تاریخ : Sun 09 Jan 2022 - 02:58
کد خبر : 67424
سرویس خبری : نقد روز

اگر هاشمی بود، کار دولت روحانی بهتر پیش‌ می‌رفت

سیدافضل موسوی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

اگر هاشمی بود، کار دولت روحانی بهتر پیش‌ می‌رفت

مرحوم هاشمی هم به راست و هم به چپ کمک می‌کرد و معتقد بود باید به اعتدالیون هر دو گروه کمک کرد و آنها را مورد حمایت قرار داد تا آنها بتوانند صاحب‌منصب شده و کشور را به نحو احسن اداره کنند.

به مناسبت پنجمین سالروز درگذشت آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی، گفت‌وگویی پیرامون ابعاد تشکیلاتی شخصیت آن مرحوم با سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و مدیرمسئول روزنامه این حزب داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

با توجه به اثرگذاری مرحوم هاشمی در حساس‌ترین رویدادهای بعد از انقلاب، به‌نظر می‌رسد ایشان از توانایی تشکیلاتی بالایی برخوردار بوده که همین توانایی، نقطه قوت ایشان در دیگر مسئولیت‌ها نیز بوده است. با توجه به حضور شما در حزب کارگزاران، قصد داشتیم نظر شما را درباره این بعد از شخصیت مرحوم هاشمی جویا شویم.

در ابتدای انقلاب، یک آقایی بود به‌نام آقای نجفی‌علمی. یک برادرش بعد از انقلاب، در یک بازه طولانی‌مدت، رئیس بانک مرکزی بود. یکی دیگر از برادران نجفی‌علمی هم جزء علمای مکلا بود. یعنی عالم بود ولی لباس روحانیت بر تن نداشت. ایشان زمانی که امام در پاریس بودند، با جمعی که بعدها با نام شورای انقلاب شناخته شدند، همراه و همکار بود. این آقای نجفی‌علمی، زمانی هم استاد ما شد. این‌‌گونه که ایشان نقل می‌کرد، هر زمان امام از پاریس با ایران تماس می‌گرفته، می‌گفته شیخ الاکبر را صدا کنید. آنجا شخصیت‌های بزرگی مثل آیت‌الله طالقانی و شهیدبهشتی وجود داشتند ولی امام، هر زمان از پاریس تماس می‌گرفت می‌گفت شیخ الاکبرش را صدا بزنند. به ایشان هم می‌گفت شیخ اکبر. نمی‌گفت آقای رفسنجانی. ایشان را صدا می‌کردند و امام حرف‌هایش را به ایشان می‌زد. هر دستوری می‌خواست بدهد به ایشان می‌داد و همان‌طور که اشاره کردید، با توجه به توانایی آقای هاشمی در سازماندهی و به خط کردن نیروها، امام مطالب را به ایشان منتقل می‌کرده است. به همین دلیل، زمانی که می‌خواستند درباره بحث اعتصاب کارکنان شرکت نفت و اداره امور داخلی به‌دست مردم و امور مربوط به تامین نیازهای داخلی کشور تصمیم‌گیری کنند، ایشان مامور می‌شود و گروهی را برای رسیدگی به این امور، تعیین می‌کند. ظاهرا آقای مهندس بازرگان هم جزء همان گروه بوده است. به‌عنوان ماموریت، گروهی را تعیین می‌کند تا به امور مردم رسیدگی کنند که آنها در آن شرایط در مضیقه قرار نگیرند. امام‌خمینی(ره) با توجه به شناختی که از توانایی‌های آقای هاشمی در سازماندهی نیرو داشته‌اند، ایشان را مامور به پیش بردن آن کارها می‌کرده‌اند. بعد از انقلاب هم ایشان، عضو شورای انقلاب بود و اداره بزرگ‌ترین وزارتخانه که وزارت‌ کشور باشد را در ایام ابتدایی شکل‌گیری این شورا برعهده گرفت. مرحوم هاشمی، مدت‌ها پیش از آنکه مجلس شورای اسلامی تاسیس شود این مسئولیت‌ها را برعهده گرفت. ایام اول انقلاب بود و مردم پرشور و پرهیجان بودند. مشکلات زیادی وجود داشت که ایشان نهادهای مربوطه را اداره کرد و در حل آن مشکلات مشارکت داشت. بعد هم که مجلس تشکیل شد، ایشان به مجلس آمد و تا زمانی که در مجلس بود، قبل از دوران ریاست‌جمهوری، به‌صورت مدام، ریاست قوه مقننه را برعهده داشت. امام خمینی بعد از عزل بنی‌صدر خواست فرماندهی کل قوا را تفویض کند، این شد که اداره جنگ را با توجه به توانایی‌های آقای هاشمی به ایشان واگذار کرد. ایشان هم جنگ را به پایان رساند. بالاخره جنگ چیز خوبی نیست، اما ایشان آن را با پیروزی هم به پایان رساند. به‌طوری که تمام سرزمین‌مان را از دشمن پس گرفتیم و چیزی در دست آنان باقی نماند. بعد هم که آقای هاشمی‌رفسنجانی آمد و رئیس‌جمهور شد، توانست کشور و مسائل مربوط به جنگ را طوری اداره کند که منجر به آزادی اسرا و خاتمه دادن به مخاصمه شد. در هر صورت می‌خواهم بگویم که همه اینها ناشی از آن توان مدیریتی و سازماندهی بود که ایشان داشت. امام خمینی تا زمانی که در قید حیات بود، همواره به ایشان اعتماد می‌کرد و کارها را به او می‌سپرد. ایشان هم به نحو احسن از عهده این امور برمی‌آمد. ایشان بسیار وقت‌شناس بود، آینده را می‌دید و پیش‌بینی می‌کرد. از ابتکارات بزرگ آقای هاشمی، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی بود. درحالی‌که جوانان کشور ما تشنه آموزش بودند و در آن زمان امکانات آموزش آنها را نداشتیم، آقای هاشمی دانشگاه آزاد اسلامی را راه انداخت و این مجموعه توانست با هزینه خود مردم، جوانان را آموزش دهد. امروزه شاید در کل دنیا کشوری با این تعداد دانشجو کم‌نظیر باشد.

درگذشت مرحوم هاشمی و فقدان ایشان در 5 سال گذشته برای جبهه اصلاحات ضربه جبران‌ناپذیری بوده است. بعد از وی یعنی انسجام تشکیلاتی آنها تا حد قابل توجهی از هم پاشید و بعد از آن نیز آن‌گونه که باید به وحدت نرسیدند. چقدر عدم‌حضور مرحوم هاشمی در ایجاد این عدم‌وحدت موثر بوده است؟

مرحوم هاشمی هم به راست و هم به چپ کمک می‌کرد و معتقد بود باید به اعتدالیون هر دو گروه کمک کرد و آنها را مورد حمایت قرار داد تا آنها بتوانند صاحب‌منصب شده و کشور را به نحو احسن اداره کنند. هر زمان جناح‌های راست و چپ می‌خواستند یکدیگر را حذف کنند، آقای هاشمی مانع می‌شد. آقای هاشمی فردی است که نمی‌شود او را صرفا متعلق به یک جناح دانست. آقای هاشمی به همه ایران تعلق داشت و متعلق به اسلام بود. همان‌طور که حدیث معروفی از امام‌علی(ع) وجود دارد که هرگاه عالمی فوت کند شکافی جبران‌ناپذیر در اسلام ایجاد می‌شود که تا روز قیامت هیچ‌چیز آن را نمى‌‏پوشاند، وفات مرحوم هاشمی نیز در ایران چنین شکافی را ایجاد کرده است. هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان یک یاور خوب و کاردان را از دست دادند و این‌گونه نیست که فقط اصلاح‌طلبان از فوت ایشان متضرر شده باشند. ایشان مشاور امینی برای رهبر انقلاب بود و با فوت ایشان چنین شکافی در کشور ایجاد شده است. فکر نمی‌کنم کسی بتواند جای ایشان را پر کند.

مرحوم هاشمی یکی از افرادی بود که از اعتدالیون و عقلای هر دو جناح حمایت می‌کرد. شاید در سال 92 نیز همین حمایت‌ها و نگاه مرحوم هاشمی باعث شد روحانی رای بیاورد و درنهایت نیز اصلاح‌طلبان دولت را در دست بگیرند. اگر مرحوم هاشمی در دولت دوم روحانی زنده بود و از ایشان حمایت می‌کرد، چقدر از چالش‌هایی که دولت روحانی چه در بعد سیاسی و چه در سایر ابعاد با آن رو‌به‌رو بود، کاسته می‌شد؟

مسلما اگر آقای هاشمی زنده بودند کمک زیادی به دولت روحانی و سایر کسانی که با ایشان کار می‌کردند می‌شد تا کار بهتر از این چیزی که رخ داد پیش برود؛ چراکه آقای هاشمی تجربیات خیلی خوبی داشت، حرف ایشان تاثیرگذار بود و مردم استدلال‌های ایشان را قبول می‌کردند، درنتیجه، کار نیز به‌نحو بهتری پیش می‌رفت. هرجایی نیز نیاز به حل اختلاف بود، ایشان می‌توانست با پادرمیانی این اختلافات را حل کند ولی خب به هر صورت ایشان نبودند و کار با این روال جلو رفت.