مریم رحمانی: نگهبان شب جدیدترین اثر رضا میرکریمی در مقام کارگردان و تهیهکننده سعی دارد در فضایی آرام روایت تغییر یک انسان را از شخصیتی منفعل به فردی موثر نشان دهد.
این فیلم روز ششم جشنواره فیلم فجر روی پرده نقرهای سینمای برج میلاد برای اصحاب رسانه بهنمایش درآمد. فیلمی شلوغ بهلحاظ شخصیت و چیدمان صحنه اما دارای ریتمی آرام همچون سایر آثار میرکریمی.
خط داستانی روایتکننده زندگی پسری است به نام رسول که نقش آن را تورج الوند به درستترین شکل ممکن بازی کرده است. پسری کرمانی که برای پیدا کردن کار به تهران میآید و این درواقع شروع یک تغییر در زندگی اوست.
در روایت داستان نگهبان شب باید بگوییم مانند دیگر فیلمهای میرکریمی اتفاق خاص و هیجانانگیزی مخاطب را غافلگیر نمیکند و کارگردان آگاهانه نمیخواهد به بیننده رودست بزند، بلکه قصد دارد کمکم مفاهیم موردنظرش را بازگو کند و بهاینترتیب باز کردن گرهها توسط مخاطب انجام شود، این نهتنها نقطهضعف فیلم محسوب نمیشود، بلکه ساختاری منطقی به کار میدهد.
تیم بازیگری از نقاط قوت این اثر است. کارگردان از ستارههای سینما استفاده نکرده اما هماهنگی بین نقش اول زن و مرد داستان باعث خروجی مطلوب اثر شده است. لاله مرزبان در نقش نسیبه، دختر کمشنوای فیلم با گریم و طراحی لباسی دقیق و مناسب توانسته احساسات مخاطب را درگیر و او را با خود همراه کند. مرزبان کمشنوایی را درست نشان میدهد و از این بابت نقصی در بازی او دیده نمیشود، حتی احتمال نامزد شدنش در بخش جوایز هم میرود. نقش دایی که علیاکبر اصانلو آن را بازی کرده هم برای دریافت سیمرغ امکان نامزد شدن دارد؛ چراکه او بهدور از بزرگنمایی و کلیشه دانای کل قصهها توانسته نقش راهنما را برای رسول بازی کند. علیرغم بازی خوب بازیگران گمنام، بازیگران چهره فیلم همچون محسن کیایی جلوهگری خاصی ندارند. او بازی جدیدی را رو نمیکند و در نقش مهندس مثل همیشه ظاهر شده است و یک تیپ تکراری از خود بهنمایش میگذارد.
میرکریمی در نگهبان شب به قصه تحول انسانها میپردازد و با نشان دادن شخصیت منفعل و بلهقربانگوی رسول روند تحول این شخصیت را بهنمایش میگذارد که طی اتفاقات مختلف پیش میرود.
نگهبان شب در پرداختن به مسائل سیاسی، اشاراتی به لابیگریها در انتخابات میکند که در حد کنایه است و در کل کمک چندانی به خلق موقعیت در داستان نمیکند.
این فیلم شاید نتوانسته باشد نفسها را در سینه حبس کند یا چشمهای مخاطب را گرد کند ولی اثری قابلتامل است که بیننده را با خود همراه میکند و در عین داشتن ریتمی آرام حس کسالت به او نمیدهد.
میرکریمی کارگردان کهنهکاری که آثاری مثل «یک حبه قند»، «قصر شیرین» و... را در کارنامه خود دارد، در تازهترین اثرش نشان میدهد همچنان میتوان بدون ایجاد گرههای بزرگ و صرفا پرداختن به مسائل جزئی اما دقیق حول محور خانواده و جامعه بیننده را روی صندلی نشاند و بعد از پایان فیلم حس شیرین تماشای لحظههای شریف انسانی در قاب پرده سینما را به کام تماشاگر ریخت.