فرهیختگان: یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی(ره)، تحقق حاکمیت مردم و به رسمیت شناختن نهادهای مردمنهاد مانند احزاب سیاسی در چارچوب شرع و قانون اساسی است. در همین راستا اصل26 قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی، انجمنهای اسلامی و اقلیتهای دینی را به رسمیت شناخته است مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. براساس همین توجه قانونگذار به آزادی و اهمیت فعالیت نهادهای مدنی در ساختار سیاسی کشور، ما شاهد رشد چشمگیر تعداد و فعالیت گروههای سیاسی و احزاب طی 4دهه گذشته بودهایم، اگرچه در زمینه فعالیت رسمی و آزادانه احزاب ما رشد کمی داشتهایم اما بهلحاظ کیفی، احزاب سیاسی فرسنگها با کارکرد مطلوبی که انتظار میرود در فضای سیاسی و حکمرانی کشور داشته باشند، فاصله دارند. برای این عقبماندگی میتوان عوامل متعدد سیاسی و فرهنگی برشمرد که در شماره امروز «فرهیختگان» به بررسی و تحلیل برخی از آنها پرداختهایم.
1 بر محور قدرت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزب جمهوری اسلامی نخستین حزب سیاسی و فراگیری بود که در تاریخ 29بهمن1357 بهوسیله 5تن از یاران امامخمینی(ره) یعنی رهبر معظم انقلاب، شهیدبهشتی، سیدعبدالکریم موسویاردبیلی، شهیدباهنر و مرحوم هاشمیرفسنجانی تاسیس شد. در فضای انقلابی دهه60 تاسیس این حزب با استقبال توده قابلتوجهی از مردم مواجه شد بهنحوی که حزب جمهوری اسلامی برای مدیریت بهتر اعضایش مبادرت به تاسیس دفتر نمایندگی در اکثر شهرهای کشور کردند. عمر فعالیت حزب جمهوری اسلامی در تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی به درازا نکشید و چند سال بعد بهدلیل اختلافات درونی و شهادت چهرههای سرشناس آن انحلال پیدا کرد.
حزب جمهوری اسلامی نخستین و تنها تجربه موفق تحزبگرایی مبتنیبر قدرت مردم در 4دهه گذشته است. بعد از انحلال این حزب در سال1366، سایر احزابی که طی این سالها با دریافت مجوز رسمی از وزارت کشور اعلام موجودیت کردند بهجز مواردی محدود و آنهم در زمانی خاص و موقت، هیچکدام نتوانستند به پشتوانه مردمی قوی دست پیدا کنند.
نبود پشتوانه مردمی ریشه در یک دگردیسی دارد، در این دگردیسی احزاب سیاسی برای تداوم فعالیت خود بیش از آنکه متکی به طبقات مختلف جامعه و مردم باشند موجودیت خود را در فضای سیاسی با میزان حضور و سهمشان در قدرت تعریف کردند، درنتیجه چنین فرآیند غلطی عملا احزاب بر محور قدرت فعالیت میکنند نه بر محور مردم، در این فرآیند جذب و آگاهیبخشی به تودههای مردم صرفا محدود به زمان انتخابات شده است. یکی از نمادهای اصلی ثابتکننده این گزاره کاهش چشمگیر ارگانهای مطبوعاتی احزاب در سالهای گذشته است .
2 احزاب فصلی
اگر یک جستوجوی ساده پیرامون عملکرد احزاب در آرشیو سالیان گذشته مطبوعات مکتوب و سایت خبرگزاریهای رسمی داشته باشیم پی به این حقیقت خواهیم برد که عمده فعالیتهای احزاب در ایران خلاصه شده است به حمایت از یک لیست یا چهرهای خاص در رقابتهای انتخاباتی. با پایان یافتن انتخابات، عملا اکثر فعالیتهای سیاسی احزاب تا زمان برگزاری انتخابات بعدی متوقف و صرفا محدود به برگزاری نشستها و گردهماییهای سالانه میشود. اگرچه یکی از کارکردهای اصلی احزاب در دنیا شرکت در رقابتهای انتخاباتی به نمایندگی از طبقه تحت حمایت خود و آگاهیبخشی به مردم برای رسیدن به انتخابی کارآمد است اما در ایران متاسفانه احزاب دارای این کارکرد بهاندازه کافی نیستند. در همین رابطه کافی است به عملکرد احزاب مهم کشور در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا نگاهی بیندازیم تا یکماه قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اکثر احزاب هیچگونه جمعبندی مشخصی روی کاندیدای مورد حمایت خود نداشتند. البته منظور از کاندیدا لزوما فرد تایید صلاحیتشده توسط شورای نگهبان نیست بلکه منظور همه کسانی است که احتمال کاندیداتوری آنها در انتخابات وجود داشت نیز از نظر ما کاندیدا هستند. با این نگاه اینکه احزاب با بهانهجویی و دنبال مقصر گشتن بخواهند از زیر بار مسئولیت خودشان مبنیبر اقناع افکارعمومی شانه خالی کنند بههیچعنوان قابل پذیرش نیست.
3 خلأ گفتمانی
در جهان کنونی احزاب با مانیفست فکری-سیاسی خود و طبقهای که از آن برآمدهاند، شناخته میشوند. هر حزب نماینده یک طبقه از جامعه است و براساس مانیفست فکریاش برای حل مشکلات کشور ایدههای کارکردی ارائه میدهد و در مرحله بعد برای اجراییشدن این ایدهها کارگزارها را در رقابتهای انتخاباتی به مردم معرفی میکند؛ اما در ایران ما با خلأ چنین رویکردی میان احزاب سیاسی کشور روبهرو هستیم. در ریشهیابی این مساله باید گفت احزاب در ایران بیش از آنکه حول یک مانیفست فکری-سیاسی مشخص رشد و فعالیت کنند، حول اشخاص و چهرههای مشهور رشد کردهاند، نتیجه چنین فرآیند غلطی باعث شده است در انتخاباتهای مختلف عملا ما شاهد رقابت تمامعیار اشخاص باشیم درصورتی که انتخابات باید صحنهای برای رقابت میان ایدههای حکمرانی احزاب سیاسی مختلف برای حل مشکلات کشور باشد. برای بررسی دقیقتر این خلأ میشود انتخابات اخیر ریاستجمهوری را بهعنوان مثال تاریخیای نزدیک بررسی کرد. شیوه رقابتی که در انتخابات اخیر شکل گرفت تاییدکننده همین گزاره است که احزاب برنامهای برای حل چالشهای کشور ندارند. در تبلیغات انتخاباتی کمترین سهم به طرح ایدههای حکمرانی کاندیداها برای حل مشکلات مهم کشور اختصاص داده میشد. مواردی مثل کسری بودجه، اصلاح نظام مالیاتی، ایرادات نظام سلامت و... مواردی نیست که صرفا در یک برنامه تلویزیونی و آنهم در مدت چند دقیقه بشود برای رفع آنها راهحل ارائه داد و مردم را نیز نسبت به راهحلهای ارائهشده اقناع کرد. این اتفاق باید مدتها قبل از انتخابات رخ میداد و احزاب باید با در دست گرفتن برنامهها و اقناع افکارعمومی کاندیدای موردنظر خود را برای اجرای این برنامه به مردم معرفی میکردند.
درحالی که در هر دوره انتخاباتی شاهد این فرآیند معیوب تبلیغاتی هستیم و مشاهده میکنیم احزابی که از کاندیداهای ریاستجمهوری حمایت میکنند هیچکدام اعلام نکردند که برمبنای کدام ایدئولوژی به جمعبندی برای حمایت از یک کاندیدا رسیدهاند.
احزاب در رقابت انتخاباتی اخیر بدون ارائه ایدههای مبسوط برای حل مشکلات کشور صرفا به همین مقدار بسنده میکردند که به کدام فرد رای دهید. در انتخابات شورای شهر هم عملکرد احزاب وضعیت بهتری نسبت به انتخابات ریاستجمهوری نداشت، در کلانشهر تهران 4گروه و جبهه کلان سیاسی لیست انتخاباتی دادند، که همه این لیستها در بازه زمانی کمتر از 10روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری منتشر و دراختیار عموم قرار داده شد.
در انتخابات اخیر شاهد بودیم برخی احزاب بدون اینکه معیارهایشان برای معرفی کاندیدا را به مردم بگویند لیست اسامی را با چند سرلیست مشهور منتشر میکردند و در ذیل آن نیز مجموعهای از اسامی را با شعار اصلح معرفی میکردند. در مواردی که نسبت به حضور برخی افراد در لیستهای انتخاباتی انتقادهایی مطرح میشد شاهد این بودیم که این انتقادها یا بدون پاسخ میماند یا با پاسخهای غیرقابل درک نادیده گرفته میشد.
این نوع انتشار لیست انتخاباتی نشان میدهد اقناع افکارعمومی نسبت به ایدهها بههیچعنوان در اولویت سیاستورزی احزاب نیست و این وزن چهرههای شاخص و حضورشان در لیست یا حمایتشان از آن است که در نتیجه نهایی انتخابات اثرگذار است و نه وزن احزاب.
4 خلأ نیروسازی
بسیاری از احزاب ریشهدار کشور در چینش اعضای خود کمترین تغییر و تحول را داشتهاند بهطوری که برخی از آنها بهجز اعضای شورای مرکزی سالیان زیادی است که حتی دبیرکل و سخنگوی خود را نیز تغییر ندادهاند. این مقاومت نسبت به تغییر نتیجه کمکاری در عرصه نیروسازی است. احزاب سیاسی در کشور ما تقریبا هیچ برنامهای برای تربیت و پرورش نیروهای سیاسی جدید ندارند و عملا مساله جذب نخبگان و آموزش میان احزاب سیاسی کشور ما گزاره تعریفنشدهای است. به همین دلیل ما شاهد این هستیم که بسیاری از احزاب ریشهدار اصلاحطلب و اصولگرا بعد از گذشت چندین دهه از شکل یافتنشان همواره با چهرههای تکراری و نامآشنایی که سالها سابقه حضور در نهادهای حاکمیتی را داشتهاند در رقابتهای انتخاباتی شرکت میکنند.
5 احزاب صوری
یکی از معضلاتی که باعث شده است عملکرد احزاب در سالیان گذشته آنگونه که باید کارآمد نباشد، چالش قوانین بالادستی در ساختار حقوق اساسی کشور ماست. در همین راستا پیرامون فعالیت ساختارمند احزاب یا قوانین مناسب وجود ندارد یا اگر هم قانونی در این رابطه نوشته شده باشد بسیار قدیمی و نامتناسب با تغییرات و شرایط روز سیاسی جامعه است که بهدلیل وجود این خلأ، فعالیت بسیاری از احزاب عملا جنبه نمادین پیدا کرده و بدون خروجی مشخصی است. در تایید این ادعا اگر به لیست احزاب مجوزدار در سایت وزارت کشور نگاهی بیندازیم و پیگیر فعالیت آنها شویم به این نکته مهم پی خواهیم برد که بسیاری از احزاب عملا فعالیت تشکیلاتی سیاسی حداقلی دارند و صرفا بهواسطه سرمایههای مادی و معنوی یک شخص خاص به حیات سیاسی خود ادامه میدهند. این مسائله وقتی جالبتر میشود که بدانیم بعضی از این احزاب حتی با وجود فعالیت حداقلی طی سالیان گذشته بازهم در انتخاباتهای مهم اخیر سهم خود را از لیستهای سیاسی برداشته و در بستن لیستهای انتخاباتی موثر بوده و حتی نماینده داشتهاند.