کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: مجموعه «سفیدخوانی» به تهیهکنندگی و کارگردانی مهدی شامحمدی برای شبکه مستند تولید و در آن قصههای تاریخی از ابتدای دوران مشروطه تا اواخر دوران پهلوی روایت شده است. این برنامه شامل 25 قسمت 25 دقیقهای است که در آن فردی به نام رضا کسروی داستان میگوید. اولین قسمت این مجموعه 10 آبان پخش شد. قسمتهای بعدی برنامه دوشنبه و چهارشنبه هر هفته ساعت 19:30 از شبکه مستند پخش میشود. مستندهای تاریخی یکی از جذابترین قالبهای مستند در سالهای اخیر بوده که طرفداران زیادی دارد و البته جنس و نوع روایت در این مستندها از اهمیت بالایی برخوردار است. هرچند کارگردان این مستند اعتقاد دارد مجموعهای که ساخته مستند نیست و تلویزیونی است. برای معرفی و بررسی این برنامه با شامحمدی صحبت کردیم.
در رابطه با فرم و ساختار «سفیدخوانی» توضیح بدهید و اینکه در این مجموعه به چه مدارکی استناد شده است؟
قبل از هر چیز اشتباهی که همه میکنند استفاده از واژه مستند برای این برنامه است. سفیدخوانی مستند نیست و یک مجموعه تلویزیونی است. متاسفانه هر چیزی را که از تلویزیون پخش شود و فیلم داستانی نباشد، مستند مینامند و این یک اشتباه بزرگ است، چون مستند یکگونه خاص و مشخص دارد و معلوم است چه برنامهای مستند است ولی خب وقتی تلویزیون برای معرفی برنامه اسم همه مجموعهها را مستند میگذارد این فرهنگ جاافتاده و همه بهاشتباه برنامه را مستند مینامند.
قصه از این قرار است که من روی مجموعهای کار میکردم و با دامپزشکی آشنا شدم که از اساتید این رشته است و رضا کسروی نام دارد. پدر او از نوادگان رجال قاجار است. نه اینکه قاجارزاده باشد خون قاجار ندارد، هر دو جدش از کسانی بودند که برای قاجار کار میکردند، یعنی سمتهای مهم داشتند و او در رشته پژوهش در دوره مشروطه یعنی انتهای قاجار و ابتدای پهلوی کارهای بسیاری کرده بود و در زمینه تاریخ یکی از بهترین کسانی بود که من دیدم و تخصصش هم لقبشناسی است. یک ویژگی که دکتر کسروی دارد، این است که قصههای تاریخی را بسیار جذاب میگوید و این مرا جذب کرد. نکته بعدی اینکه تحلیل شخصی نمیدهد. چند مرجع دارد که کتابهای خاطرات هستند. درواقع یکی از این کتابها تکجلدی «خاطرات خطرات» مهدیقلی هدایت است که خاطرات آدمی از دوره ناصرالدینشاه است که در دربار حضور داشته و تا دوره پهلوی اول هشتسال نخستوزیر پهلوی اول بوده و این شخص بعدها خاطرات خود را ثبت میکند و اولینبار هم کتاب خاطراتش قبل از انقلاب چاپ میشود و الان هم تجدید چاپ شده است. همچنین مجموعه دیگری که ما داریم «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» کتاب هفتجلدی قهرمان میرزاسالور است که پسرعموی ناصرالدینشاه بود. او هم خاطره نوشته ولی خیلی مفصلتر و بهصورت روزنگار و در دوره پهلوی دوم فوت میکند. درواقع بسیار عمر کرده و خاطرات زیادی را بهصورت مکتوب در اختیار قرار داده است و خاطراتش را از دوره ناصرالدینشاه شروع و تا زمان انتهای پهلوی اول ثبت کرده است. این دو سند اسنادی هستند که آقای کسروی در سفیدخوانی به آنها مراجعه میکند. کتابهای دیگری هم وجود داشت اما بهصورت محدود و فقط برای قصه گفتن از تاریخ مشروطه تا پهلوی اول به آنها مراجعه میکنیم. اعم داستانهای ما برگرفته از این دو کتاب است.
تولید این مجموعه چه مدت طول کشید؟
کار خیلی ساده بود و عجیبوغریب نبود. برنامه تلویزیونی با یک کاراکتر در یک استودیوی ساده با بکگراندی از روزنامهها و عکسهای آن دوران با حضور دکتر کسروی انجام میشود که او قصه تعریف میکند و ما در بین مطالب و قصهها لحظاتی از آرشیو و عکسهای آن دوران را که مربوط به قصه است، میبینیم و چیز عجیبی نیست که تولید مشکلی داشته باشد. یک برنامه ساده تلویزیونی است و سعی کردهایم که برای مخاطب علاقهمند به تاریخ بهخصوص تاریخ معاصر جذاب باشد. تولید مجموعه در زمستان 99 اتفاق افتاد و تدوین آن در بهار و تابستان به اتمام رسید و کار آماده نمایش شد.
دلیل انتخاب این موضوع و هدفی که داشتید چه بوده و آیا به هدف خودتان رسیدهاید؟
من تاریخ معاصر را خیلی دوست دارم و در این زمینه فعالیتهای زیادی انجام دادهام. وقتی به یک راوی جذاب و منصف مستند برخورد کردم که از خودش تحلیل شخصی نمیدهد و با سند سروکار دارد، احساس کردم که میتواند قصهگوی خوبی برای تاریخ مشروطه باشد و یک قالبی برایش طراحی کردیم و برنامه را ساختیم. درباره اینکه به چه هدفی رسیدیم باید بگویم قصههای درست و جذابی برای مخاطب به دور از شعارزدگی و تحریف تاریخ و قصههایی که میتواند مخاطب را بهاشتباه بیندازد، انجام دادیم.
این مجموعه تلویزیونی برای مخاطب عام ساختهشده یا فقط دوستداران تاریخ را جذب میکند؟
نه، مخاطب عام هم میتواند جذب این برنامه شود. من در فیدبکهایی که داشتم از این چندقسمتی که تا الان پخششده، متوجه شدم مخاطبان عام هم فوقالعاده جذب این مجموعه شدهاند و دوستش دارند. جالب این است که در این مدت زیاد شنیدم مخاطب بهواسطه سندهای موجود به مجموعه و قصههایی که تعریف شده اعتماد کرده و من از این بابت خیلی خوشحالم.
کمتر از یک ماه است که این برنامه از تلویزیون پخش میشود تا الان نقد جدی به برنامه شده است؟
من برخورد نکردم. بیشتر با مخاطبانی که پیگیر برنامه بودهاند یا اتفاقی کار را دیدهاند همصحبت شدهام. در رابطه با بخشهایی که برای آنها جالب بوده بیشتر گفتوگو کردهایم و از آنها خواندهام و برخوردی که داشتند و نظرشان برای من هم جالب بود. اگر نقدی شده باشد هنوز به گوش من نرسیده است.
چرا کار تاریخی میسازید صرفا برای علاقه شخصی است؟ اساسا ضرورت ساخت کارهای تاریخی در چیست؟
تاریخ معاصر از دغدغههای شخصی من است و جذابیت زیادی برایم دارد. سفیدخوانی موضوعی بود که من همیشه در ذهن داشتم. وقتی تاریخ میخوانم، تصوری در ذهنم از موضوع میسازم، خیلیهای دیگر هم مانند من هستند، مثلا ناصرالدینشاه را از قیافهاش میشناسیم با فضای کاخ گلستان هم آشنا هستیم و قصهای را که میشنویم تصور میکنیم و از این جهت ذهن چیزهایی را با خود میسازد که در متن نیست اما براساس متنی که خوانده میشود ذهن در خود تصوراتی میسازد که به این سفیدخوانی میگویند. درواقع ذهن همه ما و همه کسانی که به تاریخ مراجعه میکنند سفیدخوانی میکند، حالا یا کم یا زیاد که اینها به میزان علاقه و شناخت افراد از تاریخ بستگی دارد. همیشه دوست داشتم اتفاقی رخ دهد و زمینهای فراهم شود که مشخصا روی موضوع سفیدخوانی متمرکز شوم و قصههایی که لزوما به یک موضوع خاصی نپردازد، مثلا به مساله جنگ چالدران بپردازم. از یک دوره تاریخی و جریان قصههای مختلف و جذاب آن عبور و فضایی را ایجاد کنم که مخاطب دوست داشته باشد و به آن اعتماد کند ولی درعینحال ساده باشد و نیاز به کلهمعلق زدن هم نداشته باشد که ذهن بتواند راحت سفیدخوانی انجام دهد و براساس همه اینها من به این سمت رفتم. من تاریخ علاقه شخصیم است و تاریخ را دوست دارم و احساس میکنم که مخاطب خاص خودش را هم دارد بهخصوص الان نیاز است. بههرحال اگر دقت کنیم نکتهای که دکتر در کار هم میگوید این است که حتی اگر بهفرض، 200 هزار سال از عمر بشر گذشته و اگر براساس مبحث الگوی ریاضی حساب کنیم که تاریخ درحال تکرار است، هر واقعهای که رخ میدهد بارها و بارها در این 200 هزار سال تکرار شده و نکته جالبتر اینکه به دو دلیل بشر از این ماجرا درس نمیگیرد؛ اول اینکه عمرش کوتاه و این اتفاق ناگزیر است و دوم اینکه انسان فراموشکار است و دانستن تاریخ باعث میشود درس بگیرد و متعجب باشد چیزی که اتفاق میافتد قبلا بارها اتفاق افتاده و دانستن و اطلاعات درست از آن میتواند آدم را در مواجهه درست با اتفاقی که درش قرار دارد دربیاورد.
تولید کارهای تاریخی بهواسطه پژوهشهای فراوانی که باید برای آن انجام داد، دشواریهای زیادی دارد. این سختی کار باعث دست کشیدن شما از تولید کارهای تاریخی نمیشود؟
من با شما در رابطه با دشواریهای کار تاریخی موافقم اما بهدلیل اینکه سالهاست در این زمینه فعالیت میکنم و حدود 20سال است که درحال ساخت کارهای تاریخی ازجمله تاریخ معاصر هستم با روند کار آشنا هستم. حالا شاید کسی که برای دفعه اول قصد دارد کار تاریخی بسازد، مثلا دوره احمدشاه را کار کند و میخواهد با انتقال قدرت از قاجار به پهلوی مواجه شود، شاید برایش دشوار باشد و مجبور است مطالعات زیادی را انجام دهد و پژوهش کند و به اسناد مختلفی مراجعه کند ولی حقیقتا برای من اینطور نیست. سالهای زیادی است که با این موضوعات کار میکنم و درگیر اینها هستم و خیلی کم پیش میآید موضوعی را بشنوم که قبلا نشنیدهام یا با سندی روبهرو شوم که قبلا آن را ندیدهام. به همین سبب کار پژوهش برای من پیچیده نیست فقط باید به مرجعهایی که میشناسم و همیشگی هستند، مراجعه کنم. اینکه کار دیگری خواهم ساخت یا خیر، فقط بستگی به این دارد که اگر بتوانم کاری را بسازم که احساس کنم به درد مردم میخورد یا کار جدیدی است که ممکن است برای مخاطب جذاب باشد و مخاطب از آن خوشش بیاید و میتواند از آن استفاده کند، بله حتما این کار را میکنم و کار جدید هم میسازم.
بهنظر شما مستندهای تاریخی آنقدر که باید ساخته میشوند؟ به کسانی که کار تاریخی میکنند، توصیه شما چیست؟
اینکه بهاندازه کار میشود یا خیر را من نمیتوانم دقیق بگویم. مشکلی که ما داریم، این است که هیچ آمار درستی از مخاطبی نمیدهیم که درسطح جامعه حضور دارد، درصورتیکه در تلویزیون سراسر دنیا آمارهای مختلفی از مخاطبانشان میدهند. این را که چه برنامهای چه میزان دیده شده روابط عمومی ما خیلی در تلویزیون دقیق و درست عمل نمیکند و ما آمارهایی که داریم درمورد برنامههای سرگرمکننده است و درمورد برنامههای تخصصی شاید چندان آمارهای درستی نداشته باشیم و این خیلی بد است. من شاید اگر دقیقتر بدانم که مخاطبانم چه قشری هستند و چه موضوعی را بیشتر دوست دارند یا اصلا چه تعدادی هستند میتواند هم به من و هم به مدیران بسیار کمک کند. اطلاعات درستی وجود ندارد که بتوانم بهصورت دقیق و درست به شما پاسخ بدهم و این ضعفی است که روابط عمومی تلویزیون دارد، چون هیچوقت اطلاعات دقیقی از آمارها نیست، بههرحال خوب است که قصهگوهای تاریخ داستانهای متنوعی بگویند. این را که چون قبلا یک کاری انجام شده دیگر نباید انجام شود اصلا قبول ندارم، زیرا راویها متفاوتند و زوایای دید مختلفی وجود دارد. توصیه من به کسانی که کار تاریخی میسازند خیلی عجیبوغریب نیست، من فقط میگویم چیزی که درمورد تاریخ وجود دارد، این است که تحلیل تاریخ را در فیلمهای مستند یا برنامههای تلویزیونی نباید وارد کرد. تحلیل برای مخاطب است و ما نباید روایت را تحلیل کنیم. ما فقط باید به مخاطب اطلاعات درست بدهیم. توصیه من به دوستانی که در این حیطه فعالیت میکنند، این است که از تحلیل فرار کنند، زیرا این کار مستندساز نیست.