تاریخ : Sat 04 Dec 2021 - 02:00
کد خبر : 64891
سرویس خبری : حافظه

همراه با دانشگاه

«فرهیختگان» به‌مناسبت نزدیک‌شدن به روز دانشجو، جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های ابتدایی‌ انقلاب را بازخوانی کرد

همراه با دانشگاه

امام در دوران خالی بودن دانشگاه‌ها از یک استاد برجسته مانند شهید مطهری و در شرایطی که دانشگاه‌های کشور محل تحولات سیاسی مهم بود و گروه‌های چپ و مارکسیستی حضور پررنگی در فضای آن روز دانشگاه‌ها داشتند، آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان فردی فهیم و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و عقیدتی دانشجویان معرفی کرد و از دانشجوها خواست به سراغ ایشان بروند.

فرهیختگان «شما نشسته‌اید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟! شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست؛ حجت شما بالاتر از آنهاست. بِایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، شما چه‌کاره هستید آمده‌اید توی دانشگاه دارید اخلال می‌کنید؟ البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می‌کنم آقای آقاسیدعلی‌آقا بیایند، خامنه‌ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ می‌تواند صحبت کند؛ می‌تواند حرف بزند.» این جملات را امام‌خمینی(ره) 23 خرداد 58، حدود 40 روز پس از شهادت استاد مطهری در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران گفتند. امام در دوران خالی بودن دانشگاه‌ها از یک استاد برجسته مانند شهید مطهری و در شرایطی که دانشگاه‌های کشور محل تحولات سیاسی مهم بود و گروه‌های چپ و مارکسیستی حضور پررنگی در فضای آن روز دانشگاه‌ها داشتند، آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان فردی فهیم و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و عقیدتی دانشجویان معرفی کرد و از دانشجوها خواست به سراغ ایشان بروند. همین سخنرانی امام باعث برگزاری جلسات هفتگی آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد دانشگاه تهران و پرسش و پاسخ‌های نسبتا داغ شد. البته آیت‌الله خامنه‌ای پیش از این و در دوران پیش از انقلاب رابطه نسبتا خوبی با دانشجویان مبارز و انقلابی داشت اما معرفی ایشان از سوی امام به دانشجویان را می‌توان مبدایی برای جلسات منظم ایشان در دانشگاه‌ دانست. این جلسات از تابستان 58 تا بهار 59 به‌صورت هفتگی و منظم برگزار شد. در اردیبهشت 59 دانشگاه‌ها به واسطه انقلاب فرهنگی بیش از دوسال بسته شد و پس از بازگشایی دانشگاه‌ها در پاییز 61، آیت‌الله خامنه‌ای که یک‌سال قبل از آن به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده بود، جلسات پرسش و پاسخ خود در دانشگاه را نه به نظم و ترتیب هفتگی قبل اما با فاصله زمانی بیشتر ادامه داد. در این جلسات دانشجویان عموما از جزئی‌ترین تا کلان‌ترین مباحث انقلاب، شبهات و شایعات، اتفاقات و حوادث جنجالی و پرحرف و حدیث روز، امور جاری کشور و... می‌پرسیدند و آیت‌الله خامنه‌ای هم تا حد امکان به این سوالات پاسخ می‌داد. در شماره امروز حافظه بخشی از این پرسش‌ و پاسخ‌ها را مرور خواهیم کرد. 

اشتباه مسئولان را به حساب خیانت آنها نگذارید

شما تصور نکنید آنچه واقع می‌شود چه در زمینه سیاست خارجی یا مسائل داخلی که از نظر شما مردود و غلط است، حتما یک خیانت است. بسیاری از نابسامانی‌ها و غلط‌ها و کارهایی که نباید بشود و انجام می‌شود نه از روی خیانت و غرض بلکه از روی عدم‌تمکن و نبودن شرایط مساعد با توجه به اوضاع و احوال نابسامان پنجاه سال اخیر و خرابکاری‌ها و توطئه‌هایی است که به‌سوی این انقلاب و ارگان‌های آن سرازیر بوده است. با همه اینها چگونه انتظار دارید هیچ‌گونه اشتباهی هم واقع نشود و همه کارها طبق دلخواه بشود. بنابراین در برابر نابسامانی‌ها اولین تشخیص و قضاوت نباید احساس یک خیانت باشد و این همان چیزی است که خواست دشمنان است. آنها می‌خواهند میان مسئولان امور و مردم جدایی بیندازند. برای دستگاه‌های امپریالیستی توطئه‌گر خارجی یا مزدور یا مرتجع بزرگ‌ترین خیر این است که ملت و دستگاه حکومت‌کننده ایران در شرایط پس از پیروزی انقلاب هماهنگی نداشته باشند و کوشش می‌کنند بدبینی ایجاد کنند. بنابراین باید احتمال اشتباه هم داد و این احتمال را هم بدهید که در این نابسامانی‌ها خود شما اشتباه کرده باشید. (2 بهمن 58)

درکنار هیجانات و احساسات انقلابی‌ احتیاج به موازین و ضوابط اخلاق اسلامی داریم

سوال: با توجه به ماهیت رفرمیستی و سیاست گام‌ به ‌گام آقای بازرگان و در خط انقلابی امام نبودن ایشان و با توجه به اینکه سخنگوی دولت ایشان [امیرانتظام] عامل [سازمان] سیا از کار درآمده، چرا باز در شورای انقلاب شرکت دارند؟

جواب: ما معتقدیم آقای بازرگان با همه صداقت و امانت، دیانت و پاکی و مبرا از اتهامات گوناگون، فردی نبودند که در پایه یک رئیس دولت، برای انقلابی باشند که امام‌خمینی رهبر آن انقلاب هستند. آن کس که در راس دولتی که امام با آن منش و خط انقلابی بی‌نظیر به‌وجود می‌آورد قرار می‌گرفت، از نظر ما هم بایستی انقلابی و قاطع‌تر از آقای مهندس بازرگان باشد اما با این حال امام که خودشان هم در شناخت اشخاص و افراد سابقه‌دار کمتر از ما به‌ هرحال شناخت نداشتند و به احتمال فراوان خیلی بیشتر از ما شناخت داشتند و خود امام هم ایشان را برگزیدند. آقای مهندس بازرگان در خط انقلابی قاطعانه قرار ندارند اما دارای نقاط قوت و امتیاز بسیار هستند که شاید یکی از عوامل و انگیزه‌های کسانی که ایشان را به نخست‌وزیری پیشنهاد کردند و امام برگزیدند همین بود. ادعای دیگری که امیرانتظام عامل «سیا» بود، این ادعا هنوز در مرحله اتهام است و ثابت نشده است. اسناد به‌دست آمده توسط برادران ما [در لانه جاسوسی] اسنادی است که باید در محاکم صالحه مورد بررسی قرار گیرد نه به‌‌صورتی‌که ما بتوانیم روی آن به‌طور قاطع ادعا کنیم. ما امروز درکنار همه احساسات تند و هیجانات انقلابی‌مان احتیاج به موازین و ضوابط اخلاق اسلامی داریم و تا تشکیل نشدن یک دادگاه صالح نباید قاطعانه حکم کنیم. (11 دی 58)

آیا مشی کاخ‌نشینی دارید؟

سوال: منظور حضرت امام‌خمینی از تذکرات مکرر مبنى بر زى‌‌طلبگى چه بوده است؟ آیا پناه بردن به ساختمان‌ها و کاخ‌هاى مجلل آن‌چنانى تنها راه کسب امنیت است؟ على‌رغم ارادت خاصى که به جنابعالى داریم ولى لطفا راجع به زندگى خودتان توضیح بفرمایید. جواب: من خودم توى کاخ زندگى نمى‌کنم، بنده الان محل زندگى‌ام یک خانه است، یک خانه‌ چهار، پنج اتاقه و خیلى هم معمولى است... حالا من خودم را که مى‌گویم چون از خود من سوال کردند، خودم را دارم جواب مى‌دهم. دفترهاى ما توى آن ساختمان‌هاى قدیمى است که البته اسمش کاخ است و کاخ هم هست، کاخ یعنى ساختمان بلند و مجلل، اما از خود بنا که بگذرید هیچ‌گونه تشریفات و وسایل مجللی توى این ساختمان‌ها وجود ندارد. (13 آذر 1364)

روحانیون در انقلاب طبقه ویژه محسوب می‌شوند؟

سوال: برداشت کلی که از قانون اساسی برمی‌آید این است که طبقه یا قشر روحانیون حاکمیت مطلق کشور را به‌دست دارند. در صورتی‌که در خود قانون اساسی بیان شده به هیچ عنوان حکومت نباید زیر استبداد فرد یا طبقه مشخصی باشد. آیا در کشور هیچ شخص لایق دیگری پیدا نمی‌شود؟

جواب: از قانون اساسی به‌ هیچ‌‌وجه برنمی‌آید که روحانیون حاکمیت مطلق را به‌دست گرفته باشند. حاکمیت مطلق که هیچ حتی حاکمیت قید هم ندارند. از کدام اصل قانون اساسی چنین برداشتی می‌شود؟ آنچه در قانون اساسی هست ولایت فقیه است و ما مکررا گفته‌ایم کسانی که ولایت فقیه را نمی‌فهمند [آن را] با حکومت روحانیون اشتباه می‌گیرند. درصورتی‌که دو موضوع متفاوت است. من اعلام می‌کنم در قانون اساسی هیچ حق ویژه‌ای برای روحانیت منظور نشده است. اگر یک انسان دارای تمام صلاحیت‌ها و شایستگی‌ها باشد، تحصیلات عالی، سابقه مبارزه، اطلاعات سیاسی خارجی و داخلی داشته باشد. عقل و قدرت و شهامت هم داشته باشد، اگر ما چنین کسی را پیدا کردیم و او دارای عمامه بود، نباید بگوییم چون سر او عمامه است هیچ مسئولیتی به او ندهیم. شما می‌گویید قدرت در دست روحانیت است. ما در جلسه هیات‌وزیران سه روحانی در مقابل 24 تن دیگر بودیم. هم‌اکنون در شورای انقلاب تعداد روحانیون در اقلیت است. در مناصب و پست‌های مملکتی و وزارتخانه‌ها تعداد روحانیون به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. چرا یک پزشک یا مهندس حق دارد یک سمت دولتی در اختیار بگیرد و انجام وظیفه کند ولی یک فقیه حق ندارد؟ (29 آذر 58)

دوگانه حقیقت و مصلحت

سوال: تحلیل واقعی شما از سیاست خارجی اگر ناشی از بینش مکتبی است، پس شما چرا در این مدت [منظور ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان مدنظر است] تحمل این سیاست ذلت‌بار داخلی و خارجی [منظور سیاست‌های دولت موقت است] را کرده‌اید. اگر شما و همه مسئولان امور مصلحتی سکوت کرده‌اید، بینش مکتبی نیست. حقیقت را فدای مصلحت کردن گناه بزرگی است و شماها باید پاسخ این گناه را در برابر ملت بدهید. جواب: بهتر است مساله حقیقت و مصلحت را روشن کنم. تا گفته می‌شود فلان کار مصلحت است، می‌گویند شما هم مصلحت را بر حقیقت ترجیح می‌دهید و این از حرف‌های کودکانه‌ای است که بزرگ‌ترها به‌کار می‌برند. فکر می‌کنید مصلحت یعنی گناه و کفر، درحالی‌که چنین نیست. اولین کسی که گفت مصلحت‌ها را نباید بر حقیقت ترجیح داد مرحوم دکتر شریعتی بود و این اصطلاحی بود که او باب کرد. اما منظور دکتر شریعتی چه بود؟ صحبت بر سر ترجیح مصلحت شخصی است بر یک حقیقت. وقتی شما می‌فهمید حق با زید است نه با عمر و اما مصلحت شما یا قشری ایجاب می‌کند که برعکس آن را بگویید، شما نباید برخلاف حق رفتار کنید و این مصلحت نادرست را عمل کنید اما جایی که مصلحت یک امت چیزی را ایجاب می‌کند حقیقتی بالاتر از این مصلحت نیست. مصلحت یعنی چیزی که درست و صواب است. امروز مصلحت ملت ایران و انقلاب ایران این است که با هیچ یک از ابرقدرت‌ها کنار نیاید و تمایل نشان ندهد. مصلحت‌اندیشی یک فحش نیست. مصالح بزرگ یک ملت را نباید کوچک و حقیر و بازیجه گرفت زیرا این مصالح حقایق زندگی آن امت است. وقتی که گفته می‌شود با فلان دشمن که امروز رویاروی شما نیست و پشت جبهه است، مباشرتا با شما نمی‌جنگد مصلحت‌تان نیست که با آن بجنگید، [نباید] بگویید این مصلحت‌گرایی است و می‌خواهیم در یک زمان با همه جبهه‌ها بجنگیم. (2 بهمن 58)

یک انقلاب چگونه رو به افول و سقوط می‌رود؟

ناکامی یک انقلاب به چیست؟ به این نسبت که حکومتی را که انقلاب بر سر کار آورده با یک کودتا از بین برود و نابود شود؟ فقط این نیست. یک انقلاب باید بتواند اهداف خود را قاطعانه، برنامه‌ریزی شده، به ترتیبی که از پیش معین شده یا معین می‌شود پیاده کند و به عمل نزدیک کند. باید قادر باشد مردم را به انقلاب امیدوار نگه دارد و آینده روشن را درمقابل چشم‌های نگران مردم مجسم کند. اگر یک انقلاب قادر به انجام این عمل نباشد، به‌طور مرحله‌ای دچار ناکامی شده. این یک شکست نیست. یک شکست مطلق نیست اما یک ناکامی نسبی و حتمی است. چگونه ممکن است که یک انقلاب را نگذارند در این اهداف مرحله‌ای کامیاب شود؟ با سرگرم کردن، با طرح شعارهای انحرافی، با بسیج توده‌های مردم در راهی غیر از راه انقلاب با انحراف به چپ و راست و مشغول کردن به مسائل کوچک. سرگرم‌کردن به مسائل انحرافی و به اهداف جزئی. وقتی توده‌های مردم از اهداف درازمدت انقلاب غافل ماندند، انقلاب ناکام شده، البته در مرحله اول ناکامی مطلق نیست، قابل‌جبران است، اما عقب ماندن را نیز همراه دارد. (4 دی 58)

درباره تعدد و کثرت مسئولیت‌هایتان پاسخ دهید

درمورد مشاغل من که می‌فرمایید، مشاغل من بعضی‌اش قانونی است. طبق قانون اساسی، رئیس‌جمهور، عضو شورای عالی دفاع است. در مجموعه شورای عالی دفاع اگر قرار است یک نفر رئیس باشد، او رئیس‌جمهور خواهد بود؛ این یک چیز قهری است؛ البته جایی نوشته و تدوین نشده اما جز این عملی نیست. بنده هیچ‌وقت خودم استقبال نمی‌کردم یا داوطلب نبودم که من رئیس شورای عالی دفاع باشم اما غیر از این ممکن نمی‌شده، چون رئیس‌جمهور به طور طبیعی رئیس قوه مجریه است و طبق قانون اساسی شخص اول مملکت بعد از مقام رهبری است و این ایجاب می‌کند در یک جمعی که همه نشسته‌اند، او رئیس باشد. اگر دیگری رئیس باشد کار آن رئیسی که غیر از رئیس‌جمهور است، مختل خواهد شد یعنی او نمی‌تواند کار لازم را در این مورد انجام بدهد. عین همین قضیه درمورد شورای عالی انقلاب فرهنگی هست... من خودم با عضویت روسای سه قوه در شورای عالی انقلاب فرهنگی مخالف بودم. دو نظر بین ما وجود داشت؛ یکی نظر من بود که معتقد بودم ما روسای سه قوه در شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو نباشیم، یکی نظر برادرمان آقای هاشمی بود که گفتند اگر روسای سه قوه باشند کار شورای عالی بهتر پیش می‌رود. وقتی خدمت امام رفتیم نظر ایشان را تایید کردند. آنجا هم من با اینکه به‌طور طبیعی می‌دانستم که مثل شورای عالی دفاع خواهد شد، پیشنهاد کردم رئیس کس دیگری باشد، اسم هم آوردم از چند تا از برادرها گفتم رئیس شورای عالی این برادرها باشند، قبول نکردند و فکر می‌کنم رای‌گیری هم کردند. کارهای من همین کارهایی است که در شورای عالی دفاع و شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد؛ درحقیقت مشاغل گوناگونی نیست.‌ به طور طبیعی رئیس‌جمهور کارهایش متنوع است. شما اگر یک روز صبح تا عصر بیایید دفتر من کناردست من تا آخرشب بنشینید از تنوع کارها، از طبیعت کار رئیس‌جمهور سرگیجه می‌گیرید. بنده صبح زود معمولا ساعت هفت، تابستان‌ها که زودتر، شش‌ونیم سرکار می‌روم و جز وسط روز که برای نماز و ناهار می‌روم خانه و برمی‌گردم، تا آخرشب، گاهی تا ساعت یازده، یازده‌و‌نیم طول می‌کشد. در طول این چندین ساعتی که از اول صبح تا آخرشب ما اینجا هستیم شاید بتوانم بگویم 10 نوع کار و گاهی هم بیشتر برای ما مطرح می‌شود؛ از امور نظامی بگیرید تا کارهای فرهنگی، تا کارهای مربوط به وزارتخانه‌های مختلف، مراجعات گوناگونی که وزرای مختلف دارند برای مسائل گوناگون خودشان، تا مسائل سیاست خارجی که یک قلم عمده از همه کارهای همه مسئولان درجه اول کشور را تشکیل می‌دهد تا مراجعات گوناگون مردم. بنده یک دفتر ارتباط مردمی دارم که مراجعات، نامه‌ها و تلفن‌های مردم را آنجا دسته‌بندی می‌کنند و در اختیار ما می‌گذارند. این گاهی کارهایی را به دوش من می‌گذارد. بنده هفته‌ای یکی، دو دیدار عمومی با قشرهای مختلف در نهاد ریاست‌جمهوری دارم. خود من هم گاهی به‌ جاهایی که عده زیادی آنجا هستند مراجعه می‌کنم، مردم نامه می‌دهند، درخواست می‌کنند، مسائلی را گاهی مطرح می‌کنند که ما را در مقابل یک کار جدی قرار می‌دهد. تمام وقت ما به کارهای متنوعی می‌گذرد و این خاصیت ریاست‌جمهوری است. به‌خصوص در نظام جمهوری اسلامی که رئیس‌جمهور دوست می‌دارد همچنان مردمی باشد. از مردم بشنود، به مسائل مردم برسد. خب این هم مفت که نمی‌شود آدم بخواهد با مردم باشد، قهرا یک مقدار کار و تکلیف برعهده انسان گذاشته می‌شود ... البته امامت جمعه را ممکن است شما ایراد کنید که آن که دیگر کار دولتی نیست. امامت جمعه، الان به دوش ما کار زیادی نمی‌گذارد. بنده برای نمازجمعه از صبح جمعه تا وقتی می‌آیم نماز مطالعه می‌کنم؛ یعنی معمولا ساعت هفت‌ونیم، هشت از منزل‌مان می‌آیم دفتر. در اتاق کتابخانه‌ای که دارم می‌نشینم، یادداشت‌هایم را نگاه می‌کنم، کتاب نگاه می‌کنم و گاهی شب قبل، یعنی شب جمعه را هم به فردا وصل می‌کنم و خودم را برای این یک ساعت خطبه‌ای که می‌خوانیم آماده می‌کنم. یعنی همین مقدار وقت از ما می‌گیرد. (17 آبان 66)

نسبت انقلاب با بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها

سوال: برای پیشبرد انقلاب یکی از مسائلی که باید دولت انقلابی به آن توجه داشته باشد وضعیتی است که بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها به‌ وجود آورده‌اند و در همه‌جا نفوذ دارند. چرا برای تداوم انقلاب دست این ایادی شیطانی را قطع نمی‌کنند و هر روز بیشتر پا می‌گیرند؟

جواب: شما می‌دانید که به وجود عوامل و عناصر تکنوکرات برای اداره هر مملکت احتیاج و نیاز هست. اگر تکنوکرات، تکنوکرات خائنی است، به جرم خیانتش باید محاکمه بشود و اگر خائن نیست و خادم است مثل بسیاری از کسانی که در سازمان‌های اجرایی مشاغل حساسی را بر عهده دارند و اداره می‌کنند، هیچ دلیلی ندارد که ما او را کنار بگذاربم. کاری که یک انقلاب انجام می‌دهد عبارت از این است که به عمل همه آن بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها جهت و خط انقلابی بدهد. این گرفتاری است که در همه انقلاب‌های دنیا هست. مبارزه را عناصر انقلابی که فرصت نکردند در کارهای اجرایی آزمایش کافی و آزمودگی کافی به‌دست بیاورند، آنها به ثمر می‌رسانند. وقنی مبارزه به ثمر رسید، آن وقت نوبت کار‌آزموده‌ها و همین تکنوکرات‌ها و به‌ قول شما بوروکرات‌ها است که بیایند و کارها را اداره کنند اما نیروهای انقلابی و عناصر انقلابی بایستی در راس کارها قرار داشته باشند تا کاری که به‌وسیله این ماشین‌های جاندار، یعنی همین بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها انجام می‌گیرد، به‌ درستی و در خط درست انجام بگیرد و بنابراین مانعی ندارد. (11 دی 58)

حمله به میتینگ‌ها محکوم است

سوال: چرا شورای انقلاب مهاجمان به میتینگ‌های گروه‌ها را محکوم نمی‌کند؟
جواب: هجوم بردن به جمعی که مشغول حرف زدن هستند و افکار سیاسی‌شان را بیان می‌کنند و آن جمع منع قانونی ندارد، محکوم است. اگر کسی با اینها مخالف است، راهش این است که آن گوشه دیگر اجتماعی تشکیل بدهند و عده بیشتری را جمع کنند و حرف‌های آنها را دانه‌دانه رد کنند. هیچ اشکالی ندارد، عقیده آزاد است. بارها به مناسبت‌های مختلف اعضای مختلف شورای انقلاب این مساله را محکوم کردند. حمله به گروه‌های سیاسی که مشغول نطق و بیان هستند با چوب و چماق یا با مشت محکوم است. از آن‌ طرف هم نباید هرگونه اظهار‌نظر علیه یک گروه را یک فاجعه تلقی کرد. کاری که بعضی از گروه‌ها می‌کنند، تا یک کلمه اظهارنظر، یک گوشه‌ای علیه یک بنده خدایی می‌کند که به یک گروه برمی‌خورد فورا داد و فریاد برمی‌آورند که تو مسلمانی؟ و جاروجنجال که چرا گفتی و فلان. به‌نظر من این روش پسندیده‌ای نیست. آن‌طور جاروجنجال راه انداختن، عکس‌العملش این است که اینجور کارها هم پیش بیاید. این صدا را بگذارید در رادیو همه دنیا پخش بکنند. معتقدم حملات اینجوری کار افراد ضعیف و عاجز از استدلال و منطق یا کار افراد آشوب‌طلب است. این را بنده معتقدم. فلان گروه یا فلان سازمانی وقتی دارد صحبت می‌کند، هیچ‌کس نباید به او کاری داشته باشد، فردا در آنجا نطق بگذارند و حرف‌های او را رد کنند اما حمله با مشت و لگد و چماق غلط است. اما متقابلا هم همه گروه‌هایی که برای خودشان حیثیت و شخصیت و محدوده‌ای قائل هستند، باید بدانند اگر آنها در گفتن مسائل و نظرات‌شان آزاد هستند، دیگران هم باید این حق آزادی را داشته باشند. تا یک کلمه چیزی می‌گوییم یا کسی اظهارنظری می‌کند یا یک مبنای فکری را مطرح می‌کند فورا نباید این را یک فاجعه تلقی کنند که شما دارید مخالفت می‌کنید. بگذارید هرکس نظر خودش را بگوید. چه مانعی دارد. (8 اسفند 58)