میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: حدود دو هفته پیش بود که محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، طی حکمی اعضای شورای پروانه نمایش فیلم را منصوب کرد و خبر آن در خروجی رسانهها قرار گرفت. در این میان بعضی از اسامی برای اهالی سینما و مخاطبان آن حساسیتبرانگیزتر از بقیه بودند و بیژن نوباوه یکی از آن نامها بود. کسی که سابقه فعالیت سیاسیاش از سال ۱۳۸۶ و حضور در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی بهعنوان نماینده آغاز شد و پیش از آن یک خبرنگار بود. قرار گرفتن چنین نامی در میان اعضای شورای پروانه نمایش چندان به مذاق خیلیها خوش نیامد اما تحلیل دیگری بابت رفتار وزیر فرهنگ میگفت که حضور افرادی از طیفهای سیاسی و اجتماعی مختلف در شورای پروانه نمایش باعث میشود که احکام صادره این شورا ضمانت اجرایی بیشتری پیدا کنند و به عبارتی از هر طیف یکی در این شورا هست و بودن امضای تمام این افراد پای هر مجوز، خودش نوعی تضمین بهحساب میآید. کمتر از دو هفته از حکم وزیر فرهنگ برای انتصاب اعضای جدید شورای پروانه نمایش گذشته بود که بیژن نوباوه نشان داد چگونه عده ای با حمایت از طرح صیانت ساز ناکوک مجلس بودهاند، آنها در اینجا هم بدون توجه به تبعات حقوقی و اقتصادی و خسارت های اجتماعی بسیار به دولت نوپای رئیسی خواهان قلعوقمع فیلمهای مجوزدار شدند و در یک اقدام پرسروصدا که بررسی آن از هر جهت منطق گوینده را زیر سوال میبرد، هم جو را متشنج کرد و هم از همان روشی برای دیده شدن استفاده کرد که این طیف سیاسی نسبتا رادیکال تا به حال استفاده کرده است. ظاهرا رادیکالیسم یک جنبه هویتی برای برخی استفاده می شود که متاسفانه بیشتر بر مسائل فرهنگی هم متمرکز است و تبدیل به اساتید تولید دو قطبی شده اند.
شاید عده ای این طور فکر می کنند که گر چنین نکنند و چنین نگویند، اساسا محو و ناپیدا خواهند شد و برای همین بیژن اظهاراتی میکنند که اگرچه ممکن است به علت جایگاه اجرایی و تقنینی او، در عمل تاثیر چندانی نداشته باشد، اما نامشان را سر زبانها میاندازد، چند اتحادیه و صنف سینمایی را به صدور بیانیه و اظهارنظر وا میدارد و در میان مخاطبان و اهالی سینما نگرانی ایجاد میکند و در کل میخواهد اهرمی برای فشار به دولت ایجاد کند.
رادیکال برخورد میکنم، پس هستم!
بیژن نوباوه در گفتوگویی که اخیرا با فارس داشت، گفت: «بیش از ۳۰ فیلم مسالهدار از کمیته شورای نمایش مجوز نمایش گرفتهاند که در این فیلمها ارزشهای اخلاقی، انقلابی و ملی زیر سوال رفته است.» وی اضافه کرد: «با وجود مخالفتهای صورت گرفته، این فیلمها در کمیته شورای نمایش مجوز گرفتهاند اما اگر این فیلمها اکران شوند ما وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به مجلس فرا خواهیم خواند.» یکی از پرحاشیهترین بخشها از اظهارنظرهای نوباوه جایی بود که او در ادامه با لحنی معادل اشاره به رژیم قبلی، به نام دولت قبل اشاره میکند و میگوید: «این فیلمها در دولت قبل مجوز نمایش گرفتهاند و مجوز آنها مربوط به دولت فعلی نیست.» او طی یک پیشبینی که به طرزی کنایی، جنبه تهدیدآمیز دارد، میگوید: «مطمئنا اکران آن فیلمها با واکنش عمومی مواجه خواهد شد.»
اما آیا گروههای فشار در نهاد های مختلف در دولت ابراهیم رئیسی هم خواهند توانست ظهور کنند و با فشار به دولت، این نهاد حاکمیتی را در جهت امیال خود و خلاف قوانین صریح و نگاه کارشناسانه و بدون ملاحظات تحت فشار قرار خواهند داد؟ آیا باز هم میتوانند عدهای را جمع کنند تا فیلمی را از پرده پایین بکشند و با این کار یا دولت مجبور شود به آن گروه سیاسی باج بدهد تا سینماگران صدمه نخورند و مردم دلخور نشوند یا سینماگران و مردم ناچار شوند به آن گروه باج بدهند تا سر راه زندگی و کسبوکارشان مانع ایجاد نشود؟ شاید برای اینکه بدانیم وزیر فرهنگ چقدر قدرتمند و چقدر قاطع است، هنوز زود باشد اما دولت ابراهیم رئیسی، بهطور قطع، هم با دولت احمدینژاد که بخشی از بدنه آن را افراد نزدیک به همین جریانها تشکیل میدادند فرق دارد و هم با دولت خاتمی که از این برخوردهای رادیکالی که برای کسب رای استفاده میکرد متفاوت است. این دولت با دولتهای هاشمی و روحانی هم فرق دارد که محافظهکارانه با این مسائل برخورد میکردند و تلاش داشتند کوپنها را جای دیگری خرج کنند.
حالا در دهه ۶۰ هم نیستیم و بدیهیترین نکته این است که تجربههای این ۴۰ سال، جامعه و ساختار حاکمیتی را در خیلی از مواضع و مسائل چندین پله جلو برده است. اجتماع چندین نفره برای از پرده پایین کشیدن یک فیلم، دیگر به هیچوجه مقبولیت اجتماعی پیدا نمیکند. با این حال، اینکه اظهارنظرهای شاذ و رادیکال نوباوه کارش بگیرد و او را به هدفش برساند یا نه، روشن خواهد کرد که تفاوت دولت رئیسی با دولتهای قبل، بهطور عملی و عینی چه نتیجهای در پی خواهد داشت.
نکته جالب دیگر این است که نوباوه در همان مصاحبه میگوید: «من خودم عضو کمیته شورای نمایش هستم اما در جلسات آن شرکت نکردم و اگر این وضع بخواهد ادامه پیدا کند، دیگر در جلسات بعدی نیز مشارکتی نخواهم داشت.» نوباوه تا به حال نه در این جلسات شرکت کرده و نه فهرست ۳۰ تایی فیلمهایی که اشاره میکند، برای سایر اعضای شورای پروانه نمایش مشخص است. هیچکس نمیداند که او از کدام ۳۰ فیلم صحبت میکند و کجا آنها را دیده است. این آثار را او نه در شورای پروانه نمایش دیده، نه با هماهنگی تهیهکنندهها و طبیعتا هیچکدام اکران هم نشدهاند تا بتواند بهطور شخصی پای تماشایشان بنشیند. قدر مسلم آقای نوباوه، همه یا لااقل اکثر این فیلمها را ندیده است. شاید این نکته بدیهی، بسیار دور از تحقق به نظر برسد اما به هر حال لازم است قانونی تصویب شود تا هیچ یک از مسئولان کشور، بدون تماشای یک محصول فرهنگی یا مطالعه آن، حق اظهارنظری دربارهاش را نداشته باشند.
بیانیهها از راه میرسند
به هرحال پس از اظهارنظرهای نوباوه اتحادیه تهیهکنندگان سینمای ایران و کانون کارگردانان سینمای ایران بیانیههایی صادر کردند و به آن واکنش نشان دادند. بیانیه کانون کارگردانان مثل غالب موارد دیگر رنگوبوی سیاسی داشت و به انتخابات اشاره داشت. «آن نماینده محترم باید بداند که عملکرد بد و غیرکارشناسی و عدم درک درست از جامعه باعث شده که قاطبه رایدهندگان برایشان فرقی نداشته باشد که چه کسی و با کدام نگاه و تلقی غیرتخصصی بر صندلی وکالت آنها در مجلس شورای اسلامی تکیه میزند.» این بیانیه با این جملهاش میخواست بگوید که نوباوه در انتخاباتی با مشارکت حداقلی انتخاب شده است اما حتی اگر این حرف درست باشد، مشکل فعلی ربطی به آن نداشت. به نظر میرسد که بیانیه اتحادیه تهیهکنندگان بسیار سنجیده و معقول و نقطهزن بود. در ابتدای این بیانیه آمده است: «برای ما جای تعجب است که چطور این آقای نماینده بدون تماشای فیلمها اعلام میکند 30 فیلم غیرقابل نمایش است. وی در چه سیر و سلوکی به این اجتهاد رسیدهاند که فیلمها را ندیده مجوز توقیف میدهند و وزیر را تهدید میکنند که این فیلمها نباید نمایش داده شوند. اگر آقای نماینده مجلس این فیلمها را دیدهاند لطفا اسامی ۳۰ فیلمی که به نظرشان غیرقابل نمایش است و به زعم وی در آن فیلمها ارزشهای اخلاقی، انقلابی و ملی ما زیر سوال رفته را منتشر کنند. از طرفی اعلام فرمایند چگونه فیلمهای سینماگران بدون اطلاع سازندگانشان به دست وی رسیده و طی چه فرآیندی بدون مجوز به تماشای آن نشستهاند؟» پس از این تهیهکنندگان فرد قانونگذار را به انجام عمل غیرقانونی متهم کردند: «آیا ایشان میدانند که لغو پروانه نمایش صادر شده و توقیف آنچه معنایی دارد؟ آیا از تبعات، خسارات و هزینههای لغو پروانه نمایش و توقیف برای حکومت اطلاع دارند؟ آیا نمیدانند که لغو پروانه نمایش صادر شده قابل پیگرد قانونی در محاکم قضایی است؟» و در انتهای بیانیه هم مجددا گفته شده که «اتحادیه تهیهکنندگان سینمای ایران هشدار میدهد با هر جریانی که قصد بیقانونی و برهم زدن نظم سینمای ایران را داشته باشد شدیدا برخورد میکند و بیتفاوت نخواهد نشست.» بخش دیگری از این بیانیه با لحن تلخی که نشانهای از وجود شکافهایی عمیق در جامعه ما و از بین رفتن اعتماد بین صدر و ذیل ساختار است، میگوید: «ما از این آقای نماینده مجلس توقع همدلی و رسیدگی به مسائل اقتصادی و معیشتی نداریم، تنها متاسفیم که بهعنوان نماینده مجلس به جای حمایت و تشویق فیلمسازان، سینماگران و کارآفرینان به دنبال تهدید و تخریب پیکره نجیب سینمای ایران هستند.»
رادیکالهای دهه نودی؛ کسانی که دیر از راه رسیدند!
میتوانیم یک نگاه کلی به سابقه برخوردهای رادیکالی در این چهار دهه داشته باشیم تا خیلی از مسائل برای ما روشن شود. در دهه اول گروهی پرچمدار این مدل برخوردهای تند بودند که پس از آن در دورههای بعد سعی کردند به منادیان آزادی تبدیل شوند. در دهه ۷۰ و پس از آن ۸۰، برخوردهای سلبی و هیجانی شد که بارها توانست محملی برای استفاده بعضی از جریانهای سیاسی فراهم کنند. یعنی عدهای برخوردهای رادیکالی داشتند و عدهای با هیولاسازی از این افراد رای میآوردند. این قضیه بعد از دور دوم محمود احمدینژاد چنان وضعیتی به وجود آورد که باعث شد بعضی از مردهریگهای ته جوب سیاست و فرهنگ هم جوانه بزنند و شاخ و برگ بگیرند. آخرین بار که در سال ۹۲ فیلم «گشت ارشاد»
پس از اجتماع عدهای از رادیکالها از پرده پایین کشیده شد، خانوادههای شهدا در چند نقطه کشور بیانیههایی صادر کردند و به تابلویی که در دست این افراد با مضمون «خانواده شهدا متاسفیم» قرار داشت، واکنشی شدیدا منفی نشان دادند. آنها به بیانی داشتند میگفتند که از خودتان مایه بگذارید نه از ما. دیگر جامعه خسته شده بود از این همه تصلب و سوءتفاهم. حالا میتوانیم نگاهی بیندازیم به کسانی که در دهههای ۷۰ و ۸۰ پرچمداران رفتارهای رادیکالی بودند. سرنوشت آنها هم بیشباهت با جریان موسوم به چپ اسلامی یا همان رادیکالهای دهه ۶۰ نیست. مثل همان کسی که تمام تلاشش را کرد تا «آدم برفی» اکران نشود یا فیلم «تحفه هند» را از پرده پایین کشید، با بازیگر همان فیلمها یعنی اکبر عبدی چهار فیلم پیاپی ساخت که بسیار پرفروش بودند و ساختارهایی که آدم برفی و تحفه هند احیانا شکسته بودند را فرسنگها پشت سر میگذاشتند.
بیژن نوباوه اما از سال ۸۶ وارد سیاست شد و اگر او را در ردیف همین جریان رادیکال قرار دهیم، جزء رادیکالهای دهه ۹۰ محسوب میشود. شاید بتوان از همین حالا سرنوشت او را هم به همان سیاق و سرنوشت جریانهای رادیکال چند دهه قبل، حدس زد. چند سوال اساسی از بیژن نوباوه میتواند تکلیف منطقی خیلی از چیزها را روشن کند؛ هرچند اثبات غیرمنطقی بودن سخنان او نیاز به تلاش چندانی ندارد.
بیژن نوباوه میتواند بگوید که سال ۱۳۷۳ نظرش درباره فیلم «آدمبرفی» چه بود؟ آیا او هم در آن دوران گمنامی در سیاست، مثل همانهایی درباره آدم برفی فکر میکرد که تا سالها مانع انتشارش شدند و چون معروفتر بودند، نظراتشان به چشم آمد و در یاد ماند و ناچار به عذرخواهی شدند؟ آدم برفی فیلمی که از هویت ایرانی در برابر غربزدگی دفاع میکرد و پس از آن دوره پرحاشیه، دهها بار از تلویزیون پخش شد، با سطحیترین نگاه رادیکالها توقیف شد و به مشکل خورد. آقای نوباوه آیا در آن روزگار هم نظری منفی نسبت به آدم برفی داشتند و حالا پشیمان شدهاند و از این پشیمانی درس نمیگیرند یا اینکه آن روزها مخالف این فیلم نبودند و حالا بنا به مصلحتهایی چنین اظهارنظرهایی را مطرح میکنند؟ در مورد فیلم «مارمولک» هم میتوان همین سوال را از بیژن نوباوه پرسید. آیا بیژن نوباوه در سال ۱۳۸۲ جزء صف مخالفان این فیلم بود؟ فیلمی که بعدها معلوم شد رهبری دربارهاش نظری مثبت داشتند و بابت اینکه رادیکالها معنای اصلی آن را درنیافتهاند از جانب ایشان اظهار تاسف شده است. آیا نوباوه هم در آن روزها جزء همان جریانهای رادیکال بود که معنای اصلی فیلم را نفهمیدند و هر بلایی توانستند سرش آوردند یا اینکه این حالتهای تند و بیمنطق، ناگهان پس از دهه ۹۰ در ایشان به وجود آمده و تا قبل از آن بیژن نوباوه در تمام مقاطع تاریخی ایران مواضع معقولی راجعبه مسائل فرهنگی داشته است؟ اگر نوباوه از ابتدا همینگونه فکر میکرده، باید به او گفت که خیلی دیر به عرصه عمومی آمده است و وقتی به اول صف رفتار رادیکالی پیوسته که پرچمداران قبلی این جریان کاملا عوض شدهاند و حتی گاهی اظهار ندامت میکنند. به علاوه، جامعه هم عوض شده و دیگر مجال چندانی برای چنین رفتارهایی نیست. اگر هم که نوباوه از ابتدا چنین نبوده و پس از فعالیت رسمی در عالم سیاست مواضعی از این دست اتخاذ میکند، واضح است که میتوان درباره نیت او چه قضاوتی کرد. البته واضح است که چنین برخورد رادیکالی را نمیتوان با سخن و استدلال معقول سرجایش نشاند؛ چه این مدل برخوردها ریشههای عاطفی داشته باشد و چه تاکتیکی باشد برای پیشبرد بعضی از منافع، تنها راهحل این است که به صورت عملی در برابرش سدی ایجاد شود. باید در مقابل برخوردهای رادیکالی ایستاد و به همین جهت از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توقع قاطعیت میرود.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: