محمدرضا حاجیعبدالرزاق، خبرنگار گروه ورزش: نیمفصل دوم رقابتهای لیگ برتر درحالی شنبه دیگر آغاز میشود که در پایان نیمفصل اول دو تیم پرطرفدار و مطرح فوتبال ایران، یعنی استقلال و پرسپولیس همانطور که انتظار میرفت صدر جدول را از آن خود کرده و از لحاظ نتیجهگیری و کیفی خود را بهعنوان مدعی اصلی کسب عنوان قهرمانی فصل بیستویکم معرفی کردهاند. این درحالی است که تیمهایی مانند سپاهان، مسرفسنجان و حتی آلومینیوم اراک یا گلگهر، پیکان و فولاد نیز از تیمهای قابل احترام لیگ برتر محسوب شده و نشان دادهاند که میتوانند در این فصل حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. درخصوص نیمفصل اول رقابتها، شرایط کیفی و فنی تیمهای و سایر مسائل مرتبط با یکی از کارشناسان شناخته شده فوتبال همصحبت شدیم. گفتوگوی «فرهیختگان» با فرزاد آشوبی را در ادامه میخوانید.
ارزیابی شما از نقاط ضعف و قوت نیمفصل اول رقابتهای لیگ برتر چیست؟
اگر بخواهیم لیگمان را با استانداردهای روز دنیا که داریم میبینیم، مقایسه کنیم نمیتوانیم نمره خوبی را برای این لیگ قائل باشیم، اما در هر صورت این مدلی است که سالها به آن عادت کردیم و شاید خیلی انتظار بزرگی باشد که بخواهیم تغییر ایجاد شود. من به غیر از سه یا چهار تیم از جمله پرسپولیس، مسرفسنجان و یکی دو تیم دیگر از لحاظ فنی سایر تیمها را خیلی خوب نمیبینم. بهنظرم سطح کلی لیگ ما خیلی بالاتر و جذابتر از این صحبتها میتواند باشد، ضمن اینکه از کیفیت و بار فنی بیشتری هم برخوردار است، اما در هر صورت اگر این اتفاق نمیافتد شاید دلایل خاص خودش را داشته باشد. در هر حال میتوان با کمی ارفاق نمره قابل قبولی را برای لیگ برتر در نیمفصل اول قائل شد.
تفاوت آشکار لیگ بیستویکم درحالی که نیمفصل از آن سپری شده با فصول گذشته لیگ برتر را در چه مواردی میبینید؟
شاید از مهمترین موضوعاتی که در این فصل از رقابتها در لیگ برتر شاهد آن بودیم میتوان به تغییر و تحولات کمتری اشاره کرد که اتفاق افتاده و این یعنی ثبات تیمها از لحاظ فنی به آنها کمک کرده و باعث شده است تا در مقایسه با گذشته یکمقدار لیگ فشردهتری را شاهد باشیم، اما کماکان معتقدم که فاصلههای بزرگی را با استانداردهای روز دنیا داریم.
بازیهای نسبتا کمگلی را شاهد هستیم و این درحالی است که مهاجمان خارجی در صدر جدول گلزنان لیگ برتر ایران قرار دارند.
در بخشی که باید سازندگی کنیم و تولیداتمان کیفیتر و بیشتر باشد، متاسفانه دچار ضعف هستیم. بیشتر منظور من به فوتبال پایه برمیگردد و در فوتبال ایران درواقع سبک و استایلی که قالب شده و پیش میرود، شرایط را سختتر از این هم خواهد کرد.
البته با فقر هافبک بازیساز هم طرف هستیم و به آن صورت در این پست بازیکن مطلوبی را نمیبینیم.
باز هم تاکید میکنم باید این موضوع مقداری ویژهتر بررسی شود، چون استایل و سبکی که در فوتبال پایه ما قالب شده سمت و سوی کار را به این جهت آورده است، هرچند در ردههای سنی و در سنین پایه میتوانیم به معدود تیمهایی اشاره کنیم که مجزا از این سیستم قالب هستند، اما درمجموع چیزی به اسم فوتبال یعنی پا و توپ را ما در این سیستم نمیبینیم و بیشتر سر و توپ را میبینیم، یعنی شاید هدبال اسم مناسبتری برای این رشته ورزشی که بازی میکنیم باشد تا فوتبال! به همین خاطر فضا برای رشد بازیکنانی که خیلی فنیتر فوتبال را بازی میکنند سخت شده و به مرور این موضوع دارد به ما آسیب میزند. بهنظر من ما در این زمینه به یک برنامه کلی نیاز داریم. شما اگر الان فوتبال آلمان را ببینید که یک زمانی به فوتبال ماشینی معروف بود و یا فوتبال ایتالیا و یا حتی فوتبال انگلیس و سایر لیگهای مطرح اروپا که اینها همه قطبهای فوتبال اروپا هستند و بهترین لیگها را دارند، اگر آنها را مرور کنید کاملا یک فلسفه واضح و مشخصه حاکم بر آنها را میبینیم که این فلسفه کمک میکند تا خروجی مطلوبتری را شاهد باشیم؛ اما این مقوله در کشور ما مغفول مانده و ما فلسفه مشخصی را برای فوتبالمان نداریم و طبیعتا سطح انتظارمان را باید پایینتر بیاوریم.
در چند سال اخیر که تورم روزافزون را در اقتصاد ایران شاهد بودیم، همزمان با این اتفاق فوتبالیستهای ایرانی نیز بهراحتی کوچ کرده و لژیونر میشوند و این موضوع نشان میدهد که چه بسا این اتفاق باعث خالی شدن فوتبال ایران از ستارهها شده باشد.
من خیلی به این موضوع معتقد نیستم؛ چراکه ما کشوری هستیم که استعدادهای فوتبالی زیادی داریم که در بین آنها استعدادهای خاص و ویژه هم وجود دارد و ما باید بتوانیم این استعدادها را شناسایی کرده و آنها را برای سطوح بالاتر آماده کنیم. بنابراین این بخش بهدرستی در فوتبال ایران اتفاق نمیافتد و بهنظر من این موضوع به کیفیت لیگ و فوتبال ما ضربه میزند و باعث میشود تا با رفتن یک یا دو و سه بازیکن احساس فقر کنیم.
در هر صورت ۹۰ درصد شاکله تیمملی را لژیونرها تشکیل میدهند و در ترکیب اصلی فقط شاهد حضور نفراتی مثل وحید امیری و نورافکن هستیم.
بله، طبیعتا وقتی بازیکن شرایط مالی بهتری را میبیند و از سوی دیگر با رفتن به فوتبالی که حرفهایتر و رقابتیتر است میتواند سطح کیفیت بالاتری را تجربه کند و به رشد بیشتری برسد؛ فکر میکنم کاملا منطقی است اگر که انتظار داشته باشیم چنین تصمیمی را بگیرد، اما با همه این تفاسیر ما میتوانیم در بخش پایه قویتر عمل کنیم و استعدادها را بسازیم. در این خصوص یک مثال واضح میزنم؛ کشوری که هممرز ما محسوب میشود یعنی قطر با یک جمعیت بسیار کم اما با یک برنامهریزی مدون و طولانیمدت و قوی میآید و قهرمان جام ملتهای آسیا میشود، این یعنی ساختن یک پروسه زمانبر محسوب شده است و این درحالی است که ما با توجه به جمعیت مستعد بیشتری که در اختیار داریم طبیعتا میتوانیم از خیلی از کشورهای آسیایی و حتی بعضی از کشورهایی که در سطوح بالای فوتبالی وجود دارند قویتر باشیم. به نظر من در این مورد فلسفه واضح و مشخصی در فوتبال ما وجود ندارد و توجه بیش از حد و صرف به نتیجهگرایی بدون فاکتور شرایط فنی خروجی را به حداقل رسانده است.
به رقابتهای لیگ برتر برگردیم، تیمهایی مانند مسرفسنجان با آلومینیوم اراک بعد از دو فصل حضور در سطح اول فوتبال ایران بهعنوان مدعی خود را نشان دادند. این درحالی است که تیمهایی مانند تراکتور، پدیده و ذوبآهن در جایگاهی هستند که تعجبآور است و در شأن سابقه آنها محسوب نمیشود.
خیلی واضح است، آلومینیوم و مس که مثال زدید با سرمربیانی کار میکنند که با همین سرمربیان به لیگ برتر رسیدند، یعنی وقتی کیفیت، کیفیت خوبی است و عملکرد نیز عملکرد مناسبی بهشمار میرود نه صرفا از باب نتیجهگرایی، بنابراین این موضوع و ثبات کمک میکند تا یک شرایط ثابت و نرمال در تیمها و باشگاههای فوق که به آنها اشاره کردید، حاکم باشد و درنهایت خروجی آن عملکردی بهتر برای این گروه محسوب میشود؛ اما تیمهای باسابقهای که مثال زدید همگی از تغییرات پرتکرار و پرتعداد در نیمکت، کادر و بازیکنان خود ضربه خورده و رنج بردند و این موضوع نمیتواند اتفاق خوشایندی باشد و دورنمای خوبی را به ما نشان دهد. حتی تیمی مانند فولادخوزستان که رفت و برگشت کوتاهمدت جواد نکونام را تجربه کرد و به همین دلیل با یک استُپ مواجه شد. این درحالی است که جواد نکونام با فولاد فصل گذشته عملکرد خوبی داشت و نتایج مطلوبی را کسب کرد و در بازگشت باز هم شاهد همان روند هستیم. نکونام فولاد را مطابق سلیقه خودش انتخاب کرد و رشد و تمرین داد، پس طبیعتا ادامه همکاری او میتواند خروجی بهتری داشته باشد.
امسال یک قانون در فوتبال ایران مصوب شد مبنیبر اینکه یک مربی نمیتواند با بیشتر از دو تیم همکاری کند، این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
قانون خوبی است چون مربی هم گاهی نیاز دارد استراحت کند. اینکه شما در طول فصل ۳ یا ۴ تیم را تغییر بدهید چقدر زمان باقی میماند که با گروه جدید به آشنایی برسید؟ بهویژه گروهی که محصول انتخاب شما نیست و بارها و بارها این موضوع را از زبان مربیان شنیدیم و هنوز هم میشنویم که میگویند این تیم را خودمان نبستیم و این سوال پیش میآید که اگر به این سختی آگاه بودید چرا این شرایط را انتخاب کردید و پیشنهاد تیم را پذیرفتید؟ اما حالا که پذیرفتید باید بمانید و کار کنید هرچند صرفا این موضوع بهنظر من یک توجیه است.
بهعنوان آخرین سوال چه تیمهایی را در فصلجاری در حد مدعی قهرمانی دیدید؟
استقلال بهخاطر نوسان کمی که در نتایج این تیم شاهد بودیم و البته نه فرم و مدل فوتبالی که ارائه میدهد مدعی جدی است. پرسپولیس هم یک مدعی بالقوه و قطعی محسوب میشود که از دید من اصلیترین مدعی قهرمانی نیز همین تیم است. این دو تیم فعلا توانستند خود را از سایرین جدا کنند، اما به مسرفسنجان و سپاهان خوشبین هستم که میتوانند شرایط بهتری را تجربه کنند ضمن اینکه نساجی برخلاف سالهای گذشته آرامش بیشتری دارد و طبیعتا عملکرد این تیم را بر همین اساس میبینیم. از سوی دیگر اگر گلگهر آن اتفاق برایش نیفتاده بود امروز شرایط متفاوتی داشت. اما درمجموع بهنظرم بیشتر این تیمها به همراه جواد نکونام مجددا در مسیر درستی قرار گرفتهاند و میتوانند مدعی باشند.