میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: در اوایل زمستان سال ۱۴۰۰ رکورد فروش سینمای ایران در تاریخ آن شکست. این رکوردزنی را مسعود اطیابی انجام داد که پیش از این هم فیلمهای بفروش فراوانی را ساخته بود. فیلم گشت۳ هم با سرعت بالایی در تعقیب دینامیت است و احتمال دارد که تا قبل از آغاز جشنواره چهلم فیلم فجر رکورد دینامیت را بشکند. این در حالی است که دینامیت نسبت به رکوردشکن قبلی، یعنی مطرب، تعداد مخاطبان کمتری دارد و مطرب هم از رکوردشکن قبلیاش یعنی هزارپا مخاطبان کمتری داشت. معلوم است که چنین قضیهای چه نوع تحلیلهایی را در پی خودش خواهد آورد، اما باید توجه کرد که تعداد مخاطبان سینما طی پنج دهه گذشته نوسان فراوانی داشته و این به ویژگیهای ساختاری خود سینما و تحولات اجتماعی و وضعیت معیشتی مردم برمیگردد. رکوردهای فروش نشاندهنده تمام جزئیات و خاصیتهای سینما و مخاطبان آن در یک کشور نیستند، اما همین مورد را میتوان شاخصی بهحساب آورد که لااقل بخشی از قضایا را روشن کند. اگر به دقت بررسی کنیم مشخص خواهد شد که بخشی از این رکوردشکنیها به مهندسیهای اکران برمیگردد و نقش دولتهای مختلف را هم در این قضیه میتوان بهوضوح دید. بخش دیگری از قضیه به تحولات اجتماعی و وضع روحی مردم مربوط است، اما سینمای ایران درحالی طی دهه نود، ۵ بار رکورد فروش خودش را شکست که بدترین دوران اقتصادی را در همین دهه پشتسر گذاشت. نمیتوان سینمای تجاری را دستکم شمرد و به تحولات آن بیتوجه بود. رسیدن به یک چرخه سالم تولید و فروش فیلم در سینمای ایران نیازمند یکسری اصلاحات ساختاری جدی است. در مطلبی که میخوانید، ابتدا توصیفی گذرا از وضع فعلی سینمای ایران شده است و سپس راهکارهایی برای رسیدن به یک چرخه اقتصادی سالم مورد توجه قرار گرفتهاند. در جدولی هم که در ضمیمه آمده، فیلمهایی که در 15 سال اخیر رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را شکستهاند، آورده شده و تعداد مخاطبان هر کدام هم ذکر شده است.
چه کردهایم؟
زندهباد کدام کمدی؟
در دورهای که هنوز جو راکد دوران کرونا تمام شاخصههای اقتصادی و اجتماعی ایران را تحتتاثیر خود نگه داشته، فیلم دینامیت با عبور از مرز ۴۰ میلیاردتومان فروش، توانست رکورد فروش در تاریخ سینمای ایران را بشکند. باید این خبر بسیار مهم باشد و بتوان از دل آن امیدواریهایی بیرون کشید، اما درظاهر چندان نتوانسته توجه کسی را جلب کند. کمدیهای آسان، همیشه در ایران و البته بسیاری از نقاط دیگر دنیا پرفروش بودهاند؛ اما در دورهای هستیم که نیاز روحی مردم جامعه به سرگرمیهایی که آنها را از بعضی دغدغههای کلافهکننده خلاص کند، بیشتر حس میشود.
اما آیا فروش بالای دینامیت را تنها به همین قضیه میتوان ربط داد؟ آیا ظرفیت فروش بالا برای فیلمهای دیگری که جنس متفاوتی نسبت به دینامیت دارند، در شرایط اجتماعی و اقتصادی حالحاضر وجود دارد؟ یعنی جنسی از فیلمها که ساخته نمیشوند اما اگر ساخته میشدند، میشد جایشان را در ردههای بالای جدول فروش دید؟ آیا اگر سالی دو-سه فیلم مثل دینامیت بفروشند، این فروشها را میتوان شاخصی برای درنظر گرفتن وضعیت کلی اقتصاد در سینمای ایران لحاظ کرد؟
کمدی تقریبا در تمام دنیا یک ژانر بفروش به حساب میآید و از آن مهمتر بهرهوری و سودآوری فیلمهای این ژانر است. یعنی کمدیها نسبت به هزینهای که برایشان میشود، سود خالص خوبی به سازندگانشان بازمیگردانند اما چند نکته مهم دیگر را هم باید درنظر داشت. اول اینکه همهجا لزوما کمدی را بهتنهایی عرضه نمیکنند و عمدتا با ژانرهای دیگر پیوند میخورد. مثلا اکشن-کمدی یا کمدی-جنایی کمدیهای تاریخی، اجتماعی، حتی علمی-تخیلی و... اینکه راحتترین فرمولها برای ساخت کمدی بهکار گرفته شود، ممکن است بهمرور بین مخاطبان رونق اولیه را از این ژانر ببرد. نکته دیگر این است که بعضی ژانرهای دیگر سینمایی و فیلمهایی که تولیدشان جنس متفاوتی دارند، دارای ابعاد استراتژیک مهمی در ساختار سینمای یک کشور هستند. مثلا فیلمهای اکشن هالیوود بهدلیل هزینه بالای ساختشان و عدم توانایی رقبای سینمای آمریکا در صرف چنین هزینههایی، یک نقطه سوقالجیشی برای سینمای آمریکا ایجاد کرده است. انیمههای ژاپنی، اکشنهای رزمی هنگکنگ، موزیکالهای عاشقانه هند و موارد متعدد دیگری از ایندست را غیر از بحث فروش مستقیم، میتوان از همین جنبه استراتژیک بررسی کرد. چیزی که مابهالامتیاز سینمای یک کشور باشد و بتوان توسط آن به خیلی از روندها جهت داد. کمدیهای ایرانی نظیر دینامیت ممکن است سرمایهگذارانشان را به یک فروش فوری برسانند اما در اینکه قادر به ایجاد یک نقطه سوقالجیشی در سینما باشند، تردید جدی وجود دارد.
رکورد فروش یا سقوط تعداد مخاطب؟
نکته اینجاست که دینامیت رکورد فروش مطرب را شکسته است اما مخاطبان آن نسبت به مطرب کمتر هستند. مطرب هم رکورد فروش هزارپا را شکسته بود اما تعداد مخاطبانش از آن کمتر بود. در یک دورنما میتوان دید که بهطورکل تعداد مخاطبان سینمای ایران طی سالهای اخیر کمتر شدهاند و بیشتر کردن تعداد فیلمهایی مثل دینامیت یا گشت۳ نمیتواند حال آن را خوب کند. سینمای ایران بارها به لحاظ فروش، قوسهای صعودی و نزولی داشته است. در دهه 50 کمدیهایی که نسل قبلی دینامیت یا گشت۳ بودند، به ورشکستگی مطلق رسیدند. پس از انقلاب سینمای ایران بازسازی شد و از سال ۶۲ بهبعد رونق جدیدی یافت. بین سالهای ۶۳ تا ۶۹ رونق فوقالعادهای در سینمای ایران به لحاظ تعداد مخاطبان ایجاد شد و از ۶۹ تا ۷۶ یک روند نزولی نگرانکننده به وجود آمد.
از ۷۶ بهبعد پای طبقه متوسط بهطور جدیتر به سالنهای سینما باز شد اما مشکل از جایی بالا گرفت که سینما بهصورت کالای اختصاصی برای این طبقه و مطابق عادتوارههای فرهنگی آنها درآمد و باقی مخاطبان از دایره بیرون گذاشته شدند. در دهه ۹۰ مجدد بحرانها در سینمای ایران رخ نمودند. در همین دهه چندینبار رکورد فروش فیلم در تاریخ سینمای ایران شکست اما این به معنای آن نبود که ساختار کلی اقتصاد سینمای ایران آسیب دیده است.
فروش هزارپا، مطرب و دینامیت، صرفا نشان میدهد که بین 1.5 تا سه میلیون مخاطب میتواند برای چنین فیلمهایی به سینما بیاید؛ اما نشاندهنده جای خالی میلیونها مخاطب دیگر که علاقهمند به جنسهای دیگری از سینما هستند، نیست. اینکه با وجود فروش بالای فیلمهایی مثل دینامیت و گشت۳ همچنان کلیت سینمای ایران به لحاظ اقتصادی دچار مشکلات اساسی است، به ساخته شدن دینامیت برنمیگردد، به ساخته نشدن فیلمهای دیگری برمیگردد که کسی ریسک نمیکند تا سراغ موضوعاتشان برود.
تولیدات سینمایی متنوع، میتواند هم آن ظرفیتها را بهتر به خود سینماگران و تحلیلگران سینمایی ایران نشان بدهد و هم رضایتمندی کلی بیشتری بین مخاطبان ایجاد کند. درحالحاضر آندسته از مخاطبان ایرانی که حالشان با دینامیت و گشت۳ خوب میشود و توسط آنها میتوانند از دغدغههای کلافهکننده این روزها خلاص شوند، قادر هستند که کالای موردنظر خود را در سبد محصولات فرهنگی پیدا کنند و این فینفسه بد نیست؛ اما اگر بخواهیم مشکل اقتصاد سینمای ایران حل شود و کارایی سینما بهعنوان پناهگاهی برای خلاصی از هجمههای ذهنی در روزگار فعلی، به بالاترین حد خود برسد، باید به آندسته از مخاطبان فکر کنیم که کالای موردنظرشان در سبد فعلی محصولات فرهنگی موجود نیست.
چه باید بکنیم؟
زندهکردن ژانر مرده!
از شاخصهای مهمی که برای بررسی میزان رونق اقتصادی در سینمای یک کشور موردتوجه قرار میگیرد، آمار سالانه تعداد فیلمهایی است که در آن سینما ساخته میشوند. وقتی در اواخر دهه 50، سینمای آن روز ایران که به فیلمفارسی موسوم بود، رو به ورشکستگی کامل گذاشت، تعداد فیلمهایی که در طول سال ساخته میشد بهشدت کاهش پیدا کرد و در میانههای دهه 60 که رونق مجددی به چرخه اقتصادی سینما برگشت، مجدد تعداد تولیدات سالانه هم بالا رفت. در دهه ۹۰ اما با اینکه چندبار رکورد فروش فیلمها در سینمای ایران شکست، وضعیت کلی اقتصاد سینما اصلا خوب نبود. این درحالی بود که تعداد تولیدات سالانه سینمای ایران هم در این دهه به شکل غافلگیرکنندهای بالا رفت اما مشکل اصلی در جای دیگری بود. در سینمای ایران حالا به وضعی رسیدهایم که تعداد بالای تولیدات سالانه را نمیتوان شاخصی برای رونق اقتصادی آن دانست. چون بین این تولیدات تنوع وجود ندارد و برای همه مردم دسترسی به سالن نمایش آسان نیست. این وضعیت باعث شده که در ۱۲ سال اخیر، بهخصوص پس از بحران کرونا، تعداد تولیدات سینمای ایران کمتر شود. در این شرایط بالا رفتن تعداد تولیدات سالانه سینمای ایران علامتی از ایجاد رونق اقتصادی در آن نیست؛ اما کم شدن تعداد فیلمها میتواند علامتی از رکود باشد. بحث تعداد تولیدات سالانه باید به ریلی دیگر برود تا کارکرد حقیقی و موثر خود را پیدا کند. تولیداتی که در آنها تنوع به چشم بخورد و بتواند پای هرنوع مخاطبی را به سالن سینما باز کند. بعضی از این فیلمهای تنوعبخش که هنوز ساخته نشده یا مدتهاست که ساخته شدن چیزهایی در ردیف آنها ترک شده، ممکن است در مرحله اول مخاطبان وفادار خود را پیدا نکند اما باید این مسیر ادامه پیدا کند تا همهچیز در جای خود قرار بگیرد؛ وگرنه آیا میشود سالی ۱۲۰ فیلم مثل دینامیت یا گشت۳ بسازیم و مطمئن باشیم که هرکدام همین اندازه، یعنی بین 1.5 تا سه میلیون نفر مخاطب داشته باشد؟ باید تعداد تولیدات را افزایش داد اما با تنوعی بیشتر و حسابشده؛ اما به این افزایش نگاهی سرمایهگذارانه داشت و در پی سود فوری یا تاثیرگذاری اجتماعی سریع نبود.
بعضی ژانرهای سینمای ایران مردهاند و باید برای احیای آنها زمان صرف شود. بعضی ژانرها هم اساسا در ایران تابهحال وجود نداشتهاند و این درحالی است که میتوانستند علاقهمندان بسیاری پیدا کنند. حالا که میزان تولیدات سالانه سینمای ایران پایین آمده، خیلیها خوشحال هستند که میزان فساد اقتصادی هم کاهش پیدا کرده است اما میزان تولیدات مجدد باید بالا برود؛ منتها با رویکردی دیگر؛ رویکردی که جنبه سرمایهگذاری برای زنده کردن ظرفیتهای مغفولمانده سینمای ایران را درنظر بگیرد که اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است روزی برسد که دینامیت و گشت۳ هم توانایی جذب مخاطبان را به سالنهای سینما نداشته باشند.
اکران برای همه
از طرفی فراگیر شدن ویروس کرونا و کساد شدن تفریحاتی که در اجتماعات عمومی شکل میگرفتند و سینما هم جزء آنها بود و از طرف دیگر گسترش سیستمهای توزیع دیجیتال و اینترنتی فیلم، طی سالهای اخیر باعث شدهاند که رونق اکران فیلم در سالنهای سینما کم شود. میتوان دلایل عمدهتری هم برای این قضیه در ایران پیدا کرد، بهطور مثال متمرکز شدن سالنها در پایتخت و آن هم در نقاط جغرافیایی خاصی از پایتخت و مسائل مختلف دیگری از ایندست. اینها همگی اما نباید باعث شوند که اهمیت استراتژیک اکران درنظر گرفته نشود. بهطور متوسط در جهان بین ۲۰ تا ۲۵درصد از سود کلی نمایش یک فیلم توسط اکران آن به دست میآید. البته اکران این حسن را دارد که درآمد حاصل از آن بهطور فوری به دست سرمایهگذار میرسد اما در هرحال درنهایت یکچهارم از فروش یک فیلم را تشکیل میدهد. این اما تمام چیزی نیست که اکران یک فیلم به سازندگانش میبخشد. اکران اصلیترین جایی است که در آن میتوان موقعیت استراتژیک یک فیلم را مشخص کرد، برای آن تبلیغات عمده انجام داد، منتقدان را به واکنش وا داشت، فرش قرمز برگزار کرد و بهطورکل آن فیلم را در یک ویترین پرنور قرار داد. اگر این جنبه استراتژیک از توزیعکنندگان فیلم گرفته شود، کارشان با دشواریهای متعددی مواجه خواهد شد که طی دو سال اخیر و با شیوع ویروس کرونا بخشی از این مشکلات در سینمای آمریکا به عینه دیده شد.
با اینکه سینمای آمریکا نتفلیکس را بهعنوان بزرگترین توزیعکننده دیجیتال جهانی در اختیار داشت و در پی آن دیزنیپلاس، آمازون و امثال آن هم در این کشور فعال بودند، محدود شدن اکران نتوانست جلوی ورشکستگیاش را بگیرد. از آنسو چین توانست برای اولینبار در تاریخ سینما، دو سال در جدول فروش فیلمها سلطنت کند و جای ایالاتمتحده را بگیرد. این هم تنها بهدلیل دسترسی آنها به موقعیت استراتژیک اکران بود. در شرایطی که آمریکا در مهار کرونا دچار مشکل بود، چین توانست در این زمینه موفقتر عمل کند و پس از مدتی اکران را در سراسر این کشور به راه بیندازد. همین قضیه تسلط چینیها به کل بازار مخاطبان را شتاب خیرهکنندهای داد و کسی که اکران را به دست بیاورد، کل استریم را هم به دست آورده است. درست است که فیلم دیدن در خانه، احتمالا ارزانتر تمام میشود اما لذتی را که آیین فیلم دیدن در سالن سینما به مخاطبانش میبخشد هم نباید از نظر دور داشت؛ همانطور که میشود بازیهای فوتبال را در منزل تماشا کرد اما خیلیها برای تماشای آن به استادیوم میروند. گسترش دسترسی به چنین تفریحی در سراسر کشور یکی از خدماتی است که دولتها میتوانند برای مردم فراهم کنند و این تصور که میتوان فیلم را در خانه دید، نباید مانعی در برابر ایجاد چنین امکاناتی به وجود بیاورد.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: