سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: دور هشتم مذاکرات هستهای در وین درحالی میان ایران، کشورهای 1+4 و آمریکا ادامه دارد که طرفین همچنان در گیر و دار موفقیتهای نسبی و معضلاتی اساسی هستند.
برخلاف دور هفتم که رسانههای غربی از بنبست در مذاکرات خبر میدادند، دور هشتم از ابتدا در فضایی مثبتتر آغاز شده و ادامه یافته است اما این شرایط میتواند ضمن نشان دادن دورنمایی از توافق، به آن چندان نزدیک نباشد.
علی باقریکنی، معاون سیاسی وزارت خارجه ایران و مذاکرهکننده ارشد هستهای تهران، شنبهشب پس از پایان جلسات خود در هتل کوبورگ از پیشرفت مذاکرات خبر داد اما گفت این پیشرفتها محدود به کاهش اختلافات در پرانتزهای موجود در پیشنویس توافق است؛ موضوعی که شاید بتواند دورنمایی از توافق را نشان دهد اما قادر به تضمین حصول آن در زمانی کوتاه نیست.
بهجز ایران دیگر اعضای حاضر در گفتوگوهای هستهای نیز از توصیفاتی مثبت برای بیان مواضعشان نسبت به دور هشتم استفاده کردهاند. ژان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه -که کشورش یکی از طرفهای اصلی مذاکرات بهحساب میآید- روز جمعه در مصاحبه مشترک با شبکه تلویزیونی بیافام و رادیو آرامسی با ابراز اعتقادش نسبت به در دسترس بودن توافق، همزمان تلاش کرد نسبت به کمبود زمان در مذاکرات هشدار دهد.
لودریان که در دور هفتم گفتوگوهای احیای توافق هستهای کشورش یکی از اخلالگران مذاکرات بود به دو رسانه مذکور گفته بود نشستهای وین در روزهای اخیر در مسیر مثبتی حرکت کرده است.
میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات وین در ابتدای هفته جاری فضای گفتوگوهای وین را مثبت، موثر و روبهجلو توصیف کرد اما تاکید کرد پیشرفت در مذاکرات سریع قابلدستیابی نیست و باید بهصورت تدریجی به آنها دست یافت.
اظهارات طرفین مختلف مذاکرات هستهای وین که هیچکدام اطلاعرسانی دقیقی از جزئیات مذاکرات انجام ندادهاند، نشان میدهد کلیات گفتوگوها مثبت است اما در جزئیات چالشهایی وجود دارد که آنها نیز احتمالا منبعث از تلاشها و خواستههای زیادهخواهانه آمریکا هستند، چنانکه از اساس وجود مذاکرات فعلی در شرایطی که توافق 2015 معتبر بود بهدلیل نقض عهد واشنگتن است.
خواستههای بیش از اندازه زیادهخواهانه آمریکا
آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران در برهه کنونی به تناوب خواستههایی را مطرح کرده است که دارای جوانب بسیاری هستند. این جوانب از آنجا دارای اهمیت هستند که نمیتوان به آنها تنها از یک جهت نگریست، زیرا درصورت پذیرش آنها توسط ایران پیامدهایی چندشاخه برای تهران و آینده پرونده هستهای خواهند داشت. در ادامه به برخی از چنین تلاشهایی پرداختهایم.
1-مذاکره درباره مسائل موشکی و منطقهای
یکی از خواستههای اساسی آمریکا حتی پیش از امضای توافق هستهای در سال 2015 مذاکره درباره مسائل موشکی و منطقهای با ایران بوده است، اما از همان زمان تهران بهدلیل شک و تردید نسبت به نیات واشنگتن در این باره و همچنین اهمیت موارد مذکور برای امنیت ملی ایران، این درخواستها را رد کرده است. به شکل غیرقابل مقایسهای و برخلاف مساله هستهای، موضوعات موشکی و منطقهای جزئی از ستونهای امنیت ملی ایران هستند، زیرا ایران با فناوری هستهای به مزیتهای علمی و صنعتی میرسد، اما با ایجاد خلل در موضوعات موشکی و منطقهای امنیت ملی کشور به خطر میافتد.
آمریکا در دوره بایدن نیز بر وارد کردن موضوعات موشکی و منطقهای به مذاکرات در هر شکلی اصرار دارد. واشنگتن میکوشد بهزعم خود با فریب تهران، قول رسمی مذاکرات آتی پیرامون موضوع موشکی و هستهای را اخذ کند، اما مقامات ایران میگویند اخذ چنین امتیازی از سوی آمریکا میتواند به بهانهای برای اخلال در توافق هستهای و خروج مجدد این کشور از آن منجر شود.
2-تقسیمبندی فریبکارانه تحریمها
دولت بایدن تحریمها علیه ایران را به سه قسمت سبز، زرد و قرمز تقسیم کرده است. دسته نخست که تحریمهای سبز هستند به تحریمهای هستهای دوره ترامپ مربوط میشوند که بهدلیل مغایرت مستقیم با برجام لغو یا به تعلیق درمیآیند. تحریمهای زرد مواردی هستند که تهران باید برای لغو شده آنها امتیازاتی بیشتر از امتیازات دادهشده در توافق 2015 ارائه دهد. دسته سوم یا تحریمهای قرمز نیز اساسا بههیچوجه قابل رفع نیستند و شامل تحریمهایی میشوند که دارای برچسبهای غیرهستهای مانند حقوق بشر هستند.
دولت پیشین آمریکا به ریاست ترامپ برخلاف برجام دست به برچسبگذاری جدید تحریمهای هستهای زده بود تا درصورت تصمیم بایدن برای بازگشت به برجام، وی تحریک به استفاده از آنها علیه ایران شود؛ اتفاقی که هماکنون درحال رخ دادن است و او نه قادر و نه حاضر به برداشته شدن تحریمهای مجددا برچسبگذاریشده علیه تهران است. واشنگتن با تقسیمبندی تحریمها قصد دارد در یک فریبکاری آشکار با رنگبندی تحریمها مانع از برداشته شدن حقیقی تحریمها علیه تهران شود، زیرا با عدملغوتحریمهای زرد یا قرمز، برداشته شدن تحریمهای سبز نیز چندان کارایی نخواهند داشت.
3-تلاش برای تمدید محدودیتها
آمریکا تلاش دارد اگر ایران در شرایط کنونی حاضر به پذیرش محدودیتهای بیشتری در حوزه هستهای نشد، زمینه تحمیل آنها به تهران را در سالهای آتی پایهگذاری کند.
براساس بند غروب برجام بخشی از محدودیتهای هستهای علیه ایران با گذشت زمان بهمرور کاهش یافته و برداشته میشوند. بر این اساس ایران میتواند ۱۰ سال پس از توافق تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش داده و پس از 15 سال از توافق نیز میتواند بر حجم اورانیوم غنیشده خود بیفزاید. واشنگتن برخلاف تعهدات خود در توافق سال 2015 و تعهدات فعلی خود خواهان تحمیل محدودیتهای زمانی بیشتری به ایران است.
4-عدمتضمین برای خروج مجدد
آمریکا در دوره پیشین توافق هستهای با وجود تلاش تیم مذاکرهکننده هستهای ایران به بهانههای مختلف از ارائه تضمینهای کافی برای ادامه حیات توافق هستهای خودداری کرد. مذاکرهکنندگان ایران تلاش داشتند با وجود بهانههای ارائهشده توسط مذاکرهکنندگان آمریکایی درباره دشواریهای سیاست داخلی آمریکا برای اخذ تضمین در این حوزه، در اقدامی که در دسترس کاخسفید است، توافق هستهای را به امضای باراک اوباما، رئیسجمهور وقت این کشور برسانند.
در دوره کنونی که نقض عهد آمریکا بهطور واضحی مشخص شده است، تهران تلاش دارد مانع از بازگشت بدونتضمین واشنگتن به توافق هستهای شود تا هرگونه خروج مجدد این کشور را با هزینهای بیشتر مواجه کند. با این حال مقامات آمریکایی همچنان برخلاف واقعیات از پذیرش چنین موضوعی طفره میروند.
الگوی مذاکرات چه میگوید؟
برای مذاکرات هستهای باید بهجای متوقف شدن در مسائلی کلی مانند توافق یا عدمتوافق به دیگر احتمالات موجود نیز پرداخت. مذاکرات هستهای در بدترین حالت در قاعده پایینی خود به «عدمتوافق» منجر میشود و در بالاترین نقطه به «احیای توافق» میانجامد. در اینجا بدون آنکه تحلیلها محدود به این دو نقطه پایینی و بالایی شوند، باید فاصله یا خط ایجادشده مابین این دو را نیز درنظر گرفت، زیرا سناریوهای فراوانی بین این دو نقطه نیز محتمل هستند. البته میان این دو خط باید یک حد میانی نیز درنظر گرفت، از حد میانی به بالا حوزه ثبات و از حد میانی به پایین یا بهسمت نقطه «عدمتوافق» حوزه تنش است. توافقات براساس شیوه کمتر در برابر کمتر تشکیلدهنده بخشی از سناریوهای موجود مابین حد میانی تا قسمت بالا یا احیای کامل توافق هستند. قاعدهگذاریهای رفتاری نیز که شامل اقدامات فیزیکی و تشدیدکنندهاند، تشکیلدهنده محدوده بین حد میانی تا نقطه پایانی یا «عدمتوافق» هستند.
در توافق کمتر دربرابر کمتر دوطرف براساس یک توافق یا حتی تفاهم مکتوب یا غیرمکتوب امتیازات مرسوم دورههای قبل در حوزه هستهای و تحریمی را ردوبدل میکنند. اما در قاعدهگذاری رفتاری مسائل اندکی از حوزه هستهای و تحریمی فراتر رفته و وارد موضوعاتی مانند جنگ متقارن در منطقه میشود.
نقطه عدمتوافق و حتی محدوده قاعدهگذاری رفتاری مطلوب هیچکدام از طرفین نیست، زیرا آسیبهای فراوانی داشته و شرایط سنگین و پیشبینینشدهای را جلوی همه باز میکند؛ این مساله میتواند انرژی زیادی را از همگان بگیرد، بدون آنکه ارزشش را داشته باشد. پلنهای بی دوطرف اصلی منازعه یعنی ایران و آمریکا، در این بازه قرار دارد و در همین بازه هست که دیگر بازیگران با کنار رفتن دیپلماسی از اثرگذاری ساقط میشوند؛ همانند دوران بحرانی خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ تا پایان سال ۲۰۲۰ که طرفهای باقیمانده در برجام از اثرگذاری محروم بودند و تنها تهران و واشنگتن در میدان باقیمانده و به تبادل ضربه مشغول بودند.
از اینرو مهمترین تلاش تمامی طرفها ساکن نشده در محدوده پایینتر از حد میانی است؛ جایی که تنشها آغاز شده و شدت مییابد. این توضیح اما به آن معنا نیست که طرفین هرگونه فعالیت در این بخش را متوقف میکنند، بلکه حتی امکان شدت بخشیدن به آن نیز وجود دارد؛ چراکه دو کشور اصلی در پی ایجاد وحشت در ذهن طرف مقابل هستند. بهعنوان مثال تشدید مخاصمات در منطقه از سوی محور مقاومت بهجهت تنظیم محاسبات طرف مقابل صورت میگیرد تا واشنگتن با مشاهده ثمرات آن بهسمت سناریوهایی کشیده نشود که پایینتر از خط میانی قرار دارند. الگوریتم اقدامات محور مقاومت در اینجا دو راه دارد. درصورتی که طرف مقابل متوجه شد مسائل بهجای شدت یافتن فزاینده قابل کنترل میشوند و در غیر این صورت سیر افزایشی خود را ادامه میدهند تا طرف مقابل به ذهنیت لازم دست یابد. با این حال محدوده متعارف مذاکرات میتواند به نقطهای فراتر از نقطه احیای توافق هستهای نیز برسد؛ جایی که برخلاف موقعیت ظاهریاش وضعیت بین ایران و آمریکا را بهشدت تشدید میکند.
«آستانه پرش» یکی از دلایل رد خواستههای زورگویانه
ایران برای رد خواستههای بهشدت زورگویانه آمریکا در مذاکرات هستهای دلایل بسیاری دارد که در نخستین مرحله به نامشروع بودنشان بازمیگردد. با این حال حتی درصورت نادیده گرفتن بسیاری از مسائل درباره خواستههای واشنگتن اما باید دانست قبول آنها آمریکا را وارد فضایی میکند که به یک تعبیر باید آن را «آستانه پرش» نامید. هرگونه اقدامی که برای آمریکا یک شرایط حداکثری بسازد با ایجاد ذوقزدگی در میان مقامات کشور، آنها را با طمعی فزاینده به «نقطه پرش» میکشاند؛ موضوعی که یکی از مصادیق آن خروج این کشور از توافق هستهای در سال 2018 به امید جایگزینی آن با توافقی بهزعم ترامپ بهتر بود؛ رضایت ایران به انعقاد یک توافق در حوزه هستهای با آمریکا در سال 2015، با ایجاد نوعی احساس شادمانی کاذب در میان مقامات واشنگتن، آنها را به این نتیجه رسانده بود که با فشار بیشتر میتوانند با ادامه تحمیل خواستههایشان توافقات بیشتری نیز امضا کنند.
درصورتیکه طرف قدرتمند ماجرا در مذاکرات بکوشد با اعمال زور به تعبیری خواستههای بیش از اندازه زیادهخواهانه خود را درنهایت به کرسی بنشاند، در جایی بالاتر از نقطه «احیای توافق» و با گذر از خط فوقانی مذاکرات و مناسبات معمول در حوزه هستهای، در اینجا تعاملات ایران و آمریکا وارد محدودهای میشود که باید آن را «آستانه پرش» نامید. قبول خواستههای زیادهخواهانه آمریکا بهویژه در حوزههای منطقهای، موشکی یا عدمرفع تحریمهای برچسبگذاری شده دوره ترامپ، باعث آزادسازی ناگهانی طمعهای فروخفته این کشور علیه ایران شده و خروجهای دیگری از برجام و سیاستهای فشارهای حداکثری دیگری را میآفریند.