کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: نامها و قهرمانیها در برهه تاریخی جنگ هشتساله بههم گره خوردهاند، مثل همین عنوان نخستین فرمانده جنگهای نامنظم ایران که درکنار نام شهید مصطفی چمران میدرخشد. چمران دانشمند فیزیکدانی است که سالها قبل از انقلاب ایران آسایش زندگی در غرب را رها کرد و به خاک خاورمیانهای خودش بازگشت. او از همراهان امام موسی صدر در تشکیل جنبش امل در لبنان بود و با وقوع انقلاب اسلامی بهصف مبارزان ایران پیوست و بهدلیل بینش و افق نگاهی که در طراحی نیروهای انسانی داشت در سالهای ابتدایی دفاع مقدس توانست نهادی تماما مردمی و غیردولتی با عنوان ستاد جنگهای نامنظم ایران تشکیل دهد که منشأ اثر خیلی از وقایع اتفاقات سالهای ابتدایی جنگ بود. نویسنده کتاب «موتورسوار چمران» بخشهایی از این طراحی و اتفاق تاریخی را ثبت کرده است. این کتاب برگرفته از خاطرات شفاهی سیدعباس حیدر رابوکی، قهرمان موتورسواری و نیروی اطلاعات و عملیات ستاد جنگهای نامنظم است و به قلم حمیدرضا جوانبخت نوشته شده است. جوانبخت در نوشتههایش آورده که بعضی از آدمها خودشان کتاب زنده هستند و یک دنیا حرف در سینه دارند و حیدر رابوکی را جزء همین دسته از آدمها میداند. یکی از ویژگیهایی که این کتاب دارد، این است که بعضی از روایتهای بکر و کمتر شنیدهشده ستاد جنگهای نامنظم در آن جمعآوری شده است. کتاب موتورسوار چمران، اولین اثری است که بهطور دقیق و با بررسیهای همهجانبه به داستان زندگی موتورسواران و جنگهای نامنظم میپردازد. برای بررسی این کتاب با نویسنده آن حمیدرضا جوانبخت صحبت کردهایم.
ثبت خاطرات شفاهی
جوانبخت در رابطه با داستان و موضوع کتاب گفت: «قالب کتاب، خاطرات شفاهی است. این نوع کتابها شاید در چندسال اخیر مرسوم بوده و دوستان ما خاطرات رزمندگان را در این قالب مطالعه کردهاند. موتورسوار چمران داستان یک جوان 21 ساله به نام سیدعباس حیدر رابوکی است که یک زندگی خیلی متفاوت از فضای جنگ و دفاع مقدس دارد و بهطور اتفاقی توسط خود شهید چمران جذب ستاد جنگهای نامنظم شده و با ورزشکاران تهرانی و موتورسواران به جنگ رفتند و ماندگار هم شدند. اتفاقاتی که در آنجا برایشان افتاده با مسائل طنز و هیجانانگیز در کتاب نوشته شده است.»
غفلت مردم از سالهای اول جنگ
نویسنده این کتاب در رابطه با دلیل انتخاب موضوع جنگهای نامنظم گفت: «من در حوزه تاریخ شفاهی و خصوصا تاریخ جنگ مطالعاتی داشتم، قبل از شروع این کتاب سوژههای دیگری هم راجع به جنگ در ذهنم وجود داشت اما در این سالها دنبال موضوعات نابتری بودم که راجع به آن حرفی زده نشده باشد. اگر بازار کتاب را ببینید در این چندسال کتابهای خاطره شفاهی بیشتر منتشر شده و افراد زیادی هم خاطراتشان را بیان کردهاند اما این کتابها نقاط مشترک زیادی با هم داشتند و حرفهای تکراری در آنها وجود دارد و اطلاعات جدیدی به مخاطب نمیدهند. من با این پروژه و راوی کتاب آشنا شدم و دیدم این یک موضوع متفاوت است که تابهحال راجع به آن حرفی زده نشده است.»
وی در رابطه با کم بودن خاطرات از سالهای اول جنگ گفت: «سال اول جنگ پدیدهای است که مورد غفلت قرار گرفته و به آن توجهی نمیکنند و بسیار هم برهه مهمی است اما سندهای مکتوبی از آن نداریم. در این سال مردم با توان مضاعفی جنگیدند، آن هم با دست خالی و این خیلی مساله مهمی است، مثلا عملیات نصر یکی از آنهاست که ما مفصل در یکی از فصلهای کتاب راجع به آن صحبت کردیم. دلیلش هم این است که اولین عملیات مهم ایران در برابر ارتش بعث است که به شکست دشمن هم منتهی میشود. سند مکتوب و خاطره خوبی از این عملیات نداریم. نکته دیگر هم اینکه حالوهوای کتابهای خاطرهشناسی یکسان است. ما کسانی را داشتیم که کاملا با فضای انقلابی جامعه بیگانه بودند و سرشان کاملا به موتورسواری خودشان گرم بود و اینکه چه اتفاقی میافتد که این آدمها به جنگ میروند و ماندگار میشوند و سرنوشتشان چیست، برای من خیلی جذاب بود و باعث شد ترغیب شوم و کار را دنبال کنم تا به سرانجام برسانم.»
از محسن کاظمی الگو گرفتم
وی در پاسخ به اینکه آیا از کتابهای مشابه الگو گرفتید یا خیر، گفت: «از کتابهای مشابه الگوی خاصی نگرفتم. کار ما با آنها متفاوت است، حتی با کتابهای مطرح هم تفاوتهایی دارد. ما در زمینه تاریخ شفاهی دفاع مقدس کتابهای خوبی داریم خصوصا در سالهای اخیر که مکتوبات درجه یکی چاپ شده اما حتما در بحث پژوهش از سبک خاص یا نویسندهای الگو گرفته شده است، مثلا از محسن کاظمی، نویسنده برجسته در این زمینه الگو گرفتم. من خیلی سنم کم بود که کتابهای وی را خواندم و توجه ویژهای را که به تاریخ شفاهی دارند، متوجه شدم. این امر را که حتی اگر کتاب خاطره شفاهی است نباید از پژوهش تهی باشد، من از وی یاد گرفتم و نویسندگان ما باید حواسشان به این موضوع باشد.»
واقعیت را نوشتم
این نویسنده در رابطه با وجه تمایز موتورسوار چمران با کتابهای مشابه گفت: «نکاتی از واقعیتها در این کتاب است که در نوشتههای دیگر شاید نتوان آنها را پیدا کرد. در مکتوبات ما سبک زندگی متفاوتی از شهدا معرفی شده که نمیشود گفت دروغ است اما مساله دفاع میهنی ما محدود نبوده و افرادی با سبک زندگی و شخصیتهای متفاوت در جنگ حضور داشتند. نکته دیگر هم اینکه به خود ستاد جنگهای نامنظم بهطور ویژه پرداختیم و این مساله مهمی است. این ستاد خیلی پدیده خاصی است و در برههای فعالیتش را آغاز میکند که دعوای سیاسی شدیدی در تهران وجود داشته است. در همین فضا شهید چمران یک نهاد تماما مردمی و غیردولتی تشکیل میدهد، آن هم با دست خالی. من در کتابهای دیگر ندیدم به این موضوعات پرداخته شده باشد. خیلی اوقات در نوشتن کتاب، برخی خاطرات را سانسور میکنند و من این کار را نکردم.»
صداقت سیدعباس مرا جذب کرد
جوانبخت از حالوهوای سیدعباس حیدر رابوکی موقع تعریف کردن خاطراتش گفت: «او قبلا در برنامه ماه عسل هم حضور داشت و توجه مجری و عوامل آن برنامه را هم به خودش جلب کرد. وی یک مشخصه مهم دارد. کسی که خاطراتش را بخواند یا حرفهایش را بشنود در چند دقیقه اول متوجه صداقت عجیبی از وی میشود. رابوکی گلایههایی هم دارد؛ از دروغبافیها در حوزه دفاع مقدس و دور کردن نسل جدید از واقعیتهای جنگ ناراحت است.»
نویسنده کتاب موتورسواران چمران در رابطه با نوشتن جزئیات در کتابش گفت: «خیلیها در این چند روز که کتاب منتشرشده به من پیام دادهاند و گفتهاند خاطرات آنقدر با جزئیات تعریف شده که در نگاه اول شک میکنند که داستان ساخته نویسنده و راوی باشد، درصورتیکه اینطور نیست. رابوکی تمام این 30 سال بعد از جنگ روزی نبوده که با خاطراتش زندگی نکند. سالی دو، سه مرتبه به مناطق جنوبی میرود. وی یکسالوچندماه در جبهه بوده و بعد مجروح شده و برگشته است اما در این سالها با خاطرات جنگ زندگی میکند. بعضیاوقات که با همصحبت میکردیم، میگفت هنوز وقتی شبها میخوابم، تصاویر جنگ را میبینم. شاید یادش برود شام چه خورده اما خاطرات جنگش را فراموش نمیکند. وقتی شروع به تعریف کردن خاطرات میکند انگاری جسم و روحش به همان روزهای جنگ بازمیگردد و انگار دوباره صحنهها را میبیند و دوباره تجربه میکند.»
100 ساعت مصاحبه
وی در پاسخ به اینکه نوشتن کتاب چقدر زمان برد، گفت: «نوشتن این کتاب حدود یکسالونیم زمان برد. ابتدای کار سال 98 شروع شد، بهمرور زمانی که برای پژوهش گذاشتیم و مصاحبه گرفتیم همان یکسالونیم بود. ما برای این کار 80 ساعت مصاحبه اصلی گرفتیم و حدود 20 ساعت مصاحبه ثانویه از خاطراتی که جا مانده بود داشتیم. لحن و بیان رابوکی برای بچههای جنوب شهر بود و تبدیل کردن آن به متن با شرایطی که میخواستیم لحن راوی هم حفظ شود یک مقداری زمان برد و بازنویسی آن سخت بود و ضمن اینکه میخواستم نظر راوی را هم صددرصد جلب کنم تا صداقت کتاب حفظ شده باشد.»
دسترســــی به آرشـــــیو عکس نداشتیم
جوانبخت در رابطه با مشکلاتی که برای پیدا کردن آرشیو عکس داشت، گفت: «برای پیدا کردن عکسها به مشکل برخوردیم و متاسفانه آلبومهای عکس سیدعباس حیدر رابوکی گم شده بودند و ما دسترسی به عکسهای آن دوره نداشتیم. به همین دلیل پیش انجمن عکاسان رفتیم و در آنجا عکاسان عزیز دفاع مقدس -که از آنها تشکر هم میکنم- کمک کردند و عکسهایی در اختیار ما قرار دادند. یک مقدار پروسه پیدا کردن عکس طول کشید و بالاخره آن هم به سرانجام رسید و کتاب آماده چاپ شد.»
نویسنده دهه هفتادی خاطرات جنگ
وی در پاسخ به این سوال که چرا برای اولین تجربه نویسندگی، موضوع جنگ را انتخاب کردید، گفت: «همه از سن من تعجب میکردند و انتظار داشتند که حداقل 40 سال را داشته باشم. روز معرفی کتاب، مهندس چمران برادر شهیدمصطفی چمران این تصور را داشتند و فکر میکردند سن من خیلی بالاتر است. حدود 11 سال بعد از پایان جنگ تازه به دنیا آمدم اما حوزه مطالعاتی -که داشتم درخصوص دفاع مقدس- تخصصی بود و در چندسال گذشته سراغ مطالعه رفته بودم و به حوزه کار تاریخی و مخصوصا تاریخ شفاهی علاقهمند بودم.»
وی در ادامه در رابطه با مراحل نوشتن کتابش گفت: «دنبال نوشتهای بودم که همراه با پژوهش باشد و ادبیات آن غالب باشد. من در این کتاب از تولد حیدر رابوکی شروع به نوشتن نکردم، بلکه از نقطه عطف دیدار وی با شهیدچمران کتاب را شروع کردم. ما سعی کردیم از فنون نویسندگی هم استفاده کنیم و خوشحال هستم که برای تجربه اول با آدمهایی صحبت کردم که بهنحوی به گردن ما دین دارند و باید با آنها صادقانه صحبت کرد. نکته دیگر هم بحث پژوهشی این کتاب برای من بسیار جذاب بود و سعی میکردم تا هر زمان که لازم بود پژوهش را ادامه دهم و در این مسیر کوتاهی نکنم. خاطرات رابوکی دقیق و کامل بود اما نیاز به پژوهش داشت تا اطلاعات غلطی بهدست خواننده کتاب نرسد و این کار را کردم و تکتک موضوعات را بررسی کردم.»
این نویسنده درخصوص ژانر کتاب گفت: «شاید نتوان گفت این کتاب تاریخی است، زیرا که جلوه ادبیات آن غالب شده و تصاویر آن مهیج است و از زبان طنز در آن استفادهشده و مثل خیلی از کتابهای تاریخی دیگر سخت و دشوار نیست. اما از طرفی هم میتوان گفت یک اثر تاریخی است و کسی که بخواهد تحقیقی با موضوع جنگهای نامنظم انجام دهد، میتواند سراغ این کتاب بیاید. ادبیات این کتاب ساده است و هر زن و مرد و نوجوانی میتواند آن را بخواند و برایش جذاب هم باشد.»
جوانان این کتاب را بخوانند
این نویسنده از اولین تجربه نویسندگی خود و سختی آن گفت: «شهیدچمران حتی برای ما که نسلهای بعدی جنگ هستیم یک تصویری دارد که هنوز خدشهدار نشده است. شهیدان چمران، همت، باکری، خرازی و امثال ایشان هم نماد هویت ایرانی و دفاع از دین و قدرت هستند و هم چهرهای که دارند تلفیقی از حماسه و شجاعت است. برای من باعث افتخار است برای کسانی کار کردهام که اگر هزارسال هم بگذرد باز اسمشان در پیشینه تاریخ این کشور ماندگار است. شاید بعضیها دوست نداشته باشند که وجهههای روشنفکری خودشان را با نوشتن راجع به این موضوعات خدشهدار کنند. من خبرنگارم و در این حوزهها فعالیت دارم و خواهم داشت. این مساله و نوشتن کتابی با این موضوع برای من باعث افتخار است. خیلی برایم مهم بود که این کار را انجام دهم و دلیلش نیز این است که جوانان ما کتاب را بخوانند و ببینند چه افرادی با عقاید متفاوت کنار هم قرار گرفتند و جنگیدند و رفاقتهای محکمی هم بینشان بود.»
کار بعدی؛ ثبت خاطرات 25 کارآفرین
وی در پاسخ به اینکه آیا در آینده کتابی با موضوع شهدا خواهید نوشت یا خیر، گفت: «حتما اگر موقعیتی برای این کار پیش بیاید، انجام میدهم. الان با توجه به اینکه در حوزه روزنامهنگاری اقتصادی کار میکنم درحال نوشتن یک کتاب با موضوع خاطرات 25 کارآفرین جوان کشور هستم که تا چندماه آینده منتشر میشود. حتما اگر برای شهدا و در حوزه دفاع مقدس موقعیتی داشته باشم، باز هم مینویسم و نگاهم بهعنوان نویسنده این است که اگر قلمی برای نوشتن دارم، باید زکاتش را هم در این راه بدهم.»
از «موتورسیکلت» الگو نگرفتم
این نویسنده در پاسخ به اینکه از مستند «موتورسیکلت» الگو گرفته یا خیر، گفت: «من با حیدر رابوکی در رونمایی همین مستند آشنا شدم و آنجا فهمیدم میتوانم از خاطرات این رزمنده استفاده کنم. حرفهای وی در این مستند نشان میداد که سینهای پر از خاطره و درد دارد و ما همان موقع به او پیشنهاد کردیم خاطراتش را مکتوب کند. از این مستند الگو نگرفتیم و خروجی کارمان کاملا متفاوت است، فقط بستری را فراهم کرد تا با او آشنا شویم و کارمان را شروع کنیم.»