مجتبی اردشیری، منتقد سینما: پرداختن به هسته مرکزی قدرت و وابستگیهای فرامتنی آن، نوعی راه رفتن روی لبه تیغ است. سوژهای وسوسهکننده که طی سالیان اخیر، قربانیان بسیاری گرفته و تولیدات فراوانی را مشمول جرح و تعدیل و توقیف کرده است.
محمدحسین مهدویان در مرد بازنده، بیشتر در شمایل یک تکنسین و تئوریسین مطرح است تا کارگردانی که در تمام این سالها، او را میشناختیم. او اکنون نشان داده که معادلات قدرت و قواعد پشتپرده بازی را بهخوبی میداند و با این آگاهی، پازل بازی را بهگونهای روایت میکند که نهتنها مشمول عقبگرد نمیشود بلکه توپ را به زمین موافقان و مخالفان انداخته و خود در مقام نظارهگر، فقط تماشا میکند.
مرد بازنده فیلم یک کارگردان سیاس است. آشکارا تمام آن خامدستیهایی را که در تبیین انگارههای سیاسی و اجتماعی «زخم کاری» مشهود بود، تقویت کرده و به یک فهم صحیح سیاسی از شناخت یک «جریان» میرسد. و درست در همین نقطه است که بحث میان موافقان و مخالفان فیلم بالا میگیرد. مرد بازنده در یک ساختار روایی، کلاژی از قواعد مرسوم یک فیلم پلیسی و کارآگاهی است که متناسب با عطفهای داستانی، کار خود را پیش برده و پیچشهای دراماتیک را لایهبهلایه رمزگشایی میکند. این، شکل ساده قضیه و خامه روی کیک است. در پسپرده، فیلم، آشکارا ارجاعات سیاسی و اجتماعی دارد. کمی بالاتر از یک منتقد، به جریانها نگریسته و یک نظارهگر یا راوی صرف نیست.
در شکل اول قضیه، فیلم، چهارچوبهای مشخصی برای خلق موفقیت ترسیم کرده است. از زیرکیهای یک کارآگاه ایرانیزهشده تا چینش غیرمنتظم و دومینووار تکههای پازل بدون آنکه بخواهد آدمهای زیادی را درگیر داستان کند.
در این سیاستگذاری فرمیک، مخاطب، خیلی راحت جذب داستان میشود. مهدویان این آزمون و خطا را از «زخم کاری» گرفته و خیالش از بابت ارتباط با مخاطب، راحت بود. به همین دلیل، با خیالی آسوده، به سمت ارجاعات و مناسبات فرامتنی و محتوایی فیلمش رفت.
مرد بازنده در این زمینه، بلندگوی یک اثر سیاسی را قورت نمیدهد. ادعایی هم در این زمینه طرح نمیکند. همان قدمهای آهسته و محتاطانه مهدویان در ترسیمگری لایههای طبقاتی سیاست و اجتماع ایران که در «شیشلیک» ملموس بود، حالا اینجا در مرد بازنده، پیرنگ و عمق بیشتری پیدا میکند. چگالی احتیاط کارگردان، کمتر شده و جسارت او در قالب هوشمندیهایی که به بیان طرح مساله در لوای طعنههای دوپهلوی دراماتیک– سیاسی پرداخته است، خود را نشان میدهد. او زیرکی خاصی به خرج داده تا بدون ایجاد حساسیت و نشان دادن موارد گلدرشت، ژانر مهجور سیاسی یا اجتماعی صریح را در ایران پروار کند.
مرد بازنده حتی برخلاف عنوانش، داستان یکهتازی و عصیان خفیف یک قهرمان است. قهرمانی که نه زیرکیهایش تاکنون به این اندازه در سینمای ایران مورد پرداخت قرار گرفته و ارجاعات دراماتیک داشته است و نه زیربنای شخصیتپردازیاش تا این اندازه، آنتیگونهوار در پی احیای عدالت طراحی شده بود. این شاخصه نه از مدار تکروی و افراط (که بارها در سینمای ایران بدان پرداخته شده) فراتر میرود و نه به درونیات او نزدیک میشود.
احمد خسروی (جواد عزتی) تا حدودی نماد عقلانیت است. کسی که کارنامه گذشتهاش، خالی از اشکال نیست و حالا درصدد است تا یک توازنی میان محیط کار و زندگی شخصی خود بیافریند. دقت بالای او در طراحی این مسیر، از او یک قهرمان میسازد. فرآیند اعتراض و عصیان در کاراکتر «احمد»، به شکلی نهادینه مطرح میشود. این نهادینهسازی، قالب چندان دراماتیکی ندارد. چنانکه میبینیم او در مسیر تغییر پایههای زندگی خانوادگی خود، تا چه اندازه درونی و غیرکلیشهای رفتار میکند.
این شاخصه، در فضای کار او نیز مشخص است. زمانی که او به شکلی غیرمستقیم از پرونده، کنار گذاشته میشود، مخاطب شاهد انزوا یا افراط چندانی در واکنشهای او نیست. این مسیر عقلانیت در تقابل با فضای امنیتی فیلم، نگاه منصف و بدون پیشداوری کارگردان را به تصویر میکشد که فارغ از حزببازی و جریانات روز سیاست کشور، چاره کار را در یک فضای ضدگفتمان و مبتنیبر آگاهی فردی قرار میدهد.
چنانکه در این مسیر، سکانس پایانی فیلم که بهزعم بسیاری از مخالفان فیلم، سکانس بیهوده و بیدلیلی بوده، مهم ارزیابی میشود. جایی که مخاطب متوجه میشود سیاست گفتمان و تدبیرمحوری، نمیتواند علاج مشکلات بزرگ و کوچک کشور باشد. اما چون سیاست فیلم، دوری از بیانیه دادن است، این سکانس در اندازههای همان اشاره کوچک باقی میماند تا با کنار هم قرار دادن پازل ارجاعات فرامتنی فیلم، به اهمیت پایانبندی و کارکرد آن در تمامیت قصه پی ببریم.
درواقع روایت بیشتر بر آن است تا نشان دهد قهرمان سلامت فیلم، از این جهت بازنده است که برخلاف تجربه امروزش، در گذشته، تابع سیاست کلان دیکتهشده بوده و حالا که رویهای مطمئن و دور از آن دیکته نوشتهشده توسط دیگران را درپیش گرفته، اینچنین به چهره محبوب جریان عدالتخواهی قصه (که در فیلم در قالب مامور جدید پرونده نمایش داده میشود) و حتی پسر مغضوبش تبدیل میشود.
حالا اینهمانی این مساله برای مخاطب نیز ملموس است؛ حتی برای کسانی که به ارجاعات فرامتن توجهی ندارند و این پروسه را در جریان فراری دادن قاتل متوجه میشوند. «احمد خسروی» یک قهرمان بزرگ است که متنبه از شکستها و باختهای گذشته، همچنان میایستد و شمایل واقعی یک قهرمان را در سینمای امروز ایران به تصویر میکشد.
در این تصویرگری، نمیتوان از نقش جواد عزتی بهسادگی عبور کرد. عزتی در این فیلم، یک نقشآفرینی متفاوت را تجربه کرد. رسیدن به یک شیمی بدن متناسب و کار روی فن بیان، از مهمترین شاخصههای بازی او در این فیلم است. بازی در سکوت او، بسیار با اکتهای بیرونیاش، خوانایی داشته و به دل داستان نشسته و به تکهای از شخصیتپردازی او تبدیل میشود. عزتی هیچگاه مانند مرد بازنده، تا این اندازه آرمانگرا ظاهر نشده و خود را محک نزده بود.
در شکل اجرا نیز مهدویان، تمهیدات خوبی برای فیلم درنظر گرفته است. تعدد فضاهای بسته و استفاده کمتر از شاتهای رازآلود با توجه به روحیه تعقیبوگریزی فیلم و احتمال بروز تصورات اشتباه در مخاطب، ازجمله این دستاوردها محسوب میشود که سبب شد مرد بازنده سروشکل متفاوتتری بهنسبت دیگر فیلمهای او داشته باشد. فیلمی که فارغ از تمام دستاوردهای فنی و محتوایی برای او، میتواند در اندازههای یک صفشکن، موج تازهای از جنبش عدالتخواهی و گونه سیاسی و اجتماعی مصلح را در سینمای ایران باب کند.