یکی از مطالباتی که بعد از ترور شهیدسلیمانی و ابومهدیالمهندس مورد اجماع جریانهای مقاومت قرار گرفته، بحث خروج آمریکا از منطقه است. خروج آمریکا از منطقه در گام اول در عراق به مطالبه عمومی تبدیل شده است. درمورد شرایط حاکم بر عراق و امکان اخراج آمریکا از این کشور گفتوگویی با شعیب بهمن، کارشناس مسائل بینالملل داشتهایم که مشروح آن را در ادامه ازنظر میگذرانید.
شهیدسلیمانی در زمان حیاتشان توانسته بودند یک همگرایی بین گروههای مقاومت علیه آمریکا ایجاد کنند. این همگرایی چقدر بعد از شهادت ایشان باقی مانده است؟
بهرغم اینکه شهادت سردار سلیمانی یک ضربه بزرگ به محور مقاومت بهشمار میآمد، این محور تاکنون توانسته یکپارچگی خود را حفظ کند. شهادت ایشان اتفاقا باعث شده جریانهای مختلف بتوانند اتحاد بیشتری برای مقابله با سیاستهای اشغالگرایانه آمریکا، رژیمصهیونیستی و نیز عناصر تروریستی آنها در منطقه پیدا کنند. البته در اینکه برخی از تاکتیکهای مقاومت درطول دوسال گذشته تغییر پیدا کرده، هیچ تردیدی نیست. علت آنهم مقتضیات زمانی و مکانی در این خصوص است، بنابراین در یک برآورد کلی، نهتنها ما نشانهای از ازهمگسیختگی محور مقاومت در سراسر منطقه نمیبینیم، بلکه جریانهای مقاومت بهواسطه خونخواهی شهدای این محور تمایل دارند بهشکلی یکپارچه و با وحدت بیشتر به همکاری خود ادامه بدهند.
آیا عملیاتهای پراکنده گروههای مقاومت باعث آسیب دیدن بیشتر آمریکا میشود یا اینکه بهتر است این عملیاتها در یک روند یکپارچه با یکدیگر صورت گیرد؟ آیا با الگوبرداری از افغانستان میتوانیم امیدوار باشیم آمریکا بهزودی از عراق نیز خارج شود؟
باید توجه داشته باشیم شرایط عراق با افغانستان کاملا متفاوت است. اینکه انتظار داشته باشیم همان رخدادی که در افغانستان بهوقوع پیوست در عراق نیز رخ دهد، کمی دور از انتظار است، اما هدف نهایی گروههای مقاومت اخراج آمریکا از منطقه و بهویژه از عراق است. آنچیزی که در دوسال گذشته بهعنوان یک مانع و سد درعراق عمل کرده، شرایط سیاسی موجود عراق است.
نباید از یاد ببریم که در دوره پیش از شهادت حاجقاسم تحولات عراق تا حد زیادی گره خورده بود و این کشور با چالشهای مختلفی مواجه بود. عملا شهادت حاجقاسم درآن موقع سرآغازی برای اتحاد مجدد جریانهای مقاومت در عراق شد. اگر ما وضعیت امروز را با وضعیت دوسال پیش مقایسه کنیم، متوجه میشویم که در آن موقعیت زمانی خیلیها در اعتراض به مسائل مختلف به خیابانها آمده بودند و یک گسست بین نیروهای سیاسی عراق ایجاد شده بود. در شرایط فعلی اما مشاهده میشود که آن گسست میان جریانها وجود ندارد و جریانهای مختلف درحال مذاکره برای تعیین پارلمان و نخستوزیر جدید هستند. اما در دوسال گذشته آن شدت عملی که علیه آمریکاییها در عراق موردنیاز بود، بخش زیادی از آن به شرایط امنیتی عراق بازمیگردد. باتوجه به اینکه دولت آمریکا متعهد شده بود تا پایان سال2021 از عراق خارج شود و درحال حاضر هیچ نشانهای از خروج آمریکا از عراق وجود ندارد میتوانیم انتظار داشته باشیم نوع مواجهه جریانهای مقاومت و دولت آینده عراق با آمریکاییها نسبتبه دولت آقای کاظمی تفاوت جدی داشته و شدت پیدا کند. آنچیزی که برای مقاومت اهمیت دارد، بیشتر از آنکه سرعت تحولات باشد، نتیجه تحولات است. باتوجه به این امر اگرچه استراتژی کلان اخراج آمریکا از سراسر منطقه است و از دستورکار نیز خارج نشده، اما این موضوع باید برمبنای مقتضیات زمانی و مکانی و نیز شرایط حاکم بر کشورهای منطقه مورد تحلیل قرار بگیرد.
اگرچه در اخبار و تحلیلهای مختلف از خروج آمریکا از منطقه و بهطور ویژه عراق صحبت میشود، اما باتوجه به اینکه بودجه نظامی سالجاری آمریکا مقداری نیز افزایش داشته است، آیا میتوان گزاره خروج آمریکا از منطقه را قطعی دانست؟
در وهله اول باید این پیشفرض را داشته باشیم که آمریکاییها تمایلی به خروج داوطلبانه از عراق ندارند. اگرچه چین به اولویت اول آمریکا برای مهار تبدیل شده است، اما این سیاست به این معنی نیست که آمریکا سایر نقاط استراتژیک همچون خلیجفارس و منطقه غرب آسیا را رها خواهد کرد و بهطور کلی از این مناطق خارج خواهد شد تا بتواند در شرق آسیا مستقر شود. این تفکر، تفکر اشتباهی است.
واقعیت این است که شرایط عراق در ادامه با تشکیل دولت جدید تغییر خواهد کرد و ما بههرحال باید شرایط داخلی این کشور را نیز درنظر بگیریم و صرفا با عینک ایرانی به مسائل منطقه نگاه نکنیم. عراق بعد از جنگ سختی که با داعش داشت و توانست موفق از این جنگ بیرون بیاید، درگیر انواع چالشهای اقتصادی شده است. آنچه برای مردم این کشور اولویت دارد این است که وضعیت زندگیشان بهبود پیدا کند. سابقه تاریخی نشان میدهد هرگاه آمریکاییها برای خروج تحتفشار قرار گرفتهاند، ناامنی در عراق تشدید شده تا این گزاره به مردم القا شود که درصورت خروج آمریکا از این کشور عراق دچار چالشهای امنیتی متعددی خواهد شد. این وضعیت درحالی بهوجود آمده که دولت آقای کاظمی نیز در خیلی از مواقع با آمریکاییها همراهی کرده است.
مثلا آمریکاییها اعلام کردند نیروهایشان در عراق را تا پایان سال به 2500 نفر کاهش میدهند و این نیروها نیز ماموریتشان به ماموریت آموزشی تغییر مییابد. این ادعا توسط مصطفی الکاظمی درحالی پذیرفته شد که اصلا نمیشود آنرا ثابت کرد؛ چراکه اولا شواهدی برای این مدعا وجود ندارد و دوما افرادی که تا چندوقت گذشته بهعنوان نیروی رزمی در عراق حضور داشتند، چگونه بهصورت یکشبه توانستهاند تغییر کاربری بدهند.
بنابراین اینکه دولت عراق چه نوع جهتگیری نسبتبه حضور آمریکاییها داشته باشد، اهمیت زیادی دارد. باتوجه به نتایج انتخابات عراق و اینکه دولت آینده با اجماع جریانهای شیعی نزدیک به مقاومت شکل میگیرد، این انتظار وجود دارد که با تغییر دولت این موضوع در سطوح رسمی عراق نیز بهشکل جدیتری پیگیری شود.
آنچه باید بهعنوان یک واقعیت پذیرفته شود این است که آمریکاییها بهشکل مسالمتآمیز منطقه را ترک نخواهند کرد و برای تحقق این امر باید به شیوه خود آمریکاییها یعنی رویارویی و تقابل مستقیم با آنها برخورد کرد.