علی مزروعی، روزنامهنگار: در چند روز اخیر گزارشی در آکسیوس منتشر شد که طی آن این وبگاه خبری آمریکایی مدعی شده بود: «رابرت مالی، مشاور امنیت ملی آمریکا در گفتوگو با همتای اسرائیلی خود ایده توافق موقت با ایران را برای خرید زمان در زمینه مذاکرات هستهای مطرح کرده است.» در این گزارش آمده ایده این توافق موقت توسط یکی از متحدان اروپایی واشنگتن مطرح شده است. پیشنهاد آمریکا نیز آزادی بخشی از پول ایران در ازای توقف غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم است. هرچند معادلات را در میدان مذاکره دیپلماتها بالانس میکنند و مواردی که در رسانهها مطرح میشود نیز تا زمانی که روی میز مذاکره قرار نگیرد، محل مناقشه نیست اما فضاسازیهای رسانهای تا حدود زیادی مواضع احتمالی مذاکرهکنندگان را معلوم میکند و از این جهت شایسته بررسی و تحلیل است.
چرا توافق موقت
چیزی تحت عنوان توافق موقت زمانی معنا پیدا میکند که طرفین به رسیدن به یک توافق جامع و پایدار امیدی نداشته باشند. در شرایطی که هیچیک از طرفین حاضر به کوتاه آمدن از خواستههای خود نیستند، خطر اینکه مذاکره به بنبست قطعی رسیده و طرفین میز مذاکره را بدون رسیدن به توافق ترک کنند، بسیار محتمل است. در چنین شرایطی یکی از ابتکاراتی که مطرح میشود این است که بر سر حداقل مواردی که مورد اجماع طرفین است، توافقی صورت گیرد تا باب مذاکره بیشتر همچنان باز بماند.
آمریکا از توافق موقت بهدنبال چیست؟
با انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا این کشور بهطور یکجانبه از توافق بینالمللی برجام خارج شد و تنها هزینهای که تا به الآن برای این رفتار غیرمتعهدانه خود پرداخت کرد، عدمحضور مستقیم این کشور در دور جدید مذاکرات با ایران بوده است.
در طرف مقابل ایران که تنها طرف اجراکننده تعهدات خود در توافق برجام بوده، سعی کرد تا با گسترش فناوری هستهای خود بیش از این از معطل ماندن برای اجرای تعهدات طرفین غربی متضرر نشود. توسعه صنعت هستهای و رساندن سطح غنیسازی به 60 درصد، این پیام را به آمریکاییها منتقل کرده که فناوری بومی هستهای ایران بهسرعت قابل بازیابی است و با فریبهای سیاسی مثل امضای توافق و عدماجرای آن توسط آمریکا نمیشود آن را از بین برد. فعالشدن ظرفیتهای هستهای ایران باعث شد تا بار دیگر میز مذاکرات برای توافق بر سر مواردی همچون رفع تحریم و محدودسازی فعالیتهای هستهای برپا شود. مواردی که یک بار در برجام مورد توافق قرار گرفت، اما نبود تضمین اجرایی باعث شد تا خیلی زود توسط آمریکا زیر پا گذاشته شود. حال اما این کشور قصد دارد تا بار دیگر به میز مذاکره با ایران بازگردد بدون اینکه در قبال اقدامات غیرمتعهدانه خود متحمل هزینهای شود. آمریکا نهتنها به تعهدات پیشین خود عمل نکرده است، بلکه اجرای تعهدات پیشین خود را نیز منوط به به نتیجه رسیدن مذاکرات میداند. این مطالبه درحالی است که ایران یکبار تعهداتش را اجرایی کرده و چیزی در مقابل آن دریافت نکرده و طبیعی است که در مقابل سابقه بدعهدی کشورهای غربی بهسادگی نیز کوتاه نمیآید. آمریکا با دانستن این نکته برای اینکه فعالیتهای هستهای ایران را محدود کند، صحبت از پیشنهادهایی همچون آزادسازی بخشی از درآمدهای ایران میکند، این درحالی است که هزینه محدودیت برای فعالیتهای هستهای ایران کمتر از لغو تمامی تحریمها نیست. همان چیزی که پیش از این روی آن توافق شده بود و هر چیزی غیر از این مورد زیادهخواهی است که طبیعتا ایران نباید با سهلانگاری در مقابل آن کوتاه بیاید. ایستادگی ایران برای دستیابی به مطالبات بهحق خود در مقابل زیادهخواهیها باعثشده مذاکرات آنطور که آمریکاییها تمایل دارند جلو نرود.
در چنین شرایطی راهکار آمریکا برای اینکه درعین عدماجرای تعهداتش، مذاکرات به بنبست کشیده نشود از ارائه امتیازات حداقلی برای دستیابی به آنچه نام آن را توافق موقت نهاده است، صحبت میکند؛ چیزی که یکبار در سال 93 و تحت عنوان توافق لوزان تجربه شد و نهایتا نیز دستاورد بزرگی برای ایران نداشت.
تجربه تکراری
ابتکار توافق موقت یک تجربه جدید برای ایران نیست. پیش از این دولت روحانی یکبار مسیر توافق موقت را امتحان کرده است. تجربهای که به غیر از معطل نگهداشتن فعالیتهای هستهای هیچ خروجی دیگری نداشت. مطابق توافق لوزان که در فروردین 94 میان ایران و اعضای 5+1 منعقد شد، ضربالاجل 10 تیر 94 برای رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک پیرامون برنامه هستهای ایران تعیین شد. طی این توافق بود که ایران پذیرفت درجهت شفافیت و اعتمادسازی بهصورت داوطلبانه پروتکل الحاقی را بهصورت موقت اجرا کند. در مقابل اما آنچه ایران دریافت میکرد صرفا تعلیق تحریمها آن هم بهشرط راستیآزماییهای آژانس بود. اتفاقی که علیرغم اجرایی شدن تعهدات ایران هیچوقت اجرایی نشد و ایران در مقابل اقدامات نقد صرفا وعده نسیه غیرعملی دریافت کرد. همچنین تعیین ضربالاجل برای رسیدن به توافق آنهم برای یک پرونده پرمناقشه، دیگر خطای راهبردیای بود که صرفا فشار روانی برای تیم مذاکرهکننده به همراه میآورد.
چه چیزی عوض شده
حسن روحانی از آنجایی که پیش از دوران ریاستجمهوری در دوره خاتمی، بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، تجربه مذاکرات هستهای را داشت، با تصوری بسیار مثبت درمورد رفع تحریمها پا به پاستور گذاشت. همچنین از آنجایی که دستگاه فکری دولت روحانی حول محور سیاستخارجه گردش داشت، تلاش برای حفظ میز مذاکره به هرقیمتی یکی از سیاستهایی بود که در دستورکار دولت قرار گرفت. تا جایی که روحانی با تمرکز بر وعده رفع تحریم توانست از اهرم مذاکره برای پیروزی در دور دوم انتخابات بهره ببرد. این نگاه به مذاکره باعث میشد تا طرفین غربی با زیادهخواهی و بهانهجوییهای مختلف، مذاکرات را طولانی کنند و در مقابل واکنش روحانی، کوتاه آمدن از مطالبات برای جلو رفتن مذاکرات به هر قیمتی بود. اما رویکردی که در دولت سیزدهم در پیش گرفته شد، نشان میدهد دیگر طرفی که از به بنبست رسیدن مذاکرات میترسد، ایران نیست. وقتی مواضع مسئولان ایرانی را بازخوانی میکنیم، مکررا با این گزاره مواجه میشویم که ایران بهدنبال مذاکره بینتیجه نیست و مذاکره با هدف مذاکره را بیمعنا میداند.
با چنین نگاهی دیگر توافق موقت با هدف ادامه مذاکرات رویکرد ایران نخواهد بود؛ چراکه ایران یکبار این مسیر را پیموده و درحال حاضر چیزی جز توافقی نهایی با ضمانت اجرایی، هدف ایران نیست. آنچه مشهود است این است که دولت سیزدهم راههای مختلفی همچون توسعه سبد دیپلماتیک و توجه به تولید را برای بیرون آوردن اقتصاد از بحران در پیش گرفته تا بتواند کمترین وابستگی را به سیاستخارجی داشته باشد. تکبعدی نبودن برنامه اقتصادی دولت باعث میشود تا دولت بتواند مستقل از نتایج میز مذاکرات طرحریزی و اقدام کند. این رویکرد دست دولت را باز میگذارد تا درمقابل زیادهخواهیهای طرفین مذاکره مقاومت کرده و به هر قیمتی بهدنبال مذاکره نباشد.
این رویکرد باعث میشود ایران تنها کشوری نباشد که برای مذاکره هزینه میدهد. رویکردی که تا به این جای کار هرچند حداقلی نتیجه داده و طرف آمریکایی را مجبور کرده تا صحبت از امتیازات حداقلی به میان بیاورد.
تهدید پوشالی
کوتاه نیامدن ایران از مواضع خود نهتنها توانسته طرف غربی را وادار به پالس مثبت کند بلکه ناتوانی آمریکا از مقابله با این رویکرد ایران را نیز اثبات کرده است.
در پایان گزارشی که آکسیوس از گفتوگوی مشاور امنیت ملی آمریکا در گفتوگو با همتای صهیونیستش منتشر کرده است این ادعا مطرح شده که «اگر ایرانیها در مذاکرات وین خواستههای غیرواقعی مطرح کنند، آمریکا از روسیه و چین میخواهد فشار بر ایران را افزایش دهند.» این ادعا به پشتیبانی یک تجربه تاریخی مطرح میشود. آمریکا یک بار توانسته بود با اقناع روسیه و چین قطعنامه 1921 را علیه ایران در شورای امنیت تصویب کند. اما شرایط فعلی جهان طوری نیست که آمریکا بتواند چنین اقدامی را علیه ایران انجام دهد. درحال حاضر چین در رقابت شدید اقتصادی با آمریکاست و احتمال اینکه همسو با آمریکا اقدامی انجام دهد بسیار بعید است. ضمن اینکه این کشور درمورد حاکمیت بر جزیره تایوان با آمریکا درگیر مناقشه است.
روسیه نیز بر سر موارد متعددی ازجمله تنش مرزی اوکراین با آمریکا درگیر اختلافات شدید سیاسی و نظامی است. از طرف دیگر خود آمریکا نیز بهعنوان طرف خارج شده از برجام وجهه مناسبی برای ایجاد اجماع علیه ایران را ندارد.
مجموع این موارد این واقعیت را نشان میدهد که آمریکا از کنش بازدارنده علیه ایران باز مانده است و ایران دست برتر را برای پافشاری بر مطالبات خود پای میز مذاکره دارد و نباید با دریافت امتیازات حداقلی رسیدن به هدف نهایی مذاکرات یعنی لغو تمام تحریمهای ظالمانه را نادیده بگیرد.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: