سیاوش نادری، رئیس انجمنعلمی بینالمللی گفتماناسلامی سوئد: دیدگاه جناب دکتر رئیسی دیدگاهی مهم و قابل دفاع است. از نظر تاریخ فکر بحثی را پیش میبرد که نوع بشر یعنی کلیه جوامع پیگیر این بحث هستند. یعنی در تاریخ فکر نکتهای اساسی بوده است.
نقدهایی که وارد شده بیشتر بهخاطر مشکلات ناشی از ابهام در مفهوم است که باعث شده آقای زیدآبادی و آقای نصیری چنین بحثهایی را مطرح کنند. دیدگاه دیگر از آقای حجاریان است که پیچیدگیهای خاص خود را دارد و نگاه ایشان با نگاه افرادی همچون نصیری و زیدآبادی یکی نیست؛ چراکه آقای حجاریان بحث را عمیقتر پیگیری میکند. یعنی به لحاظ محتوایی و کیفیت، بسیار تخصصی بحث میکنند اما همانجا هم ایشان یک نکته پیچیده را ندیده است ولی آقایان زیدآبادی و نصیری یک نکته ساده را ندیدهاند.
آقای رئیسی فرمودهاند در راس نظام ما حاکمیتی است که نیابت از امام عصر(عج) دارد و قدسیت حاکمیت به این است که جانشینی از طرف حجت خدا، به نظام قدسیت میبخشد و نیروهای مسلح ما مفتخر هستند که تحت فرماندهی معظم کلقوا خدمت میکنند.
اینجا شما نظریهای را پیش میبرید که ابعاد مختلف دارد و نمیتوانید یک بخش را بیان کنید و بخش دیگری را نگویید. بحث عرش و فرش و قدسیت نظام که مطرح میشود، یعنی شما میخواهید آسمان را به زمین وصل کنید. یا آن کسی را که در زمین است، آسمانی کنید. در اینجا بحث هبوط مطرح میشود و برای اینکه این کار را انجام بدهید حتما باید پایگاهی زمینی داشته باشید که نزدیکترین ارتباط را با آن برقرار کند. پایگاه زمینی شما فانی است چون در نگاهی که دارید، مطلقِ هر چیزی در آنجا و در اسمای الهی است. شما میخواهید به سمت عالم قدس حرکت کنید ولی با توجه به توان شما بهعنوان یک انسان فانی، همان مرکز حقیقت برای شما اسباب و وسایلی فراهم کرده است. این اسباب و وسایل نمیتواند چیزی غیر از نمایندگی و غیر از کسی باشد که همه تلاش او فرماندهی این ارتباط باشد. هر جوری که این بحث را تفسیر کنید ازجمله اینکه فلسفی و کلامی و فقهی بحث کنید یا حتی اگر بحثهای اجتماعی دیگری داشته باشید، حداقل این است که باید برای بحثی که پیش میبرید در فرش و در زمین، مقر فرماندهی داشته باشید. چطور میتوانید با نظام کاملی ارتباط برقرار کنید؟ حتما باید آن نظام کامل جایی داشته باشد و این خط باید وصل باشد، درغیر اینصورت نمیشود. باور به وجود داشتن این حلقه اتصال، یک بحث عقلانی در چارچوب همین نظر و تئوری است. حتما باید پایگاهی باشد که بتواند این ارتباط را برقرار کند. آنجا فصلالخطاب است. یعنی نظری که بیان میشود و نکتهای که گفته میشود و تحولی که به وجود میآید و سنتزهایی که ساخته میشود، در جاهایی باید تصمیم نهایی روی آنها انجام شود و آن جایگاه-یعنی کسی که ما میگوییم نیابت از امام عصر دارد- باید تصمیم نهایی را بگیرد. این یک نظر است. این نظام فکری و مدیریتی به معنای حاکمیت یک فرد نیست. این امر پویایی و تکامل و تغییر و حرکت به سمت آرمانها و ایدهآلها را تسریع میکند. آرمانها و ایدهآلها نیز از قبل مشخص شدهاند. یعنی وقتی از بهداشت صحبت میکنید، این سیستم میگوید باید بهترین نوع بهداشت را داشته باشید مگر جمهوری اسلامی برخلاف این باور دارد؟ در بحث قدرت میگوید شما باید برترین و بهترین قدرت را داشته باشید و بهترین اقتدار و بهترین ارتباطات و بهترین تکنولوژی را داشته باشید. چون همه اینها در جایی دیگر نمونه ایدهآلی دارد. ما در هر وضعیتی که باشیم باز هم به آنجا نرسیدهایم. آن فرماندهی لازم است و باید باشد. این سیستم ویژگیهای چنین فرماندهی را گفته و شاخص داده است که ویژگیهای فرماندهی چگونه باید باشد. این حلقه بین عرش و فرش در این شاخصها مشخص است که اگر میخواهید چنین شخصی را داشته باشید باید چه ویژگیهایی داشته باشد.
بنابراین بحث آقای رئیسی بسیار فشرده است و تئوریک بحث نشده و صرفا اصل مطلب را گفته است. این مطلب باید باز و تحلیل شود و توضیح داده شود. نقد آقایان نصیری و زیدآبادی یا حجاریان نشان میدهد، آنها برداشت دیگری از این مفهوم دارند که این مسائل را بیان میکنند. این بحث را در هر جای دنیا ارائه بدهید، حداقل در سه نکتهای که من عرض کردم برای هر نکته نگارش چند کتاب لازم است که منظور از اینها چیست و وقتی میگویی دین یعنی چه و منظور کدام دین است و این ارتباطات را به چه شکلی میتوان بیان کرد؟ باید به اینها پرداخته شود.
آقای رئیسی میفرمایند که رمز قدسیت دفاع و نظام ما اول این است که مبتنیبر دین و کتاب و سنت است و نظام اسلامی که میخواهد ارتباطش براساس دین تنظیم شود، مقدس میشود. این مهم است که از کلمه «میخواهد» استفاده میکنند، یعنی نه اینکه الان تمام و کمال همه روابط براساس دین است بلکه میخواهد که باشد، این بسیار مهم است. آقای زیدآبادی و آقای نصیری این «میخواهد» را ندیدهاند، چون در جایی سنگر گرفتهاند که ما خودمان ساختهایم که این را بعدا عرض میکنم.
حتما اینجا باید تعریفی از دین ارائه بدهیم که منظور ما از دین چیست؟ چه دینی و چه مذهبی و چه گرایشی را مدنظر داریم و این باید کاملا کاربردی تعریف بشود و اینجا تعریف نشده است. اگر تعریف نشود هر نقدی به دین میشود. ما میگوییم دین از نظر ما اسلام است و تعریفی و مفروضاتی برای خودمان داریم ولی از نظر دیگرانی که این بحث را برداشت میکنند، بودیسم هم دین است، هندوئیسم هم دین است و آگوست کنت هم که پدر جامعهشناسی بود، گفت من دین جدیدی آوردهام و بحثهایی مطرح کرد. لذا بسیاری از مکاتب خود را دین میدانند. مسیحیت و یهود و هرکدام از شاخههای آنها هم هستند. لذا کدام دین این حرف را میزند؟ این باید روشن شود.
شاید یکی از دلایلی که آقایان نصیری و زیدآبادی آن بحثها را مطرح میکنند همین نکته است. یعنی اول اینکه «میخواهد» را ندیدهاند و دوم دین تعریف عملیاتی نشده است که چه دینی بحث میشود. نکته دیگر که در همین ارتباط بحث میشود این است که وقتی میگوییم «میخواهد بشود»، به اسمای الهی توجه داریم. یعنی همه جا کاملترین را در امر مقدس میبینیم یعنی آنجا که از قدسی بودن صحبت میشود، بحث صفات الهی هم مطرح میشود. یعنی قدرت، عدالت، بهداشت، ارتباطات، تکنولوژی و هر چیزی که شما بخواهید درمورد آن صحبت کنید، عالیترین آنها در آنجاست. ایشان میگوید «میخواهد» و نمیگوید اینطور است. یعنی از حرکت و دیالکتیک صحبت میکند یعنی از دینامیسم و دینامیک و پویایی صحبت میکند. ما در حرکت هستیم و مرتبا باید روایتهای متعددی داشته باشیم. اینجا بحث تفسیر جدی میشود، تفسیر متناسب با نیازهای روز و متناسب با آگاهی و متناسب با مشکلاتی که هست، اهمیت دارد. آقای رئیسی میگوید «نظام ما میخواهد ارتباطش براساس دین تنظیم شود»، درصورتی که بخواهیم به این نکته توجه کنیم، کلی فلسفه پشت این جمله است. در نگاه آقای زیدآبادی و آقای نصیری وضعیت موجود دیده میشود. آقای رئیسی که نمیگوید مبنای قدسی همین است که ما هستیم. ایشان از حرکت صحبت و دعوت میکند و میگوید همه تلاش و نیرو و قدرت خود را بهکار بگیریم و به آن سمت برویم و غایت را مشخص میکند. از نظر جهانبینیشناسی، تلوئولوژیک (نه تئولوژیک) بحث میکند و غایت را مشخص میکند، آن غایت دلالت بر دیالکتیک و بر حرکت میکند. بر سنتزسازی و بر تفسیر جدید هم دلالت میکند، اینها نکات مهمی هستند که باید به آن پرداخته شود.
نکته دیگری که علاوهبر حرکت پویا وجود دارد این است که وقتی از فقه پویا حرف میزنیم منظور ما همین است که از حرکت صحبت میکنیم و غایت ما مشخص است، غایت ما خدا و صفات و اسمای الهی است. افلاطون هم به لحاظ فلسفی این بحث را مطرح کرده است.
بحث دیگری که مطرح میشود و صحبتی که آقای رئیسی دارد یک نظر ایدئولوژیک نیست. این بسیار مهم است و یعنی برخلاف برداشتهایی که میشود ایشان ایدئولوژیک بحث نمیکند و میگوید این شناخت دائما پویایی دارد و در حرکت است، ممکن است در بحثی که ما امروز انجام میدهیم غایتمان ثابت است و امر مطلقی را درنظر گرفتهایم. همانطور که افلاطون در عالم مُثُل میگوید بهترین آن است و ما به آن سمت حرکت میکنیم. اینکه میخواهد ارتباطش اینطور باشد یعنی هیچ ایدئولوژی نمیتواند جلوی این را بگیرد و ما دائما درحال پویایی هستیم و دینامیک داریم. هیچ ایدئولوژی و هیچ نظام فکری بستهای این را نمیگوید، سرمایهداری و لیبرالیسم و سوسیالیسم این را نمیگوید. در نگاه دکتر رئیسی درواقع ما این مرزها را اصلا به رسمیت نمیشناسیم. یعنی وقتی آگاهی حرکت میکند متناسب با وضعیتی که در آن قرار داریم و واقعیتهایی که پیشروی ماست، همه اینها را میبینیم و نسبتش را با غایت الهی درنظر میگیریم و حرکت میکنیم. اینجا هیچ مرزی قائل نیستیم و هیچ مرز مفهومی و ایدئولوژیکی نداریم و هیچچیزی نمیتواند ما را بهعنوان نظامی بسته تصور کند. این را در چه مکتب فکری میتوانید پیدا کنید؟ این بحث بسیار عظیمی است و باید برجسته شود. مفاهیمی که عرض میکنم باید موردتوجه قرار بگیرد و به آنها بپردازیم تا جور دیگری تعبیر نشوند. چون در برخی کشورها، حتی شیطانپرستان را دین تصور میکنند، وقتی در سطح جهانی دیدگاهی را مطرح میکنیم باید بتوانیم در آن چارچوب صحبت کنیم و تعریفی عملیاتی از مفاهیم خود ارائه بدهیم.
این تحلیل را که پیش میبرم باید در جایی به عرصه عمل برسم. آقای رئیسی بهدرستی وارد حوزه عمل میشود. البته با زبان دیگری صحبت میکند یعنی بحثی که در آخر مطرح میکند مثل بحثهای قبلی بحث فوقالعاده مهم و قابل دفاعی است اما زبانی که استفاده میشود، شاید برای عده محدودی قابل فهم و ارتباطات فکری باشد. این باید جور دیگری گفته شود یعنی همین بحث را جور دیگری با زبان دیگری بگویند که بتوان در مجامع بینالمللی ارائه داد. ایشان میفرماید «در نظام ما هیچ قانون و مقرراتی نمیتواند تصویب و اجرا شود مگر اینکه مطابق شرع و قانون باشد. هر حکم قانون و مقررهای که برخلاف موازین شرعی باشد از درجه اعتبار ساقط است.» و بعد از سردار و سرباز و قاضی و نماینده و کارگزار و دیگران مثال میزند. در اینجا پرسش اصلی این است حالا که باید این کار بشود باید تکتک این مفاهیم را تعریف کنیم.
وقتی میگوییم در نظام ما هیچ قانون و مقرراتی نمیتواند تصویب و اجرا شود مگر اینکه شرعی و قانونی باشد، پرسش این است که این شرع و قانون چیست؟ کسانی که زاویه میگیرند و مخالف این برداشت هستند و جور دیگری میبینند، چیز بستهای را میبینند. یعنی میگویند شما از تعریف مشخص و ثابت و غیرقابل تغییری که هیچ پویایی و دینامیکی ندارد، صحبت میکنید، واقعیتی که ویژگی حرکت را ندارد. استاتیک و دگم است ولی ایشان در بحثهای قبلی که مطرح کرده چنین بحثی را مطرح نمیکند. شرع و قانونی که میگوید دائما درحال پویایی است. یعنی با توجه به مسائل روز و نگاه روز. این حرکت و این دینامیسم خطی دارد و از یک جایی به یک جایی وصل میشود که اول تا آخرش مطلق است و در تاثیرش حرکت وجود دارد چون میخواهد بین فرش و عرش ارتباط برقرار کند. اما کدام شرع؟ و این شرع را چه کسی تفسیر کرده و شما براساس چه تفسیری شرع را مشخص میکنید؟ آیا در این شرع اجتهاد و پویایی وجود دارد یا نه؟ آیا تفسیر مطابق با نیازهای روز و جامعه بشری هست یا نیست؟ اگر نباشد نقد آقایان نصیری و زیدآبادی در این بحث وارد میشود ولی اینگونه نیست. این بحث جوری شروع شده و مقدماتش جوری آغاز شده و به عرصه عمل آمده است که اینجا باید شرع و قانون توضیح داده شود. یعنی بگوییم شرعی که دائما از اجتهاد پویا برخوردار است، دائما درحال پویایی و پیشرفت است و دائما درحال تکامل، حرکت در آن وجود دارد و استاتیک نیست. فکر دینی با این نگاه (البته نه هر دینی) و با این برداشت حتما و دائما درحال تکامل بهسوی آن مطلق است و بهسوی آن حقیقت کامل است و در این حرکتش در هیچ نقطهای هم کامل نیست.
بعضا افراد نسبت به وضع موجود در کشور نقدهای رادیکالی دارند و در ارتباط با رهبر که بحث میکنند، میگویند ایشان یا از دشمن صحبت میکند یا خود را در موقعیت اپوزیسیون قرار میدهد و وضعیت موجود را نقد میکند. ایشان در این نگاه باید همینطور باشد. جانشینی امام عصر که مطرح میشود باید دو ویژگی داشته باشد اولا دائما دشمن را معرفی کند و دوم از هر آنچه هست، راضی نباشد. شاید در جاهایی به مصلحت بگویند کارهای خوبی شده ولی به لحاظ تئوریک اینطور نیست. اگر این را بپذیریم ما در هر وضعیتی که هستیم باید به سمت بهتر از آن حرکت کنیم. لذا رهبری نظام باید دائما درحال نقد باشد.
دوم اینکه دشمن چه کسی است؟ آنکه مقابل مطلقها میایستد. مقابل اسمای الهی میایستد. میگوید آزادی یعنی اینکه ما میگوییم. اگر به طرف آن آزادی که در مفهوم مطلق وجود دارد، حرکت کنید از طریق ایدئولوژی شما را وا میدارد و میگوید باید در چارچوب ایدئولوژی حرکت کنید و در یک جاهایی شما را باز میدارد. در مسیر حرکت هر چیزی که ما را به آن سمت، حرکت بدهد، مثبت است و هر چیزی که جلوی ما بایستد، دشمن است. پس در عمل مهمترین بحث این است که اینجا باید توضیح داده شود که شرع و قانون ویژگی دینامیک و پویایی دارند و درحال حرکت و تکامل هستند و چیز بستهای نیستند.