تاریخ : Thu 28 Oct 2021 - 00:28
کد خبر : 62583
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

داستان یک جدایی

پس از 7 سال جداسازی بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر از بخش ملــی، بار دیگر این جشنواره به حالت قبل بازگشت

داستان یک جدایی

بالاخره پس از 7 سال کشمکش میان موافقان و مخالفان جداسازی بخش بین‌الملل جشنواره فجر از بخش ملی، با اعلام رئیس سازمان سینمایی، این جشنواره از سال آینده به‌صورت ادغام‌شده، برگزار می‌شود.

مجتبی اردشیری، روزنامه‌نگار: بالاخره پس از 7 سال کشمکش میان موافقان و مخالفان جداسازی بخش بین‌الملل جشنواره فجر از بخش ملی، با اعلام رئیس سازمان سینمایی، این جشنواره از سال آینده به‌صورت ادغام‌شده، برگزار می‌شود.  خبر ابتدایی این جداسازی، از زبان «علیرضا رضاداد» در نخستین جلسه ستاد برگزاری سی‌ودومین جشنواره فیلم فجر عنوان شد؛ او در آنجا از الزام یک «پوست‌اندازی» در فعالیت‌های بین‌الملل سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر سخن به میان آورد و بیان کرد که این رویداد باید از محرومیتی که بخش بین‌الملل در نتیجه نداشتن تولید مناسب با آن مواجه است، بیرون آید و از آن به‌عنوان «زنگ اجرای تغییرات اساسی در جشنواره فیلم فجر» یاد کرد.  این صحبت‌‌ها در هیاهوی برگزاری جشنواره فجر آن سال چندان جدی گرفته نشد تا آنکه پاییز 1393، برخی اخبار جسته‌وگریخته، حکایت‌گر آن بود که بخش بین‌الملل جشنواره فجر، قرار است به‌صورت مستقل در زمانی متفاوت از جشنواره ملی برگزار شود.  این خبر، خیلی زود به‌صورت رسمی رسانه‌ای شد و کسانی که تحقیقات بسیاری روی این موضوع داشتند، اعلام کردند که این جداسازی به‌دلیل دیده شدن بیشتر ایران و جشنواره معتبرش در سطح جهانی است. آنها حتی روی زمان برگزاری هم تحقیق فراوانی انجام دادند تا زمان قبل از برگزاری جشنواره کن را به‌عنوان بهترین زمان ممکن برای برگزاری یک جشنواره در کلاس جهانی معرفی کردند.  البته که در همان زمان، این ابهام وجود داشت که آیا هدف، صرفا نمایش فیلم‌‌های خارجی و تولیداتی از ایران در یک بازه‌زمانی یک‌‌هفته‌‌ای است؟ و درست از همین نقطه، صف موافقان و مخالفان چنین رویدادی، از یکدیگر جدا شد. موافقان و کسانی که در بدنه مدیریتی جشنواره جهانی بودند از همان زمان موفق نشدند به سینمادوستان و مخالفان این رویداد توضیح دهند که قرار است از این مجرا، چه عایدی نصیب سینمای ملی شود. تنها چیزی که در آن زمان به گوش می‌‌رسید، نمایش یک تعداد فیلم خارجی به همراه عناوینی فیلم از ایران بود. ذوق‌‌زدگی مدیران سینمایی در آن زمان به اندازه‌‌ای بود که به دیگر ابعاد این رویداد ورود نکرده و از همان زمان، سوالات و چراهای بسیاری راجع‌به اهداف ملموس و پیش‌‌برنده این اتفاق برای سینما و سینماگر ایرانی شکل گرفت که به هیچ یک از آنها پاسخ داده نشد.

    وقتی بدنه مدیریت جشنواره به این آتش دامن زدند

سنگ‌بنای نخست جشنواره جهانی، آنچنان مبهم بسته شد که نتوانست پاسخ درخوری برای منتقدان خود داشته باشد. با این همه، در آن زمان، صف‌کشی‌ها دربرابر این رویداد، هیچ‌گاه به اندازه امروز نبود.  با مشخص‌شدن تیم مدیریتی جشنواره، مخالفت‌ها علیه این تصمیم، شکل عینی‌تر به خود گرفت. کسانی به‌عنوان مدیران جشنواره جهانی انتخاب شده بودند که متعلق به همان حلقه بسته مدیریتی سینما طی دهه‌های گذشته بودند. کسانی که ردپای آنها را می‌شد از فارابی و خانه سینما تا جشنواره ملی فجر و دیگر جشنواره‌های ایران، به‌راحتی پیدا کرد.  بنابراین دومین موج مخالفت با جشنواره جهانی، در همان انتهای سال 93 و مشخص شدن تیم مدیریتی این جریان شکل گرفت. از همان زمان هم بود که عنوان «محفلی» برای این جشنواره باب شد. منتقدان این رویداد معتقد بودند که این اتفاق بیش از آنکه در خدمت سینمای ایران و سینماگرانش باشد، به محفلی برای مدیران همیشگی این سینما تبدیل شده که با در دست داشتن بودجه‌ای نسبتا خوب، قصد دارند تا یک دورهمی را با عنوان جشنواره سینمایی برگزار کنند.

از همین زمان، میزان مخالفت‌ها با جشنواره جهانی، به اوج خود رسید و همواره در همین میزان از اوج نیز باقی ماند. متاسفانه سازمان سینمایی با عدم‌درک صحیح این مخالفت‌ها، همواره با انتخاب‌هایی از داخل همان تیم همیشگی، این طور وانمود می‌کرد که در جدال میان موافقان و مخالفان جشنواره، جانب موافقان را گرفته و هیچ وقعی هم به صدای معترضان نمی‌نهاد. از دیگر سو، بدنه مدیریتی جشنواره نیز در تمام این سال‌ها هیچ‌گاه نتوانست چه با سکوت خود و چه با پاسخ‌های گاه و بی‌گاهی که ارائه می‌کرد، از آتش خشم معترضان بکاهد. به همین دلیل، عدم‌اقناع مخالفان از همان نخستین روزهای تصمیم‌گیری در مورد استقلال این جشنواره، در ادامه به آتش مهیبی تبدیل شد که مطالبه آن از هر وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی که در این 7 سال روی کار آمد، جمع کردن بساط این جشنواره بود.

وقتی این جداسازی به کیفیت منجر نشد

مهم‌‌ترین بهانه‌‌ای که سبب جداسازی حوزه بین‌‌الملل جشنواره از بدنه اصلی خود شده بود، توجه به مقولات کیفی‌‌نگری و برجسته کردن نام جشنواره فجر در میان فیلمسازان و دوستداران سینما در کشورهای دیگر عنوان شد.

«علیرضا رضاداد» در همان سال‌هایی که مخالفت‌هایی با جداشدن بخش بین‌الملل فجر مطرح می‌شد، در گفت‌وگویی، اعتراف کرد: «ما می‌دانیم متقاضیان گسترده‌ای برای حضور در جشنواره و دیدن فیلم‌هایی غیر از سینمای ایران تاکنون نداشته‌ایم، درحالی‌‌که در سایر جشنواره‌های بزرگ دنیا غیر از تولیدکنندگان اثر و کسانی که دوست دارند فیلم‌های خود را در ایام جشنواره ببینند، متقاضیان زیادی برای حضور وجود دارند. بنابراین بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر می‌تواند به محلی برای جلب سرمایه و ایجاد یک تعامل برای مشارکت در تولید فیلم تبدیل شود. درنظر گرفتن این ملاحظات است که مدیران جشنواره را به تفکیک بخش بین‌الملل از مسابقه سینمای ایران تشویق کرده است.»

اگر مبنا را همین سخنان رضاداد قرار دهیم، باید بگوییم که جشنواره جهانی، پس از 6 دوره برگزاری مستقل، هم‌اکنون تقریبا روی همان نقطه‌ای ایستاده که پیش‌تر در آنجا حضور داشت. همچنان به غیر از تولیدکنندگان آثار و کسانی که دوست داشتند فیلم‌های خود را در ایام جشنواره ببینند، متقاضیان زیادی برای حضور در این رویداد وجود ندارند. همچنان هم پس از برگزاری شش دوره مستقل، نه سرمایه‌ای جذب شده و نه تعاملی برای مشارکت در تولید رقم خورده است. گویا زمان برای جشنواره جهانی، ایستاده و به‌جز قرار گرفتن در فهرست فیاپف (که هنوز مشوق‌ها و برکات این انضمام برای سینمای ایران مشخص و عملی نشده)، تغییر چندانی در جایگاه استاندارد برای این رویداد تعریف نشده است.   حسن بزرگ جشنواره بیشتر معطوف به کارگردان‌هایی بود که آثارشان به بخش ملی فجر راه نیفتاده بود. این گزاره که جشنواره جهانی، آلترناتیوی است برای جشنواره ملی و کارگردانان می‌توانند نخستین رونمایی از فیلم خود را در این رویداد داشته باشند، شاید پررنگ‌ترین خصلت این رویداد نزد مخاطبانش به حساب می‌آمد. از قضا شلوغ‌ترین سانس‌ها هم مرتبط با همین فیلم‌های ایرانی بود که به جشنواره ملی راه نیافته بودند. وگرنه همه می‌دانند که در مابقی بخش‌ها، استقبال چندانی از آثار صورت نمی‌گرفت.  از همان ابتدا قرار بود که این جداسازی به کیفیت بالا منجر شود و نه درجا زدن در موقعیت قبلی. آن هم با صرف میلیاردها تومان و وقت و عمری که یک تیم در دبیرخانه دائمی جشنواره به‌صورت دوازده‌ماهه صرف کرد. مخاطبان حق دارند که بپرسند آیا نهایت تلاش این تیم در جشنواره‌ای جهانی، به همین شاخص‌ها ختم شد؟! حق دارند بپرسند که چرا جشنواره جهانی ما شبیه به هیچ‌یک از جشنواره‌های معتبر سینمایی جهان نیست؛ نه چهره شاخصی به اینجا می‌آمدند و نه فیلم مهمی، رونمایی‌اش را در این رویداد انجام می‌داد. این جشنواره حتی در رونمایی از فیلم‌‌های برخی کارگردانان برتر نظیر «اصغر فرهادی» نیز ناکام بود و طبیعی است وقتی زور این جشنواره به کارگردانان وطنی نمی‌رسد، دیگر چه انتظاری می‌توان از نمایش فیلم‌های خارجی مهم سال داشت.  تقریبا در تمام جشنواره‌‌های دنیا، بخش بین‌‌الملل به همراه بخش ملی آن جشنواره برگزار می‌‌شود و تاکنون گزارش نشده که بخش بین‌‌الملل فلان جشنواره از بخش ملی آن جدا بوده است. اتفاقا این هم‌‌پوشانی سبب می‌‌شود تا در پناه یک برنامه‌‌ریزی درست، بخشی از مخاطبان جشنواره ملی، به تماشای فیلم‌‌های خارجی ترغیب شده و بنابراین همواره بخش بین‌‌الملل جشنواره‌‌های معتبر جهانی، با اقبال خوبی مواجه می‌‌شود. بنابراین چاره کار، بیش از آنکه در مسیر جداسازی باشد، در تغییر سیاستگذاری‌‌ها و برنامه‌‌ریزی اصولی خلاصه می‌‌شود. 6 دوره، زمان کمی برای محقق شدن برخی از اهداف کوتاه‌‌مدت و حتی میان‌‌مدت در جشنواره جهانی نبود، اما دیدیم که یا برنامه چندانی در کار نبود و یا آن‌‌قدر فشل و نادرست صورت پذیرفت که به شکوفایی نرسید.

 27  میلیارد تومان بودجه برای یک جداسازی ناکام

یکی از انتقادهای مهمی که از نخستین روزهای استقلال جشنواره جهانی بر آن وارد شد، رقم بودجه‌ای بود که به این جشنواره اختصاص داده می‌شد. اگرچه در زمانی که بخش بین‌الملل، در جشنواره ملی ادغام بود نیز بودجه‌ای برای پیشبرد آن درنظر گرفته می‌شد، اما آن رقم هیچ‌گاه به اندازه این میزان بودجه مستقلی که برایش درنظر گرفته می‌شد، نبود.  از میزان بودجه دو دوره نخست استقلال جشنواره جهانی، خبری منتشر نشده و متاسفانه دامنه شفاف‌سازی‌های سازمان سینمایی نیز به این موضوع ورود نکرده است، اما با توجه به تخمین‌ها، خیلی بعید است که میزان هر یک از این دو دوره، بیشتر از 5 میلیارد تومان بوده باشد.

طبق بررسی‌های «فرهیختگان»، مشخص شد که بودجه این جشنواره برای دوره سی‌وپنجم که در سال 96 برگزار شد، 8 میلیارد و 450 میلیون تومان بوده است. برای دوره سی‌وششم در سال 97، این بودجه به 9 میلیارد و 750 میلیون رسید. بودجه این جشنواره برای دوره سی‌‌وهفتم در سال 98، 9 میلیارد و 500 میلیون تومان بود. بودجه دوره سی‌وهشتم که خرداد امسال برگزار شد نیز تاکنون رسانه‌ای نشده و باید به همان گفته دبیر این دوره بسنده کنیم که بودجه جشنواره امسال را به اندازه نصف بودجه یک فیلم سینمایی عنوان کرده بود که احتمالا زیر 5 میلیارد تومان بوده است.  حال با یک حساب سرانگشتی از بودجه سه سال جشنواره مابین سال‌های 96 تا 98 متوجه می‌شویم که چیزی بیش از 27 میلیارد و 700 میلیون تومان به این رویداد تزریق شده است. ارزش واقعی این رقم زمانی مشخص می‌شود که بدانیم دلار زیر 15 هزار تومان و تورم، چیزی درحدود یک‌پنجم زمان کنونی بوده است.  اصلا یکی از حساسیت‌هایی که روی منتقدان این رویداد ایجاد کرده بودند نیز همین بود که این بودجه‌‌ها، خرج چه اموری در جشنواره می‌‌شود؟ منتقدان و معترضان به این جشنواره، بر این باور بودند که اگر این بودجه، صرف میهمانان خارجی می‌‌شود، عایدی شما (برگزارکنندگان) از دعوت یک‌‌سری افراد ناشناس از کشورهای جهان چه چیزی است؟ بر این باور بودند که اگر صرف نمایش فیلم‌‌های خارجی در جشنواره می‌‌کنید، این فیلم‌‌ها مخاطبانی ندارند و در جشنواره‌‌های رده بالا نمایش داده نشده‌‌اند که حالا اینجا در جشنواره جهانی نمایش داده می‌‌شوند و... .

آن سکوت معنادار تیم مدیریتی جشنواره جهانی، حساسیت‌ها روی این موضوع را بیشتر می‌کرد. شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که رسانه‌ها توانستند دستمزد دبیر جشنواره ملی فجر را برای چند دوره به‌دست بیاورند، اما از دریافتی مدیران جشنواره جهانی طی هیچ یک از این 6 دوره، اخباری به رسانه‌ها درز پیدا نکرد.  سازمان سینمایی و وزارت ارشاد نیز چندان خود را به این موضوعات وارد نمی‌کردند. از نظر آنها، جشنواره جهانی، یک حرکت بهینه در مجموعه اقدامات‌شان محسوب می‌شد. در تمامی این سال‌ها، بعید است که این دو نهاد، تمام هزینه‌های جشنواره جهانی را تزریق کرده باشند. مابقی مبالغ عموما از طریق جذب اسپانسر تامین می‌شد و این برای مجموعه وزارت ارشاد مطلوب بود که با عدم‌ هزینه‌کرد کامل یک رویداد، جشنواره‌ای پرطمطراق را برگزار کند.

عدم‌ راهبرد مشخص در سینمای ایران

این شکل برگزاری و حالا خاتمه دادن به جشنواره جهانی، یک پیام تثبیت شده را مخابره می‌کند و آن اینکه سینمای ایران، پس از 43 سال از پیروزی انقلاب، هنوز یک استراتژی مشخص و کلی برای خود تدوین نکرده است. یک استراتژی ثابت که تقریبا تمامی کشورهای صنعتی در حوزه سینما از آن برخوردار هستند و رئوس برنامه‌های کلان و حتی میان‌مدت خود را بر اساس آن پیش می‌برند. بر مبنای همین استراتژی است که هم حکومت‌ها به خواسته‌ها و نیازهای خود می‌رسند و هم به نیازهای فرهنگی مردم و مطالبه عمومی آنها پاسخ داده می‌شود. اما در اینجا، استراتژی همان چیزی می‌شود که رئیس سازمان سینمایی وقت تبیین می‌کند. بنابراین هیچ بعید نیست که پس از رفتن خزاعی، جشنواره جهانی فجر دوباره به استقلال رسیده و از بخش ملی جدا شود.  در نبود همین استراتژی است که همواره سینمای ایران در معرضی از آزمون و خطاهای ناشیانه و بچگانه قرار می‌‌گیرد. مخاطبان سینما مگر فراموش کرده‌‌اند که در سال 94، چه بازی مضحکی در برگزاری جشنواره کودکان و نوجوانان به راه افتاد؟ جشنواره کودک را تابستان در اصفهان برگزار کردند و جشنواره نوجوانان را پاییز در همدان. وقتی هم که معترضان نسبت به این رخداد واکنش نشان دادند، پاسخ‌‌شان همان چیزهای بود که در تمام این سال‌‌ها به مخالفان جداسازی جشنواره ملی از بین‌‌المللی داده می‌‌شد.