تاریخ : Sat 06 Nov 2021 - 01:06
کد خبر : 63095
سرویس خبری : نقد روز

وقتی مساله نمازجمعه عدالت بود

«فرهیختگان» به‌بهانه داغ‌شدن مساله عدالت در نمازجمعه، خطبه‌‌های عدالت‌محور دهه 60 را بازخوانی کرد

وقتی مساله نمازجمعه عدالت بود

در جوامع سرمایه‌داری و در جوامعی که دچار تبعیض اقتصادی هستند و در آنجا اقلیتی ثروتمند هستند و اکثریتی محروم، عملا کار به اینجا می‌رسد که بخش محروم جامعه از دخالت در سرنوشت اجتماع باز می‌ماند و طبقه مرفه و ثروتمند هستند که سرنوشت‌ سازند، تصمیم‌گیر و دولت سازنده‌ها و قانونگذار و مدیر هستند... در طبقه محروم استعدادها و صلاحیت‌ها آلوده نیستند. در طبقه مرفه، رفاه انسان را یک مقدار به جاهای ناجور می‌کشاند.

محسن تاجیک، روزنامه‌نگار: این روزها درباره نمازجمعه و کارکرد آن در شرایط امروز جامعه صحبت‌های زیادی مطرح است. عده‌ای معتقدند دورافتادگی از شرایط روز، ارائه حرف‌های کلی یا اصطلاحا تقویم‌خوانی نمازجمعه را از کارکرد اصلی آن دور کرده است. انتشار اظهارات حجت‌الاسلام حاج‌‌علی‌اکبری، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه‌جمعه در فضای رسانه‌ای درباره نحوه ورود امامان جمعه به مساله عدالت و فساد و واکنش‌های مثبت و منفی‌ای که درباره این اظهارات به‌ وجود آمده، هم در این زمینه مزید بر علت شده است. نسبت گفتمان عدالت با نهاد نمازجمعه و شیوه پرداخت به آن در این مراسم عبادی_سیاسی ما را بر آن داشت که سری به نمازهای جمعه سال‌‌های ابتدایی انقلاب و دهه 60 بزنیم و مروری بر نحوه پرداخت به‌مقوله عدالت در نمازجمعه‌های آن سال‌‌ها داشته باشیم. به همین منظور به خطبه‌های دو چهره شاخص انقلاب یعنی آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی، امامان جمعه موقت تهران در دهه 60 که همزمان به‌عنوان سران قوا در آن دوران مسئولیت داشتند رجوع کردیم. علت انتخاب این دو شخصیت آن است که در میان ائمه‌جمعه تهران در دهه اول انقلاب تنها این دو خطیب نمازجمعه بودند که به‌صورت منظم و ساختارمند به مساله عدالت اجتماعی در نمازجمعه ورود کردند و خطبای دیگر در این زمینه مباحث منظم و سلسله‌واری ندارند. هرچند شرایط خاص کشور در سال‌های پیروزی انقلاب و حضور تفکرات مارکسیستی و لیبرالی و همچنین تازه بودن امر حکومت‌داری دینی، خطبه‌های عدالت در آن سال‌ها را به مرزبندی اسلام با مکاتب دیگر و تبیین اقتصاد اسلامی کشانده بود، اما مرور و بازخوانی این خطبه‌ها خالی از لطف نیست.

جایگاه دولت اسلامی در استقرار عدالت

بحث‌ها و خطبه‌‌های آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون مساله عدالت در نمازجمعه بیشتر تحت‌عنوان «آزادی اقتصادی» در حکومت اسلامی و در نیمه دوم سال 66 در چند خطبه مطرح شده است. دال مرکزی سخنان ایشان تکیه بر آزادی‌های اقتصادی است و درکنار آن با مرزبندی آزادی اقتصادی در مکتب اسلام با مکاتب لیبرالیسم و مارکسیسم، به مسائلی چون چگونگی تحصیل و استفاده مال و ثروت توسط مردم، نظارت و کنترل دولت بر آزادی‌های اقتصادی، انفاق و... می‌پردازند.

  دارندگان سرمایه‌های بزرگ نباید همه‌کاره سیاسی جامعه شوند و سیاست‌ها را تعیین کنند

نکته اول، اگر گفته می‌شود در اسلام آزادی فعالیت اقتصادی هست، این را نباید با آزادی در سرمایه‌گذاری غربی اشتباه کرد. نظر اسلام در این راستا همانقدر که با کمونیست‌ها تفاوت دارد، با نظر مکتب سرمایه‌داری تفاوت دارد. نکته دوم، آزادی اقتصادی برای همه مردم درصورتی تامین خواهد شد که مقرراتی وضع شود تا همه مردم فرصت استفاده از امکانات طبیعی را بتوانند داشته باشند. راه اینکه ما اقتصاد آزاد را در جامعه به‌وجود بیاوریم این است که این امکان در جامعه به‌وجود بیاید که اغلب قشرهای جامعه یا همه کسانی که قدرت کار دارند بتوانند از دریا، دشت‌ها، انفال و مزارع استفاده کنند. این درست نیست که استفاده از امکانات اقتصادی را به کسانی واگذار کنیم که توان مانور اقتصادی دارند، بلکه باید به‌نحوی برنامه‌ریزی شود که همه کسانی که قدرت کار دارند، بتوانند نفع ببرند. نکته سوم، برای جلوگیری از فساد و اشرافی‌گری لازم است فعالیت‌ها تحت‌کنترل باشد و آن کنترل از سوی حاکم اسلامی است و حاکم اسلامی وظیفه دارد برای این امور و نفع عموم مردم وارد عمل شود. نکته چهارم، اگر فعالیت اقتصادی را آزاد می‌دانیم این آزادی نباید به حدی برسد که دارندگان سرمایه‌های بزرگ آنقدر قدرت یابند که بر امور سیاسی سایه بیفکنند و سیاست‌ها را تعیین کنند. در جامعه اسلامی پولدار و طبقه اشراف نباید به حدی برسند که بتوانند همه‌کاره سیاسی جامعه شوند. نکته پنجم، حالا که در نظام اسلامی مردم حق فعالیت آزاد اقتصادی را دارند پس خلأهای مالی و اقتصادی هم باید توسط مردم پر شود و این امر از طریق انفاق امکان‌پذیر است. (15 آبان 66)

   دولت اسلامی و دستگاه اجرایی برای استقرار عدالت نباید منتظر قوه قضائیه و قوه قانونگذار باشد

اگر حق کنترل و نظارت و مراقبت برای حاکم اسلامی نباشد و مردم بدون نظارت دولت و بدون رعایت سیاست‌های دولت تلاش اقتصادی را شروع کنند و انجام بدهند، این یقینا در جامعه به طغیان، به ظلم، به بغی و به فساد منتهی خواهد شد و همان وضعی پیش خواهد آمد که در دنیای سرمایه‌داری هست که سلاطین فولاد و طلا و نفت و صاحبان کمپانی‌های بزرگ از قدرت و ثروت بی‌نهایت برخوردارند و قشر بزرگی از مردم هم از اولیات زندگی، یعنی از خانه و خانواده و شام شب و لباس نگهدارنده‌ از سرما و گرما محرومند... یکی از اهرم‌های استقرار عدالت در جامعه‌ اسلامی، حکومت اسلامی و دولت اسلامی و به تعبیر روشن‌تر دستگاه اجرایی اسلامی است. دولت و حکومت را یک وقت به معنای مجموعه‌ حکومت به کار می‌بریم که شامل دستگاه قانونگذاری و قوه‌ قضائیه و دستگاه اجرایی همه هست، اینجا منظور من آن نیست. علاوه‌بر قوه‌ قانونگذاری و علاوه‌بر قوه‌ قضایی که باید مقابل تخلفات از قانون را بگیرند، یک قدرتی هم متعلق است به قوه‌ اجرایی و دستگاه اجرایی که با این قدرت، با این قوه، با این اعمال نفوذ و قدرت باید در محدوده‌ قوانین اسلامی و اصول اسلامی در جامعه حضور دائمی داشته باشد و تخلفات را ببیند و بشناسد و از آنها جلوگیری کند، ظالم را از ظلم منع کند، بغی و طغیان و تعدی و تجاوز را اجازه ندهد و خلاصه مظهر حاکمیت اسلامی باشد؛ یعنی دولت اسلامی و دستگاه اجرایی اسلامی و حاکم اسلامی باید حضور کاملی در همه‌ فعالیت‌های جامعه داشته باشد. در زمینه‌ مسائل اقتصادی هم عینا همین قدرت و همین حاکمیت متعلق به جمهوری اسلامی است؛ متعلق به دولت و حاکم نظام جمهوری اسلامی است. اینجا هم غیر از دستگاه قانونگذاری که قانون را وضع می‌کند و غیر از قوه‌ قضائیه که وقتی شکایتی بشود یا وقتی تخلفی از قانون بشود، به سراغ متخلف خواهد رفت و جرم و جنایتی انجام بگیرد، مجرم را مجازات خواهد کرد، خود دولت اسلامی هم با اعمال قدرت و با حضور دائمی و با رابطه‌ مستمر با قشرهای مردم، باید از تخلفات آنها جلوگیری بکند. اگر این بود، آن وقت آزادی امور اقتصادی در جامعه، ظلم و بغی و تبعیض و اختلاف طبقاتی و از بین رفتن زندگی و رفاه قشر عظیم مستمند اتفاق نخواهد افتاد. اگر این نبود، اگر مجری دستش باز نبود و توان اعمال قدرت نداشت، قانون را به‌راحتی زیر پا می‌گذارند. در دوران حکومت امیرالمومنین می‌بینیم که آن حضرت -شخص خود امیرالمومنین، نه قاضی- در جامعه‌ اسلامی بود؛ یعنی مردم به قاضی مراجعه می‌کردند، قاضی حل و فصل می‌کرد اگر قتلی، دزدی‌ای، جنایتی اتفاق می‌افتاد، قاضی به سراغ متجاوز از قانون می‌رفت؛ اما درعین‌حال خود امیرالمومنین وارد بازار مسلمان‌ها می‌شد، درحالی که تازیانه در دستش بود. تازیانه را برای نوازش که نمی‌آورند. امیرالمومنین نمی‌رفت که اگر کسی را در بازار دید تخلف می‌کند، به قوه‌ قضائیه بگوید که او را مجازات کن، می‌رفت تا خود او اعمال قدرت بکند و خود او مانع ظلم و تجاوز شود. هر روز امیرالمومنین این کار را می‌کرد؛ کار دفعی نبود. بلکه کار مداوم و مستمر امیرالمومنین این بود که به همه‌ مراکز کسب و تجارت و بازارها سر می‌زد و تازیانه هم در دستش بود و روی شانه‌اش؛ یعنی آماده‌ به کار، که اگر دید کسی دارد ظلم می‌کند، همان‌جا امیرالمومنین تعزیر شرعی را درباره‌ او اجرا کند. نباید هم کسی تصور کند که اینکه امیرالمومنین به بازارهای کوفه می‌آمدند، این از باب حاکمیت آن حضرت نبود، مثلا از باب نهی از منکر بود. نه، زیرا اگر از باب نهی از منکر بود، باید در همه‌ دوران زندگی آن حضرت در مدینه این کار انجام می‌گرفت. در کوفه امیرالمومنین این عمل را انجام دادند؛ یعنی در مقر حکومت‌شان، مال دوران حکومت است، مال حاکم است. نباید تصور کرد چون امیرالمومنین معصوم هستند، این کار را انجام می‌دهند. معصومین دیگر هرگز وارد بازار نشدند که به اختیاری که مال امام معصوم هست، این کار را انجام بدهند. کاملا روشن و واضح است که امیرالمومنین به‌عنوان حاکم اسلام، به‌عنوان امام جامعه و در رأس دولت اسلامی این کار را انجام می‌دادند. ایشان به عامل خود یعنی استاندار خود در مصر که جناب مالک‌اشتر هست، سفارش می‌فرمایند که بعد از آنی که تو مردم را از احتکار و ضبط اشیای مورد احتیاج مردم نهی کردی، کسی مرتکب این گناه شد، با او سختگیری کن، از او انتقام بگیر... دولت اسلامی و حکومت اسلامی باید درمیان مردم حاضر بشود، در آنجایی که خلاف آشکاری نیست، خلاف‌های پنهان را خودش کشف کند، در آنجایی که دستگاه قضایی اطلاعی ندارد، خود او مباشرتا وارد کار شود، در اینجا باید دولت اسلامی این کار را کند. آن روزی که مساله‌ تعزیرات حکومتی به حکم حضرت امام امت به دولت واگذار شد، این سوال برای بعضی پیش آمد که چرا قوه‌ قضائیه این کار را نمی‌کند. شکی نیست که این کار قوه‌ قضائیه است، اما وقتی قوه‌ قضائیه دچار یک کمبودهایی است و برادران قوه‌ قضائیه با همه‌ تلاش فراوانی که می‌کنند، به‌خاطر نداشتن نیروی انسانی لازم یا قوانین لازم نمی‌توانند به همه‌ موارد برسند، نمی‌شود مردم را رها کرد؛ نمی‌شود اجازه داد بعضی از افراد سوءاستفاده‌چی که هم‌سلک‌های خودشان و همکارهای خودشان و مومنین را هم دچار مساله می‌کنند و بدنام می‌کنند، هرکار می‌خواهند بکنند و هرج‌ومرج در جامعه‌ اسلامی به وجود بیاید؛ این نمی‌شود. دولت اسلامی باید وارد شود و لذا این حکم را که از اختیارات حاکم اسلامی یعنی ولی‌فقیه هست، امام صادر کردند و مساله‌ تعزیرات حکومتی را اجرا کردند. (11 دی 66)

حتی هاشمی هم از عدالت می‌گفت

مرحوم هاشمی‌رفسنجانی دیگر خطیب نمازجمعه تهران بود که به صورت نظام‌مند از اواسط سال 60 به موضوع عدالت اجتماعی در نمازجمعه می‌پردازد. دال مرکزی اظهارات مرحوم هاشمی را می‌توان «کاهش فاصله طبقانی» دانست و در این زمینه وی در خطبه‌های نمازجمعه درباره چگونگی کاهش فاصله طبقاتی در حکومت و جامعه اسلامی صحبت‌های مفصلی کرده است. مبارزه با ثروت‌های نامشروع، نهی اسراف و اتراف، جلوگیری از حضور ثروتمندان در مراکز تصمیم‌گیری کلان کشور، مالکیت اقتصادی، نحوه نظارت دولت بر انواع فعالیت‌های اقتصادی ازجمله مباحثی است که هاشمی‌رفسنجانی در خطبه‌های نمازجمعه به آن پرداخته است. در ادامه بعضی از این سخنرانی‌ها را مرور می‌کنیم:

   تفاوت زندگی در شمال‌شهرها و جنوب‌شهرها با روح اسلام مغایرت دارد

روش جمهوری اسلامی باید بر این باشد که مردم محروم را علیه منحرفان دنیا بشوراند. این تفاوت زندگی موجود در شمال شهرها و جنوب شهرها با روح اسلام مغایرت دارد و باید مطابق اسلام جلوی مسرفین گرفته شود و برای کسانی که به زور و تحت شرایطی مستضعف شده‌اند، فکری بشود. در جامعه اسلامی برنامه اقتصاد اسلامی مخالف چنین چیزی است. اگر بخواهیم قرآنی عمل کنیم باید دست مستکبرین را گرفته و آنقدر برسر آنها بکوبیم تا تسلیم حق شوند. ما امروز با شرایط حساسی که در آن قرار گرفته‌ایم، شاهد انواع و اقسام اسراف‌کاری‌ها در جامعه‌مان هستیم. اسراف در اسلام حرام است، حتی در زمانی که همه مردم جامعه به اندازه کافی دارند، چه رسد به آنکه زمانی باشد که چیزی نداشته باشند.(30 بهمن 1360)

   آیا در مواقعی که دیگران نیازمندند، باید کسانی به نام ‌اسلام جشن بگیرند و در یک شب هزاران‌هزار تومان خرج کنند و بنوازند و برای بچه‌هاشان مبارک‌باد بخوانند؟!

آیا اسلام باید این‌طور باشد؟ در موقعی که دیگران نیازمندند، کسانی به نام ‌اسلام جشن بگیرند و در یک شب هزاران هزار تومان خرج کنند و بنوازند و برای بچه‌هاشان مبارک باد بخوانند؟! این درست است؟! خب، مباح است. اگر مال از آن خودمان باشد مشروع است و حرفی نیست، می‌شود مصرف کرد؛ اما اخلاق اسلامی این را اجازه نمی‌دهد. به یک معنا اسراف نیست. ممکن است ‌اسراف هم نکنیم؛ اما ما امروز دومیلیون آدم آواره داریم؛ مردمی که کاشانه‌شان‌ در خرمشهر با بمب ویران شده است؛ مردمی که محترم و شریف، خونگرم و اهل کار و زندگی هستند و حالا در زیر چادرها یا اتاق‌ها با هفت، هشت بچه ‌زندگی می‌کنند. برای یک مسلمان گوارا نیست که بخواهد زندگی خودش را با اسراف و اتراف اداره بکند و هموطنانش در چنین شرایطی به سر ببرند. یا این‌ مردم عراق که این‌طور آواره شده‌اند. فرق نمی‌کند، ایرانی و عراقی فرق ‌نمی‌کند. با فیلمی که دیشب تلویزیون پخش کرد، همه زندگی برای آدم تلخ‌ می‌شود. وقتی آنها را در آن وضعیت مشاهده کنیم و خودمان مرفه باشیم، رفاه‌ هم از چشم‌مان می‌افتد... در شرایطی که ما زندگی می‌کنیم خیلی بی‌انصافی است که رزمندگان در جبهه، آن‌طور زندگی کنند و ما در تهران مشغول خوشگذرانی‌ باشیم. این بد است؛ انسان را می‌کشد... یک نوع آدم‌هایی الان‌ داریم که اطراف جبهه مانده‌اند تا با آهن اسقاطی معامله کنند. مثلا ماشین‌ کهنه‌ای پیدا کنند و به نحوی درست کنند و بیاورند بفروشند. دزدی هم ‌می‌کنند. کثافت‌کاری هم می‌کنند. اموال مردم را احتکار می‌کنند برای اینکه‌ صنار گران‌تر بفروشند. اینها گرگند... صدام با بهترین عزیزان ما می‌جنگد و آنها را می‌کشد و آن ماموران دولتی هم که در ادارات پشت‌میزشان‌ نشسته‌اند و مردم را از این انقلاب مأیوس می‌کنند، به او کمک می‌کنند. یا آن ‌کسی که در کارخانه شلوغ می‌کند و نمی‌گذارد مردم به تولیدشان برسند شریک‌دزد است.(14 اسفند 1360)

   اسلام از ما نخواسته که حلبی‌آباد در کنار زعفرانیه باشد

هدف اسلام آن است که همه مردم جامعه در بهره‌برداری از امکانات مادی و مواهب طبیعی زندگی متعادلی داشته باشند. اسلام مایل نیست که در بهره‌برداری این شکاف عمیقی که امروز در جامعه ما و در دنیا وجود دارد و محرومیت سنگینی که بر اکثریت مردم تحمیل شده است و رفاه و اسراف بی‌معنایی که در اختیار بخش قلیلی قرار دارد، وجود داشته باشد. تلاش اسلام آن است که از این تفاوت در بهره‌برداری تعدیل شود و همه بتوانند بهره‌برداری کنند و کسانی هم که ندارند در جامعه اسلامی در حد متوسط و معتدل جامعه بتوانند از مواهب استفاده کنند. ممکن است بپرسید که از کجا؟ چه‌طوری اینها می‌توانند چنین پولی را پیدا و خرج بکنند؟ از یک طرف مالیات‌هایی است که دولت وضع می‌کند در ازای خدماتی که به مردم ارائه می‌دهند. دولت اگر هزارها میلیارد هم برای مملکت بخواهد خرج بکند، حق دارد این هزینه را از مردم بگیرد و خرج بکند، درصورتی که دولت مشروع باشد... از طرف دیگر واجبات اسلام برای تامین نحوه استفاده مردم از مواهب جامعه برنامه‌های متنوعی دارد که از آن جمله خمس، زکات و کفارات را می‌توان نام برد. اگر فرض کنیم وجوه واجب رقمی بین 100 تا 150 میلیارد تومان (که اگر با توجه به مسائل و نیازهای روز محاسبه شود، بیشتر خواهد شد) باشد، مبلغی در حد بودجه جاری مملکت است... ما که تا اسلام واقعی خیلی فاصله داریم و ما مسلمان‌ها آبروی اسلام را برده‌ایم. ما هنوز آدم‌هایی داریم که به اسم علم و به اسم دین از میلیاردرها دفاع می‌کنند. کلیه فقرای ما، جامعه اسلامی‌مان باید اینجوری باشد که آدمی در این جامعه نباشد که نتواند زندگی و قوت سالش را تامین کند. اینها منابعش است و اگر هم کم بود، ولی اسلام، ولی‌فقیه حق دارد مالیات جدید ببندد و از دیگران بگیرد. حق است، این حق را به او داده‌اند و حق را می‌تواند بگیرد. اسلام نخواسته است که در کشور ما حلبی‌آباد درکنار زعفرانیه باشد. این عیبی است که ما داریم و متاسفانه به نام اسلام تمام می‌شود و جوانان ما برای رفع این عیب وقتی که می‌بینند بنده و امثال بنده این حرف را نمی‌زنیم، وقتی که ببینند فقهای ما حاضر نمی‌شوند با این صراحت مسائل را مطرح کنند دست‌شان را دراز می‌کنند از مارکس و لنین حل این مساله را می‌خواهند که حل مساله آنجاست، اینجور نیست، با همین رساله‌های موجود، با همین احکام اولیه اسلام بدون نیاز به توسل به احکام ثانویه، بدون نیاز به حق حکومتی، اگر اسلام را اجازه دهند ما درست اجرا بکنیم، ما مملکت فقیر و محتاج نداریم، نیازمند نداریم. اگر نداشتیم می‌گفتیم خوب از کجا بیاوریم؟ میلیاردها پول مردمی را که زکات نمی‌‌دهند، خمس نمی‌‌دهند، کفاره‌ها را نمی‌‌دهند، دزدی هم کرده‌اند، احتکار هم کرده‌اند، توی این بانک‌ها خوابیده و ارقامش را نمی‌‌توانند بشمارند. اینها خوابیده و به‌صورت‌های مختلف تبدیل شده به اشیای عتیقه و تابلوهای میلیونی که هیچ ارزش ندارد جز یک خیال. اینها خوابیده و الان به این صورت دارند زندگی می‌کنند. اینکه درست نیست. فکر باید کرد برای این مسائل. هنوز شرایط، شرایط اسلامی نیست، جامعه با مسیر اسلامی حرکت نمی‌کند، لااقل ما حداقلش وارث یک دوران طولانی ضداسلامی بودیم که این تبعیض‌ها به‌وجود آمده و باید روی این حرکت کرد و ما برسیم به آن جامعه اسلامی. (6 اسفند 1361)

خیلی از ساختمان‌های دولتی و ماشین‌های ادارات که با پول مالیات و ثروت مردم خریداری و ساخته شده‌اند، درست نیست

پیغمبر به اصحابش می‌فرمود از خانه ریا بپرهیزید که خداوند روز قیامت خانه ریا را پر از آتش می‌کند و صاحبش را همان‌جا اذیت می‌کند، گفتند آقا خانه ریا دیگر چیست، فرمود یک خانه‌ای آدم بسازد برای اینکه به رخ دیگران بکشد درست به همین کارهایی که به جامعه ما مربوط است؛ انسان گاهی خانه می‌سازد لازم دارد چند تا اتاق می‌سازد برای اینکه زندگی بکند راحت باشد خانه را بزرگ می‌کند، اما یک وقت خانه می‌سازد می‌رود از بانک وام می‌گیرد، ربا می‌کند، قسطی می‌کند که حتما سنگ این خانه مرمر بشود، پله خانه اینجور و وضع آن آنجور شود برای اینکه به رخ همسایه‌ها بکشد، پشت‌سر هم رقابت را اضافه می‌کند. پیغمبر همین را فرمود که صاحبش را اذیت می‌کنند. این اسلام شماست. حالا شما ببینید در جامعه ما از بالا تا پایین... ما الان وارث یک حکومت طاغوتی هستیم. بسیاری از آدابی که الان در حکومت ما هست چیزهایی است که اگر الان مسلمان‌ها می‌خواستیم درست بکنیم نمی‌توانستیم و حرام بود. بسیاری از این‌ ساختمان‌ها زیادی است و می‌توانستیم کمتر از این بسازیم. بسیاری از اتومبیل‌ها نباید به شیوه امروز خریداری می‌شد. بسیاری از این میزها، کیفیت میزها و خیلی از این چیزها و امور دیگری که با مالیات و ثروت مردم انجام می‌شود، در جامعه‌ ما درست نیست. این‌جور بخواهند مصرف بکنند، باید از دولت شروع بشود؛ یعنی اگر حکومت اسلامی یک روزی تشکیل شود و جدی باشد باید یک برنامه درست کند و همه این ریخت‌وپاش‌ها را حذف کند. (13 اسفند 61)

   طبقه مرفه و ثروتمند نباید در مراکز تصمیم‌گیر حکومت دخالت کنند

در جوامع سرمایه‌داری و در جوامعی که دچار تبعیض اقتصادی هستند و در آنجا اقلیتی ثروتمند هستند و اکثریتی محروم، عملا کار به اینجا می‌رسد که بخش محروم جامعه از دخالت در سرنوشت اجتماع باز می‌ماند و طبقه مرفه و ثروتمند هستند که سرنوشت‌ سازند، تصمیم‌گیر و دولت سازنده‌ها و قانونگذار و مدیر هستند... در طبقه محروم استعدادها و صلاحیت‌ها آلوده نیستند. در طبقه مرفه، رفاه انسان را یک مقدار به جاهای ناجور می‌کشاند. حالت استغنا برای انسان مشکلاتی را به وجود می‌آورد و همان مساله کاخ‌نشینی و کوخ‌نشینی که امام مطرح می‌کردند، آن یک چیزی است که در اینجا واقعیت سردر می‌آورد اما اسلام برخورد می‌کند. اسلام، حالا که از اسلام صحبت می‌کنیم در بحث اقتصادی، در ایجاد عدالت اجتماعی یکی از کارهای لازمی که باید می‌کرده این بوده که پروبال قدرت غاصبانه ثروت را بشکند و به انسان با معیار قدرت بدهد که اینها نتوانند در مراکز تصمیم‌گیری حکومت دخالت کنند و جریان کشور را به نفع خودشان، به نفع طبقه خودشان آن‌طوری که می‌خواهند راه بیندازند. (2 اردیبهشت 1362)