تاریخ : Tue 21 Dec 2021 - 01:37
کد خبر : 66216
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

فلسفه نمی‌تواند تغییری در وضع کنونی بدهد

بازخوانی مصاحبه هایدگر متفکر قرن بیستم در مجله سوره

فلسفه نمی‌تواند تغییری در وضع کنونی بدهد

هایدگر متهم به همکاری با نازی‌ها، کتاب‌سوزی و یهودی‌ستیزی بود. او در سال 1966مصاحبه‌ای با مجله اشپیگل انجام داد و به این اتهامات پاسخ گفت. این مصاحبه به خواست او و پس از مرگش در سال 1976منتشر شد. این مصاحبه در شماره تیر و مرداد سال 1372 مجله سوره ترجمه و منتشر می‌شود، مصاحبه‌ای که می‌تواند ورودی باشد درباره اهمیت هایدگر در تفکر فرهنگی ایران.

علی اکبری، روزنامه‌نگار: هایدگر در سال 1933 و همزمان با قدرت‌گرفتن هیتلر، ریاست دانشگاه فرایبورگ را می‌پذیرد. او در سال‌های قبل‌تر نارضایتی خود را از اوضاع دانشگاه اعلام کرده و این فرصت را با وجود تردید‌هایی که دارد، مغتنم شمرده و ریاست را می‌پذیرد. او تلاش دارد مقام دانشگاه و علم را ارتقا داده و به جایگاهی که مدنظرش است، برساند. هایدگر به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین متفکران قرن بیستم هرگز نتوانست از این نقطه‌ تاریک همکاری با نازی‌ها در کارنامه‌اش خلاصی یابد. سیاوش جمادی در کتاب زمینه و زمانه پدیدارشناسی می‌گوید: «هستند کسانی که به بهانه انصاف می‌گویند در هرگونه قضاوتی درباره حمایت پرشور و فعالانه و آشکار هایدگر از حزب نازی و شخص هیتلر، نباید از اوضاع و احوال زمان و زمینه اجتماعی وقت غافل بود. در آن زمان هیتلر هنوز جهان را به خاک و خون نکشیده بود و به‌رغم سیاست ارعاب و سرکوبی که نسبت به مخالفان خود درپیش گرفته بود، درظاهر بیش از ویرانی، ساخته بود.» هایدگر متهم به همکاری با نازی‌ها، کتاب‌سوزی و یهودی‌ستیزی بود. او در سال 1966مصاحبه‌ای با مجله اشپیگل انجام داد و به این اتهامات پاسخ گفت. این مصاحبه به خواست او و پس از مرگش در سال 1976منتشر شد. این مصاحبه در شماره تیر و مرداد سال 1372 مجله سوره ترجمه و منتشر می‌شود، مصاحبه‌ای که می‌تواند ورودی باشد درباره اهمیت هایدگر در تفکر فرهنگی ایران.

هایدگر در سال 1933 با پذیرش ریاست دانشگاه فرایبورگ و وقوع برخی اتفاقات پس از آن، تا آخر عمر، با اتهام همکاری با هیتلر دست‌وپنجه نرم کرد. چیزی که فردید نیز به آن مبتلا شد. «فن مولن‌دورف» که دوست هایدگر است، دو ماه پس از پذیرش این پست برکنار شده و: «همان روز عزل، فن مولن‌دورف نزد من آمد و گفت هایدگر حالا دیگر شما باید ریاست دانشگاه را برعهده بگیرید. من او را به این امر توجه دادم که کمترین تجربه‌ای در امر اداری ندارم. زائر، معاون وقت دانشگاه نیز به نوبه خود پافشاری می‌کرد که من خود را در انتخابات جدید رئیس دانشگاه نامزد کنم، چه به نظر او خطر این بود که یک کارگزار حزبی به این سمت منسوب شود... .»

هایدگر و دوستانش که سال‌ها درباره تشکیلات دانشگاه صحبت کرده‌اند، فرصتی برای پیاده‌کردن نظرات‌شان دارند. هایدگر اما روز انتخابات از پذیرش این سمت پشیمان می‌شود: «هر دو همکار پاسخ گفتند تدارک انتخابات به جایی رسیده که دیگر نمی‌توانم از نامزدی استعفا کنم.»

فن مولن‌دورف، چسباندن «اعلامیه‌های جوانان نازی» را ممنوع و از سمت ریاست دانشگاه برکنار می‌شود. هایدگر متهم به همکاری با نازی‌هاست و برای اولین‌بار در این مصاحبه شرحی از ماجرا می‌دهد: «دومین روز تصدی سمت ریاست بود که «رهبر دانشجویان» به اتفاق دو همراه نزد من آمد و از نو خواستار چسباندن همان اعلامیه‌ها در دانشگاه شد. من رد کردم. سه دانشجوی مذکور با این تذکر که منع این امر به رهبری دانشجویی رایش گزارش خواهد شد از نزد من رفتند. جالب است که نیروهایی در دانشگاه وجود دارد که به نمایندگی از رایش، رئیس دانشگاه را تهدید کرده و دفتر نمایندگی دارند. من موضوع را تا سطح وزیر دنبال کرده و با خطر اخراج و حتی تعطیلی دانشگاه روبه‌رو شدم؛ با وجود این ممانعت را لغو نکردم.»

«آن آزادی آکادمیک پرقیل و قال از دانشگاه‌های آلمان رانده می‌شود.» این جمله را رئیسی می‌گوید که منسوب وزارت فرهنگ هیتلر است و قاعدتا معنایش ایجاد محدودیت است. هایدگر سال‌ها بعد از این خطابه می‌گوید: «همچنان بر سر این حرف خود ایستاده‌ام. چه این آزادی آکادمیک اغلب منفی بود. به معنی آزاد شدن از هرگونه تلاش در پرداختن به آنچه تحصیل علم از حیث تفکر و انتباه می‌طلبد.» درجواب اینکه «شما چهار ماه پس از انتخاب هیتلر به‌سمت صدراعظم رایش «از عظمت و جلال این رفعت می‌گویید.» پاسخ می‌دهد که: «من هم آن‌وقت به این امر اعتقاد داشتم.» و سپس توضیح می‌دهد: «آن زمان من شق دیگری نمی‌دیدم. در آن آشوب عمومی عقاید و گرایش‌های سیاسی 22حزب، ‌باید راهی به یک موضع‌گیری ملی و اجتماعی در جهت کوشش «فردریش باومن» گشوده می‌شد.» خطابه‌‌ای از هایدگر که مناقشات بسیاری برانگیخت، حاوی چیزی‌ است با عنوان «قیام دانشگاه آلمان در تایید خود». منتقدان او این جملات را در راستای سیاست‌های رایش می‌دانند و اما او می‌گوید: «قیام دانشگاه امری است بر ضد آن علوم سیاسی که آن‌وقت حزب و جامعه دانشجویان ناسیونال‌سوسیالیست در پیشبردش می‌کوشیدند. عنوان علوم سیاسی در آن دوره غرض کاملا دیگری داشت. معنایش آن نبود که امروزه سیاست‌شناسی می‌نامند؛ بلکه غرضش منحصرا این بود: «علم به معنای اعم و نیز به معنای ارزش آن بر حسب نفع موجودش رای ملت برآورد می‌شود» نطق ریاست دانشگاهی به‌طور اخص با این سیاسی کردن علم مقابله کرده است.» درحالی‌که هایدگر منتقد وضعیت دانشگاه‌ها بوده و خودآگاهی دانشگاه از موقعیت خود را برای بهبود شرایط آن لازم می‌داند، از او سوال می‌شود که «آقای پروفسور! آیا ما درست می‌فهمیم که شما آن زمان فکر می‌کردید می‌توانستید به اتفاق ناسیونال‌سوسیالیست‌ها بهبود دانشگاه را میسر سازید؟» و در جواب می‌گوید: «این بیان نادرست است، نه به اتفاق ناسیونال‌سوسیالیست‌ها. دانشگاه باید با انتباه خود مستقلا خود را بازمی‌یافت و از این مجرا وضع مستحکمی در مقابل خطر سیاسی کردن علم به دست می‌آورد... .» از ایشان، براساس نطق دانشگاهی‌اش پرسیده می‌شود که «منظورتان این بوده که خدمت علم به ترازی همسان با دیگر خدمت‌ها رسانده شود، ترازی که ناسیونال‌سوسیالیست‌ها به علم نداده بودند؟» هایدگر در نطق دانشگاهی خود سه رکن: «خدمت کار»، «خدمت دفاع» و «خدمت دانش» را می‌ستاید. در ادامه عبارتی از او نقل می‌شود که هایدگر نمی‌تواند از آن دفاع کند. «... شما در پاییز 1933 گفته‌اید احکام علمی و ایده‌ها قواعد شما نیستند. شخص رهبر به‌تنهایی واقعیت امروزی و آتی آلمان و قانون آن است.»

«این عبارت از نطق ریاست دانشگاهی نیست، بلکه در روزنامه دانشجویی محلی فرایبورگ در آلمان، نیمسال زمستان 34-1933 درج شده است. وقتی ریاست دانشگاه را قبول کردم، متوجه بودم که بدون سازش نمی‌توانم پیش بروم. عبارت نقل‌شده را البته دیگر امروز نمی‌نویسم، و از این مقوله در سال 1934 دیگر هرگز سخن نگفتم.» هایدگر درباره آنچه آن زمان در ارتباط با قدرت متصور بوده، می‌گوید: «نه اینکه من به‌ظاهر چنین وانمود کرده باشم بلکه واقعیت این است که من فقط این تنها امکان را می‌دیدم.»

این همکاری‌ها، ریشه‌ یکی از اتهامات اصلی هایدگر است. «می‌دانید در این ارتباط اتهاماتی متوجه شماست؛ مربوط به همکاری با حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری و کانون‌های آن، اتهاماتی که برای افکار عمومی هنوز تکذیب نشده مانده است، ازجمله شما را متهم می‌کنند در کتاب‌سوزان جامعه دانشجویی با جوانان هیتلری مشارکت داشته‌اید.» اتهام عجیبی برای متفکر و اندیشه‌ورز است. هرگونه همکاری ضمنی یا عدم مقاومت در برابر این درخواست، در تضاد کامل با اندیشه و اندیشه‌ورز است. هایدگر قویا آن را تکذیب می‌کند. در ادامه او متهم به خارج کردن کتاب‌های یهودیان از کتابخانه دانشگاه یا سمینار فلسفه شده است. «اختیارات من به‌عنوان مدیر سمینار منحصر به کتابخانه سمینار بود و به درخواست‌های مکرر مبنی‌بر خارج کردن کتاب‌های نویسندگان یهودی از کتابخانه سمینار ترتیب اثر ندادم. شرکت‌کنندگان سابق سمینارهای من می‌توانند شهادت دهند که هیچ‌یک از کتاب‌های نویسندگان یهودی از کتابخانه سمینار خارج نشده است. بلکه برعکس، این‌گونه نویسندگان به‌خصوص هوسرل همچون سال‌های پیش از 1933 نقد می‌شدند و مورد مباحثه قرار می‌گرفتند.»

آنچه تا اینجای مصاحبه مشخص است، هایدگر حضور نازی‌ها را فرصتی مغتنم برای اجرای ایده‌هایش می‌داند و در ابتدا نگاهی همدلانه به نظم حاصل از قدرت‌گیری این جماعت فاشیست دارد اما هرگز عملی خلاف اعتقادش انجام نداده است. اتهامات به وی مجموعه‌ای افتراست که هیچ سند و مدرکی برای آنها وجود ندارد. هایدگر که کتاب هستی و زمان را به استاد خود هوسرل تقدیم کرده است، با او دچار اختلاف شده و رابطه‌ آنها قطع می‌شود. وخامت اوضاع به‌حدی است که هایدگر در مراسم تدفین هوسرل شرکت نمی‌کند و در توضیح آن می‌گوید: «این‌که من دیگر در بیماری و مرگ هوسرل بار دیگر حق‌شناسی و تکریم خود را نشان ندادم، یک ضعف انسانی است که در نامه‌ای از خانم هوسرل از این بابت پوزش طلبیدم.» او به‌سادگی ضعف‌های انسانی‌اش را می‌پذیرد. در ادامه می‌گوید: «نمی‌فهمم چطور به مناسبت این مذاکره با وزیر پرورش وقت «رایش» مورد سرزنش واقع می‌شوم، درحالی‌که همه حکومت‌های خارجی در شناسایی رسمی هیتلر و استقبال معمول بین‌المللی از او شتاب داشتند.»

پس از استعفا مدام از طرف حزب تحت مراقبت بود و به او بی‌احترامی می‌شد. «آخرین سال جنگ 500 نفر از دانشمندان و هنرمندان مهم از هرگونه خدمت جنگی معاف شدند. من جزء معاف‌شدگان نبودم، بلکه برعکس در تابستان 1944 به کارهای استحکامی در ناحیه راین گماشته شدم. در نیمسال زمستانی 1944 پس از خاتمه کارهای استحکامی، تحت‌عنوان «شاعری و تفکر» که به معنایی دنباله درس‌های مربوط به نیچه یعنی دنباله معارضه با ناسیونال‌سوسیالیسم بود، سخنرانی کردم. پس از دومین جلسه سخنرانی، برای خدمت در سازمان «هجوم» قوم فراخوانده شدم و من پیرترین عضو فراخوانده‌شده هیات آموزشی این سازمان بودم.»
در انتهای مصاحبه، هایدگر به ایده‌های اساسی خود بازمی‌گردد. «برحسب تجربه آدمی و تاریخ و تا آنجا که من اطلاع دارم، این را می‌دانم که هر امر اساسی و بزرگ وقتی پدیدار شده که آدمی موطن داشته و در تعلق به سنت استوار بوده، مثلا چون ادبیات امروز در سنن خود استوار نیست، مخرب است.» و در انتها هایدگر چکیده اندیشه‌اش را در جواب سوالی بیان می‌کند: «... فلسفه نخواهد توانست تغییری بی‌واسطه در وضع کنونی جهان بدهد. و این حکم نه‌فقط درمورد فلسفه، بلکه به‌خصوص درمورد آرزوها و اغراض آدمی صادق است: «تنها خدایی است که می‌تواند ما را نجات بخشد.» تنها مفر ما این است که در تفکر و شاعری آمادگی برای خدا یا برای غیاب خدا در افول برانگیزیم.»