقویت دولتهای این منطقه مانع از تسلط کمونیستها بر آنها شود. براساس نظریه دومینو که از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۸۰ ذهن تصمیمگیران آمریکایی را به خود مشغول کرده بود، هرگاه یک کشور در منطقهای از جهان تحت نفوذ کمونیسم قرار میگیرد باعث میشود کشورهای پیرامونش نیز بهسمت کمونیسم گردش کنند. بر همین مبنا آمریکا از دهه 1950 میلادی حضور نظامی و امنیتی خود را در سه کشور منطقه هند و چین فرانسه گسترش داد و در جنگهای داخلی کامبوج، لائوس و بیشتر از همه ویتنام دخالت کرد. در ویتنام نبرد میان دو دولت «ویتنام شمالی» با مرام کمونیستی و «ویتنام شمالی» با ساختارهای غربی، درجریان بود. پیشروی شمالیها در خاک جنوب باعث شد آمریکا بالاجبار دهها هزار نیروی خود را به ویتنام اعزام کند. در این دوره ویتنامجنوبی بهدلیل چندین کودتا و درگیری داخلی در سالهای 1962 تا 1964 بهشدت ضعیف شده بود. درنهایت حمله ادعایی به ناو جنگی مادوکس آمریکا توسط اژدرافکنهای ویتنام شمالی باعث شد تا این کشور به شکلی عملی وارد نبردهای ویتنام شود. این جنگها تا سال 1973 طول کشید. درطول جنگ بیش از 2.5 میلیون آمریکایی به تناوب در آن شرکت کردند که بیشتر آمار مربوط به سال 1968 است که در آن سال 536 هزار سرباز به ویتنام اعزام شدند. درمجموع در جنگ ویتنام، 58 هزار سرباز آمریکایی کشته و 300 هزار تن دیگر زخمی و معلول شدند. ازلحاظ تجهیزات نیز آسیبهای آمریکا بسیار زیاد بود. این کشور 3719 فروند هواپیما و 4869 فروند بالگرد خود را که درمجموع 8588 هواگرد میشود بین سالهای 1962 تا 1973 در ویتنام از دست داد. ارتش ویتنام جنوبی نیز که بهدلیل کمکهای وسیع غرب در این دوره به سومین نیروهای هوایی جهان پس از آمریکا و شوروی تبدیل شده بود، 2500 هواگرد خود را از دست داد؛ با احتساب هواگردهای ویتنامی، تقریبا 11 هزار هواگرد نیروهای جبهه غربی نابود شدند.
باوجود تمرکز سنگین آمریکا بر ویتنام، این کشور در سال 1973 از جنگ خارج شد. تنها دو سال پس از خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام جنوبی درحالیکه این کشور 700 هزار نیروی نظامی دراختیار داشت و با کمکهای نظامی وسیع غرب ازلحاظ نظامی و اقتصادی در سطح بالایی بود، بهدلیل فساد بالا در دولت و ارتش بهراحتی توسط نیروهای ویتنام شمالی تصرف شد. نیروهای ویتنام شمالی پس از حمله به ویتنام جنوبی در سال 1975، تنها 48 ساعت زمان برای تصرف سایگون پایتخت این دولت زمان صرف کردند، زمانی که البته گفته میشود به این دلیل طول داده شد تا آمریکا هرکسی را که میخواهد بهسرعت از ویتنام جنوبی خارج کند. واشنگتن در عملیات خود بیش از 70 هزار ویتنامی را از ویتنام جنوبی خارج کرد. نتیجه اقدامات تهاجمی آمریکا در جنوبشرق آسیا نهایتا در سال 1975 به کمونیستی شدن کامل ویتنام، لائوس و کامبوج منجر شد.
2 -جنگ 33 روزه رژیمصهیونیستی و لبنان (2006)
آمریکا هنگامی وارد نبرد در افغانستان و عراق شد که تقریبا بهطور کامل میدانست مقاومت چندانی در برابرش صورت نمیگیرد. بر همین اساس نیز بود که حکومت طالبان و رژیم صدام بهترتیب در سالهای 2001 و 2003 هرکدام طی سهماه بهطور کامل سقوط کردند.
واشنگتن با شناخت کامل وارد این دو جنگ شد و موفق شد مقاومت گروههای مدافع را بشکند. در طرف مقابل آمریکا اما هنگامی که بداند میزان مقاومت به اندازهای است که نفوذ امکانپذیر نیست یا با تلفات بسیار سنگین مواجه میشود، از هرگونه حضوری حتی بهشکل حداقلی خودداری میکند.
در همین راستا رژیمصهیونیستی با استفاده از حضور سنگین آمریکا در منطقه، در سال 2006 به لبنان حمله کرد، اما در نبردی 33 روزه ناکام ماند؛ با اینحال آمریکا که در آن برهه حداقل 100 هزار نیرو در عراق داشت، بهدلیل ترس از پیچیدگی جنگ در لبنان از هرگونه حضور مستقیمی در این جنگ خودداری کرد. این اقدام واشنگتن درحالی بود که جان بولتون سفیر وقت آمریکا در سازمان ملل به تعدادی از واسطهگران صلح گفته بود اگر جنگ بهزودی پایان نیابد، ارتش رژیم صهیونیستی دچار فروپاشی میشود؛ آمریکا درحالیکه خود چنین برآوردی از وضعیت صهیونیستها داشت، از یک حضور حداقلی در جنگ نیز خودداری کرد.
صهیونیستها که به چشم خودشان عدم شرکت مستقیم آمریکا را در جنگهایشان، آنهم در اوج حضور نظامی واشنگتن در منطقه دیدهاند، با نادیده گرفتن چنین تجربهای تنها از خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان ابراز نگرانی دارند.
3 -رها کردن گرجستان در جنگ با روسیه (2008)
گرجستان در سال 2003 بهدلیل وقوع انقلابی موسوم به «انقلاب گل رز» بهسمت غرب گردش کرد. این انقلاب که در دسته انقلابهای رنگی و مخملی برنامهریزی شده توسط غرب قرار میگیرد، باعث شد تا دولت ادوارد شوادنازده رئیسجمهور گرجستان و آخرین وزیرخارجه شوروی، سقوط کند.
غربگرایان گرجستان پس از دراختیار گرفتن دولت تلاشهای وسیعی را برای عضویت در ناتو انجام دادند. با تقویت احتمال عضویت گرجستان در ناتو، روسیه واکنش شدیدی از خود نشان داد. در سال 2008 نیروهای دولت مرکزی گرجستان با دستور میخائیل ساکاشویلی، رئیسجمهور وقت این کشور با حمله به منطقه خودمختار اوستیای جنوبی تلاش کردند کنترل این منطقه را بهطور کامل در دست بگیرند؛ این اقدام درحالی بود که اوستیای جنوبی از ابتدای استقلال گرجستان بهصورت خودمختار اداره میشد و نیروهای ارتش روسیه نیز تحت عنوان صلحبان در این منطقه مستقر بودند.
تهاجم ساکاشویلی به اوستیای جنوبی باعث شد تا روسیه بهدلیل حمله ارتش گرجستان به صلحبانان روسی، به این کشور حمله کرده و طی 5 روز قوای نظامی گرجستان را ناکارآمد سازد.
پیش از آغاز جنگ نیروهای اطلاعاتی آمریکا و رژیمصهیونیستی به همراه تعداد دیگری از کشورهای حامی غرب، در گرجستان حضور داشتند، اما نیروی رزمی چندانی از این کشورها در گرجستان حضور نیافته بود. نیروهای اطلاعاتی حاضر نیز گمان میبردند که بهدلیل رعایت اصول مخفیکاری توسط آنها، مورد شناسایی قرار نگرفتهاند، گرچه همکاری اطلاعاتی روسیه با کشورهای ضدبلوک غرب باعث شد مسکو به حضور نیروهای اطلاعاتی جبهه غربی از جمله صهیونیستها در گرجستان پی برده و در چند حمله هوایی ضربات سنگینی به افسران صهیونیست حاضر در این کشور وارد ساخته و تعدادی از آنها را بکشد. غرب این شبکههای اطلاعاتی را برای لو نرفتن حتی از دولت گرجستان نیز پنهان نگاه داشته بود.
عدم حمایت آمریکا و اروپا از گرجستان باعث شد این کشور ضمن مواجهه با زیان گسترده نظامی و اقتصادی برای همیشه آبخازیا و اوستیای جنوبی را از دست بدهد.
4 -سقوط دولت منصورهادی در صنعا (2014)
پس از استعفای علی عبداللهصالح، دیکتاتور یمن از سمت ریاستجمهوری بهدلیل اعتراضات موسوم به بهار عربی، عبد ربه منصورهادی، معاون وی با حمایت مستقیم کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و برای حفظ منافع غرب، به مقام ریاستجمهوری رسید.
باوجود این، وخامت وضعیت اقتصادی و سیاسی یمن باعث شد تا نیروهای مقاومت یمنی در سال 2014 وارد صنعا پایتخت این کشور شده و بر این شهر مسلط شوند. در سال 2015 این نیروها کنترل مقر ریاستجمهوری را نیز در دست گرفتند که همین مساله باعث شد منصورهادی پس از استعفا، از صنعا فرار کند.
بلافاصله پس از این اتفاق نیروهای ائتلاف متجاوز عربی به نیابت از آمریکا و اروپا، تهاجمی سنگین را به یمن آغاز کردند که تاکنون علیرغم درجریان بودن جنگ، دستاوردی برای این جبهه نداشته است.
در این جنگ کشورهای زیادی به شکل مستقیم و غیرمستقیم مشارکت داشتهاند، بهگونهای که حتی نیروی هوایی ارتش رژیمصهیونیستی نیز در تعدادی از بمبارانها نقش داشته است. همچنین آمریکا و انگلیس نیز باوجود نشان دادن شواهدی از حضور خود در یمن، از سال گذشته میلادی بهدنبال حملات ادعایی به چند نفتکش از مبدا یمن، حضور خود در این کشور را رسمی کردهاند. باوجود این، نیروهای مقاومت یمن درحال پاکسازی کامل این کشور هستند و دورنمای این جنگ نیز اخراج کامل آمریکا است.
5 -ساقط کردن جنگنده روسیه توسط ترکیه (2015)
دو فروند جنگنده اف-16 ترکیه در سال 2015 که درحال گشتزنی در جنوب ترکیه بودند، یک فروند جنگنده بمبافکن سوخو-24 ارتش روسیه را که درحال بمباران تروریستها در شمال سوریه بود، سرنگون کردند. این مساله به تنش شدیدی در روابط دو کشور منجر شد، بهطوریکه روسیه تحریمهای شدیدی علیه ترکیه وضع کرد. براساس این تحریمها واردات محصولات غذایی از ترکیه ممنوع شده و صادرات گاز و اعزام گردشگر به این کشور از مبدا روسیه نیز دچار اخلال شد. همزمان روسها ازنظر نظامی نیز به تهدید ترکیه پرداختند.
آنکارا در این برهه تحت فشار شدید اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه قرار گرفت و بر همین اساس از کشورهای ناتو درخواست کمک کرد. گرچه درخواستهای ترکیه از ناتو در چهارچوب قانونی این سازمان صورت میگرفت، اما کشورهای عضو تمایلی به درگیری با روسیه نداشتند و به همین دلیل به تعهدات قانونی خود عمل نکردند. براساس قوانین ناتو اگر یک کشور عضو این سازمان تحت حمله خارجی قرار گیرد، این حمله بهمعنای حمله به تمام کشورهای عضو خواهد بود؛ روسیه گرچه در سال 2015 به ترکیه حمله نکرد، اما در مقاطعی تا آستانه آسیبرسانی نظامی به این کشور حرکت کرد.
عدم پشتیبانی ناتو از ترکیه باعث شد این کشور ادامه جدال با روسیه را بیهوده تلقی کرده و روابط خود با مسکو را ترمیم کند. تلاشهای آنکارا در این مسیر باعث شد ترکیه حتی سامانههای پدافند هوایی اس-400 را نیز از روسیه خریداری کند؛ اقدامی که باعث شد در تلافی آن آمریکا نیز این کشور را از برنامه اف-35 اخراج کند.
ناتو البته پیشتر نیز امنیت ترکیه را نادیده گرفته بود. در دهه 1980 و در بحبوحه تهاجم 8 ساله رژیم بعث عراق به ایران، نیروی هوایی ترکیه سعی کرد پوششی هوایی در نزدیکی مرزهای خود با عراق ایجاد کند که بغداد با ارسال جنگندههای فرانسوی میراژ اف-1 خود و ساقط ساختن تعدادی از جنگندههای ترکیه باعث عقبنشینی آنکارا از گسترش پوشش هوایی خود شد. این اتفاق در زمانی رخ داد که عراق بهدلیل حمله به ایران تحت حمایت غرب قرار داشت و این جبهه علیرغم تعهد قانونی خود به ترکیه از پاسخگویی و فشار به صدام خودداری کرد.
6 -رهاسازی کردهای شمال سوریه توسط آمریکا (2019)
آمریکا در سال 2019 با اعلام خروج نیروهایش از سوریه، چتر حمایتی خود را از روی بخشهایی از مناطق تحت کنترل کردها در شمال این کشور برداشت. واشنگتن گرچه در این سال بهطور کامل از سوریه خارج نشد، اما از تعداد نیروهایش در این کشور کاست و ازلحاظ جغرافیایی نیز محدوده تحت پوشش خود را محدودتر ساخت.
برداشته شدن حمایت آمریکا از مناطق تحت کنترل کردها در شمال سوریه باعث شد تا ارتش ترکیه در عملیاتی وسیع علیه آنها که با حضور تروریستهای وابسته به آنکارا صورت گرفت، این مناطق را اشغال کند.
گفته میشود واشنگتن در معاملهای با آنکارا منافع کردها را فروخته و این متحدان سابق خود را دربرابر دشمن خود تنها گذاشت.
7 -رها کردن دولت غربگرای ارمنستان در جنگ قرهباغ (2020)
ارمنستان پس از شکلگیری اردوکشیهای خیابانی در این کشور و به نخستوزیری رسیدن نیکول پاشینیان در مدار غرب قرار گرفت. پاشینیان و طرفدارانش بر این اندیشه بودند که چرخش آنها بهسمت غرب ضمن گشایشهای بینالمللی برای آنها باعث میشود تا آمریکا ازطریق فشار بر ترکیه و آذربایجان، وضعیت منطقهای ارمنستان را نیز بهبود بخشد. در همین دوره بود که سفارت ارمنستان نیز در تلآویو گشایش یافت.
نیکول پاشینیان درحالیکه در رویای نزدیکی به غرب بهسر میبرد، در سال 2020 با عملیات حمله آذربایجان به منطقه اشغالی قرهباغ مواجه شد. آذربایجان در این جنگ از حمایتهای سنگین ترکیه و رژیمصهیونیستی بهره میبرد و موفق شد نیروهای ارمنی را بهشدت شکست دهد.
پس از آن بود که پاشینیان اندکی متوجه پیچیدگیهای سیاست بینالملل شد، ولی با اینوجود از خوشبینی و حرکت در مدار غرب دست برنداشت. او پس از شکست در قرهباغ بهدنبال آن بود تا با بخشیدن استان جنوبی ارمنستان به نام «سیونیک» به آذربایجان باعث بازگشایی کریدور مستقیم ترکیه-آذربایجان شود که به ناتو اجازه میداد بهطور مستقیم به دریای خزر و آسیای میانه دسترسی یابد.
واسطهگران غربی به نخستوزیر ارمنستان گفته بودند درصورت به انجام رساندن این کار مشکلات این کشور با ترکیه و آذربایجان حل شده و محیط منطقهای مساعدی برای ارمنستان ایجاد خواهد شد.
8 -فرار آمریکا از افغانستان (2021)
آمریکا در سال 2020 هنگامی که جمهوری افغانستان همچنان پابرجا بود، بدون حضور این دولت در دوحه توافقی را با طالبان به امضا رساند که معنای آن تقریبا تقدیم این کشور به طالبان بود. درحالیکه مفاد توافق و سخنان گفتهشده پیرامون آن تسلیم کشور به طالبان را آشکار میساخت، دولت افغانستان و طرفدارانش باور نداشت که در واقعیت آمریکا آنها را رها سازد.
اوضاع زمانی برای دولت افغانستان مشخص شد که دولت آمریکا بدون اطلاع کابل، فرودگاه بگرام را در روز 2 جولای 2021 (11 تیر 1400) بهصورت ناگهانی ترک کرد؛ در این زمان بود که اعضای دولت اشرف غنی، آخرین رئیسجمهور افغانستان متوجه شدند دیر یا زود چه اتفاقی در انتظار آنها و کشورشان است.
اقدام آمریکا در توافق با طالبان و پس از آن تخلیه پایگاههایش در افغانستان باعث فروپاشی در نهادهای دولتی و امنیتی این کشور شد، تا جاییکه طالبان موفق شد طی چند هفته خود را به کابل برساند. نیروهای طالبان که در نزدیکی کابل مستقر بودند، خود گمان نمیکردند دولت افغانستان به این سرعت فروبپاشد، اما ناگاه با فرار اشرف غنی کابل وارد دوران خلأ قدرت شد.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: