تاریخ : Thu 17 Feb 2022 - 03:40
کد خبر : 69659
سرویس خبری : نقد روز

واقعیت خط فقر چیست؟

علی مزروعی:

واقعیت خط فقر چیست؟

اگر با نگاهی جهانی به خط فقر نگاه کنیم طبیعتا با رقمی پایین مواجه می‌شویم که شاید غیرمنطقی به نظر برسد. این رقم از آنجا که با داده‌های ایران تطبیق داده نشده و کشورها را به‌صورت توسعه‌یافته و کمتر توسعه‌یافته دسته‌بندی کلی کرده است طبعا به رقمی پیشنهادی برای کشورهای مختلف (نه رقمی مختص ایران) تبدیل شده است.

علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: صحبت از خط‌ فقر به‌عنوان یک گزاره کلی موضوعی است که همواره در سطح جامعه مطرح بوده است؛ گزاره‌ای که با اظهارات غیرعلمی درمورد رقم آن مورد بررسی قرار می‌گرفته و تعریف دقیقی از حدود آن وجود ندارد. مرتضی بختیاری، رئیس کمیته امداد مردادماه سال جاری این رقم را 10میلیون تومان ذکر کرد و داریوش ابوحمزه، معاون وزیرکار دی‌ماه سال جاری در واکنش به اعلام این رقم از سوی رئیس کمیته امداد خط‌فقر را به‌طور میانگین در کشور برای خانوار چهارنفره حدود چهارمیلیون تومان و برای شهر تهران کمی بیشتر و نزدیک به پنج‌میلیون اعلام کرد. آنطور که از تضاد ارقام اعلام‌شده برمی‌آید نهاد‌های حمایتی تمایل دارند با اعلام یک رقم زیاد بودجه بیشتری را دریافت کرده و دولت نیز برای حفظ وجهه خود ترجیح می‌دهد این رقم را پایین اعلام کند. برای پرداختن به این موضوع بررسی تعریف بانک جهانی از خط‌ فقر و نیز چگونگی محاسبه آن درمورد ایران تا حد زیادی می‌تواند ابهام خط فقر را روشن کند.

نبود یک تعریف دقیق از خط فقر باعث شده مسئولان مختلف هریک رقمی متناقض با دیگری را مبنا قرار دهند. از آنجایی‌که خط فقر یک شاخص جهانی است برای تعیین آن نیز ناگزیر باید معیارهای موردقبول بین‌المللی را مبنا قرار داده و آن را با داده‌های کشورهای مختلف تطبیق داد. مجید عینیان، پژوهشگر حوزه اقتصاد اخیرا در میزگردی با موضوع نقشه فقر در ایران تعریفی که بانک جهانی برای خط‌فقر ارائه داده و تطابق آن با شرایط ایران را مورد‌بررسی قرار داده است. در ادامه آنچه در این میزگرد درمورد تعریف خط فقر ارائه شده را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

  تعریف بانک جهانی از خط فقر

بانک جهانی دو تعریف برای فقر ارائه می‌دهد؛ یک بحث این است که خط فقر وابسته به توزیع درآمد جامعه نباشد. یعنی یک میزان از هزینه‌ها و مصارف پایه‌ای خانوار در نظر گرفته شود. هرکس توانست بالای این را هزینه کند فقیر نیست و هرکسی نتوانست فقیر است. این تعریف، فقر مطلق نامیده می‌شود. این تعریف وابسته به توزیع درآمد جامعه نیست.

یک عدد دیگر نیز وجود دارد که تعریف آن این است؛ زمانی که همه جامعه یک سطحی از برخورداری را دارند کسی که نتواند به آن سطح معمول از برخورداری نزدیک شود، فقیر محسوب می‌شود. این مدل وابسته است به توزیع درآمد جامعه که آن‌ را فقر نسبی می‌نامند.

کشورهای توسعه‌یافته می‌روند به این سمت که خط فقر نسبی تعریف کنند و متناسب با آن آمار و ارقام خود را محاسبه کنند. برای کشورهای درحال توسعه تا زمانی که خط فقر مطلق جدی‌تر است محاسبه ارقام براساس خط فقر نسبی اقدام مناسبی نیست.

هزینه، درآمد یا میزان دارایی؛ کدام‌یک معیار تعریف خط‌ فقر است؟

چیزی که فقر را تعریف می‌کند مصرف خانوار است. چون هدف از کسب درآمد نیز مصرف است. از طرف دیگر داده‌های مرتبط با مخارج نیز کیفیت و دقت بیشتری نسبت به داده‌های درآمدی دارد، درنتیجه در دنیا هم به لحاظ تعریف و هم به لحاظ آسان بودن کار از داده‌های هزینه‌ای استفاده می‌شود. ثروت نمی‌تواند فقر را تعریف کند چون خود ثروت عامل تامین رفاه و نیازهای اساسی نیست.

اما انباشت ثروت می‌تواند باعث ایجاد جریان درآمدی شود یا می‌تواند خدماتی را به ما بدهد که منجر به کاهش هزینه شود.

به‌طور مثال کسی که خانه دارد ثروت انباشته‌ای دارد که از خدمات آن بهره می‌برد. در آمارگیری‌ها البته هزینه ضمنی اجاره خانه را برای شخص منظور می‌کنند تا بتوانند سطح رفاه او را ارزیابی کنند.

نحوه تعیین نرخ فقر

نحوه تعیین نرخ فقر نسبی به این صورت است که در آن میانگین هزینه جامعه محاسبه شده و نصف این هزینه خط فقر نسبی در نظر گرفته می‌شود. اگر توزیع هزینه جامعه به سمت یکنواختی برود نرخ فقر نسبی یعنی درصد افراد جامعه که زیرخط فقر نسبی قرار دارند می‌تواند حتی صفر باشد. اما اگر توزیع خیلی یکنواخت نبوده و اصطلاحا پخش باشد این درصد می‌تواند قابل‌توجه باشد اما در هر صورت بالای 50درصد نخواهد بود. در خط‌فقر مطلق اما این عدد معیار، وابسته به درآمد و هزینه‌کرد جامعه نبوده و یک عدد مشخصی است که روش‌های مختلفی برای تعیین آن وجود دارد. مثلا می‌شود سبدی از هزینه‌ها را در نظر گرفت و بگوییم این موارد واجبات زندگی است.

مثلا برای خوراکی‌ها سبدی درنظر گرفته می‌شود که حداقل کالری روزانه‌ای را تامین می‌کند. برای سایر اقلام این محاسبه کمی سخت است و نمی‌شود تعیین کرد که هر فرد در هر سال سه پیراهن نیاز دارد یا نه. به همین دلیل از روش غیرمستقیمی استفاده می‌شود و می‌گوییم افرادی که هزینه‌های خوراکی‌شان نزدیک همان کالری روزانه است در سایر آیتم‌ها چقدر هزینه کرده‌اند.

شخصی که هزینه‌های خوراکی‌اش در سطح نیازهای ضروری است احتمالا بقیه مصارفش نیز در همین سطح است. فردی که در این سطح زندگی می‌کند احتمالا محل سکونتش نیز یک خانه اصطلاحا لاکچری نیست. با مقایسه این موارد به ضریبی می‌رسیم و می‌گوییم فرضا هزینه‌های خوراکی 40درصد هزینه‌های کل این نوع خانوارها را به خودش اختصاص می‌دهد. درنتیجه اگر هزینه سبد خوراکی x باشد 2.5 برابر آن معادل کل هزینه آن خانوار بوده و خط‌فقر مطلق تلقی می‌شود.

اعداد خط‌فقر مطلق با توجه به جزئیات می‌تواند متفاوت باشد. ما چند خط فقر بین‌المللی داریم که بانک جهانی آنها را برای کشورهای مختلف توسعه‌یافته و درحال توسعه تعیین می‌کند. در سال 2011 این خطوط معادل 1.9 دلار، 3.2 دلار و 5/5 دلار تعیین شده‌اند. چون تورم دلار در بازار جهانی خیلی زیاد نبوده در سال 2021 نیز این ارقام خیلی تفاوتی با الان ندارد.

 تفاوت این ارقام نشان می‌دهد معیار خط فقر در کشورهای مختلف می‌تواند متفاوت باشد. به‌طور مثال بانک جهانی برای کشورهای با درآمد متوسط به بالا 5/5 دلار را درنظر گرفته است.

  چرا این ارقام باهم متفاوت است؟

از آنجایی‌که در اقتصاد همه کالاها قابل‌تجارت نیستند، قیمت یک‌سری کالا و خدمات در جاهای مختلف دنیا متفاوت می‌شود. یعنی درقبال یک خدمت یکسان هزینه‌های متفاوتی دریافت می‌شود.
اگرچه خطوط فقر مطلق کشورها براساس این ارقام محاسبه می‌شود اما لزوما مناسب آنها نیست چون شاید نشود نیازهای پایه‌ای را به طور مثال در کشور سوئیس با 5/5 دلار تامین کرد.

با همین توجیه1.9 دلار نیز احتمالا برای ایران رقم مناسبی نیست. البته این رقم را نباید صرفا با قیمت روز دلار در ایران به ریال تبدیل کرده و با آن بسنجیم، چون این رقم برای یک‌سری کالای قابل‌تجارت در نظر گرفته شده که قیمت آن در سطح دنیا خیلی متفاوت نیست.

این 1.9 دلار، ارزش دلار به‌تنهایی نیست و اصطلاحا دلار برابری قدرت خرید خوانده می‌شود. ما باید ببینیم که در ایران چه مقدار پول می‌تواند برای ما سبدی را تهیه کند که قیمت جهانی آن 1.9 دلار است.

در این سبد یک‌سری کالاها وارداتی بوده و قیمتی معادل 24 هزار تومان دارند. یک‌سری کالاها با یارانه دولت با قیمت 4200 محاسبه می‌شود و یک‌سری کالاها یا خدمات نیز قیمت داخلی دارند. مثلا هزینه تاکسی در ایران به نسبت برخی نقاط دنیا خیلی پایین و به نسبت برخی نقاط دیگر نیز بالاست. درنتیجه عدد خط فقری که به‌صورت ریالی محاسبه می‌شود از رقم یک‌‌میلیون و پانصد هزار تومان که با دلار 25 هزار تومانی محاسبه می‌شود خیلی پایین‌تر بوده و ممکن است غیرمنطقی به نظر برسد.

براساس خط‌فقر مطلق مبتنی‌بر دلار برابری قدرت خرید که برای ایران 1.9 دلار در نظر گرفته شده است، مطابق اعلام بانک جهانی در سال 2018 نیم‌درصد جمعیت ایران زیرخط فقر قرار دارند.

این نشان می‌دهد در مقایسه با یک‌سری کشورهای بسیار فقیر در صحرای آفریقا ایران نرخ فقر بالایی ندارد. این 1.9 دلار بیشتر مناسب آن کشورهاست و برای ایران که کشوری با درآمد متوسط رو به بالاست معیار مناسب‌تر شاید 5/5 دلار باشد، همانطور که گفته شد ارزش ریالی آن نیز با نرخ دلار 25 هزارتومانی قابل‌محاسبه نیست و باید با معیار برابری قدرت خرید محاسبه شود که براساس آن در سال 2018، 14 ‌درصد از مردم ایران زیر خط فقر قرار داشتند. این عدد را اگر بخواهیم بین ایران و سایر کشورها مقایسه کنیم، ایران بین 163 کشور که در این ارزیابی لحاظ شده‌اند رتبه 107 را دارد یعنی 106 کشور نرخ فقر بیشتری از ما دارند و ایران تقریبا جزء یک‌سومی قرار دارد که وضع بهتری دارند.

  برای اینکه نگاه دقیق‌تری به خط فقر پیدا کنیم باید به سراغ معیار ملی خط فقر برویم

آنچه از معیارهای بانک جهانی گفته شد برای مقایسه ایران با سایر کشورها مناسب است و این ادعا را که ایران جزء فقیر‌ترین کشورهای دنیاست، رد می‌کند. البته با چنین کشورهایی فاصله زیادی نیز داریم. از طرف دیگر با کشورهای توسعه‌یافته ‌که نرخ‌های فقر پایینی دارند نیز فاصله داریم. برای بررسی سیاست‌های رفاهی باید ارزیابی‌های محلی انجام دهیم. یعنی شاخصی را تعریف کنیم که مبتنی‌بر داده‌های ملی باشد. خیلی از کشورهای دنیا خط فقر ملی یا خط فقر رسمی دارند اما ما چنین خط‌فقری تعریف نکرده‌ایم. البته وزارت رفاه مردادماه امسال مجموعه‌گزارش‌هایی را با عنوان پایش فقر در سال 1399 منتشر کرده است که اگر بخواهیم آن ‌را مبنا قرار دهیم می‌توانیم بگوییم خط فقر رسمی نیز داریم.این گزارش که وزارت رفاه با همکاری مرکز پژوهش‌های مجلس آن را آماده کرده متکی است به داده‌های آمارگیری هزینه و درآمد خانوار که مرکز آمار ایران آن را انجام داده است. عددی که مبتنی‌بر داده‌های مرکز آمار ارائه می‌شود به‌تنهایی دارای اهمیت نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که روش مورد استفاده پایدار و ثابت باشد تا بتوانیم نرخ‌های فقر را در سال‌های مختلف محاسبه کرده و باهم مقایسه کنیم.مطابق گزارش وزارت رفاه در سال 1398 رقم 906 هزار تومان به‌عنوان متوسط خط فقر کشوری محاسبه شده است. یعنی خط فقر در نقاط مختلف کشور محاسبه شده و میانگین آن به این رقم رسیده است.

یعنی همانطور که 1.9 دلار به عنوان خط فقر کشورهای ضعیف در نظر گرفته شده است و برای کشورهای توسعه‌یافته مناسب نیست؛ در داخل کشور نیز نمی‌شود برای همه نقاط یک خط فقر را در نظر گرفت. رقم 906 هزار تومان میانگینی از خط فقر در نقاط مختلف کشور است. رقم 906 هزار تومان در سال 99 با رشدی 38 درصدی یک‌میلیون و 254 هزار تومان در نظر گرفته شده است.

مطابق این گزارش نرخ فقر ایران در نیمه دوم دهه 90 افزایش پیدا کرده و از 20‌درصد در سال 94 به 32‌درصد در سال 98 رسیده است. این رقم با محاسبات غیررسمی در سال 99 به 33‌درصد می‌رسد. یعنی با این تعریف یک‌سوم ایرانی‌ها زیر خط فقر قرار دارند.

در استفاده از خطوط فقر البته باید به چند نکته توجه کنیم

1-اهمیت صرفه اقتصادی در بعد خانوار

 به این معنی که یک خانوار چهارنفره لزوما به اندازه یک خانوار دونفره هزینه ندارد و باید با درنظر گرفتن یک ضریب مورد محاسبه قرار بگیرد. این جزئیات در گزارش وزارت رفاه لحاظ شده و به‌طور مثال برای یک خانوار سه‌نفره در شهرهای بزرگ به‌صورت نمودار ترسیم شده است که مطابق آن در تهران این هزینه بالای پنج میلیون تومان محاسبه شده و در برخی مناطق کشور نیز زیر سه‌میلیون تومان محاسبه شده است.

2- تفاوت‌های بین مناطق مختلف کشور

اگر بخواهیم به‌صورت دقیق‌تری راجع‌به توزیع جغرافیایی فقر صحبت کنیم باید به این نکته توجه کنیم که داده‌های آمارگیری هزینه و درآمد برای ارائه آمار در واحدهای کوچک جغرافیایی بهینه نشده‌اند.

یعنی اگر بخواهیم برای یک شهرستان آمار فقر را محاسبه کنیم نیاز داریم تا در آن شهرستان یک نمونه قابل‌توجهی داشته باشیم و برای آن مخارج و هزینه‌ها را محاسبه کنیم و بعد بگوییم که تعداد خانوارهای درگیر با فقر به چه صورت است.

آمارگیری هزینه و درآمد برای این منظور بهینه نشده است یعنی نمونه‌اش آنچنان بزرگ نیست که ما را به این هدف برساند.

با این حال اگر بخواهیم به‌صورت تقریبی توزیع فقر در کشور را نشان دهیم استان‌های سیستان‌و‌بلوچستان، خراسان شمالی و قم نرخ‌های فقر نزدیک به 50‌درصد دارند و در طرف مقابل نیز استان‌های مازندران، اردبیل، زنجان، البرز، بوشهر و کردستان با 20‌درصد نرخ‌های فقر پایین‌تری را تجربه کرده‌اند.

کدام خط فقر

اگر با نگاهی جهانی به خط فقر نگاه کنیم طبیعتا با رقمی پایین مواجه می‌شویم که شاید غیرمنطقی به نظر برسد. این رقم از آنجا که با داده‌های ایران تطبیق داده نشده و کشورها را به‌صورت توسعه‌یافته و کمتر توسعه‌یافته دسته‌بندی کلی کرده است طبعا به رقمی پیشنهادی برای کشورهای مختلف (نه رقمی مختص ایران) تبدیل شده است. در چنین شرایطی بدیهی است رقم اعلام‌شده توسط وزارت کار چون مبتنی‌بر داده‌‌های آماری داخل ایران بوده به واقعیت نزدیک‌تر است اما این به معنای واقعی بودن آن نیست؛ چراکه همانطور که گفته شد دلایلی همچون نبود جامعه آماری گسترده در شهرستان‌ها دقت آن را کاهش داده است. از طرف دیگر تعریف فقر مبتنی‌بر نیاز حداقلی کالری نیز خود محل بحث است.