مریم رحمانی: اولین ساخته کاظم دانشی که پیش از این در حوزه فیلم کوتاه فعالیتهای قابلتوجهی داشت، فیلمی قصهگو، پرشخصیت، تلخ، ملتهب و نفسگیر است؛ فیلمی که مخاطب را در همان صحنه اول قبل از تیتراژ روی صندلی میخکوب میکند و در طول داستان با ایجاد گرههای ریز و درشت، ذهن او را برای حل آنها با خودش میبرد. داستان فیلم در فضای حاشیه تهران روایت میشود با همان مختصات و ویژگیهای خاص آن مناطق؛ از شلوغی محلهها گرفته تا شکل و شمایل خانهها. این انتخاب موقعیت هوشمندانه اتفاق افتاده و در طول داستان به کمک قصه میآید چون سرشناس بودن یکی از شخصیتها در آن منطقه کوچک، باعث تحتالشعاع قرارگرفتن تصمیم شخصیتهای وابسته به او در چالشی که برایشان پیش آمده میشود. در علفزار هیچ عنصری بدون اینکه سهمی در پیشبرد روایت داشته باشد، به قصه اضافه نشده است و یکی از نقاطقوت کار هم دقیقا همینجا شکل میگیرد که کارگردان توانسته بهطور موازی تمام قصههای شخصیتها را مدیریت کند و در عین تعدد شخصیتها و شلوغی داستان، نظم خاصی در پرداختن به موضوعات حاکم کند. تجاوز به زنان و روند رسیدگی به شکایت آنان که به گفته دانشی مدتها درموردش مطالعه و پژوهش کرده است خط اصلی داستان را شکل میدهد. این مورد با حفظ حدود و در چهارچوبها، کاملا واقعی درآمده است. همچنین نگاه آسیبشناسانه به دو قشر زن و کودک ویژگی دیگر این اثر است. عمده این نگاه آسیبشناسانه معطوف به آن است که چطور مسائل و مشکلات این دو قشر قربانی ملاحظهکاریها میشود و کلیدواژه حفظ آبرو که گویی بنا بر مصلحت تعریف میشود، چالشی بنیادین را در این قسمت ایجاد میکند. این چالش تا آنجا پیش میرود که به جدال حق و باطل تبدیل میشود و پیامد آن جنگیدن نقش اول مرد فیلم با عناصر قدرت و فشارهایی است که میخواهند وجدان انسانی نادیده گرفته شود تا مصلحتی برقرار بماند. پرداختن به بعد انسانی قوانین و منطبق کردن مادهها و تبصرهها با شرایط افراد در موقعیتهای خاص، امکانی که به دلایل زیاد ازجمله حجم بالای پروندههای قضایی کمرنگ شده یا تقریبا چنان متروک است که گویی وجود ندارد، شیرینی دلچسبی به کار داده است. داستان فیلم در یک روز و طی چند ساعت روایت میشود و بیشتر صحنهها در یک اتاق بازپرسی اتفاق میافتند ولی ریتم تند و رودستهای فیلمنامه به مخاطب و گرههایی که یکی بعد از دیگری اتفاق میافتند و باز میشوند، اجازه خستگی به تماشاچی را نمیدهد. این درحالی است که فضای محدود و شلوغی را در بیشتر سکانسها میبینیم.
بازی خوب بازیگران فیلم، از سارا بهرامی که تجربه سیمرغ دارد و ستاره پسیانی که سال گذشته دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد تا مائده طهماسبی و رویا جاویدنیا در خروجی کار موثر بوده و انتخاب جسورانه پژمان جمشیدی بهعنوان بازیگر نقش اول مرد این فیلم در نقش بازپرس که پیشینهای عمدتا کمدی داشت، این پازل را کامل میکند. همچنین درخصوص سایر بازیگران این فیلم بهطور مشخص و ویژه باید به نقش مادر معتادی که صدف استهبدی آن را بازی کرده اشاره کرد که منطبق بر واقعیت درآمده است و شاید شانس نامزد شدن برای گرفتن سیمرغ هم داشته باشد. فیلمنامه کار به قلم کاظم دانشی، روان و با فرازوفرودهای مناسب و دیالوگهایی قابلتامل نوشته شده و توازن بین عاطفه و منطق در آن به خوبی رعایت شده است.