عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: اینجا «موقعیت مهدی» است؛ جاییکه شاید فقط یک نفر میتواند در طول تاریخ این سرزمین در آن موقعیت قرار بگیرد؛ موقعیتی که هرکسی میتواند به آن از دید خودش نگاه کند و ببیند میتواند مانند مهدی رفتار کند یا نه؟ هادی حجازیفر در اولین ساخته بلند سینماییاش، چند روایت را از زندگی شهیدان باکری انتخاب کرده و ساخته است.
«موقعیت مهدی» 6 پرده دارد و هرکدام از این بخشها، شرایط مختلفی از زندگی شهید باکری و اطرافیانش را به نمایش میگذارند. یک نکته مهم در این فیلم سینمایی دقت و توجه حجازیفر به همه جزئیات است؛ جزئیاتی که هم در زندگی شخصی و هم در عرصه جنگ و نبرد شهیدان باکری وجود داشت. همین که حجازیفر در مقام کارگردان تلاش کرده است واقعیت را به نمایش بگذارد و چیزی را به زندگی آنها اضافه نکند، خودش میتواند یکی از نقاطقوت فیلم باشد.
یکیدیگر از موضوعاتی که باید درمورد فیلم حجازیفر گفت و از کنار آن ساده نگذشت، صحنه شروع فیلم و خواستگاری است، آنقدر همهچیز درست و سرجای خودش قرار دارد که مخاطب دقیقا خودش را در همان فضا احساس میکند. انگار که درست به 30 سال قبل برگشته و در همان اتاق خواستگاری حضور دارد. همه این خوب بودن فضا و بازیهای درست از کارگردانی میآید که به گفته خودش برایش مهم بوده که بتواند هرچقدر که میتواند به واقعیت نزدیک شود و تصویر درستی را ارائه دهد.
اما موضوع اصلی که میخواهم در این یادداشت به آن اشاره کنم، مقایسه بین ساخته هادی حجازیفر و محمدحسین مهدویان است، مطمئنا برای همه کسانی که فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» را دیدهاند، دیدن «موقعیت مهدی» دوباره برایشان صحنههای همان فیلم را تکرار کرد. همینجاست که باید بگویم با وجود همه نقاط مثبت فیلم جدید حجازیفر، ایستاده در غبار برای من جذابتر بود. شاید نوع نگاه مهدویان که خیلی به متوسلیان نزدیک نشد و تلاش برای نشاندادن واقعیتها و نوع مستندگونه آن از نکاتی بود که آن فیلم را جذابتر و دیدنیتر میکرد.
حجازیفر در «موقعیت مهدی»، سعی کرده است بیشتر با داستانگونه روایتکردن زندگی شهیدان باکری در فیلمش و انتخاب چند نقطه از زندگیشان داستانش را پیش ببرد. البته میتوان مستندبودن فیلم را هم در بخشهایی دید اما بخش داستانی کار پررنگتر است اما در «ایستاده در غبار»، ما با داستانی مستند روبهرو هستیم، مهدویان تمام تکنیکها را به کار میگیرد تا واقعنمایی فیلم و اثرگذاری آن بر مخاطب را بیشتر کند و صدالبته همین واقعنمایی دقیق به او کمک میکند تا مهمترین و بهیادماندنیترین صحنههای فیلم را هم که شکلی نمایشی دارد، باورپذیر کند. از قضا بخش مهمی از کار مستند هم همین است؛ خط کشیدن زیر نقاط مهمی از رویدادهای تاریخی و ماندگار کردنش. جاییکه متوسلیان در بحبوحه آتش، مدتی طولانی با دستی بر فراز میان غبار شلیک خمپاره میایستد، در واقعیت قطعا چند ثانیه بیشتر نبوده. اما مهدویان همین چند ثانیه را آنقدر بسط میدهد تا صحنهای ماندگار، سینمایی و اثرگذار خلق شود. مطمئنا یکی از جذابیتهای فیلم مهدویان پایانبندی آن است اما در «موقعیت مهدی» پایانبندی آنچنان به دل نمیچسبد و میشد که آن را جذابتر نشان داد. هادی حجازیفر در نشست خبری این فیلم هم اشارهای به پایانبندی کرد که آنچنان آن را دوست ندارد.
موقعیت مهدی مثل ایستاده در غبار کار جدیدی است و مطمئنا مخاطب از آن راضی خواهد بود. اما مخاطبی که عاشق روایت مستند باشد، ایستاده در غبار را دوست دارد و مخاطبی که روایت داستانگونه را دوست داشته باشد، موقعیت مهدی را میپسندد. در پایان باید به این نکته هم اشاره کرد که هادی حجازیفر، بهسراغ سوژهای رفته است که خیلیها از نزدیک شدن به آن هم ترس دارند و این شجاعت خیلی قابلستایش است.