سیدمهدی موسوی تبار، خبرنگار گروه فرهنگ: قطعا وقتی ایوان تورگنیف در سال 1862 میلادی، رمان «پدران و پسران» را نوشت، فکرش را نمیکرد که سالها بعد، نام و محتوای کتابش دستاویزی برای بررسی و شناخت روابط پدران و پسران مشهور و حتی غیرمشهور قرار بگیرد. حتی زمانی که مفهوم آقازادگی مانند امروز منفی نبود این جنس از رابطه پدر و پسری، سوژه خوبی برای مطالعه و تحقیق بود. پدران و پسران مشهور زیادی در حوزههای مختلف میشناسیم که گاهی پدر به آتش پسر سوخته و گاهی هم برعکس بوده است. البته در این میان بودند پدر و پسرهای معروفی که یک رابطه بدون حاشیه را تا انتهای عمرشان ادامه دادند. در سیاست، سینما و ورزش این رابطه نمود و مصادیق ماندگارتری دارد. آقازادههای سیاسی که در یکیدو دهه اخیر آنقدر فعال بودند که نیازی به توضیح اضافه ندارند. در سینما و ورزش هم از این نمونهها زیاد داشتیم. اجازه بدهید از همین پنجشنبه هفته قبل شروع کنیم؛ جایی که امیر عابدزاده در حضور پدرش درون دروازه ایران ایستاد و هیچ گلی هم دریافت نکرد و یکی از ارکان صعود ایران به جامجهانی شد. محمد خادم، پدر رسول و امیررضا خادم هم از نمونههای مشهور ورزشی است. در سینما هم علی حاتمی و لیلا حاتمی و همچنین فرامرز قریبیان و سام قریبیان هم مثالهایی از این دست هستند. اما در حوزه سینما و ورزش با دو موردی مواجهیم که اوضاعشان کمی یا بیشتر با بقیه متفاوت است؛ علی پروین و محمد پروین در فوتبال و مسعود کیمیایی و پولاد کیمیایی در سینما. جالب اینکه هر دو پرسپولیسی هستند و علی پروین بهواسطه حضور دخترش در فیلم کیمیایی، در پشتصحنه «متروپل» حضور پیدا کرد و سال 94 بود که کیمیایی در مواجهه با کاروان پرسپولیس در مشهد خودش را پرسپولیسی معرفی کرد و با اشاره به لقب علی پروین از سلطان بودن خود در سینما گفت.
داستان زندگی کاری این دو هم شباهتهایی به هم دارد. پروین حدود پنج سال از کیمیایی کوچکتر است، اما فرازوفرودهای زندگیشان تقریبا به یک اندازه بوده است. از صف کشیدن جلوی در سینما و ورزشگاه برای دیدنشان را به چشم دیدهاند تا «حیا کن، رهاکن»های مردم در همان سینما و ورزشگاه. چند شباهت دیگر هم دارند؛ از نقش پررنگ پسرشان در زندگی و کار تا تنفر از شکست و تن ندادن به تغییرات زمانه. انگار دنیا برای این سلطانها محدود شده به دوران طلایی خودشان و اگر آنچه ارائه میکنند مورد اقبال عمومی قرار نمیگیرد، بهخاطر ضعف آنها نیست و دورهوزمانه خراب شده و عقب مانده است. شاید اگر دوستان عاقل پروین، او را به هر شکلی بود از فوتبال حرفهای دور کردند و تنها محدودش کردند به تصمیمات ناپخته و گاه خندهدار سیاسی، اما هنوز دوستان کیمیایی نتوانستهاند وی را متقاعد کنند که دوره فیلمهایش گذشته و اجازه بدهد مخاطبان با همان خاطرات خوب قدیمی، دلخوش باشند.
حتما سلطان! بودن قواعدی دارد که این دو عزیز علاقهای به مطالعه و عمل به آن دستورالعملها ندارند و ترجیحشان این است که به حرفهای نزدیکان و بهطور خاص پسرشان گوش جان بسپارند و احتمالا در این سنوسال، مجالی برای اعتماد به دیگران نیست و اصلا به ریسکش هم نمیارزد.
پولاد کیمیایی و محمد پروین هم شبیه به هم هستند با این تفاوت که استعداد پسر پروین در فوتبال، در همان مدت کوتاهی که در پرسپولیس یا استیلآذین بازی میکرد، بهمراتب بیشتر از استعداد پولاد در سینما در حوزه بازیگری و کارگردانی بود. این سلطانزادهها، روی همان جاده مطمئن و هموار پدرشان رفتند و نیازی به تقویت خودشان هم ندیدند؛ تا جایی که شد از اعتبار پدر خرج کردند و خرج میکنند و برای دیده شدن بیشتر، سینه خود را جلوی پدر سپر هم میکنند.
اما همه ضرباتی که این دو سلطان خوردند از پسرهایشان نبوده است؛ میل به ادامه دادن و شهوت شهرت و همچنین نپذیرفتن قواعد بازیهای جدید و تغییرات زمانه، از دیگر دلایلی است که باعث شده گاهی رفتار و گفتار مسعود کیمیایی و علی پروین ترحمبرانگیز هم بشود. انگار باید یکی باشد که به آنها بگوید که بودهاند و چه کردهاند. آینهای باید که به آنها نشان دهد پیر شدهاند و حفظ احترام موی سفیدشان اول باید از خودشان و خانوادهشان شروع شود. شاید استفاده از دیالوگ «دورهات گذشته مربی» برای این دو عزیز کلیشهای شده، اما احترام مربیای که دورهاش تمام شده هم واجب است. قرار نیست پایان دوره یک مربی بهمعنی پایان محبوبیت او باشد. وقتی کسی در 80 سالگی فیلم میسازد، باید آنقدر بزرگی از خودش نشان بدهد که هیچ بهانهای برای قضاوت نشدن را نپذیرد. باید آنقدر بزرگی ذاتی و اکتسابی داشته باشد که هراسی از داوری درکنار جوانان نداشته باشد. شاید انتظار این بود که مسعود کیمیایی غائله بین پولاد و شهاب حسینی را بزرگمنشانه و پدرانه بخواباند نه اینکه خودش بنزینی شود روی آتش این معرکه.
سلطان بودن صرفا به لقب و اسم نیست. برای بزرگ ماندن باید بزرگی کرد. طرفداران پرسپولیس فراموش نمیکنند اظهارنظرهای پروین را زمانی که مسئولیتی در پرسپولیس داشت با سالهایی که هیچ سمتی نداشت. پروین در اوقاتی که در پرسپولیس نبود، برای تیم رقیب آرزوی موفقیت میکرد و انگار سینما و جشنواره هم برای کیمیایی همین حکم را دارد. این رفتارها آشکارا میگوید وقتی ما بر مسند قدرت نیستیم، دیگر مهم نیست چه بر سر محبوب یا محصول یا تیممان میآید.
هرچند پروین در سالهای اخیر در حاشیه فوتبال بوده، اما کیمیایی در سالهای اخیر اصرار به ساختن فیلم داشته و در همین جشنواره امسال هم «خائنکشی» را دارد که البته با انصراف او و پسرش همراه شد. البته باید منتظر ماند و دید که تکلیف حضور این فیلم در جشنواره چه میشود و تهیهکننده دلش میخواهد راه کارگردان را ادامه بدهد یا خیر. با همه این حرفها اما رفتار احساسی کیمیایی نشان داد سلطانها هم میتوانند در 80سالگی اسیر اشتباهات پسرانشان شوند و قواعد بزرگی را به انبارها و فراموشخانهها بسپارند.