چه از زمانی که مرحوم سیداحمد خمینی در قیدحیات بود و چه در زمانی که از دنیا رفت، همواره ادعاها و اتهاماتی درباره شخصیت ایشان مطرح میشد تا اقدامات و خدمات او به انقلاب اسلامی مورد غلفت قرار گیرد. اخیرا که در آستانه بیستوهفتمین سالگرد فوت وی هستیم، مجددا ادعاهایی از سوی برخی افراد برای تخریب شخصیت و اقدامات تاثیرگذار او بر انقلاب مطرح میشود. به همین جهت با هدف بررسی اثر اقدامات مرحوم سیداحمد خمینی در برهههای مختلف انقلاب اسلامی با مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ به گفتوگو پرداختهایم.
اگر به لحاظ تاریخی شخصیت احمد خمینی را بررسی کنیم، او در برهههای مختلف و در بسیاری از بزنگاههای تاریخی انقلاب، با شجاعت و درایت ورود میکرد و از بسیاری از فتنهها و اتفاقاتی که میتوانست مسیر انقلاب را دچار چالش کند، جلوگیری میکرد. ما اقدامات متعددی را از احمد خمینی در این زمینه دیدیم، شاید مهمترینش رنجنامهای است که او خطاب به حسینعلی منتظری مینویسد. اما به جز این مورد، به نظر شما در تاریخ انقلاب اسلامی چه موارد دیگری از کنشگریهای احمد خمینی قابلتامل است؟
به نظر من مهمترین موردی که میشود درباره احمد خمینی گفت این است که او یک یار امین برای امام خمینی(ره) بود. شما درنظر بگیرید بعد از انقلاب که حضرت امام(ره) مسئولیت رهبری انقلاب را برعهده داشتند و نیز مراجعات خیلی زیاد و متعددی داشتند، نیاز به فردی بود که در کنار ایشان باشد و کاملا از نظر ایشان امین و کاردان و مورد اعتماد باشد و حاج احمدآقا این نقش را ایفا کرد و به نظرم این مهمترین کار است و هیچ چیزی گرانبهاتر و ارزشمندتر و کارآمدتر از این نیست که امام یک فرد مورداعتماد و امین را در کنار خودش داشته باشد. بنابراین حاج احمدآقا این نقش را در کنار امام داشتند. حتی گاهی صحبتهایی در محافل سیاسی یا شخصیتهای مختلف از گروههای مختلف شنیده میشد مبنیبر اینکه آیا احمد خمینی آن چیزهایی که حضرت امام(ره) میفرمایند به دقت به مخاطبان میرساند یا خیر؟ یک نامهای است که خود حاجاحمدآقا آن را برای امام مینویسد که در صحیفه نور آمده است. حاجاحمدآقا در این نامه از امام میخواهد که نظرشان را صریحا نسبت به ایشان مطرح کنند. پاسخی که امام به این نامه احمدآقا میدهند حاکی از اعتماد صددرصدی در ابلاغ پیامها و امانتداری در گفتوگوها و پیغامهاست که نشان میدهد حضرت امام نسبت به ایشان اطمینان کامل داشتند. از طرفی قبل از انقلاب طبیعتا احمد خمینی بهخاطر ارتباط فرزندی که با امام داشت با ایشان همراه بود و در دوران بعد از انقلاب هم مسئولیت دفتر رهبر انقلاب را برعهده میگیرد. گذشته از بحث امانتداری حاجاحمدآقا، مسئولیت دفتر رهبری هم کار خیلی مهمی بود و ایشان انجام دادند. شما باید به این توجه داشته باشید که پس از انقلاب بحث جناحهای مختلف در کشور شکل میگیرد که هرکدام انتظار و توقعات خودشان را از انقلاب داشتند و حاجاحمدآقا در این مساله آن مدیریت لازم را داشت. آنچه من بر آن تاکید دارم یک جریان مستمر است. یعنی به این حضور مستمر و فعالانه و امانتدارانه حاجاحمدآقا در کنار امام باید توجه داشته باشیم و اینکه بههرحال این اطمینانخاطر را به رهبری میداد که آن اموری را که مدنظرشان بوده است، در صحت و سلامت انجام داده است. ایشان فارغ از اینکه فرزند امامخمینی(ره) بود، یک همکاری مهمی از این دوران را انجام داد. همچنین حاجاحمدآقا مراقب زندگی شخصی و سلامت حضرت امام هم بود، چون سلامتی امام جایگاه مهمی داشت.
من وارد مصادیق میشوم. در طول تاریخ پس از انقلاب، سه گروه بیشترین هجمه را به شخصیت احمد خمینی وارد میکردند؛ گروه اول سازمان مجاهدین خلق که یکبار هم قصد ترور او را داشتند و ناموفق بود، گروه دوم جریان منتظریها و گروه سوم اعضای نهضت آزادی بودند. هرکدام از این گروهها هجمههای ناجوانمردانهای را به احمد خمینی وارد کردند. چرا این گروهها دست به چنین اقداماتی زدند؟
وجه مشترک همه این گروههایی که شما نام بردید، این است که با امام زاویه پیدا کردند و به تدریج کینه امام را به دل گرفتند. وقتی که این اختلاف و زاویه و تضاد با امام به وجود آمد، با توجه به شرایطی که وجود داشت، چون نمیتوانستند به امامخمینی(ره) حمله کنند، حاج احمدآقا را مورد حمله و هجمه خود قرار میدادند. البته سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین تا زمانی که در ایران بودند و اعلام جنگ مسلحانه نکرده بودند، از حمله مستقیم به حضرت امام پرهیز میکردند، البته آنها یک مسیر دیگری را در پیش گرفتند و به جنگ مسلحانه رسیدند و بعدها حضرت امام را هم مورد هجمه قرار دادند. بالاخره میخواستند در داخل کشور یک حالت رسمی داشته باشند، از آنجایی که نمیتوانستند به امام حمله کنند، به حاج احمدآقا بهعنوان فرد امین و نزدیک به حضرت امام حمله میکردند و شخصیت وی را تخریب میکردند. اگر در تخریب چهره ایشان موفق میشدند، مرحله و گام بعدی این بود که بگویند اگر کانال ارتباطی امام با بیرون به دلیل حضور حاج احمدآقا در بیت امام دچار اشکال و اختلال است، پس تمام آن چیزهایی را که ما از امام میبینیم و میشنویم و میشناسیم، نیز دچار اختلال و غلط است. پس بحث این است که همه این سه گروه، زمانی که به اختلاف با امام رسیدند، سعیکردند آن یار نزدیک ایشان را مورد تخریب شخصیتی قرار دهند. درمورد نهضت آزادی باید بگویم، آنها اصالتنامهای که امام در پاسخ به آقای محتشمیپور نوشته بود را مورد سوال و شبهه قرار دادند اما بعدها مرکز حفظ و نشر آثار امام پاسخ آنها را داد و تایید کرد که نامه توسط امام نوشته شده بود. یا مثلا آقای منتظری درمورد این نامهای که نوشته شده، نامه معروف در فروردینماه، تردید داشتند که برای همه این موارد پاسخ لازم به آنها داده شده است. بحث آنها درواقع این است که میخواهند خودشان را از زیر یک نقیصه خلاص کنند و به هر شیوهای دست میزنند. در آن زمان حضرت امام خودشان در قید حیات بودند، نامه درمورد نهضت آزادی منتشر شد و حضرت امام یک فرد کاملا حساس و هشیاری نسبت به این قضایا بودند، مگر میشود نامه پخش شود و آن نامه را ایشان ننوشته باشد و نسبت به آن موضعگیری نکنند یا از آن مطلع نشوند؟ بر همین اساس، اتهامات نهضت آزادی واهی و بیاساس بود، ضمن اینکه موضعگیری کلی حضرت امام نسبت به نهضت آزادی و آقای منتظری کاملا این را نشان میدهد که محتوای آن نامهها مبتنیبر تفکرات و نوع نگاه حضرت امام است. بنابراین هیچ اختلاف و تضادی با دیدگاه امام و متن آن نامهها دیده نمیشود که حالا کسی بخواهد بگوید، بله آن نامه را یک فرد دیگری بدوناطلاع امام نوشته است و نظر امام چنین چیزی نیست. فارغ از آنکه اصالت نامهها توسط دفتر حفظ نشر امام تایید شده و محتوا کاملا با نگاه حضرت امام منطبق است.
موضوع رنجنامه که احمد خمینی در قضیه آقای منتظری نوشت، چقدر در روشنگری تاریخ انقلاب و در از بین بردن فتنه قائممقامی حسینعلی منتظری موثر بود؟
رنجنامه در زمان خودش و بعد از آن خیلی موثر بود. مساله اینجاست که آقای منتظری در آن زمان، قانونا و رسما رهبری آینده را برعهده داشتند و اصطلاحا به او قائممقام رهبری گفته میشد. مسئولان همه به دیدار او میرفتند و او هم رهنمود میداد. به قول معروف از مسئولان پرسوجو میکرد و برای پیشبرد کارها دستور میداد. میخواهم بگویم آقای منتظری جایگاه ویژهای در نظام داشت. خیلی از این مسائلی که در اطراف آقای منتظری میگذشت، برای عامه مردم خیلی مشهود نبود و مردم از آنها اطلاع نداشتند. تنها یکسری از خواص بودند که اطلاع داشتند که اطراف آقای منتظری چه میگذرد و مسائل چیست. بنابراین وقتی که ماجرای برکناری آقای منتظری پیش آمد، طبیعی بود که برای افکارعمومی و بلکه برای خیلی از خواص هضم این مساله سنگین باشد که قضیه چیست و ماجرا چطور شد. حتی این سوالات بهگونهای بود که تعدادی از نمایندگان مجلس در همان روزهای بعد از این ماجرا برایشان سوالاتی پیش آمده بود، بعدها حضرت امام چند روز بعد از این ماجرا نامهای مینویسند و میگویند شنیدم برای شما ابهامات و سوالاتی وجود دارد که انشاءالله توضیحاتی داده خواهد شد. میخواهم عرض کنم که جامعه اعم از افکار عمومی و بسیاری از خواص، با یک علامت سوال بزرگ مواجه شدند که قضیه چیست، بعد رنجنامهای که حاج احمدآقا نوشتند یک پاسخ عمیق و روشنگر به این سوال و ابهام بزرگ بود و خیلی از گرههای ذهنی و سوالات موجود برای جامعه را پاسخ داد و شما میدانید گاهی که یک سوال یا ابهام برای مدت طولانی در ذهن جامعه باقیبماند میتواند آثار مخربی داشته باشد و حاج احمدآقا با انتشار این مطلب از یک آسیب بزرگ به افکارعمومی جلوگیری کرد و آن زمان رنجنامه خیلی مورد بحث و مطالعه قرار گرفت و بسیاری از زوایای قضیه را روشن کرد که به نظرم یک اقدام بهجا و موثر بود.