محمدرضا حاجیعبدالرزاق، روزنامهنگار: هشت هفته از رقابتهای لیگ برتر سپری شده و حالا با گذشت حدود یکچهارم از این رقابتها چه بسا بهتر بتوان درباره کیفیت تیمها و رقابتهای انجام شده به صحبت پرداخت و از سوی دیگر آینده پیش روی این رقابتها را بهتر از هر زمانی پیشبینی کرد. این درحالی است که در فصل جدید خیلی کیفیت بازیها حرفی برای گفتن ندارد و از سوی دیگر شاهد فقر گلزنی در رقابتها هم هستیم، اما برای آنکه بهتر در این مورد به ارزیابی بپردازیم و دلایل آن را بررسی کنیم به سراغ جلال چراغپور یکی از کارشناسان مطرح فوتبال ایران رفتیم تا درباره همه این اتفاقات با او همصحبت شویم و نظرش را بپرسیم. اظهارات چراغپور در گفتوگو با «فرهیختگان» را در ادامه میخوانید.
تا نیمفصل جدول2 تکه باقی خواهد ماند
معمولا میشود یک کوآرتر یا یکچهارم از یک جریانی اتفاق بیفتد که براساس آن قسمتی از تحلیل را به آن ارتباط داده و این اعتماد را کرد که این تحلیل و گفتهها و چه بسا پیشبینی انجام شده براساس این کوآرتر درست انجام میشود. یعنی میتوان تحقیقا یکچهارم از رقابتهای لیگ برتر را چه بسا به کل این رقابتها بسط و ارتقا داد. درواقع بهترین فرصت است تا با سپری شدن ۲۵ درصد از کل رقابتهای لیگ یک برآوردهایی را انجام داد. در این بین نخستین چیزی که در ابتدا و بهعنوان نخستین آیتم و مولفه به چشم میخورد این است که رقابتهای لیگ برتر در فصل جاری به دو قسمت بالای جدولیها و پایین جدولیها تقسیم شده است. یعنی اینکه طی ۸ بازی انجام شده یعنی در یکچهارم بازیهای انجام شده کاملا و بهطور قطع میتوانیم بگوییم که تا آخر نیمفصل لااقل قبل از اینکه نیروی اضافهای به باشگاهها وارد شود یا آنها بازیکن جدیدی را جذب کنند، تقریبا همین روال ادامه پیدا خواهد کرد و این اتفاق دو تکه شدن جدول به دو بخش قسمت بالای جدول و اختلاف آن با قسمت پایین جدول خواهد بود. این موضوع اتفاق اولی است که میتوان با قطعیت درخصوص آن نظر داد. مساله دوم این است که خود بالای جدولیها نیز به دو قسمت تبدیل شدهاند. درواقع چهار تیمی که الان در صدر جدول قرار دارند و چهار تیمی که در دومین تکه بالای جدول قرار دارند، یعنی چهار تیم اول و چهار تیم دوم هشت تیم بالای جدول، حالا با تیمهای پایین خیلی کاری نداریم اما درباره دو گروه بالای جدول هم تقریبا میتوان به صورت مجزا به صحبت پرداخت. این موضوع هم قسمت دوم وضعیت جدول بعد از سپری شدن یکچهارم از رقابتهای لیگ در فصل جاری است.
توزیع بازیکنان تاثیرگذار در تیمها دستکاری شده!
یک تعادل نسبی ایجاد شده که این موضوع برمیگردد به تقسیم بازیکنان در تیمها. با توجه به اینکه در لیگ ما تعداد بازیکنهای تاثیرگذاری که در بازیها نقش دارند بیشتر از ۳۰ تا ۴۰ نفر نیست این تعداد بازیکن که به آنها بازیکن تعیینکننده اطلاق میشود و از این جمع حدود پنج نفر درون دروازه، حدود هفت نفر در خط دفاعی، حدود ۷ بازیکن در خط میانی و حدود ۵ بازیکن در خط حمله بازی میکنند و در سیر بعدی یعنی بازیکنانی که ۶۰ تا ۶۵ درصد تاثیرگذار هستند و همین تعداد در خطوط مختلف بازی میکنند و در مجموع این تعداد به ۳۰ تا ۴۰ نفر میرسد؛ این بازیکنان تاثیرگذار در بین تیمهای مختلف خیلی خوب توزیع و تقسیم شدهاند تا جایی که به نظر میرسد در یک جایی برای این توزیع و تقسیم عادلانه بازیکنان تاثیرگذار در بین تیمهای مختلف تصمیم گرفته شده است. یعنی به اصطلاح این کار دستکاری شده است، یعنی کاملا معلوم است که یک جایی، یک شرکتی، یک گروهی با یک ساختاری موازی فوتبال تصمیم گرفته است تا این بازیکنان بهطور مساوی در بین تیمها تقسیم شوند یا اینکه بودجه خود تیمها بهطوری بوده که توانستند بهطور مساوی این دسته از بازیکنان با کیفیت و تاثیرگذار خریداری و آنها را جذب کنند یا اینکه بودجه تیمها مساوی بوده و در این بازار ۴۰ نفره هر کسی به وسع خودش از این بازیکنان در جابهجاییها و خریدها استفاده کرده است. این موضوع قسمت فیزیکی لیگ برتر است که کیفیت بازیکنان در تیمهای مختلف به یکدیگر نزدیک شده است. این موضوع هم چیزی است که در فصل جاری کاملا نمایان بوده و نمود عینی دارد و به چشم میخورد.
مربیانمان از قانون ظروف مرتبطه تبعیت میکنند
مساله بعدی به مساله فنی مربوط میشود که به نظر میرسد تیمها به یک بالانس و تعادل رسیدهاند و این موضوع برمیگردد به اینکه همه مربیان نسلی هستند که با هم مربی شدند، یعنی همه با هم و تقریبا یک شکل رشد و پیشرفت کردند و در سیستم مربیگری باقی ماندند و حالا در این عرصه ظهور و بروز پیدا کردهاند. در این بین فکر میکنم فقط یک نفر یعنی امیرقلعهنویی باشد که از این نسل محسوب نمیشود و بقیه همه از همین نسل هستند. از سپاهان گرفته تا خود پرسپولیس با حضور نفراتی مانند یحیی گلمحمدی و حمید مطهری یا در استقلال، فرهاد مجیدی و نفراتی مانند منصوریان، تارتار، حسینی و... همه بچههایی هستند که برای یک نسل بوده و حالا با یکدیگر و در یک زمان در تیمهای مختلف کار میکنند و چون همه اینها از یک نسل هستند حالا در یک سطح هستند و اتفاقا زمانی هم که بازی میکردند همگی تقریبا کم و بیش باز هم در یک سطح قرار داشتند. این درحالی است که برای ورود به عرصه مربیگری نیز چه با مربیانی که کار کردند، چه در کلاسهایی که حاضر شدند، چه مدرسانی که به اینها درس دادند و چه موضوعاتی که به آنها گفته شده از آنجایی که همه در یک سطح قرار داشته چه بسا خروجی این موضوع را بتوان در رقابتهای فصل جاری لیگ برتر تماشا کرد. بهطور مثال شما ظروف مرتبط را در نظر بگیرید. یعنی چند ظرف که یک مایع در آن بریزند، وقتی که این ظرفها همه به هم وصل باشند این مایع در یک سطح قرار میگیرد و این موضوع را قانون ظروف مرتبطه نامگذاری میکنند و این مربیان هم مثل ظروف مرتبطه سطح دانششان در یک سطح قرار دارد. اگر تیمی کاری را نمیکند همه این آقایان تیمهایشان آن کار را انجام نمیدهند، اگر یک تیمی بلد است کاری را انجام بدهد همه آقایان تیمشان آن کار را انجام میدهد. مثلا اگر یک تیمی تصمیم میگیرد ۲۵ درصد از جلو بازی کند همه آنها همان ۲۵ درصد را بلدند و دیگر پلانهای دوم، سوم و چهارم بازی از جلو را هیچکدام بلد نیستند، کوچ نمیکنند و تیمشان هم آنها را انجام نمیدهد و در فوتبال ما هم دیده نمیشود. حالا در یک شکلی از بازی در جلو چند لحظهای را همه آنها علاقه دارند که این اتفاقات دیده شود.
فقر گل در لیگ روی حادثه نیست
در نتیجه همه تیمها دارند یک جور و یک شکل بازی میکنند و همه آنها هم در این قضیه گرفتار شدهاند که گل نمیزنند. درواقع این گل نزدنها روی حادثه نیست، این گل نزدنها به دلیل آن است که یک قسمتی از پوسته فوتبال اروپایی را از طریق نوار، تلویزیون و بازی نگاه کردند و دیدند و اصل شده و به دست آمده و در تیمهای لیگ ما تقلید شده اما سایر پلانها را بلد نیستند و بقیه مسیر را نمیدانند. در نتیجه فشار از جلو باعث میشود توپ کمتر به روی دروازهها بیاید و در میانه زمین بماند و چون مدافعان ما نمیتوانند از فشار بیرون بیایند در نتیجه تعداد پاسهای درون زمین خود تیمها بالا رفته و بهطور مثال اگر ۲۰۰ پاس رد و بدل میشود، ۱۵۰ تا از آن در زمین خودی است. یعنی بین مدافعان رد و بدل میشود و جابهجایی آن بین نفرات دفاع اتفاق میافتد. مثال روشن آن در دیدار اتلتیکو مادرید و پورتو همین پریشب اتفاق افتاد و اگر این بازی را میدیدید پورتو ۲۶۴ پاس داده بود درحالی که اتلتیکو ۱۶۴ پاس داده بود اما تیم اسپانیایی بازی را 3 بر صفر برد اما چرا پورتو نمیتوانست جلو بیاید و در زمین خودش بیشتر پاس میداد چون اسیر فشار بازیکنان حریف میشد و نمیتوانستند از این فشار خلاصی پیدا کرده و از این سد عبور کنند و در زمین خودشان میماندند و تعداد پاسشان بالا میرفت. پس نتیجه میگیریم که تعداد پاس بالا همیشه نشاندهنده برتری نیست و چه بسا نشاندهنده عدم برتری باشد، هرچند نشاندهنده برتری تسلط بر توپ میتواند باشد اما نشاندهنده برتری تسلط بر بازی نیست. درواقع این مصداق بسیار نو و تازه است که پریشب آن را دیدیم که آن اتفاق افتاد اما نمیخواهیم به آن استناد کنیم و به موضوع لیگ خودمان برمیگردیم و اینکه همه گرفتار این هستیم که چرا تعداد گلهای زده شده لیگ ما کم است. آقایگل ما در هفته هشتم فقط چهار گل زده و آن هم خارجی محسوب میشود. چرا این اتفاق افتاده؟ به این خاطر که تیمها از لحاظ نفرات همسطح شدند، از لحاظ سواد مربی نیز همقدم شدهاند، از لحاظ کوچینگ و مربیگری و دانش بازی نیز مساوی شدهاند، از لحاظ تسلط بر توپ نیز برای عبور از فشار هم ضعیف هستند. در نتیجه تعداد پاسهای داخل زمین خودشان زیاد شده، از میانه همدیگر نمیتوانند عبور کنند، بازی در میانه اتفاق میافتد و خطاها در میانه اتفاق میافتد و همه اینها دستبهدست هم میدهد تا بازیها کم گل شود.
۳ موقعیت در هر بازی
همه اینها درحالی است که آمار اتنت پایین میآید، آمار اتنت یعنی تلاش برای ورود به یکسوم حمله حریف و تعداد تلاشها ازجمله ارسال سانتر، یک و دو، نفوذ و عبور فردی، فرار مورب و پاس مستقیم یا بالعکس. فرار مستقیم و پاس مورب که به همه اینها مجموعا اتنت اطلاق میشود؛ تعداد آنها در بازی کم شده و زمانی که این اتفاق بیفتد مطمئنا شاهد گلهای کم هم خواهیم بود. مثلا در یک بازی خودم این آمار را استخراج کردم چون معمولا تلویزیون ما یا سایت خاصی این آمار را ارائه نمیدهد و بنابراین خودم این آمار را استخراج کردم و واقعا خدا میداند که چه زمانی قرار است این آنالیزهای مهم را در فوتبالمان ارائه بدهیم، اما زمانی که این کار را کردم در یک بازی هر دو تیم طی ۹۰ دقیقه سه اتنت داشتند. این درحالی است که در بازی دوشنبه شب، رئال مادرید در سمت راست یک تعویض انجام داد که بازیکن فوق به تنهایی ۵ شوت به چارچوب دروازه زد. اتنت ۹۰ دقیقه بازی برای هر تیم عدد ۳ بود، یعنی شما فرض کنید از اینجا بلند شویم برویم استادیوم آزادی در سرما و گرما و با این فشار اقتصادی بلیت بخریم و هزار مشکل و مصائب را تحمل کنیم برای اینکه ۹۰ دقیقه بنشینیم برای دیدن فقط سه موقعیت؟ شما اگر صحنه گل نبینید هورمونهای هیجانیتان ترشح نمیشود که بخواهید از فوتبال لذت ببرید، پاسکاری آن هم رو به عقب که هیچ لذتی ندارد این توضیحات هم برای اتفاقی است که از این نظر محقق شده است.
نقشه عربها برای فوتبال ما
درحال حاضر گرفتاریای که برای دو تیم استقلال و پرسپولیس به وجود آمده تقریبا شبیه به یکدیگر است. فوتبال ما ظرفیت مشخصی دارد. در این ظرفیت و پتانسیل مربوطه یکسری تولیدات انجام میگیرد که درون آن اندازه حتی انگشتان یک دست، چند مدت طول میکشد تا یک بازیکن مانند احمد نوراللهی یا مهدی قایدی درست شود، یا بعد از 10 سال طول میکشد یکی مثل شجاع خلیلزاده در این سالها میجنگند و میجنگند تا میشود شجاع خلیلزاده. این درحالی است که در تیمهایمان بهخصوص در استقلال و پرسپولیس به محض اینکه این دو تیم و این دسته از بازیکنان شکل میگیرند و درست میشوند یک نیرویی با یک برآورد بسیار دقیق، تک مهرهها و ستارههای این دو تیم را میخرد و میبرد و بعد خیال آن نیرو راحت میشود که در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا ما حرف چندانی برای گفتن نخواهیم داشت، چون تک ستارههای ما را قبل از این بازیها میخرند و میبرند. این موضوع اصلا حادثه نیست. من اینجا ادعا میکنم و براساس نظر شخصی خودم میگویم اگر بخواهیم منطبق بر آمارها صحبت کنیم شما ببینید که آنها چه زمانی از ما بازیکن میخرند و چه کسانی را میبرند و چرا این عربها بازیکنان کلیدی ما را میخرند چون خیالشان راحت شود اولا این مهرهها را به سیستم خودشان بردند و در وهله بعدی ما را خالی از بازیکنان کلیدی کردند. وقتی که بازیکنان کلیدی را از ما میخرند دو اتفاق میافتد اولا چهارتا چهارتا میخوریم و اوت میشویم و در لیگ قهرمانان آسیا نتیجه نمیگیریم دوم اینکه کیفیت خودمان هم آنچنان ضعیف میشود که با عجله بازیکنان سطح ۳ و ۴ را از کشورهای دیگر خریداری میکنیم و فوتبالمان را پر میکنیم از آنها و در ادامه برای گل زدن لهله میزنیم و اینها را میآوریم که برایمان گل بزنند، حالا اینکه کیفیت بازیها چطور است این موضوع هم بسیار مهم است. در همین بازی اتلتیکو و پورتو در ۲ صحنهای که طارمی توپها را خراب کرد اگر یکی از آنها گل میشد الان تیم پرتغالی به مرحله بعدی صعود کرده بود. اتفاقا تیم طارمی بهتر بازی کرد و فقط به گل نرسید و گلها را در دو موقعیت مسلم هم طارمی نزد. بنابراین باز هم تاکید میکنم این دو تیم ما یعنی استقلال و پرسپولیس را یکی جور خراب کردند، آن هم کسانی که بازیکنان اینها را خریدند و بردند. در استقلال تا بازیکنان این تیم بخواهند قدرتمند شده و فوتبالی را بازی کنند که تماشاگر دوست دارد و از سوی دیگر بازیکنانی مانند پهلوان و لک مثل نوراللهی بشوند باید چشمانتظار بمانیم تا این بازیکنان رشد کنند، اما به محض اینکه رشد میکنند عربها آنها را میخرند. به دو دلیل اولا؛ تیمهای ما را برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا فلج کنند و خودشان با خیال راحت صعود کنند اتفاقا خیلی هم نقشه درستی است و یک مقدار پول بیشتری هم میدهند و نامتعارف هزینه میکنند و ثانیا؛ کیفیت اینجا را بههم میریزند. یکبار، دوبار و 10 بار هم این کار را نکردهاند از همان قدیم این نقشه را داشته و همچنان اجرا میکنند. خود فرهاد مجیدی را ببینید کی خریدند، یا علی کریمی را به همین شکل یا علی دایی، از همان زمان ببینید چه کسانی را خریدند، با دو هدف اول اینکه تکنولوژی میانه را به فوتبال خود اضافه میکنند و هم اینجا را خالی میکنند. الان این دو تیم از فوتبالیست خوب و کلیدی خالی شدهاند. این درحالی است که در پرسپولیس بازیکنی مانند مهدی عبدی بازیکن خوبی است اما تا او بخواهد به یک بازیکن سطح ملی ارتقا پیدا کند مسلم است که مدتها طول میکشد اما تا این اتفاق میافتد نقشه میکشند و او را هم میخرند اما شما فکر کنید همین الان به جای عبدی در ترکیب پرسپولیس طارمی بازی میکرد الان پرسپولیس این وضعیت را داشت؟ از سوی دیگر اگر شیخ دیاباته و قایدی در استقلال بودند آیا الان وضعیت این تیم این شکلی بود؟