تاریخ : Mon 01 Nov 2021 - 00:44
کد خبر : 62777
سرویس خبری : نقد روز

خودت را دوست داشته باش

مژگان خانی، روانشناس حوزه نوجوان در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

خودت را دوست داشته باش

ما مدام در فضای مجازی زیست می‌کنیم؛ پیش از فضای مجازی رسانه‌ مطرحی هم به‌نام تلویزیون وجود داشت. در هر دوره‌ای به هرحال آدم‌هایی وجود دارند که برای ما الگو، سلبریتی و آدم‌های خاصی تعریف می‌شوند که ما دوست داریم شبیه‌شان باشیم؛ چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ ظاهری. نکته مهم این است که والدین و نوجوان‌ها بدانند آنچه می‌بینند منطبق بر واقعیت محض نیست.

سارا ابراهیمی‌پاک، پژوهشگر حوزه  نوجوان: در یادداشت‌های هفته‌ گذشته صفحه عصر‌هشتادی‌ها درمورد مفهوم تصویر بدن یا body image  چند یادداشت نوشتیم. این هفته با مژگان خانی که در حوزه روانشناسی نوجوان سابقه‌ فعالیت 10ساله دارد، گفت‌وگو کردم و درمورد اینکه نوجوان در بازه سنی به‌خصوص خودش چه شرایطی دارد و چگونه با بدنش کنار می‌آید و همچنین درمورد نقش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در شکل‌گیری تصویر بدنی منفی صحبت کردیم. در پایان هم خانی چند راهکار برای والدین ارائه داد.

بادی‌ایمیج یا تن‌انگاره دقیقا چه تعریفی دارد؟

تن‌انگاره، بادی‌ایمیج یا همان تصویر بدن به آن احساس و درکی برمی‌گردد که ما درمورد بدن‌مان داریم، اینکه خودم را چطور می‌بینم یا اینکه در موقعیت‌های مختلف مقایسه می‌کنم تا ببینم خوب یا بدم یا چطور به‌نظر می‌رسم؟ براساس این، یک تصویر در ذهن می‌سازم که ممکن است مطابق با واقعیت باشد یا با آن فاصله داشته باشد.

این تصویر بدنی می‌تواند هم مثبت باشد و هم‌ منفی. ممکن است ما نسبت به یکی از اعضای بدن‌مان، حس مثبت‌تری داشته باشیم و نسبت به یک‌سری دیگر حس مثبتی نداشته باشیم. ولی تمرکز روی هردوی اینها یک‌جور احساس ناامنی و ناراحتی ایجاد می‌کند. به این معنا که ما قرار نیست آنقدر کامل باشیم و همه اجزای بدن‌مان در حالت عالی و کاملی باشند.

چه عواملی روی شکل‌گیری تصویر بدنی تاثیر دارد؟

تصویر بدنی ‌ما از دوران کودکی ساخته می‌شود. بچه‌ها معمولا از سن ۵ یا ۶ سالگی به‌خصوص درمورد ظاهرشان، متوجه قضاوت دیگران می‌شوند؛ که چطور دیگران آنها را می‌بینند و درموردشان نظر می‌دهند. از هفت‌سالگی این تصویر ذهنی درمورد بدن شکل می‌گیرد. از آن موقع نارضایتی‌ها شروع می‌شود. هرچه در نوجوانی اتفاق می‌افتد، به کودکی برمی‌گردد که مثلا وقتی مادر خودش را در آینه می‌بیند و احساس نارضایتی از بدنش را ابراز می‌کند، خودش را بی‌ارزش می‌کند و دید خوبی نسبت به خودش ندارد، برداشت کودک شکل می‌گیرد. ممکن است بگوید: «مامان به‌خاطر این ویژگی‌ها خودش را دوست ندارد!» ما به‌عنوان والد باید خیلی حواس‌مان باشد که خودمان را ارزشمند بدانیم و حداقل روی مسائل دیگری مثل تغذیه یا ورزش مانور بدهیم و از نارضایتی‌هایمان پیش‌روی کودکان‌مان صحبت نکنیم. حدود ۹۶درصد زن‌ها از بدن‌شان راضی نیستند و این به دلیل الگوهایی است که در رسانه‌ها نشان داده می‌شود؛ مدل‌ها، سلبریتی‌ها، اینها همگی در اینکه به ما تصویری ایده‌آل از بدن را نشان بدهند، نقش دارند.

همه‌ نوجوان‌ها بلوغ را تجربه می‌کنند و به این واسطه بدن‌هایشان تغییرات زیادی را متحمل می‌شود. برای نوجوان‌ها همزمان با این تغییرات جدید، اینکه چطور از بیرون به نظر بقیه می‌آیند یا اینکه چطور لباس بپوشند، اهمیت زیادی پیدا می‌کند. حالا سوال اینجاست که آیا همزمانی این موارد، اهمیت تن‌انگاره در ذهن نوجوان‌ها را تشدید می‌کند؟

وقتی بچه‌ای از دوران کودکی عبور می‌کند و وارد دنیای بزرگسالی می‌شود، پروسه‌ نوجوانی در این بین مثل دوران‌ گذار می‌ماند. بچه‌ها نه مثل کودکی‌شان بانمک هستند و نه مثل بزرگسالی، بالغ و جاافتاده. اجزای بدن درحال رشد کردن هستند، ممکن است زمان‌هایی این رشد به‌صورت نامیزان اتفاق بیفتد، دست‌ها بلندتر از حالت عادی شود یا بینی بزرگ‌تر از سایر اجزای صورت باشد. با این حال بزرگ‌ترهای اطراف نوجوان باید یادآوری کنند و از دوران نوجوانی خودشان برای بچه‌ها بگویند. پدرها و مادرها بیشتر از دوران کودکی‌شان برای نوجوان‌ها مثال می‌زنند ولی راجع به نوجوانی خیلی کم می‌گویند. می‌توانند به آنها بگویند که «ما هم این دوران را گذراندیم. به خودت زمان و فرصت بده. به بدنت مهلت بده تا شکل بگیره» به هرحال تغییرات هورمونی هم باعث می‌شود که نوجوان‌ها تغییرات خلقی را تجربه کنند و خیلی زود ناراضی شوند یا آنچه را هستند، دوست نداشته باشند.

آنچه بیشتر دیده می‌شود و درموردش صحبت می‌شود، تصویر بدنی‌ای است که دختران دارند و فشارهایی که به تبع آن تصویر بدنی متحمل می‌شوند. درمورد پسران کمتر صحبت می‌شود. تصویر بدنی منفی درمورد پسرهای نوجوان چگونه است؟

پسرهای نوجوان هم از این قضایا مستثنی نیستند. معمولا پسرها مانند دخترها خیلی روی تناسب اندام و چهره‌شان حساس هستند. آنها هم ممکن است نسبت به ظاهرشان احساس خوبی نداشته باشند یا مورد قضاوت قرار بگیرند. یا مثلا درمورد جوش‌های صورت‌شان یا مدل موهایشان یا حتی موهای صورت‌شان ممکن است خیلی تحت‌فشار باشند. یا حتی فرم بدن‌شان، مثلا جثه‌ یک پسر بیست‌ساله با یک پسر ۱۴ساله خیلی متفاوت است. تفاوتی که پسرهای نوجوان در مدارس دارند، خیلی از دخترها متغیرتر است. ممکن است بعضی پسرها در بازه زمانی کوتاه‌تری رشد کنند و جثه‌ درشت‌تری داشته باشند، برعکس یک عده ممکن است ریزنقش‌تر باشند و دیرتر رشد کنند. این مسائل روی ذهنیت‌شان اثر می‌گذارد و بعضا دوست ندارند این مدل هیکل را داشته باشند. بعضی از آنها هم مثل دختران می‌گویند به‌خاطر جوش‌های صورت‌شان خجالت می‌کشند در جمع‌های گوناگون حاضر شوند؛ درصورتی که هرکس آنها را ببیند، ظاهر معمولی‌شان را تصدیق می‌کند. حتی در مدارس بچه‌های نوجوان به نوع پوشش یکدیگر نیز بسیار توجه می‌کنند و در گروه همسالان ممکن است یکدیگر را تحقیر کنند یا الفاظ نامناسبی را در توصیف همدیگر استفاده کنند. اگر کسی بخواهد عضوی از یک گروه دوستی خاص شود، باید مثل آنها لباس بپوشد، درصورتی‌که ممکن است خود نوجوان این‌طور نخواهد. ولی برای اینکه تحقیر نشود، به یک‌سری از مسائل تن می‌دهد. یا اگر نوجوان نخواهد مطابق میل گروه هم‌سال رفتار کند، گوشه‌گیر می‌شود و نمی‌تواند در جمع‌های گوناگون ظاهر شود.

چرا در بحث تن‌انگاره شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها مهم هستند و همیشه از تاثیرات عمیق‌شان صحبت می‌شود؟

چون الگو هستند. ما مدام در فضای مجازی زیست می‌کنیم؛ پیش از فضای مجازی رسانه‌ مطرحی هم به‌نام تلویزیون وجود داشت. در هر دوره‌ای به هرحال آدم‌هایی وجود دارند که برای ما الگو، سلبریتی و آدم‌های خاصی تعریف می‌شوند که ما دوست داریم شبیه‌شان باشیم؛ چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ ظاهری. نکته مهم این است که والدین و نوجوان‌ها بدانند آنچه می‌بینند منطبق بر واقعیت محض نیست. بلکه صرفا تصویری است از آنچه واقعا وجود دارد. پشت هر آنچه دیده می‌شود، سازوکاری چیده شده است که باید دانسته شود. این سازوکارها شامل عمل‌های زیبایی یا رژیم‌های لاغری یا ورزش‌های خاص یا... است.

چرا این محصولات رسانه‌ای و زیست مجازی یا حتی تصاویر همسالان در شبکه‌های اجتماعی...  روی نوجوان‌ها بیشتر اثر می‌گذارد؟

بین نوجوان‌های دبیرستانی ۳۴درصد افسردگی وجود دارد که این مقدار به همان تصویر بدن بازمی‌گردد و این شاخص بزرگی است. چون نوجوان‌ها احساس می‌کنند جهان حول‌شان می‌گردد و دنیا روی آنها زوم شده است، آنها احساس می‌کنند در معرض نمایشند و افراد مختلف درحال تماشای آنها هستند. به همین دلیل رسانه‌ها خیلی روی نوجوان‌ها اثر می‌گذارند. از طرفی هم ممکن است مدل لباس پوشیدن و سبک‌شان را عوض کنند، ولی این چیزی است که خیلی ماندگاری ندارد. خیلی از والدین می‌گویند نوع پوشش فرزندشان عوض شده یا آنچه آنها می‌خواهند و استانداردشان است، نیست. نوجوان‌ها برای اینکه در گروه دوستی جا بگیرند، سمت رسانه‌ها و سلایقِ دوستان‌شان می‌روند. ولی ما باید بدانیم که این دوره یک دوره‌ گذار است و ممکن است مانا نباشد. بنابراین پیشنهاد می‌کنیم والدین فشار را از روی آنها بردارند.

نشانه‌های اینکه نوجوان‌ها زیاد از حد به بدن‌شان توجه می‌کنند و حامل اضطراب و استرس این مساله هستند که بدن‌شان چطور به بقیه نشان داده می‌شود، چیست؟

معمولا نوجوان‌ها خیلی منزوی می‌شوند و دوست ندارند در گروه‌های مختلف وارد شوند یا در جمع فامیل وارد بشوند. جدا از تصویر بدنی منفی، استرس دارند که در رژیم دائمی هستند و بهشان خوش نمی‌گذرد چون نباید بدن‌شان بیش از حد کالری دریافت کند! ممکن است نوجوانی به مادرش بگوید که «من خیلی زشتم، هیچ‌کس من رو دوست نداره...» مادر باید اینجا هوشیار باشد. ما به‌عنوان والدین خیلی وقت‌ها نمی‌دانیم چطور باید پاسخ نوجوان‌مان را بدهیم. ممکن است فرزند من در دوستیابی و ارتباط گرفتن مشکل داشته باشد، نه صرفا به این دلیل که یک مشکلی در ظاهر وجود داشته باشد.

چطور می‌توانیم از اثرات منفی نارضایتی‌های جسمانی (تن‌انگاره‌ منفی) و مقایسه‌ با سایر دوستان و همسالان نوجوان‌ها جلوگیری کنیم؟

راهکارهای زیادی وجود دارد. اگر خیلی با خودشان درگیر هستند، راهکار کلی این است که باید در نوجوان‌ها «خودآگاهی» نسبت به خود و ظاهر و بدن وجود داشته باشد. کمالگرایی را از خودشان دور کنند. من وقتی دبیرستانی بودم، یکی از همکلاسی‌هایم یکبار به من گفت «چه بینی بزرگی داری!» به بغل‌دستی من هم گفت «چه چشم‌های باباقوری‌ای داری!» بینی من ممکن است بزرگ باشد، اما در صورت من خوب است. چشم باباقوری، چشم درشت و زیبایی است. ما باید نسبت به خودمان و بدن‌مان آگاهی داشته باشیم، قرار نیست همه‌ اجزای بدن من خوب و قشنگ و عالی باشد. من باید بتوانم تشخیص بدهم که کدام اجزای بدنم را دوست دارم و کدام‌شان را می‌توانم تغییر بدهم تا بهتر شوند؟ و همچنین باید به او یاد داد که بتواند خودش را دوست داشته باشد.

چطور می‌توان این مساله را به نوجوان گفت؟ چطور می‌شود او را قانع کرد که بدن خودت را دوست داشته باش؟ او خیلی راحت می‌تواند بگوید «نه، این اصلا قابل دوست داشتن نیست!»

دقیقا همین مساله وجود دارد. ما به مادرها و پدرها می‌گوییم اگر بچه‌ای به شما می‌گوید «من زشتم» یا «من چاقم» یا «ران‌های بزرگی دارم» یا هرچیز مشابهی، در درجه اول شما باید احساسات فرزندتان را ببینید. تایید و تصدیقش کنید و بگویید «گاهی وقت‌ها ما نسبت به بدن‌مان حس خوبی نداریم.» اگر احساسات نوجوان را نادیده بگیریم یا سرکوبش کنیم، چیزی را تغییر نمی‌دهد. در درجه دوم، با او صحبت می‌کنیم و وارد جزئیات می‌شویم که مثلا از کدام قسمت بدنش خوشش نمی‌آید؟ فکر می‌کند چه کاری را انجام دهد تا راضی‌تر شود؟ قرار نیست پدر یا مادر سریعا تهاجمی برخورد کند بلکه باید موشکافی کند و ببیند نوجوان با کدام یکی از اجزای بدنش حال خوبی ندارد و چرا؟ شاید کسی حرفی به‌ او زده است. در گروه‌های هم‌سال خیلی دیده می‌شود که بچه‌ها با هم رک صحبت می‌کنند، به این جهت که می‌خواهند صداقت‌شان را نشان دهند. ولی گاهی وقت‌ها نوجوان‌ها باید یاد بگیرند که مرز بگذارند و شاید این مشکلات و حس‌های بد از آنجا ناشی می‌شود که بچه‌های ما بلد نیستند مرز بگذارند و رفتار جرات‌مندانه داشته باشند. من مراجع دختری داشتم که در صورتش عارضه‌ای از تصادف باقی ‌مانده بود و مشکل ظاهری برایش پیش آمده بود. وقتی نوجوان بود، دخترخاله‌اش به او گفته بود که «من اگه جای تو بودم، دیگه از خونه بیرون نمی‌رفتم!» و این دختر برای مدت زمان زیادی حس سنگین و بزرگی را با خودش حمل می‌کرد. حتی وقتی از نوجوانی عبور کرده بود، همچنان خودش را زشت می‌دید. افراد دیگر خیلی اوقات احساسات و جایگاه افراد را درک نمی‌کنند و روی حساب اینکه آدم نزدیکی هستیم یا با هم دوست هستیم، بی‌جا صحبت می‌کنند. اما اگر آن دختر در آن زمان رفتار جرات‌مندانه و مرز‌گذاشتن را بلد بود، می‌توانست با آن رفتار مقابله کند.

آیا مصارف دارویی و خوراکی‌های خاص یا رفتارهای غذایی عجیب برای تغییر سایز بدنی بین نوجوان‌ها مشاهده می‌شود؟

بله مصارف دارویی هم وجود دارد. درکنارش عموما رژیم‌های لاغری سخت گرفته می‌شود. من همیشه به خانواده‌ها توصیه می‌کنم روی تغذیه سالم و ورزش تاکید داشته باشند یا حداقل این الگو را روی خودشان هم پیاده کنند و انتظار خاصی از بچه‌ها نداشته باشند. چون ممکن است نوجوان‌ها به تغذیه ناسالم یا رژیم‌هایی رو بیاورند که آسیب‌های دیگری به آنها وارد کند، ریزش مو یا کمبود ویتامین‌ها یا احساس ضعف و ناتوانی و ضعیف‌شدن حافظه تنها بخشی از نتایج رژیم‌های غذایی سفت و سخت در دوران رشد نوجوانی است. این احتمال هم وجود دارد که به عطاری‌ها رجوع کنند و آنجا چیزهایی برایشان تجویز شود که دست‌ساز است و ممکن است مواد مخدری مثل حشیش و کانابیس و شیشه در آن وجود داشته باشد و باعث شود سریعا حجم عضلات کاهش پیدا کند و لاغری شدیدی به وجود می‌آورد.

والدین می‌توانند چه تاثیری روی تصویر بدنی نوجوان‌ها داشته باشند؟ با چه راهکارهایی می‌توانند تصویر ذهنی منفی درمورد بدن نوجوان را تغییر دهند؟

یکی از راهکارها همان است که احساسش را درک کنیم؛ قرار نیست فورا به او راهکار بدهیم بلکه در پله‌ اول باید او را بفهمیم. دومین راهکار این است که به نوجوان یاد بدهیم چطور بدنش را ارزیابی کند؟ همه ما براساس قدمان، یک بازه وزنی داریم. به او یاد بدهیم چگونه وزن مناسب خودش را پیدا کند. سومین راهکار این است که با او صحبت کنیم و به سادگی از این مسائل عبور نکنیم، حتی اگر او وارد نمی‌شود، منِ والد صحبت را شروع کنم. موقع فیلم دیدن و فعالیت‌های اینچنینی، درمورد سلبریتی‌های فیلم صحبت کنیم که به‌طور مثال چطور به این اندام رسیده است؟ چه سختی‌هایی را متحمل شده؟ عکس قبل و بعدش را ببینیم. گاهی اوقات والدین مسائل پنهانی را نمی‌بینند که «چه شده است نوجوان به اینجا رسیده است؟ آیا اصلا رضایت از زندگی دارد؟» خیلی از اختلالات خوردن در سنین نوجوانی فقط به این دلیل پیش می‌آیند که افراد می‌خواهند در مدت کمی لاغر شوند و رژیم‌های سختی را می‌گیرند. حتی ممکن است نوجوان لاغر شود و به مریضی و ناتوانی برسد، اما همچنان تصویر ذهنی از بدنش منفی بماند و نتواند خودش را در آینه ببیند! پس والدین باید در این مسائل ریزتر جزئی‌تر شوند. راهکار دیگر این است که به‌جای اینکه تمرکز روی وزن باشد، درمورد سلامتی و تغذیه سالم و ورزش کردن فکر کنیم که‌ چطور می‌شود «تناسب» را به دست آورد؟ و درنهایت «گفت‌وگوی سالم» با خود نوجوان بسیار کمک‌کننده است. با او که وارد گفت‌وگو شویم، متوجه می‌شویم دلیل اصلی بسیاری از ناراحتی‌های او چیست؟ نارضایتی از بدن او ممکن است به دلیل ناتوانی او در برقراری ارتباط و دوست‌یابی باشد. شاید به‌جای اینکه به فرزندتان بگویید «نه! تو خوب هستی! انقدر روی خودت ایراد نگذار!»، باید مهارت‌های ارتباطی را به او یاد بدهید. و البته نوجوان هم باید بداند توجه بیش‌ازحد و سرمایه‌گذاری زیاد خود او روی بدنش، باعث می‌شود فرصت‌های دیگر زندگی‌اش را از دست بدهد.

اگر نوجوان درمورد این مسائل نخواست صحبت کند، والدین باید چه کاری انجام دهند؟

پدر و مادر در فرصت‌های مختلفی می‌توانند وارد شوند. پدر و مادر اگر یاد بگیرند قضاوت نکنند، نوجوان در هر فرصتی خواستار ارتباط برقرار کردن با آنهاست. اما اگر احساس کند درک نمی‌شود و قبل از فهمیده‌شدن قضاوت می‌شود، یا حتی نسبت به مشکلاتش بی‌توجهی و بی‌محلی می‌شود؛ به این ترتیب مساله‌اش را مطرح نمی‌کند. اما اگر پدر و مادر در موردهای کوچک، بتوانند همدردی و همدلی کنند، مسائل دیگر هم مطرح می‌شوند. والدین نباید کنجکاوی‌هایشان را قطع کنند و باید مصر باشند. اما اگر اوضاع خیلی بد بود و نوجوان اصلا دلش نمی‌خواست با پدر یا مادرش ارتباط برقرار کند، یعنی منِ والد کاری با آن نوجوان کرده‌ام که من را به‌طور کلی حذف کرده است! پس بهتر است روی راهکار ارتباطی خودم با نوجوانم کار کنم! حتی از روانشناس و مشاور برای ترمیم این رابطه کمک بگیرم. اگر این رابطه ترمیم نشود، ممکن است نوجوان علائم اضطرابی و هراس اجتماعی و انزوا را نشان دهد و تازه در آن زمان خانواده از خودش می‌پرسد «چه مشکلی برای بچه‌ من پیش آمده؟»

صحبت کردن درمورد مساله‌ تن‌انگاره با نوجوان از چه زمانی بهتر است شروع شود؟

صحبت کردن درمورد هر چیزی هیچ‌وقت دیر نیست. می‌شود از همان سنین کودکی در این مورد صحبت کرد، قرار نیست بچه‌ها از همان کودکی با تصویری غیرواقعی و صفت‌هایی مثل «تو خیلی خوشگلی»، یا «تو خیلی بانمکی» بزرگ شوند؛ چون به سنی می‌رسند که می‌بینند آن‌طور که خانواده به آنها می‌گفته، زیبا نیستند و زیبایی نسبی است. بنابراین می‌شود از همان کودکی روی صفت‌های دیگر نیز کار کرد. مثل اینکه «تو خیلی خوب بلدی همدلی کنی» یا «تو خیلی خوب بلدی منو بفهمی» یا «تو خیلی خوب می‌تونی با دوستات ارتباط بگیری» و تلاشش را بابت کاری که انجام می‌دهد، ببینند و مدام فرزندشان را با ویژگی‌های ظاهری نبینند. حتی وقتی نوجوان است و تلاش می‌کند در مسیری که قرار گرفته، خوب باشد؛ تلاشش را ببینند. تا اینکه والدین فقط درمورد ظاهر و زیبایی نوجوان‌شان حرف بزنند و او هم برای اینکه بخواهد خودش را به بقیه ثابت کند، مدام در تلاش برای زیباتر شدن باشد.

ما گاهی اوقات پر از احساسات منفی می‌شویم. ممکن است این احساسات را دوستان‌مان بدهند یا فامیل. دوران نوجوانی دورانی است که بچه‌ها تغییرات بدنی زیادی را تجربه می‌کنند. مثلا اگر آشنایی یا فامیلی نوجوان را بعد از مدت‌ها ببیند، ممکن است خیلی راحت به آنها بگوید که «وای! چقدر جوش زدی!» «چقدر لاغر شدی!» «چقدر چاق شدی!» و به تبع آن نوجوان جا می‌خورد و حتی از جمع‌های فامیلی زده می‌شود و دیگر نمی‌خواهد در این جمع‌ها حضور پیدا کند. والدین باید به نوجوانان خود یاد بدهند که چطور با این احساسات منفی کنار بیایند و چگونه سازگار بشوند؟ چون در آن لحظه قرار است حس بد به نوجوان هجوم بیاورد؛ آن لحظه نوجوان باید آرام باشد، صبر کند و اندکی متوقف شود و نگاه کند که آن حس منفی دقیقا در او چه حسی ایجاد کرده؟ در مرحله‌ بعد نوجوان باید یاد بگیرد روی چیزهایی که قدردان‌شان است، تمرکز کند و این کمک می‌کند که فرد با خودش مهربان‌تر باشد. «خودت را دوست داشته باش» در ظاهر خیلی آسان است ولی در عمل بسیار سخت است! خیلی وقت‌ها از خودمان می‌پرسیم اصلا اینکه خودمان را دوست داشته باشیم یعنی چی؟ ولی دوست داشتن بدن‌مان از آن جایی نشات می‌گیرد که فکر کنیم ما با این بدن زندگی می‌کنیم و قرار نیست این بدن همواره زیبا باشد! بلکه مثل بهترین دوست‌مان با خودمان رفتار کنیم تا از حس‌های منفی قدری فاصله بگیریم.