تاریخ : Sun 16 Jan 2022 - 00:48
کد خبر : 67843
سرویس خبری : نقد روز

سفری برای رفع خستگی یک ملت

مهدی عسگری:

سفری برای رفع خستگی یک ملت

تاریخ از سال 1320 -که رضاشاه پهلوی توسط متفقین تبعید و از کشور خارج شد و پسرش محمدرضاشاه به سلطنت رسید تا سال 1357 که با رفتن محمدرضاشاه نظام سلطنتی در ایران برای همیشه سرنگون شد- سه فرار از محمدرضا را ثبت کرده است.

مهدی عسگری، خبرنگار: تاریخ از سال 1320 -که رضاشاه پهلوی توسط متفقین تبعید و از کشور خارج شد و پسرش محمدرضاشاه به سلطنت رسید تا سال 1357 که با رفتن محمدرضاشاه نظام سلطنتی در ایران برای همیشه سرنگون شد- سه فرار از محمدرضا را ثبت کرده است؛ اولی در اواخر سال 1331 و در اوج کشمکش شاه و دکتر مصدق رخ داد. دکتر مصدق که از دخالت‌ها و توطئه‌های دربار علیه خودش به ستوه آمده بود با شاه اتمام‌حجت می‌کند که اگر فعالیت‌های دربار تمام نشود، استعفا خواهد کرد. به‌عبارت‌دیگر او عملا شاه را تهدید کرده بود. شاه که تجربه تلخ 30 تیر و استعفای مصدق را داشت برای فرار از بحران، خبر از مسافرتش به خارج از کشور داد. با شنیدن خبر مسافرت شاه برخی روحانیون درباری مردم را شوراندند تا با تجمع در مقابل کاخ مرمر مانع خروج شاه شوند. به چندساعت نرسید که مردم دسته‌دسته به کاخ مرمر رسیدند و شعار جاویدشاه و زنده‌باد شاه سر می‌دادند. این تجمع و توصیه علمای درباری، شاه را از مسافرت به خارج منصرف کرد.

اما این انصراف دوام زیادی نیاورد و پنج‌ماه بعد و قبل از کودتای انگلیسی علیه مصدق، شاه که در رامسر بود، ابتدا به بغداد و سپس به رم پرواز کرد. با پیروزی کودتای آمریکایی 28 مرداد و سقوط دولت ملی دکترمصدق شاه به ایران بازمی‌گردد. او بعدها در مورد سفرش به رم چنین گفت: «در نقشه‏ای که کشیده بودیم احتمالات مختلف را پیش‏بینی کرده بودیم و می‏دانستیم در مقابل نقشه‏ها‏ی معکوس چه کنیم. وقتی مصدق فرمان عزل خود را رد کرد و موضع را به‌صورت انقلاب جلوه‏گر ساخت و خواست از نفوذی که به‌دست آورده بود کمال سوءاستفاده را بکند، هواپیمای مخصوص من آماده پرواز فوری از کشور بود و من می‏خواستم این کار را بکنم تا مصدق و جماعت او تصور کنند که دور کاملا به‌دست آنها افتاده و معارضی ندارند، چون از کشور پرواز کردم آنها همین اشتباه را کردند و نتوانستند آن پیروزی خیالی را که به‌دست آوردند، درست حفظ کنند.» اگر این حرف شاه را صحیح بدانیم، این نقشه در روزهای منتهی به انقلاب در سال 57 هم اتفاق افتاد اما امام خمینی، مصدق نبود!

شاه به کمک کودتاچیان و با همراهی آنان توانست 25 سال دیگر در کشور حکومت کند. شاهی که طبق قانون اساسی مشروطه قرار بود تنها سلطنت کند در ریزترین مسائل کشور ورود و حکومت می‌کرد. به‌عبارت‌دیگر کودتای انگلیسی-آمریکایی 28 مرداد، 25 سال سلطنت محمدرضاشاه در ایران، دیکتاتوری و خفقان را به‌دنبال داشت.

این بار هم کشور در بحران بود؛ بحرانی به‌مراتب شدیدتر و جامع‌تر از بحران‌های قبلی. او مانده بود تنهای‌تنها، نه مانند پدرش، قوامی درکنارش داشت تا برود و مذاکره کند شاید بماند و نه چون سال‌های دهه‌ 30 بهبهانی‌ای دیگر بود تا مانع خروجش از کشور شود. کار از کار گذشته بود و این‌بار حتی کاری از دست سفارت انگلیس و آمریکا هم برنمی‌آمد. با نطق تلویزیونی‌ای که سراسر نشان از پشیمانی و ندامت داشت، تلاش کرد جو را آرام کند اما این نمایش که به کارگردانی فرح دیبا تهیه شده بود هم نتوانست مردم معترض را آرام کند. اوضاع روزبه‌روز بدتر می‌شد. اعتراضات، تظاهرات و اعتصابات سراسر کشور را در برگرفته بود.

او مانده بود تنهای‌تنها. طی 37 سال سلطنتش، دلسوزان و سیاستمداران قهار را منزوی کرده بود و مشتی چاپلوس دور خودش نگه داشته بود که توان تصمیم‌گیری و اداره امور را نداشتند. درحالی‌که اطرافیانش انتظار داشتند «شاهنشاه اعلیحضرت» اوضاع را آرام کند، او این بار هم همان کار همیشگی را کرد. کاری که درطول 37سال سلطنتش سه‌بار تکرار شد و از این حیث بین شاهان ایرانی رکورددار است؛ بستن چمدان برای سفر به خارج از کشور! ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه در مورد شاه چنین می‌نویسد: «بعضی‌ها در سال‌های اول حکومت شاه از او به‌عنوان «شاه چمدانی»نام می‌بردند، زیرا همواره چمدان خود را بسته بود و آماده بود تا درصورت بروز خطر از کاخ یا کشور بگریزد.»

او این‌بار هم درست در اوج بحران‌های کشور چمدان‌هایش را بست و همراه همسرش به سفر خارج از کشور می‌اندیشید و بالاخره در 26 دی‌ماه 1357 با پروازی ویژه به مصر سفر کرد؛ سفری که خودش می‌گفت برای رفع خستگی و استراحت بوده اما مخالفانش روز بعد با تغییری کوچک در تیتر روزنامه فریاد می‌زدند «شاه در رفت!» او رفته بود برای همیشه.