تاریخ : Thu 03 Feb 2022 - 01:15
کد خبر : 68983
سرویس خبری : نقد روز

پهلوی باید برای نگه‌داشتن بحرین پافشاری می‌کرد

محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

پهلوی باید برای نگه‌داشتن بحرین پافشاری می‌کرد

پهلوی حتی برای واگذاری بحرین هم به یک توافق جدی و قوی نرسید که دیگر اعراب هیچ‌وقت نسبت به این جزایر ادعایی نداشته باشند، البته پهلوی می‌توانست روی نگه داشتن بحرین پافشاری بیشتری کند.

پهلوی که منتقد جدی قاجار در شیوه‌ حکومت‌داری بود، خود ادامه‌دهنده راه قاجار شد. موافقان و حامیان رضاشاه در مجلس شورای ملی با طرح اینکه شاهان قاجار حافظ ایران نبودند و رضاخان حافظ تمامیت ارضی و امنیت‌آفرین این کشور خواهد بود، سلطنت را تغییر دادند. بااین‌حال پهلوی در 53 سال حکومت خود، نه‌تنها حافظ تمامیت ارضی ایران نبود، بلکه بسیاری از اراضی استراتژیک و ژئوپلیتیک ایران را به بهانه‌های واهی واگذار کرد. پیرامون اراضی به تاراج‌رفته‌ ایران در زمان پهلوی با محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ به گفت‌وگو پرداختم و از وی درباره اهمیت اراضی جداشده از ایران در دوره پهلوی پرسیدم. او در پاسخ گفت: «حدود مرزی همواره محل منازعات و اختلافات کشورهای مختلف بود و از سوی دیگر مظهر غرور ملی محسوب می‌شد، برای مثال مهم‌ترین مساله بسیاری از حکام، حس تمامیت ارضی کشورشان بود و همیشه در این مورد، هم توده‌ها و هم حاکمیت‌ها حساسیت به خرج می‌دادند. در رابطه با پهلوی اول و دوم در همین چهارچوب مباحثی به‌صورت جدی مطرح است. درواقع دو دیدگاه متفاوت وجود دارند؛ اول کسانی که طرفدار پهلوی و مدعی هستند که آنان به‌دنبال تثبیت مرزها و کاهش اختلافات با همسایه‌هایش بودند تا به این وسیله به یک صلح پایدار در مناطق مختلف برسند. هم اسناد و هم خاطرات تاییدکننده این نگاه در کلان گفتمان پهلوی است اما از سوی دیگر اگر بخواهیم با نگاه دقیق‌تر و استراتژیک و ژئوپلیتیک به مساله نگاه کنیم، خیلی از مواقع منافع ایران تامین نشده است که می‌شود درموردش به‌صورت مصداقی وارد بحث شویم و هرکدام از آنها به‌نوعی دارای اسنادی هستند که جای پرداخت دارند.»

اگر موشکافانه به جدا شدن اراضی ایران در دوران پهلوی نگاه کنیم، ما در این دوران بسیاری از مناطق استراتژیک ایران را به بهانه حل اختلافات از دست دادیم. در این مورد رحمانی معتقد است: «اختلافات مرزی بین ایران و عثمانی همواره وجود داشت. پهلوی اول معتقد بود باید مساله خودش را با ترکیه حل کند و به همین جهت از ابتدا به‌سمت حل این مساله رفت. مذاکرات متفاوتی بین این دو کشور انجام شد؛ در سال 1305 اولین عهدنامه بسته شد و نهایتا به دی‌ماه 1310 رسید. در آن زمان اتفاقی که رخ می‌دهد، این بود که ایران اراضی مجاور کوه آرارات را –که به آرارات کوچک معروف است- به ترکیه واگذار کرد. یک‌سری از فرماندهان عالی‌رتبه در حکومت پهلوی مانند سرلشکر حسن ارفع هم خاطراتی درباره این واگذاری‌های اراضی توسط پهلوی دارند، به‌طوری‌که این افراد به‌شدت با این اقدامات پهلوی مخالف بودند اما در عوض شاه معتقد بود دوستی دو ملت ارزش بیشتری دارد. البته ادعا می‌شود که ما در مقابل واگذاری آرارات، زمینی را در کردستان تحویل گرفتیم. البته در این زمینه برخی مدعی هستند این قرارداد برد- برد بوده است اما تحلیلگران با اسناد معتقدند زمینی که ما در کردستان گرفتیم، اگرچه منطقه قابل‌توجهی است اما آن ارزش ژئوپلیتیک منطقه آرارات را ندارد، همانطور که خود شما هم در سوال‌تان به آن پرداخته‌اید.»

این پژوهشگر تاریخ در ادامه گفت که علاوه‌بر ترکیه، پهلوی نسبت به سایر همسایگان یعنی عراق، افغانستان و ترکمنستان هم چنین رویکردی داشت. او گفت: «درمورد افغانستان، می‌توان حقابه هیرمند را نام برد. این حقابه مساله‌ای بود که به قرارداد محکمی منجر نشد. با وجود اینکه ایران در مجلس شورای ملی‌ قرارداد این حقابه را تصویب کرد –از سدی که به‌صورت مشترک در افغانستان روی آب ایجاد شده بود، دو کشور به‌صورت مساوی استفاده کنند- درواقع سدی درمقابل سرچشمه‌ها در کشور افغانستان ایجاد نشود تا کشاورزی در ایران از بین نرود. بااین‌حال بعد از مدتی افغانستان نه در مجلس خود این مورد را تصویب کرد، نه عملا به این تن داد. درمقابل این ایران بود که از لحاظ حقوقی و دیپلماسی در این ماجرا ضرر بسیاری متحمل شد. البته این اختلافات در سال‌های بعد یعنی در پهلوی دوم و حتی بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه پیدا کرد و همچنان آن بحثی که پهلوی در آن قرارداد بین ایران و افغانستان ضعیف عمل کرد، موجب مشکلاتی در این ماجرا شده که بحثش بیشتر حقوقی‌ است تا تاریخی.»

در پایان به مساله جدایی بحرین از ایران پرداختم. از محمد رحمانی درباره‌ اینکه چه زمانی بحرین از ایران جدا شد و نقش پهلوی دوم در جدایی کامل بحرین از ایران چه بود، پرسیدم. او در پاسخ به این اشاره کرد که بحرین در سال 1971 از ایران جدا شد اما تا پیش از این ایران حق حکمرانی به‌صورت عینی در بحرین نداشت. رحمانی ادامه داد: «بعد از دوره صفویه عملا بحرین تحت‌حمایت کشورهای خارجی بود. در مقطعی پرتغالی‌ها آنجا را اشغال کردند، بعدها عثمانی‌ها و بعد از آن هم انگلیسی‌ها توانستند به‌صورت بلندمدت در آنجا حضور پیدا کنند و انگلیسی‌‌ها ملزم کرده بودند که بحرین اجازه بازگشت به کشور دیگری را ندارد، البته مدنظرشان از کشور دیگر، ایران بوده است. اگرچه ایران هم در دوره قاجار و هم در دوره پهلوی تا پیش از اینکه جدا شدن بحرین را بپذیرد، همواره ادعای ارضی نسبت به این کشور داشت و در مجامع حقوقی پای این قضیه ایستاده بود و حتی برخی اوقات از انگلستان بحرین را می‌خواست و گفته بود درصورتی‌که بحرین عضو جامعه ملل شود، ایران از کشورهای عضو سازمان ملل خارج می‌شود. این موارد وجود داشت و بحرین هم عضوی از سازمان ملل نبود. تا اینکه در جلسات محرمانه‌ای که انگلستان، عربستان و ایران برگزار کردند، قرار شد ایران از مالکیت بحرین دست بکشد و در عوض جزایر سه‌گانه‌ای –که آن زمان انگلیسی‌ها در آن حضور داشتند- به ایران تحویل داده شود. وقتی انگلیسی‌ها آن جزایر را خالی کردند، ایران بلافاصله نیروهای نظامی‌اش را وارد این جزایر کرد. دقت داشته باشید که هر دوی این موارد یعنی مالکیت جزایر سه‌گانه و بحرین جزء ادعاهای تاریخی ایران بوده‌اند، درواقع ایران از یکی از این ادعاها یعنی بحرین دست برداشت و یکی دیگر از ادعاهایش یعنی جزایر سه‌گانه را ظاهرا نگه داشت. اما بحرین نسبت به جزایر سه‌گانه ظرفیت اقتصادی، جمعیتی و استراتژیک بیشتری دارد، البته جزایر سه‌گانه هم ارزش دارند ولی چون جمعیت بسیار کمی دارد، بیشتر منطقه‌ای با اهمیت نظامی است. اما بعدها دیدیم که مجددا اعراب نسبت به جزایر سه‌گانه ادعای مالکیت داشتند، یعنی پهلوی حتی برای واگذاری بحرین هم به یک توافق جدی و قوی نرسید که دیگر اعراب هیچ‌وقت نسبت به این جزایر ادعایی نداشته باشند، البته پهلوی می‌توانست روی نگه داشتن بحرین پافشاری بیشتری کند. شما می‌دانید که در این جزایر (ابوموسی) دو پرچم بالاست و آنجا نیروی پلیس برای کشور امارات است یعنی یک‌جور حکومت دوگانه‌ آنجا وجود دارد. این هم نکته قابل‌توجهی است. به‌طوری‌که هر زمان مقامات ارشد ایران به آنجا می‌روند، مقامات امارات و سایر کشورهای عربی اعتراض می‌کنند و نشان‌دهنده این است که پهلوی حتی وقتی بحرین را واگذار کرد، نتوانست یک امتیاز جدی حقوقی و بین‌المللی از انگلستان بگیرد تا آن جزایر را تثبیت کند.»

بنابراین شاه در سال 1969 میلادی به‌صورت ظاهری در مجامع عمومی اعلام می‌کند اگر مردم بحرین به‌دنبال جدا شدن از ایران هستند، ما همه‌پرسی برگزار می‌کنیم اما عملا تا سال 1970 یعنی اسفند 1349، به‌جای اینکه همه‌پرسی صورت بگیرد، به‌صورت خیلی محدودی نظرسنجی برگزار می‌شود و طبق آن جلسات محرمانه، بلافاصله محمدرضا شاه به‌عنوان اولین کشور، استقلال بحرین را می‌پذیرد. البته بدانید که آل‌خلیفه چندین دهه قبل از این ماجرا حکومتش را در بحرین ایجاد کرده بود و بعد از آنکه ایران جدایی بحرین را پذیرفت، بحرین توانست عضو سازمان ملل شود و از حمایت جدی انگلستان هم بهره‌مند بود. به‌نظر نمی‌رسد شاه که خود دست‌نشانده انگلیس بوده، در قواره‌ای بوده باشد که مقابل انگلستان بایستد.»