تاریخ : Thu 27 Jan 2022 - 02:27
کد خبر : 68589
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

در حلقه رندان خبری هست انگار

در حلقه رندان خبری هست انگار

بسیاری از کسانی که نسبتی با شعر طنز و گونه‌های دیگر شوخ‌طبعی دارند، لااقل اسم این جلسات به گوش‌شان رسیده است. تعداد زیادی هم این فضای شیرین را که گاهی هم به‌خاطر غلظت بالای شعرها تبدیل به فضای سنگین می‌شود از نزدیک تجربه کرده‌اند.

عبدالله مقدمی، شاعر:1-خبر کوتاه بود و شیرین: «برگزاری شب‌های شعر طنز در حلقه رندان از سر گرفته می‌شود.» انتشار این خبر باعث شادی تعداد زیادی از طنزپردازان و طنزدوستان ایرانی شد. بسیاری از کسانی که نسبتی با شعر طنز و گونه‌های دیگر شوخ‌طبعی دارند، لااقل اسم این جلسات به گوش‌شان رسیده است. تعداد زیادی هم این فضای شیرین را که گاهی هم به‌خاطر غلظت بالای شعرها تبدیل به فضای سنگین می‌شود از نزدیک تجربه کرده‌اند.

پس چه خبری از این بهتر که «در حلقه رندان برمی‌گردد»؟

2 -اسفندماه 1380 بود که اولین شب‌شعر طنز رسمی ایران به همت استاد فقید ابوالفضل زرویی‌نصرآباد برگزار شد. نه‌تنها جمعیتی که در سالن حضور داشتند دقیقا نمی‌دانستند قرار است در آن جلسات چه بشنوند که حتی بعضی شاعران که می‌خواستند چراغ اول این جلسات را روشن کنند هم خیلی نمی‌دانستند که می‌خواهند چه‌ کار کنند. به هرحال هنوز طنین شعرخوانی محمدرضا ترکی عزیز در گوش نگارنده هست که خواند: «به چاله‌های خیابان شکست شاسی بنز / به حیرتم که به چرخ ژیان چه خواهد کرد»

3 -حالا قریب به 20سال از آن روزها می‌گذرد. طنز فارسی در این مدت بالنده‌تر شده و مسیر برای تازه‌واردان این عرصه روشن‌تر شده است. روح ابوالفضل زرویی‌نصرآباد که چراغ این محافل را روشن کرد، شاد باد. آن مرحوم که خود سرو چمان میدان شوخی‌نگاری و طنزنویسی بود، وقتی دفتر طنز حوزه هنری را راه انداخت و خود پشت سکان مدیریتش نشست، به این فکر افتاد که طنز و شوخ‌طبعی را از عرصه محافل خصوصی و دورهمی‌های شاعران به میان عموم ببرد و کاری کند کارستان.

4- گونه طنز به صورت مستقل در تاریخ ادبیات ایران چندان پررنگ نیست. اگرچه آثار ادبی فارسی مملو از طنز و شوخ‌طبعی‌اند اما کمتر به صورت جدی و به‌عنوان اثری جدا از بقیه آثار موردتوجه قرار گرفته بود. عبید زاکانی، پرچمدار اصلی و میدان‌دار طنز در ادبیات کلاسیک فارسی است. اما قرن‌ها بعد و با آشنایی فارسی‌زبانان با نشریات طنز قفقاز -به‌طور مشخص مجله ملانصرالدین- در دوران ناصری و بعد از آن دوره مشروطیت، این‌گونه جان تازه‌ای می‌گیرد و به‌عنوان یک شاخه مهم و قابل‌توجه، مورداقبال شاعرانی چون نسیم شمال و نویسندگانی مثل علی‌اکبرخان دهخدا قرار می‌گیرد. از اینجا به بعد طنز و فکاهی که معمولا مخصوص محافل خصوصی و میهمانی‌های دوستانه بود، به‌صورت مکتوب وارد عرصه عمومی می‌شود.

5 -بعدها و در عصر پهلوی اول حضور نشریاتی چون «باباشمل» و «چلنگر» این چراغ را روشن نگاه داشت اما ظهور مجله‌ای به نام «توفیق» -که البته از 1302 منتشر می‌‌شد و در سال‌های دهه 30 به اوج رسید- باعث توجه جدی مردم به طنز و فکاهی شد. در همین نشریه توفیق بود که نسل مهمی از طنزپردازان ایرانی مانند ابوالقاسم حالت، کیومرث صابری‌فومنی، عمران صلاحی، منوچهر احترامی و... سر برآوردند.

6 -روزهای ابتدایی بعد از انقلاب نوید ظهور و حضور تعداد زیادی نشریات طنز و فکاهی را به علاقه‌مندان خود می‌داد اما درنهایت این‌طور نشد و این نشریات که از نظر تعداد قابل‌توجه بودند، همگی مانند دولت‌های مستعجل بعد از مدت کوتاهی رو به خاموشی رفتند. دیگر تا سال‌ها خبری از نشریات طنز نبود تا «گل‌آقا» رسید. «گل‌آقا» در سال 1369 منتشر شد. در همین سال نشریه «خورجین» هم منتشر شد اما به هرحال «گل‌آقا» کانونی شد برای جمع‌شدن دوباره طنزپردازانی که سال‌ها بود کار اصلی را رها کرده بودند و به قول خودشان رفته بودند دنبال یک کار آبرومند! *  البته گل‌آقا نه‌تنها محلی برای احیای قلم طنزپردازان قدیمی، که محیطی مساعد برای رشد و توسعه! شاعران و نویسندگان جوانی بود که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردند استعدادشان مهم و جدی باشد. ابوالفضل زرویی‌نصرآباد شاید مهم‌ترین عضو این گروه بود.

7  -زرویی با وجود جوانی و سن ‌کم مدت‌ها سردبیر ماهنامه گل‌آقا بود. اما کسی نمی‌دانست که بزرگ‌ترین میراث زرویی هنوز در راه است. اگرچه نشریات گل‌آقا جایگاه ویژه‌ای در میان مردم پیدا کرده بود اما هنوز هم شاعران و نویسندگان طنز در محافل و جلسات ادبی جدی گرفته نمی‌شدند. اگر گاهی تریبونی به شاعر طنزپرداز یا فکاهه‌نویس داده می‌شد بیشتر برای تغییر فضا و ادخال سرور و این حرف‌ها بود. شاعر شوخ‌طبع بیچاره چندان اهمیتی نداشت و چه جای تعجب؟ که شاعران غیرطنزسُرا! هم هرموقع حوصله‌شان سر می‌رفت، گاهی چیزکی به شوخی می‌نوشتند و وقتی خوش می‌کردند. به هرحال هیچ‌کس طنز را جدی نمی‌گرفت.

8 -وقتی زرویی‌نصرآباد اولین محفل طنزنویسان فارسی‌زبان را در تقاطع خیابان حافظ و سمیه راه‌اندازی کرد، باز هم تعداد زیادی این جلسه را جدی نگرفتند. البته شاید با ظهور و سقوط یک‌‌شبه محافل ادبی مختلف، می‌شد حدس زد که جلساتی که مختص به خندیدن و خنداندن و مهم‌تر از همه، انتقاد از مسئولان باشد چه سرنوشتی در انتظار خود دارد. نگاهی به اسامی شاعران جلسات اول در حلقه رندان نشان‌دهنده این بود که تعداد زیادی از شاعران جدی‌سُرا (الان گروهی می‌رسند و می‌پرسند: مگر طنز جدی نیست؟!) به این محفل با نگاهی تفنن‌آمیز و دورهمی می‌نگریستند.

9 -اما هرچه از جلسات اول در حلقه رندان فاصله گرفتیم، جدی‌ها ماندند و تفننی‌ها از رو رفتند. آرام‌آرام شاعران گردن‌کلفت و استخوان‌خردکرده‌ای که گاهی طنزکی هم می‌گفتند، از این میدان «باحال و بامزه» کنار رفتند و جوان‌ها و نوجوان‌هایی که می‌خواستند به‌صورتی جدی طنز بنویسند، ماندند. جلسات، حتی با وجود رفتن زرویی از دفتر طنز، در کمال تعجب ادامه یافت. این نهال و ساقه ‌تروشکننده آرام‌آرام جان گرفت و تبدیل به درختی تناور شد. اما کرونا که آمد، مثل همه‌جا لگدی هم حواله «در حلقه رندان» کرد. چراغ جلسات مدتی خاموش شد. بعدها با حضور کم‌جان شاعرها، شعرخوانی‌ها ضبط شد و در آپارات منتشر شد و بعد از مدتی همان پت‌پت هم خاموش شد. فضا تاریک شد و چشم‌چشم را ندید. انگار به آخر خط رسیده بودیم و افسانه امروزی ابوالفضل زرویی ته کشیده بود.

10 -حالا بعد از چند ماه خبر برگزاری مجدد «در حلقه رندان»، آن‌هم به صورت حضوری، برای ما عاشقان طنز و شوخ‌طبعی نه‌تنها خبری خوشحال‌کننده که باعث جشن و سرور در اقصی‌نقاط‌مان شده است. عباس‌حسین‌نژاد، که به‌تازگی به مدیریت دفتر طنز منصوب شده، با فروکش کردن موج بیماری، برای برگزاری جلسات در حلقه رندان همت کرده است. در این میان همت و حمیت مدیرسابق دفتر طنز، ناصر فیض را نباید فراموش کنیم که در اوج مشکلات و تشنجات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی یک دهه اخیر، چراغ این محفل را روشن نگاه داشت.

امروز وقتی به 20 سال قبل فکر می‌کنم می‌بینم خیلی چیزها عوض شده است. زرویی، عمران، احترامی و... درمیان ما نیستند. مهدی استاداحمد یک دانه موی سیاه روی سرش ندارد و نادر ختایی یک دانه مو! سعید طلایی که در همین محفل بالید و بزرگ شد حالا در آن‌سوی کره‌زمین است و خودم... ما بسیار تغییر کردیم اما یک چیز تغییری نکرده است و آن‌ هم عشق‌مان به طنز و شوخ‌طبعی است. همین عشق است که ما را زیر سقف تالار اندیشه گرد می‌آورد تا شعرهای رحیم رسولی و سعید نوری و مهدی استاداحمد و... را بشنویم و صفا کنیم.

*گفته مرحوم منوچهر احترامی به نگارنده